eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
108 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
سیاه در دو جهان باد، روی موی سپید! که همچو صبح گرانسنگ ساخت خواب مرا صائب
زنگیان دشمن آیینۀ بی‌زنگارند طمع روی دل از تیره دلان نیست مرا صائب
می‌شوم گل، در گریبان خار می‌افتد مرا غنچه می‌گردم، گره در کار می‌افتد مرا! صائب
می‌کنم در جرعۀ اول سبکبارش زِ غم چون سبو هر کس که بار دوش می‌سازد مرا صائب
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید، بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید؛ من در عجبم ز می فروشان کایشان به زانچه فروشند چه خواهند خرید؟!🤔 خیام نیشابوری
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را! حافظ
شماره : ۵۰۳ حتی عزیزِ مصر به من، غبطه می خورد وقتی مرا، عزیزِ دلم می کنی خطاب @khalvat_kadeh_mastan
شماره : ۵۰۲ جهنم چیست جز بودن میانِ دیگرانی که نمی‌دانند دردت را نمی‌فهمند حرفت را @khalvat_kadeh_mastan
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم؟! به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم؟! اگر پرنده مرا آفریده اند، چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم؟! اگرچه ریشه در این دشت بسته‌ام، باید به جای خاک گرفتار آسمان باشم من از نزاع «دلم» با «خودم» خبر دارم چگونه با دو «ستم‌پیشه» مهربان باشم؟! نه او به خاطر من می‌تواند این باشد نه من به خاطر او می‌توانم آن باشم... فاضل 👌🏻
«ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین» آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه می‌آید كجاست؟ برخیز و فرصت میانِ دو نیستی را دریاب.
شماره : ۵۰۵ از هجر، شِکوه با دَر و دیوار می‌کنم چون داغ دیده‌ای که کُنَد گفتگو به خاک @khalvat_kadeh_mastan
شماره : ۵۱۱ مِی فروشی گفت کالایم مِی است رونقِ بازارِ من، ساز و نِی است من، خمینی دوست دارم چون که او هم خُم است و هم مِی است و هم نِی است @khalvat_kadeh_mastan
شماره : ۵۱۳ درونِ سینه می ماند دو چشمِ سبز و زیبایت که حبسِ خانگی باید همیشه فتنه گرها را @khalvat_kadeh_mastan
گذشته رفته و آینده هم ثبوت ندارد چه غم خوری به غم رفته و نیامده انسان عجب که حال خودت را فروختی و خریدی هر آنچه غم که نداری وز آن شدی تو گریزان
آن کس که نجنگیده چه امید که روزی مانند اساطیر کهن، مرد بمیرد بیچاره جوانی که چو پیران خمیده، میخواست جوان یا که جوانمرد بمیرد
عاشقی هم عالمی دارد ولی در چشم تو یک غروب بی فروغم پس خدا حافظ رفیق
خدای واحد و بی حد و حصر و بی همتا درون چشم تو من حمد و سوره میخوانم
فال حافظ گرفتم و دیدم جای خالیت پر نخواهد شد . . ‌.🤦‍♂🚶‍♂
بیدل چنانکه سایه ب خورشید میرسد من نیز رفته رفته به دلدار میرسم
گر که روزی ز قضا حاکم این شهر شوم سر صد شیخ فدای سر یک مست کنم! وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد تا نگویند که مستان ز خدا بی خبرند...
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرده خداوندش را
ای عابر همیشگی! چشمهای من باران گرفته است، نیا خیس میشوی