••
.
به خود گفـتم دل از اندیشـــهٔ دیدار بردارم
تمامِ عـمر «تنها» دست روی دســـــت بگذارم
نبایـد مینوشـتم پاســـــخ آن نامــــه را اما
نشد از دستخط دوست یکدم چشم بردارم
نوشتـــم هــــرچه از هم دورتر، آسودهتر اما
کسی در گوش من میگفت من دلتنگِ دیدارم
کسی از دور میآید به جنگِ عقل و میترسم
مبادا عـــشق باشد اینکه میآید به پیــکارم
اگر شـــــبهای دلتنـــــگی نمیآیم به دیدارت
نمیخواهـــم تو را با گریههای خــود بیازارم
#عطیهسادات_حجتی
.
•••
••
.
ماهی کوچـکِ دلتـنگ! شکایت تا کی؟
تنگ را بشکن و پایان بده این قائله را
#عطیهسادات_حجتی
.
•••
••
.
با بیقراریها مـدارا کن شــب و روز
در گـردش دنیا قــراری نیســت دیگر
در ایـن بیـابانها نـــه تنـــها ردپــایـی
حتی دراین صحرا غبارینیست دیگر
#عطیهسادات_حجتی
.
•••
••
.
غنـچههای ســرخ پژمردند بر پیراهنت
بویِ رفتن میدهد این روزها خندیدنت
#عطیهسادات_حجتی
.
•••
••
.
اگر نبود فراقت نمینوشتم شعر
اگر نبــود خیالـت نمیکشـیدم آه
چگونه سر نگذارم به شانهات ای کوه
چگونه دل نســپارم به دیدنت ای ماه
#عطیهسادات_حجتی
.
•••
••
.
🌾 در روزهای بینفسی، همنفس کجاست؟
یک عشق، یک تبسمِ دور از هوس کجاست؟
#عطیهسادات_حجتی
.
•••