☝️❤️ما اگر علی را الگو و امام خود بدانیم، یک انسان کامل و یک انسان متعادل و یک انسانی را که همه ارزشهای انسانی به طور هماهنگ در او رشد کرده است {پیشوای خود قرار دادهایم.}.
🌌وقتی شب میشود و خلوت شب فرا میرسد، هیچ عارفی به پای او نمیرسد. آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست، با شدت در او رخ میدهد،
🤬مثل آن حالتی که انسان در مطلبی داغ میشود؛ مثلًا وقتی در حالت جنگ و دعوا و ستیز است، چاقو قسمتی از بدنش را میبُرد و یک تکه گوشت از بدنش به طرفی انداخته میشود ولی آنچنان توجهش متمرکز مبارزه است که احساس نمیکند یک قطعه گوشت از بدنش جدا شده است.
🤲📿علی در حال عبادت چنان گرم میشود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله میکشد که اصلًا گویی در این عالم نیست. خودش گروهی را اینطور توصیف میکند :
☆هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ وَ باشَروا روحَ الْیقینِ وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفونَ وَ انِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْاعْلی(1).
✈️🛫با مردماند و با مردم نیستند؛ در حالی که با مردماند، روحشان به عالیترین {محل {وابسته است. در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون میآورند ولی او آنچنان مجذوب حق و عبادت است که متوجه نمیشود، حس نمیکند.
😭آنچنان در محراب عبادت میگرید و به خود میپیچد که نظیرش را کسی ندیده است.
🌇روز که میشود، گویی اصلًا این آدم آن آدم نیست. با اصحابش که مینشیند، چنان چهرهاش باز و خندان است(2)
👈(1) برخلاف زهّاد و عبّاد ما که وقتی زاهد و عابد می - شوند، خاصیت زهدشان این است که رویشان را ترش می - کنند، عبوس می - شوند و به همه مردم منت دارند.)
☝️که از جمله اوصافش این بود که همیشه قیافهاش باز و شکفته است. به قدری علی علیه السلام به اصطلاح خوش مجلس و حتی بذلهگو بود که عمروعاص وقتی علیه علی تبلیغ میکرد، میگفت: او به درد خلافت نمیخورد چون خنده روست،
😊آدم خنده رو که به درد خلافت نمیخورد؛ خلافت، آدم عبوس میخواهد که مردم از او بترسند. این را هم خودش در نهج البلاغه نقل میکند:
☆عَجَباً لِابْنِ النّابِغَةِ یزْعُمُ لِاهْلِ الشّامِ أنَّ فِی دُعابَةً وَ انِّی امْرُوٌ تِلْعابَةٌ(3).
🗣{از پسر نابغه تعجب میکنم که{ میگوید علی خیلی با مردم خوش و بش میکند، خیلی شوخی میکند، مزّاح است.
💪با دشمن که در میدان جنگ به صورت یک مجاهد روبرو میشود، باز چهرهاش باز و خندان است که دربارهاش گفتهاند:
🔻هُوَ الْبَکاءُ فِی الِمحْرابِ لَیلًا
هُوَ الضَّحاک اذَا اشْتَدَّ الضَّرابُ
💝🤷♂اوست که در محراب عبادت، بسیار گریان و در میدان نبرد، بسیار خندان است (1) او چگونه موجودی است؟ او انسانِ قرآن است. قرآن چنین انسانی میخواهد:
🔻انَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی اشَدُّ وَطْأً وَ اقْوَمُ قیلًا. انَّ لَک فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلًا (2).
🌚💫شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی و اجتماع. علی علیه السلام گویی شب یک شخصیت و روز شخصیتی دیگر است.
👈حافظ چون مفسر است و پیچ و تابهای قرآن را خوب درک میکند، با زبان رمزی خود همین موضوع را که شب وقت عبادت و روز موقع حرکت و رفتن به دنبال زندگی است، در اشعارش آورده است(3) :
🔻روز در کسب هنر کوش که میخوردن روز
🔻دلِ چون آینه در زنگ ظلام اندازد آن
🔻زمان وقت میصبح فروغ است که شب
🔻گرد خرگاه افق پرده شام اندازد(1)
☝️علی علیه السلام روز و شبش این گونه است.
#استاد_مطهری، انسان کامل، ص46، 47، 48، 49 ✨
🔶 @Nahj_Et
#گناه_رضايت
#نهج_البلاغه
🔴الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ، إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه.
💠كسى كه به كار گروهى راضى باشد، مانند همراه آن ها در آن كار است، و بر كسى كه در كار باطل وارد شود دو گناه است: گناه انجام كار، گناه رضايت به آن
📘#حکمت_154
🔶 @Nahj_Et
💠🔹هدف جناب سيّد رضى رحمه الله از ذكر اين سوگند، نشان دادن فصاحت و زيبايى كلام امام عليه السلام حتى در سوگندهاست. اما اينكه اين سوگند براى چه جارى شده است؟ يا مرحوم سيّد رضى به آن دست نيافته است و يا اگر دست يافته ذكر آن را لازم نمىدانسته است. به هر حال امام عليه السلام مىفرمايد: نه، سوگند به آن كس كه ما را در بقاياى شب تاريك نگه داشت؛ شبى كه لبخند سپيدهدمش از روز روشن پرده برداشت، كه چنين و چنان نبوده است»؛ (لَا وَ الَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبْرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ، تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ، مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا)
#حکمت_277
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹هدف جناب سيّد رضى رحمه الله از ذكر اين سوگند، نشان دادن فصاحت و زيبايى كلام امام عليه السلام حتى د
💠🔹امام عليه السلام در اين تشبيه جالب، نخست اشاره به تاريكى شبهاى ظلمانى مىكند ( «غُبْر» به معناى باقيمانده و «دَهْماء» به معناى سياه و تاريك است) كه به دنبال آن، روز روشنى است. گويى همانند انسانى است كه به هنگام لبخند، لبهاى او كنار مىرود و دندانهاى زيبايش آشكار مىشود. ( «تَكْشِرُ» از ريشۀ «كَشْر» (بر وزن نشر) به معناى كنار رفتن لبها براى خنديدن و «أغَرّ» به معناى روشن و سفيد است). اينكه امام عليه السلام اين قسم زيبا و فصيح را براى چه موضوعى ياد كرده، روشن نيست. شايد براى مرحوم سيّد رضى روشن بوده؛ ولى چون هدفش بيان زيبايى قسم بوده از ذكر آن صرف نظر كرده است.
#حکمت_277
🔶 @Nahj_Et
💛 #امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
💖 وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ
💝 درباره قلب :
و اگر به تهیدستی مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگی بی تابش كند، ناتوانی آن را از پای درآورد، و اگر زیادی سیر شود، سیری آن را زیاد رساند.
#حکمت_108
🔶 @Nahj_Et
#گناه_رضايت
#نهج_البلاغه
🔴الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ، إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه.
💠كسى كه به كار گروهى راضى باشد، مانند همراه آن ها در آن كار است، و بر كسى كه در كار باطل وارد شود دو گناه است: گناه انجام كار، گناه رضايت به آن
📘#حکمت_154
🔶 @Nahj_Et
💠🔹اين احتمال نيز هست كه بر سيّد رضى رحمه الله نيز روشن نبوده و آنچه را او به آن دست يافته اصل سوگند بوده است؛ ولى مىتوان به قرينۀ قسمى كه امام عليه السلام ياد كرده حدس زد كه قسم، اشاره به ظهور اسلام و محو آثار شرك و كفر و بتپرستى و انتقال مردم از دوران تاريك جاهليت به دوران نورانى اسلام بوده و جملۀ «ما كانَ كَذا و كَذا» در واقع اشاره به نفى بعضى از بدعتهايى بود كه در اسلام گذاشته شد و در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وجود نداشت
#حکمت_277
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين تشبيه جالب، نخست اشاره به تاريكى شبهاى ظلمانى مىكند ( «غُبْر» به معناى ب
💠🔹اين احتمال نيز هست كه بر سيّد رضى رحمه الله نيز روشن نبوده و آنچه را او به آن دست يافته اصل سوگند بوده است؛ ولى مىتوان به قرينۀ قسمى كه امام عليه السلام ياد كرده حدس زد كه قسم، اشاره به ظهور اسلام و محو آثار شرك و كفر و بتپرستى و انتقال مردم از دوران تاريك جاهليت به دوران نورانى اسلام بوده و جملۀ «ما كانَ كَذا و كَذا» در واقع اشاره به نفى بعضى از بدعتهايى بود كه در اسلام گذاشته شد و در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وجود نداشت
#حکمت_277
🔶 @Nahj_Et