أُحبّ ليالي الهجرِ لافرحاً بها
عسى الدهرُ يأتي بعدها بوصالِ
و أكرهُ ايّام الوصالِ لأنّني
أرى كلُّ شىءٍ مولعاً بزوالِ
﷽
صد سال تنهایی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#قسمت_هشتم (بخش سوّم)
آب، تا لبه #سد بالا آمده بود، دیگر داشت کمکم سر ریز میشد. هر بار که موجی به دیوارهی سد برخورد میکرد، مطمئن بودم که موج بعدی سد را فرومیریزد. اگر این رگبارِ بارش چند دقیقه دیگر ادامه پیدا میکرد، سد میشکست و کلّ #خمینی_شهر غرق میشد زیر آب، و هرچه حاجی رِشته بود برای شهر، پنبه میشد. در این شرایط دیدم حاجی دارد میآید سمتم؛ یقهام را چسبید و کشان کشان بُردَم روی تاج سد، بالاترین نقطه ممکن...
•••
حاجآقا همینطور راجع به حوزه و کمیته و ماشین آلات توضیح میداد. در همین حین آقای آقازاده پرسید: «حاجآقا سد معروف خمینی شهر کجاست؟» حاج مونی -محلّیها به حاجآقا مومنی میگویند حاج مونی- با اشاره دست -و همان لهجه غلیظ اصفهانی- پاسخ داد: «اون طرف، پشتی ساختمونا» آقا رضا دوباره گفت: «حاجآقا خاطره اون شب که با حاجی رفتید رو تاج سد رو هم تعریف کنید» حاجآقا خندید: «بزا یه چیزیام برا اونجا بمونِد؛ همه چیزا که الآن نیمیتونم بگم برادون!» منظورش این بود که بگذار به سد برسیم، همانجا برایتان تعریف میکنم. آخرش هم نرفتیم سمت سد. دیر شده بود. خاطره را هم نگفت...
•••
ولی من برایتان میگویم؛ آقای آقازاده در مینی بوس تعریف کرد برایم. گفت که در کتاب "تا خمينی شهر" آمده. خودم نخواندهام کتاب را؛ قرار بود از فروشگاه محصولات فرهنگی خمینی بخریم، ولی تمام کرده بودند. هرچه گشتم نسخه الکترونیکش را هم پیدا نکردم. از اینجا به بعد هرچه میگویم، از آقای آقازاده شنیدهام.
•••
قرار بود سد خمینی شهر را یک شرکت عمرانی احداث کند، ولی وسط کار جا زده و رفته؛ دلیلش را نمیدانم، آقای آقازاده هم نگفت. به هرحال واضح است که قرار نبوده حاجی به این راحتیها تسلیم شود. حاج عبدالله خودش دست به کار میشود و اهالی را هم میآورد پای کار. نقشههایی که شرکت عمرانی جا گذاشته بوده، میشوند الگوی اصلی پروژه. حاجی با دستان خودش یک سد ۱۱ متری میسازد! ولی به آن هم اکتفا نمیکند و بعدها سد را به ۱۴ متر ارتقا میدهد! یک روز هوا خیلی خراب میشود؛ باران، ساعتها بند نمیآید و آب...
•••
آب، تا لبه سد بالا آمده بود، دیگر داشت کمکم سر ریز میشد. هر بار که موجی به دیواره سد برخورد میکرد، مطمئن بودم که موج بعدی سد را فرومیریزد. اگر این رگبارِ بارش چند دقیقه دیگر ادامه پیدا میکرد، سد میشکست و کلّ خمینی شهر غرق میشد زیر آب، و هرچه حاجی رِشته بود برای شهر، پنبه میشد.
در این شرایط دیدم حاجی دارد میآید سمتم؛ یقهام را چسبید و کشان کشان بُردَم روی تاج سد، بالاترین نقطه ممکن. موجها، غرشکنان از روی آب بلند میشدند و به دیواره که میرسیدند، جوری با آن سرشاخ میشدند که گویی یک گاو وحشی، میخواهد دروازهای را با شاخهایش بشکند. از بارش و حرکت آب، خوف برم داشته بود. اولین بار بود چنین چیزی میدیدم، آن هم اینقدر از نزدیک.
حاجی نشاندَم همانجا و سرم داد کشید که سید! روضه مادرت فاطمه زهرا را بخوان.
شروع کردم؛ حاجی هم با باران شروع کرد باریدن و با دریا جوشیدن؛ به همان شدّت و به همان تلاطم. دیدم حاجی اشکهایش را توی مُشتش جمع میکند و به دریا میریزد؛ گویی آب را توبیخ میکند که تو مهریهی حضرتی! از این اشکهایی که برای حضرت ریخته شده خجالت بکش. چند دقیقه بعد، باران قطع شد، و آب فروکش کرد...
#ادامه_دارد...
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
#سد
#روضه
#خمینی_شهر
#حاجآقا_مومنی
#صدسال_تنهایی
#حاج_عبدالله_والی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمو رضا در حال پیچیدن لقمههای املت 😅
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🎬 #آیات_و_نکات | چگونه میتوان به رحمت الهی امیدوار بود؟
هیچ وقت نباید مایوس از باب رحمت الهی، رسول اکرم صل الله علیه و اله و حضرات معصومین علیهم السلام باشیم. این باب توبه و باب پذیرش توبه همیشه گشوده است و خداوند توبه را از توبهکاران قبول می کند.
📎متن کامل
◀️ مشاهده فیلم
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه
هدایت شده از هنر تلاوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی تقلید هم پیش از #حامد_شاکرنژاد افسانه بوده
می دونید حفظ کردن دویست، سیصد تا نوار مصطفی اسماعیل یعنی چی؟؟!!
@doulatesahar🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ...
#جهادی
#خانه_طلاب
🔰 این اردو هم با تمام فراز و فرودها تمام شد؛ الآن حرکت کردیم به سمت میناب. بعد هم میریم بندر تا با قطار بیایم قم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍از نیکدشت به میناب...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فقط منو عمو حسن بیداریم فکر کنم 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍از میناب، به سمت بندر 🚍
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیات_و_نکات | وظیفه خواص و نخبگان در برابر فساد و افساد
◻️ چرا در امم گذشته نخبگان و خواصی که جزء صاحبان نفوذ و تاثیر در جامعه بودند، هیچ گاه در صدد نهی از فساد و افساد در زمین الهی نبودهاند؟
◀️ مشاهده متن کامل + فیلم با کیفیت بالاتر
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه
دَهْر، لَحَد دهد مرا، چون ز کَفَم تو را رُبود
سنگِ صبور برده و سنگِ تمام مینهد ...
#محمد_سهرابی
لا تحسبوا ان رقصی بینکم طربا
فالطیر یرقص مذبوحا من الألم
گمان نکنید که رقصیدن من میان شما از سر طَرَب است
همانا پرنده میرقصد در حالی که ذبح شده از رنج!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 دیگه تموم شد...
📍از ایستگاه محمدیه به سمت خونه
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نکتهای قرآنی از جزء سیزدهم قرآن کریم
#نکات_قرآنی پرونده رمضانی حوزه نیوز برای ماه مبارک رمضان است که حجتالاسلام امین اسدپور در سی شماره به بیان سی آیه از قرآن کریم پرداخته که به صورت روزانه تقدیم شما خوبان خواهد شد.
◀️ مشاهده با کیفیت بالاتر
◀️ متن کامل
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه
نالهی شیشه دلان می زند از سینه برون
روی زانوی من این مسأله قلیان می گفت
#محمد_سهرابی
﷽
صد سال تنهایی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#قسمت_نهم (پایانی)
دیروز ظهر رسیدیم خانه. الان هم نشستهام روی مبل -لم دادهام- سحریام را خوردهام، احتمالا بعد از طلوع هم بخوابم تا نمیدانم کِی. با آسایشِ تمام.
در کُل، اردوی راحتی بود؛ مشکلات زیادی نداشت. پتو به اندازه کافی داشتیم، محیط هم نه خیلی گرم بود و نه خیلی سرد. غذای با کیفیت هم سرِ موقع میرسید و تدارکات سنگ تمام میگذاشت. بعضی از رفقا شاکی بودند که چرا اردو اینقدر لاکچریست! ولی باز هم حضور در اردو به آسایش حضور در خانه نمیرسید.
اگر هنوز در اردو بودیم، شب را از حدود ۹ کار کرده بودیم، الآن تازه سحری را زده بودیم و دوباره کار شروع میشد تا طرفای ۶ و ۷ صبح. بعد هم قبل نماز ظهر باید پا میشدیم، نماز را میخواندیم، در جز خوانی شرکت میکردیم و بعدش به ضرب و زور، و داد و بیداد آقای آقازاده و آقای استاد، میرفتیم برای مباحثات راه امام. برنامهمان کیپِّ کیپ، پُر بود تا شب. از طرفی معلوم نبود میتوانیم تانکرها را آب کنیم یا نه؛ چون مشخص نبود آب وصل میشود یا نه. تانکرها که خالی میبود، باید -گلاب به رویتان- از آفتابه استفاده میکردیم. و چه چیز برای یک بچّه شهریِ جوجه ماشینی، سختتر از کار با آفتابه؟! 😑 شبِ آخر، حتی آب برای وضو هم نداشتیم و مجبور شدیم از آبهای معدنی استفاده کنیم. برای حمّام هم باید میرفتیم خانه عمّهی حاجی یحییزاده 😅؛ اگر شانس میآوردیم نفر قبلی تمام آب گرم را استفاده نمیکرد و چیزی هم به ما میرسید.
علی ایّ حال در اردو، آسایش کمتری نسبت به خانه داشتیم؛ امّا همه بچّهها تصدیق میکنند که آرامش بیشتری داشتیم. تنها چیزی که اذیّت میکرد، #دوری_عزیزان بود. شنیده بودم بچّههای جنگ وقتی به خانه باز میگشتهاند، دیگر حال و حوصله، و دل و دماغ دُرست و حسابی نداشتهاند. در آسایش بودند، ولی آرامشِ جبهه را از دست میدادند. شاید آسایش برای آنها، یکی از موانع آرامش بوده؛ نان خشک و پنیری که باهم تقسیم میکردند، احتمالا بیشتر از چلو مرغ خانگی بهشان مزّه میداده. خلاصه که برای امثال ما، آسایش یک چیز است، و آرامش چیز دیگر.
برای آدمِ عادّی عجیب مینماید که شخصی، در اوج ثبات و امنیت شغلی -کارمندی، بدترین نوع دچار شدن به روزمرّگی و عادت است- بلند شود و بیاید منطقهای که واقعا هیچ یک از اِلِمانهای زندگی با آسایش را ندارد -کمی توضیح داده بودم برایتان. امثال حاج عبدالله به آسایش تیپا زدند تا به آرامش برسند. تازه آن موقعها، به طور وصف ناپذیری هیچ امکاناتی وجود نداشته؛ نه جادهای و وسلیهی ارتباطیای. آب و برق و گاز که جای خود. مثل ما هم توریستی نمیرفتهاند که دوباره بعد از ده روز، به رخت خواب گرم و نرم خود برگردند. بمعنی الکلمه هجرت میکردند. اینها مردان خدا بودهاند.
اگر امثال حاج عبدالله و حاج مونی نبودند، #صد_سال_تنهایی این مردم، هرگز پایان نمییافت. سلام و رحمت خدا بر ایشان...
در آخر بر خود لازم میدانم که از همگی تشکر کنم؛ مخصوصاً از کسانی که پا لای در گذاشتند و اجازه ندادند این باب خیر بسته شود. شاید بودند کسانی که به سیّد زینالعابدین و آقای استاد گیر میدادند که چرا در ماه مبارک، اردو برگزار میکنند. هزاران بار از ایشان ممنونم.
و ممنونم از کسانی که زحمتِ بچّهها را میکشیدند؛ مسوولین واحدها. از عمو هادی فرهنگی و حاج علی علویان -که با آن نفس گرمش، جلسات روضه و توسل را حرارت میبخشید- و عمو رضای تدارکات و حاجآقا افشین. و آقای آقازاده زاده که به اردو یک ارزش افزوده اضافه کرد: #راه_امام.
از خودِ بچّهها هم ممنونم؛ کلّی چیز یاد گرفتم ازشان. عباسعلی، هادی، عمو خرّمی، عمو قائمی، عمو جواد -که همهاش گوشت بود 😆- دوقلوهای افسانهای علی بختیاری و رضای جهانیخواه، عمو حسن بهرامی و صد البته پدیده اردو حضرت حاجآقای شالیان عزیز (دامت افاضاته) -که ارادت داریم خدمت ایشان- 👳🏻♂ و حاجآقا مجتبوی و باقی عزیزان. از همه و همه متشکرم. بهترین دعا در حق همگی ما این است که انشاءالله همگی این جمع، بینالحرمین هم را ببینیم و آنجا سینه بزنیم. آمین...
پ.ن: شاید باز هم راجع به اردو نوشتم؛ شاید...
#پایان
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
#بشاگرد
#نیک_دشت
#خمینی_شهر
#حاجآقا_مومنی
#صدسال_تنهایی
#حاج_عبدالله_والی
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 آیات و نکات | بهترین راه مبارزه با نفس و رسیدن به «عِنداللَّه»
#آیات_و_نکات پرونده رمضانی حوزه نیوز برای ماه مبارک رمضان است که در سی شماره به بیان سی آیه از قرآن کریم پرداخته که به صورت روزانه تقدیم شما خوبان خواهد شد.
◀️ مشاهده با کیفیت بالاتر
@HawzahNews / خبرگزاریحوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 یه چند نفر هنوز مونده بودن؛ عمو رضا امروز رفت...
#جهادی
#خانه_طلاب
حتی خدا برای ظهورت ولیمه داد
پانزده روز قبل و بعد از ولادتت
یا کریم بن الکریم
خاصانِ حق که سیر زمین و سماء کنند
راز و نیاز حق همه شب با خدا کنند
صد ها گره گشوده ز فیضِ دعا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بوَد که گوشهی چشمی به ما کنند؟!
#مخمّس
هدایت شده از «نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 رَمَـضـ۔ـٰانْ... 🌙
🗣 #ماهر_زین
(#از_دست_ندید 👌🏻)
یا نور الهلال، أقبل تعال، فالشوق طال
و القلب سما، نحو السما، مترنما
لا لا تنقضی، انت للروح دواء
رمضان رمضان، رمضان یا حبیب
رمضان رمضان، لیتک دوما قریب
فیك الحب زاد، عم العباد، یا خیر زاد
رمضان یا شهر القرآن، فیك أذوق حلاوة الإیمان
لا لا تنقضی انت للروح دواء
رمضان...
كم أهواك یا شهر الصیام
أنا لن أنساك فأنت فی قلبی دائما
تمضی الأیام، و دعائی كل عام
ربی تقبلنا 🤲🏻، یا ربی بلغنا🤲🏻
بلغنا رمضان 🌙
رمضان...
پ.ن: نسخه #عربی
هدایت شده از «نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 Ramazan 🌙
🗣 #Maher_zein
پ.ن: نسخه #انگلیسی
هدایت شده از 📻 رادیو روایت
پادکست منشور.اپیزود04.دو نیمه از یک لیوان.mp3
31.18M
🎙پادکست منشور🎙
🔰دو نیمه از یک لیوان
▶️ اپیزود چهارم (پایان فصل)
|نیمه ی خالی لیوان را فقط میدید، حیف!
دست من شاید تهی... اما دلم لبریز بود|
🔻نگاه به قضیههای در جریان یا سرانجام یافته و پیشبینی و تحلیل و قضاوت آنها بایسته نگاه عمیق از حیث عمق در لایههای بنیانی و اجتماعی و انسانی است.
🔺لذا "كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً" تذکر به بازنگریِ نگاه است تا شاید سنگ محک نه برای ترازو که صیقل بخورد و آیینه شود...
🎧 بهانه کدام است برای کدام یک، نمیدانم! به بهانه انتخابات موضوعِ نوع نگاه مطرح است یا به بهانه نوع نگاهْ انتخابات؟
شاید این باشد که هر قصه راه خود دارد لکن مکملاند هم را...
💠اینجا اینبار منشورِ انسانیت و مردم را به صوتْ قلم زدهایم و برای هر کس که در دایره انسان و دایره مردم حاضر و موجود است منتشر میکنیم، یعنی برای همه.
📻 کاری از رادیو روایت 📻
#منشور
#انتخابات
#ملت_ایران
#ایران_قوی
#امام_و_ماموم
#کلام_ولی
#امام_خامنهای
#پادکست
#رادیو_روایت