💠أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الاَْلَمِ تَرْضَ أَبَداً
🔹«چشم خود را بر خاشاك و رنج ها فرو بند تا هميشه راضى باشى»
🖊اشاره به اين كه زندگى انسان در اين جهان به هر حال آميخته با ناراحتى هايى است و شايد هيچ كس را نتوان پيدا كرد كه از چيزى ناراحت نباشد; گاه مشكلاتى براى خود مى بيند و گاه براى فرزندان و بستگان، يا دوستان، يا همشهريان، يا هموطنان و امثال آن و اگر انسان تاب تحمل هيچ مشكلى را نداشته باشد و در برابر هر مشكلى بى تابى و جزع و فزع كند، هرگز رضايت خاطر و آرامش روح پيدا نخواهد كرد، بنابراين انسان بايد صبور و شكيبا و داراى تحمل باشد تا بتواند آرامش خود را در زندگى حفظ كند
#حکمت_213
🔶 @Nahj_Et
#شرح_حکمت۱۵۶
❣امیرالمومنین علیهالسلام می فرماید:
✨لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ
💠آنچه از مال تو از دست مى رود و مايه پند و عبرتت مى گردد در حقيقت از دست نرفته است»
✍كسى كه سرمايه اى در امرى تجارى به كار مى برد و ظاهرا زيان مى كند; اما راه و رسم تجارت را به وسيله آن مى آموزد زيان كرده است؟ و يا كسى كه مالى را در اختيار دوستى مى گذارد تا او را بيازمايد و بعد آن مال از بين مى رود و در آينده از خطرات زيادى محفوظ مى ماند زيان كرده است؟ آيا كسى كه بدون اخذ سند مالى در اختيار كسى مى گذارد و شخص بدهكار انكار مى كند و نتيجه آن اين مى شود كه در آينده هميشه با اسناد محكم اموالش را به ديگران بسپارد خسارت ديده است؟ آيا كسانى كه مثلاً براى يافتن داروى درمان يك بيمارى خطرناك مانند سرطان، سال ها اموالى را هزينه مى كنند و به جايى نمى رسند ، ولى سرانجام موفق به كشف آن مى شوند ضرر كرداند.
✔️اين سخن منحصر به صرف مال و ثروت نيست. از دست دادن نعمت هاى ديگر كه سبب بيدارى و هشيارى انسان مى گردد نيز در واقع ضرر و زيان محسوب نمى شود.
#حکمت_156
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين عبارت بسيار كوتاه و پر معنا از بىوفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مىگويد و مىفرمايد: «كوچ كردن (از دنيا) سريع است»؛ (الرَّحِيلُ وَشِيكٌ) . «رحيل» به معناى هر گونه كوچ كردن است ولى در اينجا با قرائن حاليه به كوچ كردن از دنياى زودگذر اشاره دارد. اين واژه گاه به معناى اسم مصدر آمده است؛ مانند كلام بالا و گاه معناى صفت مشبهه را مىرساند؛ مثلاً شترى را به عنوان رحيل توصيف مىكنند يعنى شتابنده و «وشيك» از مادۀ «وشك» (بر وزن اشك) به معناى سرعت گرفتن در سير است. بعضى از شارحان گفتهاند «وشيك» آن است كه سرعتش بسيار شديد و عجيب باشد. از مسائلى كه همه مىدانند و غالباً از آن غافلند كوتاهى عمر دنياست؛ گويى تا چشم بر هم زنى كودكان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مىشوند. بارها افرادى را ديدهايم كه گرد و غبار پيرى بر رخسار آنها نشسته و ضعف سراسر وجودشان را فراگرفته و با قدى خميده عصا زنان به زحمت راه مىروند مىگوييم: عجب ديروز جوان شاداب و راستقامت و قوىپنجهاى بود چه زود پير شد. تازه اين در صورتى است كه رحيل در زمانى پيرى فرا رسد وگرنه بسيارند كسانى كه در كودكى يا جوانى بر اثر حوادث مختلفى چشم از دنيا مىپوشند.
#حکمت_187
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين عبارت بسيار كوتاه و پر معنا از بىوفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مىگويد و
💠🔹نه تنها انسانها به سرعت از اين جهان كوچ مىكنند، قدرتها و سلطنتها و حكومتها هم بسيار زود زوال مىپذيرند. ابن ابىالحديد تشبيهى براى دنيا از بعضى از حكما نقل كرده مىگويد: پيش از آنكه به دنيا بياييم عدمى بوده است مستمر و بعد از كوچ كردن ما از اين دنيا باز به ظاهر عدمى است مستمر و عمر ما در اين ميان مانند برقى است كه در يك شب ظلمانى در بيابانى تاريك از ابرى مىجهد و بىدرنگ خاموش مىشود. از آن مهمتر تشبيهاتى است كه قرآن مجيد براى زندگى دنيا كرده است و مىگويد: «وَ اِضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا كَمٰاءٍ أَنْزَلْنٰاهُ مِنَ اَلسَّمٰاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبٰاتُ اَلْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ اَلرِّيٰاحُ وَ كٰانَ اَللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً» ؛ (اى پيامبر!) زندگى دنيا را براى آنان به آبى تشبيه كن كه از آسمان فرو مىفرستيم؛ و به وسيله آن، گياهان زمين (سرسبز مىشود و) در هم فرو مىرود؛ امّا بعد از مدتى مىخشكد؛ بهگونهاى كه بادها آن را به هر سو پراكنده مىكند؛ و خداوند بر همه چيز تواناست!»
#حکمت_187
🔶 @Nahj_Et
🌴حضرت علی علیهالسلام
✉️ادامه نامه سی و یک به حضرت مجتبی
۶- ضرورت توجه به معنویّات
پسرم در وصیّت من درست بیندیش، بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگی در دست او، و پدید آورنده موجودات است، همو میمیراند، و نابود کننده همان است که دوباره زنده میکند، و آن که بیمار میکند شفا نیز میدهد، بدان که دنیا جاودانه نیست، و آنگونه که خدا خواسته است برقرار است، از عطا کردن نعمتها، و انواع آزمایشها، و پاداش دادن در معاد، و یا آنچه را که او خواسته است و تو نمیدانی. اگر در باره جهان، و تحوّلات روزگار مشکلی برای تو پدید آمد آن را به عدم آگاهی ارتباط ده، زیرا تو ابتدا با ناآگاهی متولّد شدی و سپس علوم را فرا گرفتی، و چه بسیار است آنچه را که نمیدانی و خدا میداند، که اندیشهات سرگردان، و بینش تو در آن راه ندارد، سپس آنها را میشناسی. پس به قدرتی پناه بر که تو را آفریده، روزی داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگی تو فقط برای او باشد، و تنها اشتیاق او را داشته باش، و تنها از او بترس. بدان پسرم هیچ کس چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از خدا آگاهی نداده است، رهبری او را پذیرا باش، و برای رستگاری، راهنمایی او را بپذیر، همانا من از هیچ اندرزی برای تو کوتاهی نکردم، و تو هر قدر کوشش کنی، و به اصلاح خویش بیندیشی، همانند پدرت نمیتوانی باشی. پسرم اگر خدا شریکی داشت، پیامبران او نیز به سوی تو میآمدند، و آثار قدرتش را میدیدی، و کردار و صفاتش را میشناختی، امّا خدا، خدایی است یگانه، همانگونه که خود توصیف کرد، هیچ کس در مملکت داری او نزاعی ندارد، نابود شدنی نیست، و همواره بوده است، اوّل هر چیزی است که آغاز ندارد، و آخر هر چیزی که پایان نخواهد داشت، برتر از آن است که قدرت پروردگاری او را فکر و اندیشه درک کند. حال که این حقیقت را دریافتی، در عمل بکوش آن چنانکه همانند تو سزاوار است بکوشد، که منزلت آن اندک، و تواناییاش ضعیف، و ناتوانیاش بسیار، و اطاعت خدا را مشتاق، و از عذابش ترسان، و از خشم او گریزان است، زیرا خدا تو را جز به نیکوکاری فرمان نداده، و جز از زشتیها نهی نفرموده است.
ادامه دارد.........
#نامه_31
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه و هشدار دهنده به چهار نكتۀ مهم اشاره مىكند كه بر محور چهار واژۀ معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مىزند. مىفرمايد: «چه بسيارند كسانى كه به وسيلۀ نعمتى كه به آنها داده شده غافل مىشوند و به سبب پردهپوشى خدا بر آنها مغرور مىگردند و بر اثر تعريف و تمجيد از آنان فريب مىخورند و خداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامۀ نعمتها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است»؛ (كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ! وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ) . «مستدرج» از ريشۀ «استدراج» به معناى چيزى را تدريجاً به سمت و سويى بردن آمده است. در قرآن مجيد اين تعبير در دو آيه (182 سورۀ «اعراف»، و 44 سورۀ «قلم») ذكر شده و مفهوم آن در هر دو مورد يكى است و آن اينكه كسى را مرحله به مرحله بدون اينكه خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار كنند درست مثل اينكه كسى از بيراهه به سوى پرتگاه مىرود اما نه تنها او را از اين كار نهى نكنيم بلكه به دليل آنكه مستحق مجازات و كيفر است او را نيز تشويق كنيم
#حکمت_116
🔶 @Nahj_Et
💠 امام علی عليه السلام
در سخنى كه بين او و مردى به نام غالب بن صعصعه، پدر فرزدق، رد و بدل شد چنين فرمود:
🔹شتران فراوانت چه شدند؟ غالب عرض كرد: اى اميرمؤمنان! حقوق واجب (اداى زكات)، آنها را پراكنده ساخت (و چيز چندانى براى من باقى نمانده است).
🍃 امام عليه السلام فرمود: اين بهترين راه مصرف آنها بود.
📚 نهج البلاغه #حکمت_446
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار بسيار كوتاه و پرمعنايش به اهميت دوستان صميمى اشاره كرده مىفرمايد: «از دست دادن دوستان غربت است»؛ (فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ) . روشن است كه انسان در وطن علاقههاى فراوانى دارد؛ كه در مسائل مادى و معنوى از آنها بهره مىگيرد و احساس تنهايى نمىكند چون در وطن خويش است و در مشكلات بدون پناه نيست، آرامش خاطر دارد و احساس امنيت مىكند؛ ولى در غربت و دورى از وطن همۀ اينها را از دست مىدهد، خود را تنهاى تنها مىبيند؛ بدون يار و ياور و بى پناه و بدون آرامش. امام مىفرمايد: انسان اگر در وطن خويش هم باشد ولى دوستان را از دست دهد گويى در غربت و دور از وطن است. همين مضمون در نامۀ 31 كه اندرزنامۀ امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى عليه السلام است به صورت ديگرى نقل شده فرمود: «الْغَريٖبُ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَبيٖبٌ؛ غريب كسى است كه دوستى ندارد»
#حکمت_65
🔶 @Nahj_Et
🔴از دَرهم شدن جوابها بپرهيزيد
#نهج_البلاغه
◽️إِذَا ازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ
💠«هنگامى كه جوابها زياد (و دَرهم) شوند حق مخفى مىگردد»
📘#حکمت_243
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه يكى از نشانههاى ضعف دوستى و صداقت را بيان كرده مىفرمايد: «حسادت (به دوست) دليل بيمارى دوستى است»؛ (حَسَدُ الصَّدِيقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ) . «سقم» (به ضم و فتح سين) به معناى بيمارى است. روشن است دوستى وقتى سالم و خالى از غل و غش است كه انسان آنچه را براى خود مىخواهد براى دوستش نيز بخواهد و آنچه را براى خويش ناخوش دارد براى دوستش نيز ناخوش دارد و در بعضى از روايات آمده كه حد اقل مودت و دوستى همين است. با اين حال چگونه ممكن است دوستى با حسد جمع شود. حسد به معناى انتظار زوال نعمت از ديگرى است و تفاوت آن با رقابت و تنافس اين است كه حسود، خواهان زوال نعمت از ديگرى است؛ ولى در رقابت، تنافس و غبطه، شخص سعى مىكند خود را به پاى ديگرى برساند بىآنكه بخواهد چيزى از او كاسته شود. دوست واقعى كسى است كه خواهان پيشرفت و ترقى دوست خود باشد، هرچند تلاش كند خودش نيز به پيشرفت و ترقى برسد، بنابراين آن كس كه چنين نيست دوست واقعى نيست و يا به بيان امام عليه السلام دوستى او گرفتار بيمارى است
#حکمت_218
🔶 @Nahj_Et