آنکه در آیینه دارد بوسه را از خود دریغ
کِی به عاشق واگذارد اختیارِ بوسه را..؟
#صائب_تبریزی
فکرِ شنبه تلخ دارد جمعهی اطفال را
عشرتِ امروز بیاندیشهٔ فردا خوشاست...
#صائب_تبریزی
ما در چه شماریم که خورشیدِ جهان تاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است...
#صائب_تبریزی
از ما سراغِ منزلِ آسودگی مَجو
چون باد، عمرِ ما به تکاپو گذشتهاست...
#صائب_تبریزی
میشود مایل بهعاشق درد در هرجا کههست،
جانِ سختِ عاشقان آهنربای دردهاست...
#صائب_تبریزی
شرمنده نیستی کهبه این دستگاهِ حُسن
دل میبری ز مردم و انکار میکنی..؟
#صائب_تبریزی
ای گل شوخ که مغرور بهاران شدهای
خبرت نیست که در پی چه خزانی داری..؟
#صائب_تبریزی
تویی در دیدهام چون نور و محرومم ز دیدارت
نمیدانم ز نزدیکی کنم فریاد، یا دوری...
#صائب_تبریزی