eitaa logo
(✌️#آتاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.5هزار دنبال‌کننده
60.6هزار عکس
55.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
از علایم نزدیکی ظهور طلوع ستاره ای درخشان در سمت مشرق است که همچون ماه می درخشد سپس دو جانب آن خم گردد به طوری که گویی دو جانب آن می خواهند به همدیگر متّصل شوند. سپس پدید آمدن سرخی در آسمان است که در فضا پراکنده گردد. هنگامی که این ستاره آشکار شد از شر فتنه ها به خدا پناه ببرید چرا که سختی ها و جنگهای فراوانی آغاز خواهد شد...... شیخ مفید(ره) آورده است: هرگاه ستاره ای سرخ را دیدی که آن را نمی شناسی و در مسیرحرکت ستارگان قرار ندارد و در آسمان از جایی به جایی دیگر می رود و مانند ستون است، در حالی که ستون نیست، پس بی گمان، چنین چیزی نشانه جنگ، بلا، کشته شدن بزرگان، زیاد شدن شرور و اندوه ها و آشوب در میان مردم است.
1401.05.07-Panahian-Chera-Ekhlas-Tanha-Rah-Taqarob-Ast-01-Medium.mp3
24.65M
🔉 چرا اخلاص تنها راه تقرب است؟ (۱) 📅 جلسه اول | ‌۱۴۰۱/۵/۷ 🔻هیئت ام ابیها(س)
(✌️#آتاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
❌در آبان و دی سال ۱۳۹۹ در مورد سیل در تهران و اطراف تهران گفته بودیم همچنین در مقارنه ی زحل و مشتری
طبق تقویم امروز شنبه اول محرم هست طبق نظر برخی مراجع از جمله آیت الله سیستانی فردا یکشنبه اول محرمه برخی هم بیان میکنند جمعه اول محرم بوده و در این سال اتفاقات خاصی برای ظهور خواهد افتاد
روز اول‌محرم مشرف شد خدمت علیه‌السلام حضرت به او فرمودند: (حدیث طولانی‌ست، مختصر کردم) ای پسر شبیب (عاشورا) پلک چشمان ما را(از شدت گریه بر او) مجروح کرد و اشک‌های ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند... گریه‌کنندگان باید بر بگریند گریه بر او را از بین می‌برد... ای پسر شبیب اگر خواستی بر چیزی گریه کنی، بر گریه کن چرا که آن حضرت را کشتند... و با او از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه و نظیری نداشتند آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها، در شهادت آن حضرت گریستند چهار هزار ملک برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده‌اند لذا پریشان و غبار آلود به مجاورت آن قبر مطهّر مأمور شدند، تا (عج) ظهور کند و از یاران او باشند ای پسر شبیب اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی، برای و در 📚بحارالانوار ج۹۸ص۱۰۲
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار 🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسمت سی و دوم* پس از حمله محمود افغان و ضعف دولت مرکزی و پاره پاره شدن ایران ، شیخ نشینان جزایر جنوب ایران به رهبری شخصی بنام شیخ جبار از این مسئله سوء استفاده کرده و با توافق پنهان با هلندی ها و انگلیسی ها که دارای نیروی دریائی مجهزی بودند با حمله به بحرین و دیگر جزایر ایرانی خلیج فارس ، آنها را به تصرف خود درآورده بود شیخ جبار فردی عیاش و سنگدل بود و در حملات خود عده زیادی را به قتل رسانده بود ، وی دارای حرمسرای گسترده ای بود که نیمی از آنان را ، زنان و دختران ایرانی که خانواده آنها در جنگ با نیروهای وی کشته شده بودند تشکیل می دادند ، شیخ جبار از دادن مالیات به دولت ضعیف مرکزی ایران نیز خودداری می کرد نادر از نداشتن نیروی دریایی و جولان هلندی ها و انگلیسی ها در آبهای سرزمینی ایران ، همیشه در رنج بود به همین خاطر مدتی که در شوشتر بود یکی از سرداران خود را بنام لطیف خان را مامور کرد به هر قیمتی که شده یک فروند کشتی بزرگ نظامی از هلندی ها بخرد ، هلندی ها ابتدا به تحریک انگلیسی ها از فروش کشتی جنگی به لطیف خان خودداری کردند ولی وقتی لطیف خان سه برابر قیمت کشتی را که بالغ بر پنج هزار تومان ، که در آن زمان مبلغ بسیار قابل توجهی بود به آنان پیشنهاد کرد ، قبول کردند و ایران دارای یک کشتی بزرگ جنگی شد لطیف خان سپس به سراغ انگلیسی ها رفت و پیشنهاد خرید یک کشتی تجارتی را به آنان داد ، انگلیسی ها از فروش کشتی خودداری کردند ولی وقتی با تهدید شدیداللحن لطیف خان مبنی بر جلوگیری از بازرگانی آنان در سواحل خلیج فارس مواجه شدند بناجار قبول کردند و یک کشتی بزرگ تحاری خود را به پنج برابر قیمت روز آن ، به ایران فروختند ، بدین ترتیب زیر بنای نیروی دریائی ایران ، هر چند محدود به همت نادر پایه ریزی شد ، نادر به استاندار مازندران نیز دستور داد با ارسال چوب ها و الوارهای بزرگ جنگلی به سواحل خلیج فارس ، کشتی های جدید و بزرگ ، با کپی برداری از کشتی های خریداری شده ساخته شود خرید کشتی ها در نهایت پنهانکاری انجام شد و سربازان لطیف خان با بارگیری تجهیزات جنگی و سوار شدن بر کشتی های خریداری شده به سوی بحرین حرکت کردند ، جاسوسان ایرانی به لطیف خان خبر دادند که شیخ جبار با تعدادی از سرداران خود برای انجام مناسک حج به مکه رفته ، لطیف خان فرصت را غنیمت شمرد و با وانمود کردن اینکه کشتی ها تجاری بوده و قصد بازرگانی دارند بسوی بحرین حرکت کرد در آنسوی خلیج فارس ، نگهبانان دژ بحرین که مسلط بر خلیج فارس بود از نیت لطیف خان آگاهی یافته و آماده دفاع شدند ، بدستور لطیف خان زبده ترین و جابک ترین سپاهیان ایرانی گروه گروه ، خود را با قایق به خشکی رساندند و سریعا شروع به ایجاد سنگرهای دفاعی کردند نیروهای شیخ جبار چندین بار به سربازان پیاده شده در خشکی حمله کردند ولی هر بار خود را با افرادی از جان گذشته و دلاور روبرو می دیدند و با تلفات کم و زیاد عقب می نشستند ، سردار لطیف خان که از دور متوجه شد جای پای استواری توسط شیرمردان ایران در خشکی ایجاد شده ، با قایق های بزرگ توپخانه ایران را به خشکی منتقل و سپس بیدرنگ به توپخانه دستور شلیک به دژ بحرین را صادر کرد دژ بحرین از خشکی و دریا توسط توپخانه گلوله باران شد ، از بالای دژ نیز با شدت تمام بسوی سربازان حاضر در سنگرها شلیک می شد و دو طرف زیر باران گلوله های توپخانه ، روزگار سختی را سپری می کردند ، در اینحال لطیف خان شخصا بهمراه سربازان خود پای بر خشکی نهاد و در جلسه ای که با فرماندهان خود گذاشت رو به آنان گفت ، آذوقه ما محدود به کمتر از یکماه است و ماندن ما در پشت دیواره های دژ ، قطعا شکست ننگینی را برایمان به ارمغان خواهد آورد ، و چنانچه در این جنگ شکست بخوریم مرگ برایمان بهتر است تا اینکه با سرافکندگی به حضور نادر برسیم ، من شخصا طاقت چنین کاری را ندارم و مرگ را ترجیح می دهم ، فرماندهان حاضر در جلسه عینا صحبت های لطیف خان را تائید کردند و قرار گذاشتند فردا یا پیروز میدان باشند یا تا آخرین نفر ، زهر تلخ مرگ را به متفقا با هم بنوشند از آن طرف فرمانده دژ بحرین که از کمبود آذوقه ایرانیان آگاه بود تصمیم گرفت از درون دژ به مقاومت خود ادامه دهد تا با بازگشت شیخ جبار و اعزام نیروهای کمکی به سپاهیان ایران بتازد و آنان را با شکست راهی میهن خود کند فردای آن روز بدستور لطیف خان ، غرش توپخانه ایران از دریا و خشکی آغاز شد ، حجم آتش بقدری زیاد بود که در نهایت شکاف کوچک چند متری در دیواره دژ ایجاد شد ، لطیف خان بلافاصله عده ای از آزموده ترین افراد خود را به محل شکاف فرستاد ولی در آن سوی دژ ، نیروهای شیخ جبار به سختی دفاع می کردند و اجازه ورود به نیروهای ایرانی نمی دادند ، ایرانیان از پائین و بالای دژ ، زیر باران تیر و نوکِ تیز پیکان ها و نیزه های مدافعین
بودند ولی حتی یکقدم ، پا پس نمی گذاشتند ، لطیف خان دستور اعزام نیروهای کمکی داد ، در این محوطه کوچک هنگامه ای عظیم برپا شده بود ، آتش تفنگ ها ، برق شمشیرها ، بوی باروت ، گرد و غبار فراوان ، آوای مجروحان ، و فریاد و نعره جنگاوران همه و همه در هم آمیخته بود ، گرد و خاک حاصل از این درگیری وحشتناک ، دید مستقیم هر دو طرف نبرد را کور کرده بود در این احوال سخت و وانفسا ، مردمان ایرانی ساکن دژ که مدتها با ننگ شکست احساس سرشکستگی می کردند از موقعیت پیش آمده که باعث شده بود تمام توجه سربازان شیخ جبار به آن شکاف جلب شود نهایت استفاده را کردند و بسوی دروازه غربی دژ هجوم برده و پس از زد و خورد با مدافعین کم تعداد دروازه ، درب آنرا گشوده و یکی از آنان با سرعت تمام خود را به لطیف خان رسانیده و وی را از باز بودن دروازه غربی دژ آگاه کرد لطیف خان با احتیاط ، عده ای از افراد خود را بدنبال آن مرد فرستاد و پس از اطمینان از صحت گفته وی ، با نیمی از سربازان خود با سرعتی برق آسا به آن قسمت از دژ حمله برد ، مدافعین دژ که هنوز در حال دفاع در ناحیه شکاف ایجاد شده قلعه بودند ناگهان از پشت سر ، مورد تاخت و تاز لطیف خان قرار گرفته و مردان جنگی ایران مانتد عقابی تیز چنگ بر سر آنان فرود آمدند فرمانده دژ که چنین دید ، دستور داد تمام نیروهای ذخیره و حاضر در دژ ، به سپاهیان ایران بتازند ، هنوز دستور وی اجراء نشده بود که ایرانیان ساکن در دژ منامه (پایتخت فعلی بحرین) که مدتها با حقارت و خواری روزگار را سپری می کردند با داس و چکش و هر جه در دست داشتند به کمک سپاهیان ایرانی آمده زد و خوردی خونین و هولناک درگرفت ، فضای دژ از چکاچک شمشیرها و بوی خون و باروت آکنده شده بود هنوز ساعتی از نیمروز (ظهر) نگذشته بود که فرمانده دژ و سردارانش ، یک به یک شربت مرگ نوشیدند و بحرین مجددا به خاک وطن بازگشت ، مردم شیعه بحرین که خود را ایرانی می دانستند به کوی و برزن ریخته و با شادمانی به پذیرائی از سپاهیان ایران مشغول شدند لطیف خان به وسیله جارجیان ، مردم بحرین اعم از عرب و ایرانی را به همبستگی فراخواند و اکیدا سفارش کرد به اعراب ساکن در بحرین که اهل تسنن بوده و جمعیت آنان نیز در اقلیت بود ، هیچگونه آسیبی نرسانند ، زیرا هیچ گناهی متوجه آنان نیست ، هتوز روز به پایان نرسیده بود که قصر شیخ جبار و همه گنجینه های وی بدست ایرانیان افتاد و زنان و دختران ایرانی و عرب بیشمار که در حرمسرای شیخ جبار حرمسرای شیخ جبار زندانی بودند ، آزاد و نزد خانواده های خود بازگشتند لطیف خان با پیروزی به حضور نادر رسید ، نادر با شنیدن خبر پیروزی ، فریادی از شادی سر داد و لطیف خان را در آغوش گرفت و دستور داد هدایایی بسیار با ارزش ، بعلاوه پاداش نقدی قابل توجه ، به وی اهداء نمایند دو روز بعد هم طی فرمانی از سوی نادر ، لطیف خان مامور شد تا نیروی دریائی قابل توجهی را برای جنگ های دریایی آینده آماده کند ، نادر در فرمان خود نوشته بود *از شما میخواهم افراد فعالی را که به دریانوردی علاقمند و فعال هستند را برگزیده تا برای جنگ های دریائی و خاتمه سیطره بیگانگان ریز و درشت اروپائی آماده باشند* لطیف خان هنوز از خستگی جنگ در بحرین بیرون نیامده بود که بدستور نادر ماموریت یافت بسوی مسقط (پایتخت فعلی کشور عمان) تاخته و امام مسقط که با دزدان دریائی همکاری کرده و از دادن مالیات خودداری کرده را ، زنده یا مرده به نزد وی آوَرُد ، لطیف خان بیدرنگ با سپاهیان خود بسوی عمان روانه شد لطیف خان علاوه بر دو کشتی خریداری شده ، با سه کشتی تقریبا بزرگ که از شیخ جبار در بحرین به غنیمت گرفته بود روانه مسقط شد ، پس از رسیدن لطیف خان به مسقط ، پیکی روانه قصر امام مسقط شد و از وی خواسته شد که بی چون و چرا خود را تسلیم کند ، امام مسقط پس از اطلاع از آمدن لطیف خان با گرامیداشت پیک لطیف خان ، شخصا به حضور وی در کشتی رسید ، لطیف خان ، علت همکاری وی با دزدان دریائی و شورش و امتناع وی از پرداخت مالیات به دولت ایران را پرسید امام مسقط خندید و در پاسخ گفت بفرمایش پیامبر گرامی اسلام (ص) تقیه برای حفظ جان جایز است ، من چون توان رویارویی با دزدان سنگدل و خونخوار دریائی که در ظاهر دزد دریائی هستند ولی در حقیقت مامورین مستقیم دولت های انگلیس و هلند هستند را نداشتم و راهی نیز ، جز پرداخت باج و خراج به آنان و قبول دستورات آنان را برایم نمانده بود ، ولی اکنون که پادشاه مقتدر ایران به پشتیبانی ما آمده حاضرم همه گونه همکاری نمایم و همین حالا هم شما را به قصر خود دعوت میکنم و دستور می دهم به بهترین وجه از شما پذیرائی کنند لطیف خان در ابتدا به سخنان امام مسقط اطمینان نکرد ولی پس از مدتی به صحت اظهارات وی پی برد و از او خواست پیرامون نحوه فعالیت دزدان دریائی اطلاعاتی در اختیار وی بگذارد ، امام مسقط گفت دهها کشتی متعلق به دزدان دریائی
روزانه در آبهای خلیج فارس و دریای عمان رفت و آمد دارند که مخوف ترین و ترسناک ترین آنها فردیست بنام کوسه ، که در قتل و آدمکشی و وحشیگری سرآمد دزدان دیگر است ، آنها در ظاهر دزدان دریائی هستند ولی در حقیقت بیشترشان دست نشانده دولت انگلیس و چند تائی هم تحت تسلط هلندی ها هستند ، لطیف خان از امام مسقط پرسید شما از کجا میدانید که این دزدان خونخوار ، وابسته به انگلیس و هلند هستند امام مسقط پاسخ داد روزانه چندین کشتی تجاری متعلق به کمپانی هند شرقی (کمپانی هند شرقی در آن زمان متعلق به انگلیس بود و بیشتر در هندوستان که تحت استعمار انگلیس بود فعالیت می کرد) و کمپانی های هلندی از آبهای خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند عبور می کند ولی تا به حال احدی ندیده و نشنیده حتی یک کشتی کوچک اروپائی ها که بیشتر از چند نفر خدمه هم ندارد ، مورد دستبرد دزدان دریائی قرار گیرند ، ولی کشتی های دیگر کشورها به محض عبور از این آبها ، مورد هجوم واقع شده و اموال آنان غارت شده و سپس با مبالغی بسیار ارزان به کمپانی های انگلیسی و هلندی ، فروخته می شود و اصولا اروپایی ها طوری برنامه ریزی کرده اند که هیچکس جرات بازرگانی و تجارت را از راه دریا نداشته باشد و مردم کشورهای مختلف مجبور باشند کالاهای خود را با قیمتی بسیار ارزان به آنان بفروشند و از طرفی ، دولت های یاد شده نیز به هیچگونه محدودیت دیپلماتیک و بی آبروئی در عرصه های بین المللی دچار نمی شوند و مجبور به پاسخگویی به دیگر کشورها نیستند *(امروزه نیز این دولت های بظاهر متمدن و قانونمند ، گروههایی خونخوار و قانون گریز را در کشورهائی که حاضر به دادن امتیازهای بیشتر و ظالمانه نیستند ، بوجود می آورند و بدون اینکه خدشه ای به اعتبار بین المللی آنان وارد شود امتیازهای مختلف را تحت عناوین مختلف از دیگر کشورها بدست می آورند مانند بستن قرادادهای کلان و فروش محصولات خود و غیره ، در دوران فعلی و روزگار ما ، داعش و القائده ، بارز ترین نمونه از این سیاست رذیلانه غربی هاست )* پس از چند روز پذیرائی مفصلی که از لطیف خان بعمل آمد شبی از شبها ، دیدبانهای امام مسقط اطلاع دادند کشتی بزرگ و توپدار کوسه در حال نزدیک شدن به ساحل است و منتظر علامت است که لنگر بیندازد امام مسقط دستور داد مشعل های برج های دریائی را در قسمتی که کشتی های ایرانی مستقر هستند را خاموش کرده و کشتی کوسه را به قسمت دیگری از ساحل راهنمائی کنند ، لطیف خان پس از اطلاع از آمدن کوسه به ساحل ، با راهنمائی امام مسقط به محل لنگر انداختن کشتی کوسه در ساحل رفت ، اطرافیان امام مسقط در خصوص جنگ با کوسه به لطیف خان هشدار دادند و به وی گوشزد کردند دریانوردان تحت فرماندهی کوسه مردانی بسیار حیله گر و ستیزه جو و در عین حال بسیار منضبط و نیرومندند ، و لقب فرمانده آنان یعنی کوسه از آن روست که وی مانند کوسه در دریا پنهان است و ناگهان ظاهر می شود و برق آسا ضربه می زند و ناپدید می شود ، کوسه مردیست درشت اندام و تنومند و جنگ آوری سریع و بی رحم است ، او کسی است که در یک دزدی دریائی ، بدون یاری افرادش ، یک تنه یک کشتی را تصرف و افراد داخل کشتی را بدریا انداخته است در نیمه های یک شب سیاه ، لطیف خان با پانصد نفر از افراد آزموده سپاه خود ، با پنهانکاری تمام خود را به ساحلی که کوسه لنگر انداخته بود رسانید و پنج نفر از زبده ترین افراد خود را مامور کرد که کوسه را زنده دستگیر کنند ، الباقی افراد سپاه وی نیز ناگهان با شمشیرهای آخته مانند سیل به کشتی کوسه ریختند ، دزدان دریائی که در حال خواب بودند علیرغم آنکه غافگیر شده بودند و تعدادی تلفات دادند ولی سریعا خود را جمع و جور کرده و به نبرد با نیروهای دولتی پرداختند ، پنج نفر از افرادی که ماموریت داشتند کوسه را دستگیر کنند سریعا بداخل کابین او رفته و نبرد سختی درگرفت کوسه ، که در حال خواب و مستی بود تا بخود مسلط شود با خنجر آن پنج نفر ، چندین زخم کاری ، از ناحیه کتف و بازوها دریافت کرد ولی بدون اینکه از پا بیفتد دست به مبارزه سختی با مهاجمین زد و سه نفر از آنان را با شدت تمام به در و دیوار کوبید بطوریکه انان را از پا انداخت ، وی سریعا دشنه ای بدست گرفته و بسوی دو نفر باقیمانده حمله کرد ، جنگ و درگیری به خارج از کابین کشیده شد ، در این اثناء تمامی دزدان دریائی کشته و زخمی و یا اسیر شده بودند ، لطیف خان با دیدن کوسه ، شخصا به سمت وی حمله ور و پس درگیری شدید با وی ، عاقبت با بریدن رگ و پی پاهای وی ، او را از کار انداخت و دستور داد وی را با ریسمان بسته و تحویل امام مسقط نمایند ، امام مسقط سرنوشت کوسه را به مردم محلی سپرد ، مردم محلی که دل خونی از وی داشتند و یک یا دونفر از اقوام دور و نزدیکشان توسط این حیوان وحشی کشته شده بودند با هر چه در دست داشتند ضربات مرگباری به کوسه زدند و پرونده زندگی این جانی بالفطره برای همیشه بسته شد کش
تی بسیار بزرگ کوسه با تمامی تجهیزات توپخانه و جواهرات و اشیاء با ارزش به تصرف دولت ایران درآمد و لطیف خان با بدرقه گرم و احترام آمیز امام مسقط بسوی ایران رهسپار شد پایان قسمت سی و دوم
مستند صوتی شنود - 04.mp3
17.15M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۴ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. جلسه چهارم: 🔻از اینکه افراد سرشار از تعفن ولی بی خیال بودند، تعجب کردم 🔻موجودی هفت برابر انسان، با قیافه بسیار زشت را دیدم 🔻چرا شیطان بلندبلند می خندید 🔻کثافاتی که با وجود انسانها یکی بودند 🔻شبکه نور و ظلمت که به هم تنیده بودند 🔻خانه های نورانی با شعاع نور به هم وصل بودند و از هم انرژی می گرفتند 🔻نورانی ترین نقطه عالم با رائحه ای دیوانه کننده 🔻به شفاعت حضرت عبدالعظیم برگشتم 🔻یکی بودن کربلا وحرم شاه عبدالعظیم 🔻اثر گناه مثل آهن گداخته روی پوست است 🔻با وضو طهارت روحی پیدا میکنیم 🔻طهارت ظاهر وباطن انسان را در معرض نور خدا قرار می دهد 🔻مکان نورانی و عمل نورانی انسان را نورانی می کند 🔻مسجد محل صدور نور است
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بارش‌های بی‌موقع و غیر عادی در آخرالزمان از نشانه‌های نزدیکی ظهور ... 🌕رسول خدا صلی‌الله علیه و آله: از نشانه‌های نزدیکی ظهور این است که باران در تابستان می‌بارد... و باران‌های فراوان در غیر فصل باران پیدا می‌شود... پس در آن وقت (آخرالزمان) خداوند آنها را از باران آسمان محروم می‌کند و در وقت خویش بر آنها نمی‌بارد، و در غیر وقتش می‌بارد. 🌕 امام علی علیه‌السلام: در آخرالزمان باران در فصل گرما و تابستان می‌بارد! 📗بحار الأنوار، ۲۲، ص ۴۵۳ 📗جامع الأخبار، ج ۱، ص ۱۲۹ 📗بحارالأنوار، ج ۶، ص ۳۰۵
🚨‏هواپیمای حامل نانسی پلوسی پروازش به سمت تایوان رو شروع کرد
🔴مایک پمپئو:گلوبال تایمز، سخنگوی حزب کمونیست چین، تهدید کرد که در صورت سفر پلوسی به تایوان، هواپیمای او سرنگون خواهد شد. ▪️پرزیدنت بایدن باید از این دیدار حمایت کامل کند. ▪️ضعیف نباشید و به خواسته های جنگ طلبان و دیکتاتورهای کوچک در پکن تن ندهید.از مردم آزادیخواه تایوان حمایت کنید."