eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
300 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
133 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 https://daigo.ir/secret/73005885 🆔 @Nar_vaN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
|•ناڕوَݩ🌿'
•• . جهان دو پاره شد از نیک و بد به شاخصِ تو وگر خلاصه کنم؛ جز تو هرچه هست بد است . •••
•• . شبی با بید می رقصـم، شبی با باد می‌جنـگم که من چون غنچه‌های صبحدم بسیار دلتنگم . •••
•• . ‏این‌سان که با هوای‌تو ‏درخویش رفته‌ام ‏گویی بهـ🍃ـار، درنفس مهربانِ توست! . •••
‌•• . زلال چشمه‌ی جوشیده از دل سنگی الا که آینـه‌ی صبــح بـی‌غبــار تـویی دلم هــوای تو دارد، هـوای زمزمه‌ات بخوان که جـاری آواز جــویبار تویی . •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•📸۱۴۰۲/۲/۴• . ﻫﻨﻮز اﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯽ، دوﺑﺎرﻩ ﻣﯿﺸﻮم آﻏﺎز اﮔﺮ ﭼﻪ ﺧﺴﺘﻪ‌ﺗﺮ از آﻓﺘﺎب، ﺑﺮ ﻟﺐ ﺑﺎﻣﻢ! . •••
•• . من آن حکایت شیرین من این روایت تلـخ تو فکرمی‌کنی این‌من، همان‌من‌است؟ بين! در این مقــوله زبانِ سخــن، به عجــز آمـد نگاه کن به نگاهم هر آن‌چه هست....بیـن . •••
•• . بی‌تو خسته‌است زِ جانم تن و جانم زِ تنم خسـته‌ام من هم از این بار گرانی که منم! . •••
•• . تمام روز‌ اگر بی تفاوتم اما 🌙شبم قرینِ شکنجه‌، دچارِ بیداری است . •••
•• . لیـلا دوبــاره قســمتِ ابن‌السّــلام شد عشـق بزرگـم آه چـه آسـان حـرام شد می‌شد بدانم این‌که خطِ‌سرنوشتِ‌من از دفــترِ کدام شـبِ بسـته، وام شـد؟ اوّل دلـم فـراقِ تو را سـرسـری گرفت و آن زخـمِ کوچکِ دلم آخِر جُذام شد گلچـین رسید و نوبت با من وزیدنت دیگر تمام شد؛ گلِ سرخم! تمــام شد شعرِمن ازقبیله‌ی‌خون‌است؛ خونِ‌من فــوّاره از دلــم زد و آمد....کلام شــد ما خونِ‌تازه در تنِ عشقیم و عشق را شعـرِ من و شکـوهِ تو رمـزالدّوام شد بعــد از تـو عاشقــی و بـاز …آه، نــه! این داستان به نامِ‌تو این‌جا تمام شد . •••
•• . ملال پنجــره را آسمان به باران شست چهار چشم غبارینش، از غباران شست از این دو پنجره اما-از این دو دیده‌ی من- مگـــر ملال تورا می‌شود به باران شست؟ امـان نداد زمـان تا نشــان دهیـم کـه دست هنوز می‌شود از جان، به جای یاران شست گذشـتی از مـن و هـــرگـز گمـان نمی‌کـردم که دست‌می‌شود این‌سان ز دوستداران شست تو آن مقــدّس بی‌مـرگ _آن همیشـه که تن درون چشـمه‌ی جـــادوی ماندگاران شست تــو آن کــلام که از دفـتر هــمیشـه‌ی مـــن 🌧 تو را نخـواهد باران روزگاران شست . •••
•• . گُزیدم از میانِ مرگ‌ها، این‌گونه مُردن را تورا چون جان‌فشردن دربر، آنگه جان‌سپردن را . •••
•• . ⌝دردم دهی به فصلی درمان کنی به وصلی⌞ ماندم که بر چه اصلی درد و دوایم از توست! . •••
•• . شَـوَد تا ظلمتَـم از بـازیِ چشـمَت، چـراغانی مرا دریاب، ای‌خورشید در چشمِ‌تو زندانی! خوش آن‌روزی که بینَم باغِ‌خشکِ آرزویم را به جادوی بهــارِ خنـده‌هایَت می‌شکوفانی بهار از رشکِ گل‌های‌شکرخَندِتو خواهد مُرد که تنها بر لبِ نوشِ‌تو می‌زیبَد گُل‌افشانی شرابِ چشم‌های تو مرا خواهد گرفت از من اگـر پیمـانه‌ای از آن به چشــمانَم بنوشانی یقین‌دارم که در وصفِ شکرخَندَت فرو مانَد سخن‌هابرلبِ«سعدی»، قلم‌هادرکفِ«مانی» نظـر بازی نزیبَد از تو با هـرکس که می‌بینی امیـدِ مـن! چـرا قـدرِ نگاهَت را نمـی‌دانی؟! . •••
•• . تو را با گریه‌هایت بی‌بهانه دوست می‌دارم که خواهد شُست و خواهد بردمان این سیلِ بنیان کن . •••
•• . قسـم به عشـق و جنـون و به دوسـت، آری دوست! که هم عزیزترین، هم رساترین قسم است که زیستـن تهی از عشـق، برزخی‌ست عظیم که زندگی‌ست به نام ارچه، بدتر از عدم است . •••
•• . گیـرم این بـاغ، گلاگل بشـکوفد رنگـین به چه کار آیدم ای گل! به چه کارم بی تو؟ . •••
•• . تو خوبِ مُطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم🌱 . •••
تمــام مراهم ز دم زده‌اے نوشته‌ها که تویی! نانوشته‌ها که تویی!
"دلم گرفته برایت" زبان ساده‌ی عشق است سلیـس و سـاده بگویم: «دلم گرفته برایت»
•• . نه هرمخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است که جز تو با دگرم نیست ذوق گفت و شنود . •••
•• . چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود . ‌‌•••
•• . چه‌جای صحبتِ سال‌و ماه‌و بهارو خزان که دل‌گرفته‌ام از روزگارِ دور ازتو🍁🍂 . •••
•• . ملالِ پنجـره را آسمان به باران شُست چهار چشمِ غُبارینش از غباران شُست از این دو پنجره امّا از این دو دیدهٔ‌من مگر ملالِ‌تورا می‌توان به باران شُست؟ . •••
•• . با من بمان و سایهٔ مهر از سرم مگیر من زنده‌ام به مهرِ تو ای مهربانِ من! . •••
•• . مرا آن نیمهٔ دیگر بدان، آن روح‌ِ سـرگردان که کامل می‌شود با نیمهٔ خود، روح‌ِ تنهایت . •••
•• . نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است که جز تو با دگرَم نیست ذوقِ گفت و شنید . •••
•• . ملالِ پنجره را، آسمان به باران شست چهار چشم غبارینش، از غباران شست ازاین دوپپنجره اما، ازاین دو دیدهٔ‌من، مگر ملالِ‌تورا می‌توان به‌باران شُست؟ امــان نداد زمان تا منــت نشــان بدهم که‌دست‌می‌شودازجان،به‌جای‌یاران‌شست گذشتی از من و هرگز گمـــان نمی‌بردم که‌دست‌می‌شوداین‌سان،زدوست‌داران‌شُست . •••
•• . کدام آینه جز دیدگانِ عاشقِ من تو را چنان‌که تویی، می‌نماید، ای تصویر . •••
•• . چه غم که عشق به جایی رسید یا نرسید؟ که آنچه زنده‌وزیباست نفْسِ‌این‌سفر است! . •••
•• . کاش یک لحظه شوم کودک و خوابم ببرد فـارغ از هـــرچه، بـه گهـوارهٔ لالاییِ تــو... . •••