eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
850 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما برای رفتن شما گریستیم و شما خنده‌کنان پرگشودید اشک ما بر خاک چکید و لبخند شما به افلاک رسید... . روزتان شهدایی🌹 @NafasseAmigh
توصیه اخلاقی شهدا 🌹 ‌شهـــید حسن باقری میگفت: بی تعارف بگویم، آن نیرویی که نمازش را اول نخواند، خوب هم نمی تواند بجنگد. 🌹 خادم الشهدا نوشت: برا جنگ با شیطان لعین و نفس اماره، نماز اول وقت بهت انرژی و قدرت میده، از دستش نده @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دست رزمنده مدافع حرم را بوسید! 🔸 یکی از مدافعان حرم در حضور حاج قاسم: شرمنده هستم! خجالت میکشم به کشورم برگردم! باید بمونم اینجا یا به شهادت برسم یا با پیروزی کامل از اینجا خارج بشوم! @NafasseAmigh
بیاد مردان هورالعظیم و فتح المبین الهی به آنان که پرپر شدند             پر از زخم های مکرر شدند به آنان که چون پرده بالا زدند           قدم در حریم تماشا زدند به آنان که کارون خروش آمدند           چنان خون کارون به جوش آمدند به آنان که زخمی ترین بوده اند             شهیدان میدان مین بوده اند منبع : روایت غزل، بانک اشعار شهدا و دفاع مقدس @NafasseAmigh
دفعه دومی که می‌خواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر». سال بعد، ما را هم کربلا برد.😊 اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود. در نجف در راه که به زیارت می‌رفتیم به مغازه‌ها و مردمی که خرید می‌کردند نگاه می‌کردم. گفت: «مامان! از این که مردم اینجا می‌آیند و کفن می‌خرند و تبرک می‌کنند یا آب فرات را به‌عنوان تبرک می‌برند، بدم می‌آید». گفتم: «مگر بد است»؟ گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟ این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد». حالا فکر می‌کنم و می‌بینم چه می‌گفته و به چه چیزهایی فکر می‌کرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛ یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم می‌گفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمی‌رسد»💔 🌹 🕊 @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رجزخوانی خبرنگار صدا و سیما شهید در سوریه در جمع مدافعین حرم ... 🕊 ۲۲ آبان ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم محسن خزایی گرامی باد. @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطره‌ای زیبا از بزرگواری شهید خرازی ترکش خورده بود به گلویِ حاج حسین خرّازی و راننده‌اش. خونریزی حاجی شدید شده بود ، اما نمی‌گذاشت زخمش رو ببندم. می‌گفت: اول زخمِ راننده‌ام... بعد هم با خودش حرف می‌زد و می‌گفت: اون زن و بچه داره ، امانته دستِ من ... حاجی با خودش داشت این حرف‌ها رو زمزمه می‌کرد که بیهوش شد... 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرّازی 📚منبع: یادگاران۷ «کتاب شهید خرّازی» صفحه ۶۶ @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| اعزام به جبهه ▫️حال و هوای خادمین شهدا در عملیات عظیم فرهنگی راهیان نور، قبل از عزیمت به یادمان های دفاع مقدس ▫️این تصاویر سال ۱۳۹۷ می باشد. @NafasseAmigh
4_5947262457679447548.pdf
377.1K
معرفی و دانلود کتاب 🔸پاوه سرخ(براساس زندگي شهيد دكتر مصطفي چمران) @NafasseAmigh
✨﷽✨ ✍خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زین‌الدین دیدن : هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. یك دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. 🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین... یاد شهدا با صلوات❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃ ✍خداوندا فقط میخواهم شهید شوم . شهید در راه تو ، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده.خداوندا روزی شهادت میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت ... ✍ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی ، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده ، تو کرمی کن ، لطفی بفرما مرا شهید راه خودت قرار ده .با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق ... •┄❁🌹❁┄• @NafasseAmigh
📿تسبیحات‌ حضرت‌زهرا رو 👋با دستش‌ میگفت ‌و انگشتاش ‌رو ‌فشار میداد وقتی ‌پرسیدم‌ گفت ‌بندهای‌انگشتام ‌رو ‌فشار‌ میدم‌ تا یادشون ‌بمونه ‌و ‌اون 🌈‌دنیا‌ برام ‌گواهی ‌بدن ‌که 🌺‌باهاشون ‌ذکر خدا رو گفتم شهید حمید شاهکاری مرادی @NafasseAmigh
1_3362417.mp3
3.54M
🌹دائم تو مسیر مزار شهدا موندم 🌹رفتن رفقا دونه‌دونه و جا موندم 🌹حرفای زیادیه تو دل واموندم 🎤 سید رضا نریمانی @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محسن خزايي ۱۵ آذر سال ۵۱ در خانواده اي مذهبي که ذاکر اهل بيت بودند به دنیا آمد . او در سال ۷۴ به عنوان متصدي صدا فعاليت خود را در صداو سيما آغاز کرد و بخاطر شور و نشاط خاصي که در برنامه هاي جوان ايجاد مي کرد و با جوانان ارتباط زيادي داشت مدير باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.😊 اوج کارش زماني بود که جريان تکفيري گروهک جندالشيطان در جنوب شرق فعال شده بود. وی يکبار از کمين گروهک تکفيري در حادثه تروريستي تاسوکي نجات يافت.😥 شهيد محسن خزايي پس از موفقيت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدير خبر گیلان معرفي شد و پس از فعاليت هاي تخصصي و حرفه اي خبر، عشق دفاع از حرم او را به سوريه کشاند.❤️ شهید خزایی در سوريه بعد از هر گزارش خبري خود، در بين رزمندگان مقاومت مداحي اهل بيت مي کرد.💔 سردار عرصه رسانه شهید مدافع حرم محسن خزایی🌹 🕊 @NafasseAmigh
CQACAgQAAx0CUyYOlAACBeFfrTHL0YOFB0OUisAS7eqvggFaXQACWAkAAu2dcVHoGbReOOLK1h4E.mp3
10.25M
🔊نمایشنامه شهادت شهید محمد حسین بشیری 💐شهید محمد حسین بشیری از شهدای مدافع حرم همدان بود که 22 آبان 95 در شهر حلب سوریه به شهادت رسید @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره یک شب جمعه دوباره آه حسین رسیده تا همه جا بوی قتلگاه حسین دوباره فاطمه دارد بُنَیّ میخواند گرفته زمزمه دارد بُنَیّ میخواند لباس دوخته بودم کجاست پیرهنت؟ گرفت پهلوی من وقت دست و پا زدنت هرآنچه نیزه که آمد درآمد از پشتت عقیق رفته که رفته کجاست انگشتت؟؟ ♥️ @NafasseAmigh