eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
297 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
134 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
•• . زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟ با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟ سرشماری میکنی در سرزمین قلب من یک نفر تنها تویی! آمار میخواهی چه کار؟ میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا روی میزت قهوه‌ی قاجار می‌خواهی چه کار؟ مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای خاک خوردن گوشه‌ی انبار می‌خواهی چه کار؟ خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان! در کنارم تلخی  اخبار می خواهی چه کار؟ فصل خرمنکوبی  تبدار آغوشت رسید....! اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟ عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم "حیران" شدن! همسفر! یک جاده‌ی هموار می‌خواهی چه کار؟ . •••
•• . همیشه نسبت به کسانی که بیشتر دوست داریم؛ "سخت‌گیرتر می‌شویم" چون توقع انجام خیلی کارها را از آنها نداریم . •••
•• . بهانه‌های  نبودن  همیشه بسیار است کجاست آنکه تو را بی‌بهانه دریابد؟ . •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• . من صبورم اما آه، این بغضِ گران، صبر چه می‌داند چیست..؟ . •••
•• . منم که شعر و تغزل پناهـگاه من است چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است صفای گلشن دل‌ها به ابر و باران نیست که این وظیفه محول به اشک‌وآه من است . •••
•• . عشق اما نهایتی مجهول، بی حضورش اگرچہ شب عالی‌ست در تن فڪرهاے هر شبہ‌ام، باز هـم جـاے خـالی‌اش خالی‌ست . •••
. •••
|•ناڕوَݩ🌿'
•• . نقاشی #پاییز هنر ترکیب رنگ هاییست که خبر از دلتنگی نقاش آن می دهند..🍂 #لاادرے . •••
•• . پاییز کوچک من دنیای سازش همه ی رنگ‌هاست... تا من نگاه شیفته‌ام را در خوش‌ترین زمینه به گردش برم و از درخت‌های باغ بپرسم خواب کدام رنگ یا بی‌رنگی را می بینند 🍂"در طیف عارفانه" پاییز؟ . •••
|•ناڕوَݩ🌿'
•• . معشوقه تویی، شعر تویی، بغض منم من جولانِ قلــم پیشِ نگاهت عـددی نیست! دیوانه تـر از قبل کمی خسته تـر از پیش مَردُم به خدا عشق دگر چیزِ بدی نیست . •••
•• . آی از عشق، داد از دلتنگی، داد از پاییــــز:))🍂🤍🌫️ 🌱 . •••
•• . ‌ سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم که چون ابر بهاری گریه‌ی بسیار می‌کردم ‌ همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت همان دیدارِ "اول" باید استغفــار می‌کردم ملاقـات نخـستین کاش بار آخرینـم بـود تورا دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم ‌ «به روی نامه‌هایت قطر‌ه‌ی‌اشک است، غمگینی؟» "تو می‌پرسیدی و با چشمِ خون انکار می‌کردم " در آن دنیا اگر قدری مجـال همنشینی بود به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم خدا عمر غمت را جاودان سازد...که این شاعر غزل در گوشِ‌من می‌خواند و من تکرارمی‌کردم . •••