eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
300 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
133 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 https://daigo.ir/secret/73005885 🆔 @Nar_vaN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
|•ناڕوَݩ🌿'
#Favorite . •••
•• . 🍂•|هنگام دادنمان بود خزان شد... . •••
•• . تا پر از روسری و سیب شود شهر شما زیر این خاک، غزل های مرا دفن کنید🍂 . •••
•• . باد، یک آه بلند است که گاهی دم عصر نرم می آید و از بغض خــــدا می گذرد . •••
•• . یا سراغ من میایی چتر و بارانی بیار یا به دیـدار منِ ابری نیا... تر میشوی! . •••
•• . زلیخاها اگر پیراهنی پاره نمی‌کردند به که می‌آموخت رسمِ بی‌گناهی را؟ . •••
•• . بال کوبیدم قفس را بشکنم؛ عمرم گذشت! . ‌•••
•• . تو نیم دیگر من بودی و ندانستی چه داغ‌ها که به این نیمِ دیگرت دادند... . •••
•• . آدمیزاد است و عشق و دل به هر کاری زدن.. آدم است و سیب‌خوردن! آدم است و اشتباه! . •••
•• . غریبم، ساکتم، بی‌ همدمم، 🍂قرآنم انگاری! . •••
•• . من از سهراب بودن، زخم خوردن قسمتم بوده! برو گردآفریدم؛ فصلِ پایان شد چه‌پایانی! . •••
•• . برای وصف جوانی‌مان این مصرع از کافیست: «هنگام ثمر دادن‌مان بود ؛ خزان شد»🍁🍂🍁 🌱 . •••
4_5976503368124731204.mp3
712.2K
•🎶• . داغت به هیچ قصه‌ی دیگر بیان نشد الا همین غزل که حساب غزل جداست... . •••
•• . نبودی در دلم انگار طـوفان شد، چه طوفانی! دو پلکم زخمی از شلاقِ باران شد، چه بارانی! صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبی وزیدی بر لبِ ایوان و، ایوان شد چه ایوانی! نبودی بغض‌کردم، حرف ها را، خودخوری کردم دلم ارگ‌است و ارگ از خشت، ویران‌شد، چه ویرانی! یکی مــثل منِ بدبخــت در دامِ نگـاه تو یکی در تنگی آغوش زندان شد، چه زندانی! هلا ای پایتخت پیر، تای دسته دارت کو؟ بگیرد دست من را آه، "طهران" شد چه "تهرانی" پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصری بماند گریه هم سوغاتِ کنعان شد، چه کنعانی! من از "سهراب" بودن زخم خوردن قسمتم بوده برو "گرد آفریدم" فصل پایان شد، چه پایانی... . •••
•• . مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر ☕️با همه گرمیـم...با دل‌های تنهــا بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غـم‌ها خوشیم قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر بَم که بودم فقـــر بود و عشـــق اما روزگار زخـم غـــربت بر دلـم آورد این جا بیشـتر هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی بعدِ حافظ‌خوانیِ شب‌های‌ بیشتر رفته‌ای اما گذشتِ عمــــر تأثیری نداشت مـن که دلتنگ توام امروز...فــردا بیشتر زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر بغـض، جانکاه است هنگام تماشا بیشتر هیچ‌کس ازعشق سوغاتی بجز دوری ندید هـرقـدر یعقـوب تنهــــا شد زلیخـا بیشتر بر بخارِ پنجـــره یک شب نوشتی: عاشقم خون انگشـتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر . •••
•• . رنجــورم و باتاب و تَوانی که ندارم دلتنگ توام ؛ ای تو همانی که ندارم . •••
•• . جوانه می‌رود ابر می‌رود رود می‌رود برای کمال و دریا شدن باید رفت و بزرگ شد و البته بزرگ شدن درد دارد . •••
•• . دارم و ندارمِتان؛ . . . هستید و نیستید! . •••
•• . شب‌به‌شب قوچی ازين دهكده كم‌خواهد‌شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد! 🌱 . •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•• . کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یکنفر باید زلیخـا را بیندازد به چاه! 🌱 . •••
•• . عاشقان هم همه خوابند دراین موقعِ‌شب! بی‌گمان یک دلِ ویران شده از عشق فقط بیدار است . •••
•• . دل کندن از آنچه به دل ربط دارد و درمانِ دل است، پهلوانی می‌خواهد . •••
یک حـافظ کهــنه، دو سه تا عطر، گل سر رفت و همه‌ی دلخوشی‌ام یک‌چمدان شد با هــر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت مصداقِ‌همان (وای به حال دگران) شد!
•• . شب به شب قـوچی از این دهکده کم خواهد شد توله‌گرگی دل اگر از سگ‌چوپان ببرد . •••
•• . رفته‌ای، اما گذشتِ‌عمر تاثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز ، فـردا بیشتر . •••