نهج البلاغه
💠امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به نكتۀ مهمى مىكند كه در سرنوشت افراد و امتها تأثير
💠🔹اين مسئله بازتاب گستردهاى در آيات قرآن و روايات اسلامى دارد كه مسئلۀ رضايت به گناه گنهكاران جزء گناهان كبيره شمرده شده و حتى عذاب الهى دامن چنين افرادى را مىگيرد. در داستان كشتن ناقۀ ثمود (همان معجزۀ الهى خداوند كه به پيامبرشان حضرت صالح داد) قرآن مىگويد: همۀ آن قوم بر اثر عذاب الهى از ميان رفتند در حالى كه همانگونه كه در كلام ديگرى از اميرمؤمنان به آن اشاره شده ناقۀ ثمود را يك نفر كشت و چون ديگران به آن رضايت دادند خداوند همگى را عذاب كرد: (وَإِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا)
#حکمت_154
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتهاى اشاره مىفرمايد كه بسيارى از آن غافلند، مىفرما
💠🔹كارِ گروه اول مانند رگبارى است كه از آسمان نازل شود و سيلابى راه بيفتد و همه جا را آب فرا بگيرد و بسيارى از زراعتها و خانهها را ويران سازد؛ ولى كار گروه دوم مانند بارانهاى نرم نرم طولانى و مفيد است كه همه جا را آباد مىكند بىآنكه ويرانى به بار آورد. نيز كارِ گروه اول مانند كسى است كه داروى شفابخشى را به مقدار زياد و بدون رعايت كميت لازم مصرف مىكند و به جاى درمان، به مسموميت گرفتار مىشود و چه بسا براى هميشه از آن دارو بيزار مىگردد. كار گروه دوم مانند كسى است كه آن دارو را به مقدار كم و طبق دستور طبيب بهتدريج در مدت نسبتاً طولانى مصرف مىكند و بهبودى مىيابد و زيانى دامن او را نمىگيرد. شبيه همين كلام حكيمانه در حكمت 444 نيز آمده است كه مىفرمايد: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ كار كمى كه دوام يابد بهتر از كار زيادى است كه خسته كننده باشد»
#حکمت_278
🔶 @Nahj_Et
👌سیماهُمْ فی وُجوهِهِمْ مِنْ اثَرِ السُّجود
مسلمانی در چهره آنها پیداست،
آثار عبادت در گونه آنها نمایان است.
یعنی چه؟ مقصود این نیست که چون زیاد سجده کردهاند فقط پیشانیشان پینه بسته است.
عبادت خاصیتش این است که در قیافه انسان اثر میگذارد. یک رابطه عظیمی میان روح و جسم انسان هست.
افکار و عقاید و اخلاق و ملکات انسان در قیافه او اثر میگذارد. قیافه یک انسان نمازخوان با یک انسان تارک الصلوة یکی نیست.
📚استاد مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج 1، ص40 ✨
📚 @ketab_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار جالب خود چهار دستور براى حُسن خط مىدهد؛ به كاتبش عبيداللّٰه بن ابى رافع مىفرمايد: «مركّب دوات خود را با گذاشتن ليقه در آن، تنظيم كن و نوك قلمت را طولانى نما و ميان سطرها فاصله بينداز و فاصلۀ بين حروف را كم كن كه اين به جلوه و زيبايى خط مىافزايد»؛ (وَ قَالَ عليه السلام لِكاتِبِهِ عُبيْدَاللّٰهِ بْنِ أبي رافِعٍ: اَلِقْ دَوٰاتَكَ، وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ، وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ، وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ فَإِنَّ ذٰلِكَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ) . در زمانهاى گذشته براى نوشتن خط از دوات كه ظرف كوچكى بود استفاده مىكردند و مركب سياه در آن مىريختند و براى اينكه مركب فراوانى به نوك قلم نيايد و حروف را زشت و كاغذ را سياه نكند قطعه پارچه يا پنبهاى در آن مىنهادند كه مركب را به خود مىگرفت و هنگامى كه قلم را در دوات وارد مىكردند مركب به مقدار نياز به نوك قلم مىچسبيد و مشكلى براى نوشتن حاصل نمىشد. آن چيزى كه براى جذب مركب در دوات مىنهادند ليقه مىناميدند. بنابراين «اَلِقْ» كه فعل امر است به اين معناست كه ليقه در دوات بگذار
#حکمت_315
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار جالب خود چهار دستور براى حُسن خط مىدهد؛ به كاتبش عبيداللّٰه بن اب
💠🔹از سوى ديگر براى تنظيم مركب قلم و جذب تدريجى آن براى نوشتن، در نوك قلمهايى كه از نى تراشيده بودند شكافى مىدادند. اين شكاف مقدارى مركب را در خود جاى مىداد و بهتدريج بر صفحۀ كاغذ وارد مىكرد. اين شكاف در لغت «جِلْفَةَ» ناميده مىشود و اگر طولانىتر باشد مركب بيشترى به خود جذب مىكند و نويسنده مىتواند با يك بار فروبردن قلم در دوات كلمات بيشترى را آن هم به صورت يكنواخت بنويسد و اين هر دو به زيبايى خط كمك مىكند. «تفويج بين سطور» به اين معناست كه سطرها داخل هم نباشد و خواننده بتواند به راحتى آنها را از هم جدا كند، زيرا هنگامى كه خطها به هم نزديك باشند افزون بر اينكه صفحۀ كاغذ سياه و زشت به نظر مىرسد خواننده نيز پس از پايان يك سطر، براى رفتن به سطر بعد گاه گرفتار اشتباه مىشود و دوباره به همان سطر قبل بازمىگردد
#حکمت_315
🔶 @Nahj_Et
#حدیث
#دوستی
🌸 از این چهار نفر بپرهیز !
قالَ (علیه السلام) لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه السلام):
....يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
🔶 امیرالمومنین، امام علی ، صلوات الله علیه،((به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرمود: اى پسرم ؛
اولاََ ؛ بپرهيز از دوستى با احمق، زيرا احمق میخواهد كه به تو سودی برساند، ولى زيان مى رساند .
ثانیاََ ؛ و بپرهيز از دوستى با بخيل، زیرا او در وقت نیازمندی ،چيزى را كه بسيار به آن نيازمند هستى از تو دريغ مى دارد.
ثالثاََ ؛ و بپرهيز از دوستى با فاسق و فاجر ،كه تو را [ بخاطر هوی و هوس خود ]به اندك چيزى مى فروشد.
رابعاََ ؛ و بپرهيز از دوستى با دروغگو، كه او مانند سراب است، [ سود یا زیانِ] دور را نزديك نشان مى دهد و [ منفعت یا آسیبِ ] نزديك را دور مى نشان میدهد.
🔴 #حکمت_38 نهج البلاغه
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام به يكى از اصول مهم اسلام در اين كلام نورانى اشاره كرده و بيان مىكند كه نظام اقتصادى اسلام نظامى بسيار حسابشده است بهگونهاى كه اگر مطابق آن رفتار شود در سراسر كشور اسلام فقير و نيازمندى باقى نخواهد ماند. مىفرمايد: «خداوند سبحان قُوت (و نيازهاى) فقرا را در اموال اغنيا واجب و معين كرده است، ازاينرو هيچ فقيرى گرسنه نمىماند مگر به سبب بهرهمندى غنى (و ممانعت او از پرداخت حق فقير) و خداى متعال (روز قيامت) دراينباره از آنها سؤال و بازخواست مىكند»؛ (إِنَّ اللّٰهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ: فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ، وَ اللّٰهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذٰلِكَ) . بعضى از شارحان نهج البلاغه اين كلام شريف را به مسئلۀ زكات اشاره دانستهاند و تعبير به «فرض» نيز مىتواند اشاره به همين معنا باشد. روايات فراوانى نيز اين معنا را تأييد مىكند و در آنها تصريح شده كه آنچه به عنوان زكات در اسلام فرض شده دقيقاً بهاندازۀ نياز فقراست، بهگونهاى كه اگر همۀ اغنيا به وظيفۀ دينى خود در باب زكات عمل كنند فقيرى باقى نخواهد ماند
#حکمت_328
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام به يكى از اصول مهم اسلام در اين كلام نورانى اشاره كرده و بيان مىكند كه نظام اق
💠ادامه حکمت۳۲۸
🔹در حديثى از امام صادق عليه السلام كه در ذيل حكمت 252 نيز به آن اشاره شد مىخوانيم: «إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِيَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لا احْتَاجُوا وَ لا جَاعُوا وَ لا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاء... مَا ضَاعَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْكِ الزَّكَاةِ وَ مَا صِيدَ صَيْدٌ فِي بَرٍّ وَ لا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْكِهِ التَّسْبِيحَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ؛ زكات براى اين تشريع شده است كه اغنيا امتحان شوند و كمكى براى نيازمندان باشد و اگر مردم زكات اموال خود را بپردازند هيچ مسلمانى فقير و نيازمند باقى نمىماند و همگى به سبب عمل به اين فريضۀ الهى بىنياز خواهند شد و مردم، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نشدند مگر به گناه اغنيا
#حکمت_328
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به نكتۀ مهمى دربارۀ جلب و جذب دوستان و ياران اشاره كرده، مىفرمايد: «كسى كه ساقۀ درخت وجودش نرم است، شاخههايش فراوان است»؛ (مَنْ لَانَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ ) . «عود» به معناى چوب است؛ خواه از درخت جدا شده يا جزء درخت باشد و در اينجا به معناى ساقۀ درخت است. اين سخن تعبيرى كنايى و لطيفى است و اشاره به اين است كه افراد متواضع و با محبت دوستان فراوانى را گرد خود جمع مىكنند و به عكسْ افراد خشن و غير قابل انعطاف دوستان را از گرد خود پراكنده مىسازند. مىدانيم شاخهها از كنار ساقهها جوانه مىزند؛ ساقهاى كه خشك و كم آب باشد شاخههاى كمترى از آن مىرويد و ساقهاى كه نرم است، از گوشه و كنارش شاخههاى فراوانى مىرويد. نيز قسمت مهمى از درخت را آب تشكيل مىدهد و رطوبت از عوامل اصلى رويش گياه است، در حالى كه كمبود آب هم درخت را پژمرده مىكند و هم سبب مىشود شاخههاى كمترى از آن برويد. انسان نيز به منزلۀ درختى است كه اگر نرمش از خود نشان بدهد و خشونت را كنار بگذارد و محبت را به جاى آن بنشاند افراد زيادى به سوى او جذب مىشوند در حالى كه اگر خشن و انعطافناپذير باشد، نزديكترين بستگان و خويشاوندان و دوستان نيز از او فاصله مىگيرند.
#حکمت_214
🔶 @Nahj_Et
💠 آثار فردی لقمه حرام
۷- محرومیت از کوثر و شفاعت اهل بیت علیهم السلام
✍ آلودگی به لقمه حرام انسان را در روز قیامت از مصاحبت پیامبر رحمت (ص) و شفاعت خاندان با کرامتش دور میسازد و در آن لحظات حساسی که جز کرامت اهل بیت (علیهمالسّلام) کسی فریاد رسمان نخواهد بود، لقمه حرام ما را از این نعمت بیبهره میکند.
🌷 امیرالمومنین علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن (ع) فرمودند:
«وَ لَا یَرِدُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَنْ اَکَلَ مَالاً حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛
🌹 به خدا سوگند، به خدا سوگند، به خدا سوگند کسی که ذرهای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا (ص) دور میافتد و از حوض کوثر نمینوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمیگردد.»
🌺 و نیز فرمودند:
بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ. بدترین غذاها غذای حرام است.
📚 نهج البلاغه، نامه ۳۱ / دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۵۱.
🔶 @Nahj_Et
💠نامه به مردم کوفه پس از پیروزی جنگ جمل
🔹امام عليه السلام در اين نامه خطاب به اهل كوفه براى آنها دعا مىكند و از خدمات و زحمات آنها سپاسگزارى مىنمايد و آنها را به چند وصف مهم توصيف مىكند و مىفرمايد: «خداوند به شما اهل اين شهر (كوفه) از سوى اهل بيت پيامبرتان پاداش دهد، بهترين پاداشى كه به فرمانبران خود و سپاسگزاران نعمتهايش عطا مىكند، زيرا شما فرمان مرا شنيديد و اطاعت كرديد، دعوت شديد و اجابت نموديد»؛ (وَ جَزَاكُمُ اللّٰهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ، وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ، فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُمْ). روشن است كه مخاطب در اين نامه اهل كوفه هستند همانطور كه مرحوم سيد رضى در عنوان خطبه نگاشته و شواهد نيز نشان مىدهد؛ زيرا اهل بصره غالباً به لشكر طلحه و زبير پيوستند و در خطبههاى ديگر نهجالبلاغه نكوهش شدهاند و اين اهل كوفه بودهاند كه دعوت امام عليه السلام را اجابت كردند و سر بر فرمانش نهادند و شايستۀ تشكر بودند.
#نامه_2
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠نامه به مردم کوفه پس از پیروزی جنگ جمل 🔹امام عليه السلام در اين نامه خطاب به اهل كوفه براى آنها
💠ادامه نامه ۲
🔹اضافه بر اين در بحث نكتهها مجموع نامه را از بعضى منابع ديگر نقل خواهيم كرد كه به روشنى نشان مىدهد كه مخاطبان اهل كوفه بودند. تعبير به (عن اهل بيت نبيكم) اشاره به اين است كه قيام شما مردم نه تنها حمايت از اسلام و قرآن بود بلكه حمايت از اهل بيت نيز محسوب مىشد و اين ثواب مضاعفى براى شما مىآورد. امام عليه السلام در اين نامه اوصاف پنجگانهاى براى مردم كوفه بيان كرده كه شايستگى آنها را براى اين دعا نشان مىدهد: نخست عمل به طاعت الهى، دوم اداى شكر نعمتهاى او، سوم گوش فرا دادن به فرمان، چهارم اطاعت فرمان امام عليه السلام و پنجم اجابت دعوت او كه در واقع تعبيرات مختلفى از يك حقيقت است
#نامه_2
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به نكتۀ مهمى دربارۀ جلب و جذب دوستان و ياران اشاره كرده، مى
💠ادامه حکمت۲۱۴
🔹اين معنا در قرآن مجيد - همانگونه كه قبلاً نيز اشاره شده - دربارۀ پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله به صورت الگو بيان شده است. در آيۀ 159 سورۀ «آل عمران» مىخوانيم: «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» ؛ به سبب رحمت الهى در برابر مؤمنان، نرم و مهربان شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مىشدند». جاذبۀ اخلاقى پيغمبر اكرم و ائمۀ هدى عليهم السلام مصداق روشنى از اين گفتار حكيمانه است
#حکمت_214
🔶 @Nahj_Et
#حدیث_روز
💎از فتنه های آخر الزمان
⚜امام علی علیه السلام در خطبه اى كه در آن به وقايع آخر الزمان اشاره می كند فرمود:
يَعطِفُ الهَوى عَلَى الهُدى إذا عَطَفُوا الهُدى عَلَى الهَوى، و يَعطِفُ الرَّأيَ عَلَى القُرآنِ إذا عَطَفُوا القُرآنَ عَلَى الرَّأيِ ؛
هوس را دنبالهرو هـدايت میگرداند، هنگامی كه [مردم،] هدايت را دنبالهرو هوس كردهاند، و رأى (نظر) را پيـرو قـرآن میكند، آن گاه كه قـرآن را پيـرو رأى خويش كردند.
📚نهج البلاغه، #خطبه_138
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به يكى از آفات طمع اشاره كرده، مىفرمايد: «طمعكار در بند ذلت گرفتار است»؛ (الطَّامِعُ في وَثَاقِ الذُّلِّ) . «وَثاق» به معنى بند و زنجيرى است كه اسير و يا حيوانى را با آن مىبندند. شبيه اين سخن همان است كه در حكمت 180 گذشت كه فرمود: «الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ ؛ طمع بندگى جاويدان است» نيز در حكمت 219 خوانديم كه امام مىفرمود: «قربانگاه عقلها غالباً در زير نور خيرهكنندۀ طمعهاست». همان گونه كه پيش از اين نيز اشاره شد طمع معمولاً به معناى علاقۀ شديد به چيزى است كه فوق استحقاق انسان و غالباً به دست ديگران است شخص طمعكار براى به دست آوردن آن بايد در مقابل اين و آن خضوع كند و طناب ذلت بر گردن خويش نهد، شايد به مقصود برسد و شايد هم نرسد. به تعبير ديگر طمع ريسمانى نامرئى است كه انسان بر گردن خود مىنهد و سر آن را به دست كسى كه از او طمع دارد مىسپارد و همچون برده يا حيوانى در اختيار او قرار مىگيرد. نقطۀ مقابل طمع قناعت است كه انسان را از همگان بىنياز و عزت و كرامت او را حفظ مىكند.
#حکمت_226
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به يكى از آفات طمع اشاره كرده، مىفرمايد: «طمعكار در بند
💠ادامه حکمت ۲۲۶
🔹اضافه بر اينها، اموال و مقامات و اشيايى كه مورد طمع طمعكاران است در بسيارى از موارد دست نيافتنى است، به همين دليل طمعكار براى رسيدن به آن عمرى دست و پا مىزند و چه بسا ناكام از دنيا برود در حالى كه سرمايۀ عمر خود را بيهوده از دست داده نه به مقامى در دنيا رسيده و نه در پيشگاه خدا منزلتى دارد. در حديث معروفى كه ملاصالح مازندرانى در شرح اصول كافى آورده است، مىخوانيم: «عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ ؛ كسى كه قناعت پيشه كند عزيز مىشود، و كسى كه طمع بورزد ذليل خواهد شد». در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان مىخوانيم: «عِنْدَ غُرُورِ الْأطْماعِ وَ الْآمالِ تَنْخَدِعُ عُقُولُ الْجُهّالِ وَ تَخْتَبِرُ ألْبابُ الرِّجالِ ؛ به هنگام فريب طمعها و آرزوها عقول جاهلان گرفتار مىشود و عقل مردان بزرگ در آزمون قرار مىگيرد»
#حکمت_226
🔶 @Nahj_Et