8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🟣 ایشون داستانش با همه فرق میکنه ...*
شهید مدافع حرم عباس دانشگر
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سگهای ولگرد قاتل، همبازی کودکان دامشهری قم
بعد از نشستن پای درد دل خانوادهای که روز گذشته بر اثر حمله سگهای ولگرد کودک چهار ساله خود را از دست داده است، با پرسوجو از اهالی دامشهر قم متوجه شدیم که حمله سگها به کودکان سابقهدار است و سگها روز قبل از حمله به این کودک چهارساله، به کودک دیگری حمله کردند و او نیز دچار جراحات شدید شده است.
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
🌄 الهام علی اف، نماینده جمهوری اسلامی ایران در آذربایجان
👤 سهیل مالکی🇮🇷
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چگونه سفید را سیاه کنیم و سیاه را سفید کنیم....
دیدن و انتشار واجب
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر حیدر و روح پُر فتوحش صلوات
بر فاطمه و تخت جلوسش صلوات
امشب شب ازدواج زهرا و علی است
بر چهره داماد و عروسش صلوات
💥💥کانال اختصاصی تاظهور را دنبال کنید :
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
آمده بودند برای آن که بروند اما افسانههای رفتن بسیار عجیبتر از ماندن بود، قصههای ما از همان روزی شروع شد که قرار شد آتش قاضی باشد و سربلند از آن بیرون بیاییم. از فراز قرنهای گذشته تا امروز و از قلههای بودن عبور کردیم و به امروز رسیدیم. در روزگاری که جنگ بر ما تحمیل شد، در روزگاری که قافیهها را باختیم تا راه رفتن ردیف شود، به اندیشه پاک جهان رفتیم و جان باختیم تا ایران ما بماند...
این راهی است که سرنوشت ما است باید ادامه پیدا کند... تاریخ ما را با خون نوشتهاند و مرزهای پر از مهر ما یادگارهای خونینی از جنس عشق در خود دارد...
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
🎙 #کلیپ_صوتی | به سنتهای الهی عمل کنید
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «اگر طریقی که شما دارید میروید، کاری که شما دارید میکنید، جهتگیری شما، نصرت خدا [باشد] ــ نصرت خدا یعنی نصرت دین خدا، یعنی نصرت ارزشهای الهی؛ یعنی این ــ اگر در این جهت حرکت بکنید، پیروز خواهید شد، خدا شما را کمک خواهد کرد. البتّه به شرطی که حرکت کنید، عمل کنید، نه اینکه [فقط] بگویید؛ عمل کنید. این یک سنّت الهی است.» ۱۴۰۱/۰۴/۰۷
🔺️ رسانه KHAMENEI.IR براساس بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه، کلیپ صوتی «به سنتهای الهی عمل کنید» را منتشر میکند.
🏷 #دیدار_قوه_قضائیه
🎧 بشنوید👇
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار
پسر شمشیر
*قسمت هشتم*
نادر پس از اینکه به اردوی شاه تهماسب رسید متوجه شد سفیر عثمانی در حال ملاقات با شاه تهماسب است ، پس از رفتن سفیر عثمانی ، نادر دریافت سلطان عثمانی از شاه تهماسب خواسته (بخوانید دستور داده) که اشغال آذربایجان و کردستان و کرمانشاه و خوزستان ، توسط عثمانی را به رسمیت شناخته و با اعزام نماینده تام الاختیاری به استامبول (پایتخت عثمانی) ، آنرا در حضور دیگر سفرای روس و اروپائی و ملل دیگر نیز ، تائید و امضاء نماید ، در غیر اینصورت منتظر جنگی ویرانگر باشد ، نادر پس از اطلاع ، برافروخته شد ولی به شاه پیشنهاد کرد ، چون در حال حاضر برای بیرون آوردن خراسان و مشهد از چنگ ملک محمود سیستانی و گوشمالی افغانها و همچنین بیرون کردن اشرف افغان و جنگ در چند جبهه ، نیروی کافی برای مقابله با ابر قدرت عثمانی نداریم ، لذا صلاح بر این است که در ظاهر نماینده تام الاختیاری برگزیده و وی را با اتلاف وقت و بهانه های مختلف کاری کنیم که در مسیر اعزام به استامبول (پایتخت عثمانی) از مسیر بغداد و عتبات و به بهانه زیارت نجف و کربلا و سامرا و کاظمین و بهانه های دیگر که رسیدن او به استامبول مدت زمان زیادی بطول انجامد وقت کشی نموده و عثمانی ها را از عکس العمل فوری بازدارد تا پس از سرکوب یاغیان محلی و داخلی ایران ، به سراغ آنان برویم ، پیشنهاد نادر از میان پیشنهادهای دیگر مشاوران شاه ، پذیرفته شده و به اجراء درآمد
در این قسمت ، شرح جنگهای نفس گیر نادر با معارضان داخلی ، بسیار مختصرا بعرض خوانندگان ارجمند می رسد
دیری نپائید که بیست هزار نفر سپاهیان نادر با سی هزار نفر از لشگریان ملک محمود سیستانی در منطقه ای بین قوچان و مشهد به هم رسیده و در برابر هم صف آرائی کردند
در لشگریان نادر در حدود سه هرار سرباز کرد حضور داشت و در سپاه ملک محمود نیز کمی بیش از این تعداد سرباز کرد در خدمت او بودند ، ملک محمود که میدانست کردها تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند با هم بجنگند از این فرصت استفاده کرد و طی نامه محرمانه ای به فرمانده کردهای سپاه نادر پیشنهاد کرد که از نادر کناره گیری و به او بپیوندند ، کردهای سپاه نادر که از حضور همشهریهای خود در هر دو سپاه ، اطلاع یافتند پنهانی با یکدیگر مکاتبه و از جنگ صرفنطر کردند ، ملک محمود که متوجه شد ترفند و سیاست وی نتیجه معکوس داده ، کردهای سپاه خود را تهدید که در نهایت پس از زد و خوردهایی ، کردهای سپاه وی راضی به جنگ نشدند و او را ترک نموده ، و به زادگاهشان در قوچان مراجعت کردند ، دیری نپائید که جنگی شدید بین دو طرف آغاز شد
در اینجا باز هم نبوغ جنگی نادر نمایان شد ، به این معنی که پس از شروع جنگ ، ملک محمود مشاهده کرد که لشگریانش ، سپاه نادر را به محاصره خود درآورده اند لذا دستور داد دیگر جناحهای لشگر که در نقطه ای در کمین بودند ، آرایش خود را به هم زده و به سپاه اصلی ملحق شده تا حلقه محاصره را تنگ تر کرده و کار سپاهیان نادر را یکسره کنند ، ملک محمود با اینکه خودش در فنون جنگی ، سرآمد روزگار بود ولی با این حال ، فریب نقشه های بی مانند نادر را خورد ، به این معنی که نادر ، صحنه کارزار و جنگ را ، طوری طراحی کرده بود که ملک محمود سیستانی و سرداران لشگرش ، بدون اینکه متوجه باشند خودشان در محاصره هستند تصور کنند که آنها سپاه نادر را محاصره کرده اند ، علی ایحال جنگ ، مغلوبه شد و سپاه ملک محمود از هم پاشیده و با بی نظمی ، به سمت مشهد عقب نشینی و خود را در پناه برج و باروی مشهد قرار دادند ، نادر نیز بدون از دست دادن فرصت ، با سرعت به تعقیب ملک محمود پرداخت ولی وقتی به مشهد رسید دروازه های شهر را بسته دید ، پس بناچار در پشت دروازه های شهر اردو زده و با محاصره شهر ، منتظر فرصتی بود تا بداخل آن تاخته و کار ملک محمود را یکسره کند
محاصره شهر مشهد دو ماه طول کشید تا اینکه کم کم آثار گرسنگی در میان مردم پدیدار و آذوقه و خواربار مردم کمیاب و گران شد که در نهایت باعث نارضایتی عمومی گردید ، بزرگان شهر که گرسنگی مردم را دیدند و خالی شدن تدریجی انبارهای آذوقه را مشاهده می کردند از ترس اینکه مبادا به سرنوشت مردم اصفهان دچار شوند نزد یکی از سرداران ملک محمود بنام پیرمحمد رفته و به چاره جوئی پرداختند ، پیرمحمد با بزرگان شهر توافق کردند که خود را به نادر تسلیم کنند ، بهمین منظور شبی از شبها ، پیرمحمد به همراه تنی چند از بزرگان شهر ، شبانه و پنهانی از یکی از دروازه های شهر به اردوی نادر رفته و وفاداری خود را به وی اعلام کردند
طی مذاکره ای که بین آنان انجام شد قرار شد فردای همان شب ، پیرمحمد که رئیس یکی از دروازه های شهر ، بنام دروازه میرعلی آمویه بود ، دروازه را بر روی نادر و یارانش باز کرده و سپاه نادر ، از همانجا به داخل شهر حمله کنند
شب بعد نادر با شمشیر و تبرزین معروف خود و علیرغم مخالفت سردا
ران لشگر خود ، که جان فرمانده دلیرشان را در خطر می دیدند ، شخصا در جلوی سربازان خود ، آماده ورود به شهر شد ، پس از رسیدن نادر به پائین برج و باروی دروازه موسوم به میر علی آمویه ، پیرمحمد از بالای برج ، نادر را شناخته و دستور گشودن دروازه شهر را داد
پیر محمد با حیرت مشاهده کرد اولین کسی که وارد شهر می شود خود نادر است که با فریادهای معروف یا علی و یامحمد ، در نوک پیکان لشگرش ، با لشگر سلطان محمود ، با شجاعتی مثال زدنی درآویخته و مانند یک سرباز عادی و پیاده ، سر و بدن و قلب خود را ، آماج هزاران شمشیر و نیزه و گرز قرار داده و بی محابا مانند گرگی که به آغل گوسفندان رفته باشد مدافعین قلعه را تار و مار می نماید
با ورود نادر بداخل شهر ، دروازه های دیگر شهر نیز بدست یاران نادر گشوده شد و سپاهیان نادر که شهر را در محاصره داشتند مانند رودخانه ای بی پایان ، بداخل شهر ریختند ، جنگ وحشتناکی درگرفت و دو طرف بی رحمانه به هم می تاختند ، این جنگ تا ظهر فردا ادامه یافت و عده زیادی از دو طرف به کام مرگ کشیده شدند و در نهایت ، آثار شکست در سپاهیان ملک محمود نمایان شده و او بناچار با الباقی سپاهیان خسته و از نفس افتاده خود به ارگ شهر (ارگ شهر در قدیم محل استقرار فرمانروایان بود که تالار و قصر شاه و فرمانروا در آن قرار داشت و در حقیقت ارگ هر شهری به تنهائی خودش یک قلعه مستحکم محسوب می شد) عقب نشینی کرد
نادر دستور داد ارگ شهر را محاصره و ملک محمود را که اینک مانند روباهی به تله افتاده بود را مواظبت کنند که نگریزد
، نادر با اینکه پیروز میدان بود ولی باز هم جانب احتیاط را رعایت می کرد و سپاهیان خود را در حالت آماده باش قرار داده بود تا دچار شبیخون و غافگیری دشمن نشوند
از آنطرف ملک محمود که خود را گرفتار می دید به مشورت با سرداران خود پرداخت ، سرداران ملک محمود ، جوانمردی نادر را به او گوشزد کردند و از طرفی ملک محمود نیز خود می دانست که نادر با کسی که تسلیم وی شود بزرگوارانه رفتار می کند ، لذا تاج شاهی خود را با پیکی بسوی نادر فرستاد و خود نیز درخواست امان کرد ، نادر او را امان داد و ملک محمود سیستانی با خانواده اش به اردوی نادر رفتند
نادر بزرگوارانه او را در آغوش کشید و گفت ، هر چند که تو قصد جان مرا کرده بودی ولی من از تو کینه ای به دل ندارم و در حال حاضر اگر پیشنهادی داری بگو تا آنرا برآورده سازم ، ملک محمود گفت من هیچ خواسته ای ندارم و فقط میخواهم در خانه ای در جوار امام رضا علیه السلام سکونت کنم تا سرنوشت ، چه پیش آورد ، نادر ، خواسته ملک محمود را برآورده ساخته و سپس به زیارت مرقد امام هشتم رفته و پس از زیارت ، بلافاصله و بدون هیج استراحتی برای لشگر کشی و تصرف هرات در افغانستان ، به اردوی شاه تهماسب ، رهسپار شد
پایان قسمت هشتم
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور