..
به خودت یاد بده که....!
بدون مورد توجه قرار گرفتن؛ بدون تأیید شدن؛ بدون دعوت شدن به جمعی و بدون حمایت شدن هم حالت خوب باشه و بتونی از زندگیت لذت ببری!•🌻🐝•
.
#انگیزشی
@NafasseAmigh
منتظر لحظه مناسب نباش
هـمـیـن لـحـظـه رو بـــگیــر و
مناسبش کن…🪀
#انگیزشی
@NafasseAmigh
#انگیزشی
اگر کسی را یافتی
که در لبخندت غمت را دید
در سکوتت حرفهایت را شنید....
درخشمت محبت را فـهمید
بدان او بهترین دارایی زندگی توست...
@NafasseAmigh
♥️🖇
پروردگارا
شکرگزارم که یک بار دیگر چشمانم دنیای زیبایت را میبیند.💙😍
خدواندا
شکرگزارم که بار دیگر فرصت پیشرفت را به من عطا کردی.💙😍
خدایا
شکرگزارم بابت تکتک سلولهای بدنم، بابت تکتک تپشهای قلبم و بابت تکتک نعمتهایت.💙😍
#انگیزشی✨
@NafasseAmigh
پر باشیم از 🌸
آرزوهای خوب برای دیگران
یادمان باشد
وقتی که برای دیگران
آرزوهای خوب داریم🌸
قلبمان از شادی و حس خوب
لبریز خواهد شد
بهترینها را براتون آرزو میکنم ❤️
#انگیزشی
@NafasseAmigh
#انگیزشی
💥قابل توجه اونایی که دوست داشتن گوسفندی در سوئيس باشن،
اینا چراگاهای خودمونه، امتحان کنید اصلاً شاید خوشتون اومد :)))😁😁
#Iran
✍️حاجی محبی
@NafasseAmigh
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انگیزشی
🟣زوجین نباید گذشتهها را پیش بکشند تا از یک زندگی پرآرامش برخوردار شوند.
#دکتر_سعید_عزیزی
@NafasseAmigh
#انگیزشی
هر چه میخواهید از فضل خدا بخواهید نه از خلق خدا .....💛🍃🍃
❥ ❥
@NafasseAmigh
غمگین نباش
چرا که خوشبختی می تواند
ازدرون تلخ ترین روز های تو.زاده شود..
#انگیزشی
@NafasseAmigh
#مباهله
#مثنوی
🔹مهر رسولانه🔹
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبانگیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صفآرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یکتنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
@NafasseAmigh