eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
107 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره : ۵۷۳ رفت و آمد هایِ مَردُم را تماشا می کنیم نامِ ما میدان شد از بس هر که ما را دور زد http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
04. Beloved Don't Let Me Be Discouraged.mp3
10.16M
05:36 🔰 مَح٘ـ‌بوبـم! مَگْـذار دل٘‌ـسَرد شوـم... از آلبوم «شَھْرِ خـٰاموش٘ــ»... 🔰 «Beloved Don't Let Me Be Discouraged» from "Silent City" 🗣 استاد پ.ن: از دقیقه ۵:۳۶ به بعد رو حتماً گوش بدید 👌🏻
چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می‌داری نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را
شماره : ۵۷۴ صائب هزار مرتبه کردیم امتحان دردِ سخن به هیچ دوا کم نمی شود http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک لم تقل شی سوا قم یا اخا ادرک اخاک مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر مانده در صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک عندما کل یرون الموت احلی من عسل خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک کل من فی الموکب قال خذینی یا سیوف تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک یلمع النور الذی سماه مصباح الهدی تا قیامت میدرخشد این چراغ تابناک داوری علدل تر از تاریخ نیست نور هرگز در شب ظلمت نمیگردد هلاک 👌🏻
شماره : ۵۷۸ دشتِ ما، گرگ اگر می داشت نمی‌نالیدیم نیمی از گله‌یِ ما را، سگِ چوپان خورده http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
در بُن یک بیشه ماکیانی هر روز بیضه نهادی و بردی آن را یک کُرد بس که ز راه آمد و ندید به جا تخم خاطرش از دست برد کُرد بیازرد بود در آن بیشه پادشاه یکی شیر داوری از کُرد پیش شیر همی بُرد داد بدو پاسخی چنین که بباید پاسخ شاهانه اش به حافظه بسپرد گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر تا نتواند خَلق تخم تو را خورد؟ 😐😑😐
من آن تک درختم که دژخیم پاییز چنان کوفته بر تنم تازیانه که خفته است در من فروغ جوانی که مرده است در من امید جوانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا