eitaa logo
«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
116 دنبال‌کننده
595 عکس
664 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Masafmusic
Ali GhelichAli Ghelich - Iliya.mp3
زمان: حجم: 10.77M
🎵 آهنگ «ایلیا» 🎙با صدای: علی‌ قلیچ 🎚تنظیم، میکس و مسترینگ: حسن بابا ✍ شاعر فارسی: سعید پاشازاده ✍ شاعر عربی: علوی الغریفی 🎼 @masafmusic
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می‌تواند که به سر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را» ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
Mohammad EsfahaniMohammad Esfahani - Ye Tike Zamin.mp3
زمان: حجم: 8.2M
🔰 یه تیکه زمین 🎙 دکتر 📖 عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست...
شعری که همین روزها، «دم در باب القبله در مقابل امام حسین بعد از زیارت» توسط دوست شاعرمان سروده شده: تربت چرا؟ که خود بشوم خاک پای او... آن را که می‌کنم همه دم جان فدای او یا رب مرا ببخش اگر زنده ام هنوز من سعی می‌کنم که بمیرم برای او شاید لیاقتم ز سگان نیز کمتر است تا پاسبان شوم همه صحن و سرای او آخر زمان و لحظه دیدار می‌رسد آن لحظه ای که سر بنهم زیر پای او جان ها همه فدای پسرهای فاطمه ای کاش میشدم ز تولد فدای او یک شب چنان که اذن گرفتم ز ماهتاب فرداش سر به سجده نهم از ولای او باشد اگر که زندگی و عمر بی حسین بهتر همانکه جان بسپارم برای او من رو به روی خون ایستاده‌ام تعظیم می‌کنم ز سرم تا به پای او هر گز نمیشود که به تشبیه و غیر هم اذعان کنم به عزت و جاه و بهای او فریاد می‌کشم به تمنات یا حسین زان دختری که بسته شده چشم های او من را ببخش اگر به ادب خو نیافتم یا رب مرا ببخش تو در این سرای او صابر اگر که جان ندهی در برابرش شیطان گرفته جان تو را بی ولای او
شعر دیگری از دوست عزیزمان که «سحر گاهان در حریم حرم امیرالمؤمنین آقا امام علی علیه السلام روبه روی ایوان طلا» سروده شده: چگونه بگویم برای تو شعری؟ تو بالا تر از هر چه شعر و شعاری تو با حق تعالی چنان خو گرفتی که خود بر کنی جامه های خدائی بگو منکرت را به آیات قرآن که نفس پیامبر همانا شمایی بگو که تویی خالق کان ما کان ولیکن نداری تو دعویْ خدایی بگو شیخ دین را که عمری نمازت بدون ولایت ندارد بهایی نگاهی به من کن که دیوانه گشتم از این شعر مستانه خوی فضایی هم اکنون در آشفتگی شهریارم که تو هرچه خلقی همان سان خدایی ولیکن تو خود گفته‌ای بی تکلف که هیچ ادعای خدایی نداری به اسمت علی، یاعلی، یا علی جان تو هم جان بگیری و هم جان فزایی تویی اسم اعظم، تو ساقی کوثر تو آیینه‌ی آیه‌ی انمایی به آیات قرآن نظر کرده دیدم تو مقصود شیرین «قالو بلیٰ»یی و پایان این بیقراری، بهشتم به لطف خدا گر بخواهد شمایی...
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران جاری شده از کرب و بلا آمده و آنگاه آمیخته با خون سیاووش در ایران تو اختر سرخی که به انگیزه‌ تکثیر ترکید بر آیینه خورشید ضمیران ای جوهر سرداری سرهای بریده وی اصل نمیرندگی نسل نمیران خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه تاریخ هر بار که آتش‌زده شد بیشه شیران آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟ و آن روز که با بیرقی از یک سر بی تن تا شام شدی قافله‌سالار اسیران تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند باید که ز خون تو بنوشند کویران تا اندکی از حق سخن را بگزارند باید که به خونت بنگارند دبیران حد تو رثا نیست عزای تو حماسه‌ست ای کاسته شان تو از این معرکه‌گیران
3.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرگ در هر حالتی تلخ است  اما من دوستتر دارم که چون از ره در اید مرگ  درشبی آرام چون شمعی شوم خاموش لیک مرگ دیگری هم هست  دردنک اما شگرف و سرکش و مغرور مرگ مردان مرگ در میدان با تپیدن های طبل و شیون شیپور با صفیر تیر و برق تشنه شمشیر غرقه در خون پیکری افتاده در زیر سم اسبان وه چه شیرین است رنج بردن  پافشردن  در ره یک ‌آرزو مردانه مردن وندر امید بزرگ خویش  با سرود زندگی بر لب  جان سپردن آه اگر باید زندگانی را به خون خویش رنگ آرزو بخشید و به خون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید من به جان و دل پذیرا میشوم این مرگ خونین را