eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
298 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
134 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
•• . بَــس کـه نادیـدنی از مـردم دنیـا دیدم روشنَم گشت که آسایش نابینا چیست . •••
•• . لاننسى أبداً ولكن نغمض أعيننا قليلاً كي نستطيع أن نعيش... هرگز فراموش نمی‌کنیم امّا کمی چشم‌هایمان را می‌بندیم تا بتوانیم زندگی کنیم... . •••
4_5766900554533970513.mp3
1.59M
•🍂🎷• تنها گریستیم نهانی مرغ قفس اگر چه اسیر است باز آرزوی پر زدنش هست اینک ستم! که مرغ هوا را از یاد رفته است دریغا رویای آشیانه در ابر شب ها در انتظار سپیده با آتشی که در دل من بود 🕯چون شمع قطره قطره چکیدم . •••
•• . جاذبه‌ها همیشه به سمت پایین نیستند! کافیست پیشانیت بہ خاڪ باشد ... به سمت آسمان خواهی رفت🏹 خدا را صدا بزن... . •••
•• . اگر خداوند در دل های شما ببیند بهتر از آنچه که از شما گرفته شده به شما میدهد... . •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• . در پناهِ صخره ی روز را به شب می‌رسانیم و بایدهای بیهوده را با نبایدهای پوسیده پیوند می‌زنیم تا امروز همان باشیم؛ که دیروز بوده‌ایم بیا تا خانه‌ی خود را از علف‌های هرز عادت پاک کنیم🌾 و در زیبایی بال پروانه‌ای نگاه کودکی خود را جستجو کنیم... . •••
•• . هر که از تصدیق دل در خویشتن کافر شود بی‌خلافی صورت ایمانش دلخواهی کند بیخود ار در کفر و دین آید کسی، محبوب نیست مختصر آنست کار از روی آگاهی کند . •••
•• . امیدوار نبودم دوباره از دل تو که مهربان بشود با دل من، امّا شد . •••
. •••
•• . وسطای اردیبهشت بود کارا ردیف شده بود، اومده‌ بودیم بمونیم ورِ دلت، برنگردیم دیگه... یه جعبه‌ی بزرگ نون‌خامه‌ای گرفته بودیم، دوست داشتی آخه... کوچه رو عطرِ یاس و اقاقی پر کرده بود، ما منتظرِ دیدنت بودیم اینبار... دل تو دلمون نبود، چشممون روشن‌ شه به جمالت... پا گذاشتیم تو حیاط و دیدیم به جای تو آقابزرگ داره گلارو آب می‌ده... دلمون آشوب شد! رفتیم لبِ حوض، ماهی قرمزا غم داشتن انگاری... از تو سبد گل‌محمدیا یه خوشگل‌شو برداشتیم واست، سمتِ خونه قدم برداشتیم. میونِ پله‌ها خانوم‌جون با سینی چای و روسری گل گلی‌ش سر رسید، دلمون آشوب‌تر شد. همیشه تو چای می‌آوردی آخه... جعبه رو گذاشتیم رو تختِ حیاط، گردن کشیدیم دوروبر، از میون شیشه‌رنگیا دزدکی دید زدیم پیدات کنیم، سرک کشیدیم تو اتاقا، گفتیم لابد دیدی ما اومدیم بازیت گرفته، شنیدیم آقابزرگ میگه خوب شد اومدی پسر، بعد رفتنِ گلی سوت و کور بود اینجا...چشممون روشن! 🍂 . •••
•• گویند زندگی دریابَش . . . . •••