eitaa logo
نفس تازه
1.1هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
5هزار ویدیو
38 فایل
کانال نفس تازه با مجوز ۹۲۳۶۹ تاریخ ۱۴۰۱٫۵٫۱۰ از وزارت ارشاد هدف: آگاهی بخشی به مردم نگارش مطالب انتقادی سازنده تحول محور معرفی افراد تأثیرگذار و شاخص امید بخشی به جامعه وحدت آفرینی و اعتلای نام اردکان و استان پل ارتباطی با مردم و مسولین
مشاهده در ایتا
دانلود
از مجنون پرسیدند وصال را دوست داری یا فراق را ؟ گفت فراق را‌ .... چونکه در فراق امید وصال هست در وصال بیم فراق!.... .... ‌ ایتا: https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan تلگرام: https://t.me/NafaseTazeardakan ارتباط با ادمین: 🆔 @NafaseTazehA
گر در طلبِ گوهرِ کانی٬ کانی گر در هوسِ لقمهٔ نانی، نانی... این نکتهٔ رمز اگر بدانی٬ دانی، هر چیز که در جستنِ آنی، آنی... ایتا: https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan تلگرام: https://t.me/NafaseTazeardakan ارتباط با ادمین: 🆔 @NafaseTazehA
اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد... دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد... ایتا: https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan تلگرام: https://t.me/NafaseTazeardakan ارتباط با ادمین: 🆔 @NafaseTazehA
مولانا ماه و خورشید است... در ادبیات فارسی و تاریخ عرفان و آگاهی بشر. هشتم مهر ماه روز بزرگداشت یکی از سالکان جاودانه‌ی راه حق و شاعر شهیر علم و آگاهی و ادب و عشق جهان، حضرت مولانا (جلال الدین محمد بلخی) گرامی باد✨ هفت‌آسمان را بردَرَم،وَز هفت دریا بگذرم گر دلبرانه بنگری در جانِ سرگردانِ من... ✨ ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌ایتا: https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan تلگرام: https://t.me/NafaseTazeardakan ارتباط با ادمین: 🆔 @NafaseTazehA
سال‌ها پرسیدم از خود کیستم؟ آتشم، شوقم، شرارم، چیستم..؟ دیدمش امروز و دانستم" کنون او به‌جز من، من به‌جز او نیستم..! ❤️‍🔥 https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan 🆔 @NafaseTazehA ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تلخ کنی دهانِ من قند به دیگران دهی نم ندهی به کِشت من آب به این و آن دهی..!
🔸مرد بی غیرت و سگ باوفایش روزی عربی در حال گریه و زاری بود و اشک می‌ریخت. رهگذری از او پرسید: "چرا گریه می‌کنی؟ این ناله و زاری برای چیست؟" عرب گفت: "سگی داشتم که بسیار خوب و کارآمد بود. روزها شکارچی من بود و شب‌ها نگهبان، چابک و تیزبین و همیشه آماده برای شکار یا محافظت. اما حالا او در حال مرگ است و این وضعیت قلب مرا شکسته است." رهگذر پرسید: "چه چیزی او را به این حال انداخته؟ زخمی شده؟" عرب پاسخ داد: "نه، گرسنگی او را به این حال انداخته است." رهگذر گفت: "بر این سختی صبر کن، چرا که خداوند به صابران پاداش می‌دهد." سپس پرسید: "در دستت چه داری؟ این کیسه‌ی پر چیست؟" عرب جواب داد: "نان و آذوقه است که برای خودم آورده‌ام تا جسمم قوی بماند." رهگذر گفت: "چرا از این نان به سگت نمی‌دهی تا گرسنگی‌اش رفع شود؟" عرب گفت: "این‌قدر محبت و بخشش ندارم که غذای خودم را به سگ بدهم. اما برایش اشک می‌ریزم، چون اشک رایگان است." رهگذر با خشم و تحقیر گفت: "خاک بر سرت! که نان برای تو از اشک باارزش‌تر است. تو نمی‌دانی که اشک از دل و جان می‌آید و چیزی است که نباید بیهوده هدر برود." آنگاه این نکته را گفت: "کسی که ارزش وجود خود را پایین بیاورد، مثل این سگ گرسنه بی‌ارزش می‌شود. اما من ستایشگر کسی هستم که وجودش را به چیزهای بی‌ارزش نمی‌فروشد و تنها در خدمت خدای بخشنده و کریم قرار می‌دهد. 🔸🔸🔸 آن سگی می‌مرد و گریان آن عرب اشک می‌بارید و می‌گفت ای کرب سایلی بگذشت و گفت این گریه چیست نوحه و زاری تو از بهر کیست گفت در ملکم سگی بد نیک‌خو نک همی‌میرد میان راه او روز صیادم بد و شب پاسبان تیزچشم و صیدگیر و دزدران گفت رنجش چیست زخمی خورده است گفت جوع الکلب زارش کرده است گفت صبری کن برین رنج و حرض صابران را فضل حق بخشد عوض بعد از آن گفتش کای سالار حر چیست اندر دستت این انبان پر گفت نان و زاد و لوت دوش من می‌کشانم بهر تقویت بدن گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد گفت تا این حد ندارم مهر و داد دست ناید بی‌درم در راه نان که لب نان پیش تو بهتر ز اشک اشک خونست و به غم آبی شده می‌نیرزد خاک خون بیهده کل خود را خوار کرد او چون بلیس پارهٔ این کل نباشد جز خسیس من غلام آنک نفروشد وجود جز بدان سلطان با افضال و جود چون بگرید آسمان گریان شود چون بنالد چرخ یا رب خوان شود من غلام آن مس همت‌پرست کو به غیر کیمیا نارد شکست دست اشکسته برآور در دعا سوی اشکسته پرد فضل خدا گر رهایی بایدت زین چاه تنگ ای برادر رو بر آذر بی‌درنگ مکر حق را بین و مکر خود بهل ای ز مکرش مکر مکاران خجل چونک مکرت شد فنای مکر رب برگشایی یک کمینی بوالعجب که کمینهٔ آن کمین باشد بقا تا ابد اندر عروج و ارتقا https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan 🆔 @NafaseTazehA ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌