eitaa logo
(✌️تاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.1هزار دنبال‌کننده
55.7هزار عکس
49.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی نامه نادرشاه افشار: 🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار 🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسمت شصت و پنجم* مجددا به نزد نادر باز می گردیم که با تصرف سریع شهرهای عثمانی و تقاضای مهلت محمد افندی نماینده تام الاختیار عثمانی مبنی بر مشورت و هماهنگی با دربار امپراتوری پیرامون آتش بس تا تعیین تکلیف نهائی ، بی صبرانه منتظر پاسخ آنها بود درست در همین روزها ، شخصی بنام محمد علی رفسنجانی که خود را صفی میرزا می نامید و در عراق زندگی می کرد مدعی شد که از خاندان صفوی است و پادشاهی ایران حق اوست ، دربار عثمانی بلافاصله با او بطور پنهانی ارتباط برقرار کرد و با گرامیداشت و حمایت همه جانبه از او ، لشگری بزرگ به فرماندهی احمد پاشا آراسته و در اختیار محمد علی رفسنجانی (صفی میرزای دروغین) گذاشت و جاسوسانی نیز به شهرهای مختلف ایران بخصوص شهرهای مرزی فرستاد تا با شایعه سازی و جنگ روانی ، مبادرت به ایجاد دودستگی و اختلاف در میان مردم ایران نمایند *خوانندگان محترم توجه داشته باشند که سلسله صفویه که مدت ۲۲۸ سال بر ایران حکومت کردند جدای از کمی و کاستی هائی که داشتند قومیت های مختلف و گوناگون ایران را که هر قطعه و ناحیه ای از آن در اختیار حکمرانان محلی و بعضا وابسته به اجانب و بیگانگان بود و بشدت تحت ظلم و ستم و تحقیر این و آن بودند را یکپارچه کرده و تا حدود زیادی اقتصاد و فرهنگ و سیاست ایران را ارتقاء بخشیدند و آبادانیهای بسیاری در شهرهای خراب ایران به انجام رسانیدند و دست ازبکان و تاتارها و روس ها و عثمانیان و پرتغالیها و انگلیسی ها و هلندیها را از نواحی مختلف ایران کوتاه کردند و جمعیت پراکنده و فقیر ایران در زمان این سلسله ، از پنج میلیون نفر جمعیت خوار و بی پناه ایرانی ، به شصت میلیون نفر با توانمندی بالای اقتصادی و نظامی افزایش یافت و از طرفی ، بیشتر قومیت های ایرانی ، علاقه زیادی به این خاندان که خود را از سادات و نوادگان پیامبر گرامی اسلام (ص) می خواندند داشتند ، بهمین خاطر ، در زمان نادر و کریم خان زند و حتی تا زمان آغا محمدخان قاجار و فتحعلی شاه قاجار از گوشه و کنار ایران ، افرادی با منسوب کردن خود به این خاندان ، دردسرهائی کوچک و بزرگ برای حکام ایجاد می کردند* سپاه بزرگ احمد پاشا به طرفداری از صفی میرزای دروغین به سوی شیروان (شهری در آذربایجان فعلی) سرازیر شد ، فرماندار شیروان سریعا پیکی بسوی نادر که اینک در ابهر بود فرستاد ، نادر به پیک فرماندار شیروان گفت ، به احمدپاشا و صفی میرزا بگوئید شخصا برای خیر مقدم و پذیرائی حرکت خواهم کرد و در پی آن بدون لحظه ای درنگ ، بسوی شیروان حرکت کرد از سوی دیگر امپراتوری عثمانی گروهی چشمگیر از سربازان عثمانی را با پوشش غیر نظامی و با لباس بازرگان و تاجر به فرماندهی شخصی بنام یوسف پاشا را از طریق قفقاز به ایران فرستاد تا با ایجاد شایعه و طرفداری از سلسله صفویه و صفی میرزا ، مبادرت به آشوب و دو دستگی در میان مردم نمایند که قبل از ورود به ایران توسط جاسوسان نادر شناسایی و توسط سردار گرجی بنام تهمورث خان قلع و قمع و سرکوب شدند و عده کمی از آنان منجمله یوسف پاشا موفق به فرار شدند ، یوسف پاشا که بخاطر این شکست ، روی بازگشت به امپراتوری عثمانی نداشت ، خودکشی کرد نادر که متوجه شده بود ادعای عثمانیان برای صلح فقط برای وقت کشی و تجدید قواست رو به سرداران خود گفت ، باید به بازی های پنهان و آشکار این روباه های مکار ، هر چه زودتر پایان دهم ، دربار عثمانی که از سرنوشت تلخ یوسف پاشا آگاهی نداشت منتظر اخبار شورش و نا آرامی ، در جای جای ایران بود نیروهای ایران با وجود سرمای سخت اسفند ماه در قفقاز ، شهر نخجوان را تصرف کرده و بسوی گوگجه رفته و آنجا را متصرف شدند ، نادر تنها بیست و چهار ساعت به سپاه خود استراحت داد و سپس بسوی قارص که بزرگترین مرکز سپاهیان عثمانی بود به راه افتاد (شهر قارص در حال حاضر در استان ارز روم در ترکیه فعلی قرار دارد) نادر پس از رسیدن به قارص به سختی بیمار شد و بیماری اش شدت یافت ولی باز هم از پای ننشست و با تخت روان به پیشروی خود ادامه داد ، دربار عثمانی نیز یکی از سرداران آزموده خود بنام احمد پاشا را با ساز و برگ فراوان به مقابل نادر فرستاد ، ناگفته نماند این احمد پاشا با احمد پاشائی که فرماندار بغداد بود متفاوت و سرداری بسیار دقیق و بی باک و در ضمن آن ، بسیار بی رحم و خونخوار بود که برای پیروزی و تحمیل شرایط خود به دشمن ، از انجام هیچ کاری رویگردان نبود نادر را هم که بخوبی می شناسیم ، او نیز جنگاوری بود که هر اندازه دشمنش سرسخت تر و تیز چنگ تر بود در جنگ و ستیز با وی ، مصمم تر و خستگی ناپذیرتر بود سپاه احمد پاشا یک سپاه ضربتی بود و ضمن جنگ با نادر امیدوار بود که با توجه به شورش های داخلی در ایران که یوسف پاشا مامور آن بود ، نادر را در منگنه قرار دهد ، سپاه احمد پاشا زودتر از نا
در به میدان جنگ رسید و با استحکام سنگرهای دفاعی و آرایش جنگی ، منتظر نادر که با تخت روان بسوی او در حرکت بود گردید در سحرگاهی که نیروهای خسته ایران پس از چند روز راهپیمائی به سنگرهای نیروهای عثمانی رسیدند احمد پاشا فرصت را غنیمت شمرد و با یورشی همه جانبه ، حمله سختی را آغاز کرد ، سربازان ایرانی با وجود خستگی در برابر تاخت و تاز ترک ها ، به سختی ایستادگی می کردند و با وجود تلفات بیشتر نسبت به دشمن ، حتی یکقدم ، پا پس نکشیدند و پس از آن که خود را باز یافتند ، دست به حملاتی متقابل زدند یکایک سربازان ایرانی که از شبیخون احمد پاشا به خشم آمده بودند چنان دیوانه وار و بی باکانه می جنگیدند که گوئی ، تنها برای مردن و کشته شدن ، این راه دراز را طی کرده اند ، نعره های نادر از بالای تخت روان ، کم و بیش بگوش سربازان می رسید و خون آنان را به جوش می آورد آواها و فریادهای خیل عظیم سربازان به هیجان آمده ایران چنان رعب انگیز و وحشتناک بود که پشت هر دشمنی را به لرزه می انداخت هنگامیکه نخستین تیغه های پرتوی گرما بخش خورشید ، بر زمین سرخ رنگ میدان جنگ تابید و از خون های ریخته شده سربازان دو طرف ، هنوز بخار بر میخاست ، احمد پاشا و سردارانش با شگفتی متوجه شدند در برابر سپاهی پولادین و استوار ایستاده اند که چنانچه به همین منوال ادامه دهند حتی یک سرباز ترک ، بر جای نخواهد ماند ، لذا با سراسیمگی و وحشت زده از سنگرهای خود که در بیرون شهر قارص کنده بودند بیرون آمده و به درون دژ شهر خزیدند ، نادر هنوز از بالای تخت روان نظاره گر میدان جنگ بود و نعره هایش شنیده می شد چند روز بعد ، پس از عقب نشینی احمد پاشا بدرون دژ ، تیره های لزگی به فرماندهی احمد جغتائی که با نادر سرِ ستیز و جنگ داشت به پشتیبانی از احمد پاشا ، پنهانی از دروازه باختری (غربی) دژ ، وارد شهر شده و آماده دفاع شدند ، با گذشت یک هفته ، دژ قارص مانند نگین انگشتری به محاصره سپاهیان ایران در آمد احمد جغتائی و سرداران همراهش ، با مشاهده نیروهای در هم ریخته احمد پاشا ، وقتی متوجه شدند نیروهای احمد پاشا فقط در طول چند ساعت از سپاه ایران شکست خورده اند روحیه خود را باخته و رفته رفته این اندیشه در میان آنان پدید آمد که ما ، چرا بخاطر صفی میرزا باید خود را به کشتن دهیم و اختلاف نادر با عثمانیان چه ارتباطی به ما دارد ، این بود که به این نتیجه رسیدند که پنهانی ، پیکی به نزد نادر بفرستند و قول دهند که دروازه های شهر را باز کنند و در مقابل ، نادر نیز از گناهان آنان گذشت نماید شبی از شب ها که پاسداری از یکی از دروازه های شهر به عهده لزگیان بود ، آرام و بی صدا دروازه شهر گشوده شد و نادر را آگاه ساخته و خود از داخل دژ ، به بیرون آمدند احمد پاشا که از خیانت لزگی ها آگاه شده بود بسرعت دروازه دژ را بست و از نفوذ سپاهیان ایران بدرون شهر جلوگیری کرد ، لزگیان نیز آرام آرام در حال دور شدن از قارص بودند و بطرف زادگاه خود حرکت می کردند که ناگهان با سپاه نادر مواجه شدند نادر که از طایفه لزگی ها بشدت کینه به دل داشت و خسارات زیادی از آنان دیده بود دستور داد آنها را تعقیب و بدون هیچ ترحمی بکشند ، دستور نادر بسرعت اجراء و تمامی لزگیان که در تاریکی شب ، در میان کوه و دشت پراکنده بودند شربت مرگ نوشیدند از آن طرف احمد پاشا که تا کنون در هیچ جنگی شکست نخورده بود و سرداری بد خلق و بد رفتار بود و نام وی در اروپا ، لرزه بر اندام هر مدافعی می انداخت و به اصطلاح برگ برنده سلطان عثمانی بود ، اینک مانند موشی به تله افتاده بود و از ننگ این شکست ، بی حوصله و خشمگین شده بود ، شروع به آزار سربازان خود و مردم شهر که از محاصره به تنگ آمده بودند نمود مدت زیادی نگذشته بود که سربازان ترک و مردم عادی شهر که از رفتار احمد پاشا به تنگ آمده بودند از هر فرصتی استفاده می کردند و از شهر می گریختند و تسلیم سپاه ایران می شدند ، از طرف دیگر توپخانه ایران نیز به سپاه اصلی ملحق شد و شهر قارص در آستانه دچار شدن به بلائی بزرگ بود ، به همین منظور فرماندار شهر بنام احمد افندی بهمراه تنی چند از بزرگان شهر که متوجه وخامت اوضاع شهر شده بودند نزد احمد پاشا رفته و درخواست کردند نزد نادر رفته و پیشنهاد صلح و آشتی بدهند در جلسه فوق ، پس از فراز و فرودهائی به این نتیجه رسیدند که احمد افندی برای مذاکره آشتی جویانه به اردوی نادر برود و تقاضای صلح نماید فردای آنروز احمد افندی بهمراه چند تن از بزرگان شهر به اردوی نادر شتافته و او را که در بستر بیماری بود مشاهده و درخواست صلح و آشتی کردند ، نادر شرط پذیرش صلح را ، تسلیم شدن احمد پاشا و تصرف شهر عنوان کرد ، احمد افندی از نادر مهلت خواست تا با ارسال نامه ای به دربار عثمانی و کسب تکلیف از آنجا ، آتش بس بر قرار شود ، نادر برآشفت و گفت به فرمایش پیامبر گرامی اسلام (ص) ، انسان عاقل از یک سوراخ
دو بار گزیده نمی شود ، یا شهر را تسلیم کنید یا آن را بر سرتان خراب می کنم ، بزرگان و ریش سفیدان شهر به پای نادر افتادند و با التماس از او خواهش کردند تا تعیین تکلیف از ناحیه دربار عثمانی ، از بمباران شهر خودداری نماید ، پس از کِش و قوس های فراوان ، خواهش بزرگان شهر در نهایت مورد پذیرش نادر قرار گرفت و آتش بس موقت به اجراء درآمد با قبول آتش بس توسط نادر ، هیئت مذاکره کننده نزد احمد پاشا رفته و با خوشحالی ، خبر متارکه موقت جنگ را به احمد پاشا اعلام نمودند ، احمد پاشا گفت ، من می پنداشتم که چون نادر سخت بیمار است این بار برگ برنده ای در دست دارم ، ولی دیدم که این گرگ گرسنه ، بیماری و تندرستی اش هیچ فرقی ندارد و من دچار اشتباهی بزرگ شدم که این چنین و بی محابا به کسی حمله کردم که توپال عثمان پاشا را شکست داده بود با شروع آتش بس ، نادر که اندکی بهبود پیدا کرده بود برای یکسره کردن کار لزگیان و داغستانی ها که هر از چند گاهی ، به تحریک روس ها و عثمانیان و حمایت های مالی و سخاوتمندانه آنان ، هر از چند گاهی ، سر به شورش بر می داشتند و به پادگانهای مرزی ایران حمله می کردند به سوی آن سامان ، حرکت کرد *پایان قسمت شصت و پنجم* @NOORI82325
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند همه جا عشق بود و همه جا معرفت، همه جا صدای بلند عاشقانه‌های سفر بود و روحی که بی‌تاب پیوستن به ملکوت‌و فریادی که در رهگذری که بوی خون از آن آمد تا قربانگاه وعده شده‌ و در آن ساعت تلخ و شیرین انگار حضرت جبرئیل به انتظار نشسته بود و اسرافیل باید در صور می‌دمید و زیر درخت انتظار‌ همه جمع بودند... این ساعت‌ها می‌گذرد و فقط مردان خدا در وعده همیشگی خود استوار ایستاده‌اند و ما در تداوم گذر ماه‌ها و سال‌ها فقط باید یادمان بماند که آن مردان که بودند و چه کردند و ما چه هستیم و چه می‌کنیم....
بسم الله الرحمن الرحیم اخبار ظهور بزودی سرعت خواهد گرفت منتظر باشید حوادث شگرفی در راه است
سلام آقا دوباره جمعه است و اربعین جد مظلومت حسین در راه می آید عمه ات زینب به پابوس برادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫جمعه احوال عجيبي دارد 🌼هر كس از عشق نصيبي دارد 💫در دلم حس غريبي جاري است 🌼و جهان منتظر بيداري است 💫جمعه، با نام تو آغاز شود 🌼يابن ياسين همه جا ساز شود 💫جمعه يعني غزل ناب حضور 🌼جمعه ميعاد گه سبز حضور 💫جمعه هر ثانيه اش يكسال است 🌼جمعه از دلهره مالامال است... 💫ابر چشمان همه باراني است 🌼عشق در مرحله پاياني است 💫كاش اين مرحله هم سر مي شد 🌼چشم ناقابل ما تر مي شد... 🌼
❤️ سالهاسٺ ڪہ دل منتظر یڪ خبر اسٺ جاده در حسرت پیدایی یڪ رهگذر اسٺ جمعہ ها صبر ڪنید، ندبہ ها نذر ڪنید شاید این جمعہ ڪہ میاید و ما منتظریم شاید این جمعہ ڪہ ما غافل از آن رهگذریم آید و شڪوه ڪند از این بی خبرے... 💚
امام صادق علیه‌السلام: اولین شخصی که پس از مهدی رجعت می‌کند، حسین بن علی است و به قدری حکومت می‌کند که از کثرت سن ابروهایش روی دیدگانش می‌آید 📚 البرهان، ج ۳، ص ۵۰۶
🌷یا رب چه شود زان گل نرگس خبر آید 🌷آن یار سفر کردهٔ ما از سفر آید 🌷شام سیه غیبت کبری به سر آید 🌷امید همه منتظران منتظر آید 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌷گفتم که 🌸خدایا مرا مرادی بفرست  🌷طوفان زده ام 🌸راه نجـاتی بفرست  🌷 فرمود که با زمزمه یا مهدی    🌸نذر گل نرگس 🌷صـلواتی بفرست  🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بپا جانمونی» 👤 استاد 🚩 مگر می‌شود امام حسن عسکری شیعیان را به اربعین دعوت کنند اما پسر خودشان یعنی حجت‌بن الحسن، در این راهپیمایی عظیم‌شرکت نکنند؟ ▫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال ❓ چه کسانی و چه زمانی پیکر شهدای کربلا را دفن کردند؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 🔗 https://btid.org/fa/news/182272 📎 📎 📎 علیه السلام
🔴 قرائت مومنون در روزهای باعث عاقبت بخیری میشود. 🔹 امام صادق علیه السلام : اگر کسی سوره مؤمنون را تلاوت کند خداوند آخر کار او را به سعادت و خوشبختی ختم می کند و اگر همواره در روزهای جمعه بر قرائت سوره «مؤمنون» مداومت داشته باشد جایگاه او در منزل فردوس خواهد بود.(۱) 🔹 پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر کس سوره مؤمنون را در روز جمعه بخواند و به این امر مداومت نماید منزل او در فردوس اعلاء با پیامبران مرسل باشد و نیز فرمودند: اول و آخر این سوره از گنجهای بهشت است.(۲) 📚 (۱)ثواب الاعمال، ص ۱۰۸ 📚 (۲) درمان با قرآن، ص ۶۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ خدایا🙏 چیزی به اربعین نمونده🏴 خیلی ها آمدن پابوس خیلی ها با پای پیاده تو راهن خیلی ها درآرزوی رفتن خدایا🙏 به حرمت ارباب💚 حاجت همه روبرآورده بفرما 🙏 آمیـــن یا رَبَّ 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت سوم : الگوگیری گاندی از قیام امام حسین علیه‌السلام! سعید ابونعسه، هم روحانی اهل سنت است و هم نویسنده‌ای توانا! می‌گوید: اتحاد مردم در اربعین، یعنی اتحادشان علیه ظلم، و رسیدن به آزادی ! و این آزادی، زمینه‌ی تغییر تمدن‌هاست! همان نقطه‌ای که انسان به رهایی می‌رسد!
🔴 سپاه پاسداران : یک جنگ جدی که ممکن است در قفقاز رخ دهد، جنگی است که علیه ایران انجام میشود. اما ما آماده ایم! حمله رژیم صهیونیستی به ایران از سوی کشور سوم عواقب بسیار سنگینی برای آنها خواهد داشت.
⭕️ مطلب زیر در سال 99 گفته شده 📄 نشریه ibtimes به نقل از یک خاخام یهودی صهیونیست ( ربی مشهور در حوزه نجوم و پیشگویی ) : 🔹 ظهور " بازگشت " مسیح.. بعد از یک رخداد فضایی " تولد یک ستاره جدید در سال 2022 میلادی است. ✡️☠️ پیشگوی یهودی نوید از ظهور منجی و آزادی بخشِ مردم یهودی! در این سال میدهد.. عجیب است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری که رسانه های سعی دارند شما نبینید! 🔸 یکی از محله های فیلادلفیا آمریکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نجات کودک ۸ ساله از مرگ حتمی با هوشیاری غریق نجات ها کودک ۸ ساله اهل مشهد که بدون حضور خانواده در ساحل بابلسر در حال شنا بود، گرفتار امواج خروشان میشه که با هوشیاری غریق نجات ها مرگ حتمی نجات پیدا میکنه
📚 داستان کوتاه گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او ترمان (terman) می‌گفتند. او بسیار شیرین‌عقل بود و گاهی  سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت مرحوم پدرم نقل می‌کرد، در سال 1345 برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم. ساعت 10 صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم، نزدیک رفتم دیدم، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند. یک اسکناس 5 تومانی نیت کردم به او بدهم. او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت. باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد. گفتم: «ترمان، این 5 تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم.» ترمان از من پرسید: «ساعت چند است؟» گفتم: «نزدیک 10.» گفت: «ببر نیازی نیست.» خیلی تعجب کردم که این سوال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟ پرسیدم: «ترمان، مگر ناهار دعوتی؟» گفت: «نه. من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم. الان تازه صبحانه خورده‌ام. اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم. من بارها خودم را آزموده‌ام؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد.» واقعا متحیر شدم. رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم. ترمان را پیدا کردم. پرسیدم: «ناهار کجا خوردی؟» گفت: «بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد.» ترمانِ دیوانه٬ برای پول ناهارش نمی‌ترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم.
🔴 اعتراف کاخ سفید به هک زیرساخت‌های حیاتی و اخلال سراسری در شبکه کامپیوتری آمریکا توسط ایرانی‌ها 🔹 وزارت خزانه داری آمریکا در جریان تحریم های تازه اشخاص و نهادهای ایرانی امروز اعلام کرد: سرویس امنیتی دیپلماتیک ایالات متحده به هرکس که اطلاعاتی از سه نفر ایرانی بنام های منصور احمدی، احمد خطیبی و حسین نیکائین که مسئول کمپین حملات سایبری علیه صدها شبکه کامپیوتری در سراسر ایالات متحده که باعث آسیب و اخلال در بخش های مختلف من جمله زیرساخت های حیاتی، سازمان های دولتی و سازمان های خصوصی شده اند؛ ارائه دهد تا سقف ده میلیون دلار جایزه می‌دهد. تا نابودی امریکا واسرائیل وشرکاشان به راهمان ادمه خواهیم داد ای شهید