eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
109 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیت‌ الغزل
تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت تو حال تشنه ندانی که بر کناره‌ی جویی @beytolghazal
یہ پری چہرہ لوگ کیسے ہیں؟ غمزہ و عشوہ و ادا کیا ہے؟ (این قماش پری رویان چگونه اند؟ غمره و عشوه و ادا دیگر چیست؟)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سورة البقرة: شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ…(۱۸۵)
«العقل السلیم»…شرعٌ من داخل؛ کما أنّ الشرعَ عقلٌ من خارج...
ہم کو ان سے وفا کی ہے امید جو نہیں جانتے وفا کیا ہـے۔۔۔ «جان تم پر نثار کرتا ہوں میں نہیں جانتا دعا کیا ہے...» دل ناداں! تجھے ہوا کیا ہے؟ آخر اس درد کی دوا کیا ہے؟ ہم ہیں مشتاق اور وہ بیزار یا الٰہی یہ ماجرا کیا ہے؟ میں بھی مُن٘ہ میں زبان رکھتا ہوں کاش پوچھو کہ مدعا کیا ہـے میں نے مانا کہ کچھ نہیں غالبؔ مفت ہاتھ آئے تو بُرا کیا ہے؟!
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
ہم کو ان سے وفا کی ہے امید جو نہیں جانتے وفا کیا ہـے۔۔۔ «جان تم پر نثار کرتا ہوں میں نہیں جانتا
از کسانی امید وفا داریم، که نمی‌داند وفا چیست... جانم را فدای تو می‌کنم؛ چراکه که دعایی بهتر از این نمی‌دانم دلِ نادان! تورا چه شده است؟ آخر دوای این درد چیست؟ ما مشتاقیم و او بیزار؛ ای خدا! این چه ماجرایی‌ست؟ من زبان به کام گرفته‌ام؛ کاش او خودْ بپرسد که چه در دل داری غالب! قبول کردم که هیچ نیست؛ اگر مفت به چنگ آید، چه اشکال؟
38.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 Visaal-e Yaar 🗣 📖 , , بشنو از نی چون حکایت می‌کند وز جدایی ها شکایت می‌کند... Chanev firaaqnaalav Gasina su raam yee kar یہ نہ تھی ہماری قسمت کہ وصال یار ہوتا اگر اور جیتے رہتے یہی انتظار ہوتا۔۔۔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الشمس: [اللّٰه اکبر] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (۱) وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا (۲) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا (۳) وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا (۴) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا (۵)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 رَمَـضـ۔ـٰانْ... 🌙 🗣 ( 👌🏻) یا نور الهلال، أقبل تعال، فالشوق طال و القلب سما، نحو السما، مترنما لا لا تنقضی، انت للروح دواء رمضان رمضان، رمضان یا حبیب رمضان رمضان، لیتک دوما قریب فیك الحب زاد، عم العباد، یا خیر زاد رمضان یا شهر القرآن، فیك أذوق حلاوة الإیمان لا لا تنقضی انت للروح دواء رمضان... كم أهواك یا شهر الصیام أنا لن أنساك فأنت فی قلبی دائما تمضی الأیام، و دعائی كل عام ربی تقبلنا 🤲🏻، یا ربی بلغنا🤲🏻 بلغنا رمضان 🌙 رمضان... پ.ن: نسخه
بیمار عشق را، ز مسیحا چه فایده؟ دارد لب تو فایده، اما چه فایده؟ دیشب، چه خودکشی که نکردم به کوی تو بیرون نیامدی به تماشا، چه فایده؟... )):
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد...
عاشقی کن؛ بی خیال وصل و هجران ای عزیز گاه گاهی جاده ها از شهر مقصد بهترند... پ.ن: قدیمی و خاطره انگیز🚶‍♂🚬 😉
چه غم که عشق به جایی رسید یا نرسید که آنچه زنده و زیباست، نفس این سفر است... پ.ن: از عاشق‌تر؟!
سکوت میکنم و عشق در دلم جاریست که این قشنگ ترین نوع خویشتن داریست گاهی عشق فقط یک سکوت پر معناست . . .
روزه دارم و افطارم از آن لعل لب است آری! افطار رطب در رمضان مستحب است روز ماه رمضان ، زلف میفشان که فقیه بخورد روزه خود را به گمانش که شب است
این دهان بر بند تا بینی عیان چشم‌بند آن جهان حلق و دهان...
هدایت شده از بیت‌ الغزل
لبخند میزنی و عسل خلق می شود از طرز خنده ی تو غزل خلق می‌شود بر روی دوش، زلف تو می‌گردد آبشار پا میزنی زمین و گسل خلق می شود از لطف بی حد تو «ابد» خلق گشته و از خاک پات روز «ازل» خلق می‌شود فریاد می‌کشی تو که طوفان به پا کنی تو اخم می کنی و اجل خلق می شود تا شال را به دور کمر حلقه میکنی انگار حلقه های زحل خلق می‌شود از ماجرای بخشش تو بر تمام خلق صد قصه و حدیث و مثل خلق می‌شود میراث دار حیدر کرار در نبرد! شمشیر میزنی و جمل خلق می شود @beytolghazal
هدایت شده از خلوتکده مستان
شماره : ۷۰۵ شیخ مَنعم می کند از بوسه بر دلبر زدن کاش شیخِ ما خودش یک دلبرِ طناز داشت http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
همیشه عشق به مشتاقانْ پیام وصل نخواهد داد که گاه پیراهن یوسف کنایه های کفن دارد...
چون خدا ساختنت خواست به دلخواه، نخست گلت آمیخت به هفتاد گل مهر گیاه مشتی الماس ز شب چید و به چشمت پاشید تا درخشان شود این گونه به چشم تو نگاه نیز از آن باده که ز انگور بهشتش کردند، یک ــ دو پیمانه در آمیخت بدان چشم سیاه
بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند...
بغض می‌رسد از راه ولی دیر آمده! قلب را موی سپید است و مرا دولت فانی... ))):