فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«تجلیگاه توحید»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوران حیرت در آخرالزّمان!!!
🎙"استادعالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین من و گناه، حائل شو!
🎙#استادعابدینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کنیم پروردگار هستی و همه کاره عالم، حامی و پشتیبان ما باشد...
🎙#استادعالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخ همیشه درحال تکرار است!
مصعببنزبیر/محمد الجولانی
جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
اِ؎ بـــٰــانے أشـــــک و
⇠⇠ روضہ هـــٰــا؎ سقـٰــــا۔۔۔
اِ؎ فـــــٰــاطمہ؎
⇠⇠ دوّم بِیــت مُــولا۔۔۔۔
أز دٰامـــــن تـــُــو
⇠⇠ روح أدب رٰا آمـــــوخـــــت...
آن تـِــــشنہ؎
⇠⇠ بےدَســـــت کـــــنٰار دریــٰـــا...
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها🥀
#تسلیت_باد.🏴
『بسماللھِ الذیخَلقَالحُسَیۡن؏』
بِسْمِ رَبِّ نـٰآمَتـ ڪِھ اِعجٰاز مےڪُنَد ؛
یـٰابقیَةاللّٰه..؛🌿🤍ˇˇ!
اَلسَلامُ عَلَیکَ یاصاحِبَ الزَمان عَجَلَ الله
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله الحُسَین عَلَیه السَلام
اَللّهُمَّصَلِّعَلۍمُحَمَّدِوَآلِمُحَمَّد
وَعَجِّلفَرَجَهُم🤍🌿ッ
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
#سلام_مولای_مهربانم♥
دلم پر از عَجِّلْ پر از أمَّنْ یُجیب است
تمام لحظههایم، بی حضورت....
آخرین امید، مهدی جان !
پاییز زبان حال ماست....
شبهای سرد طولانی، آفتاب بیرمق،
درختان خستهٔ بیبار،
برگهای زرد خشکیده ...
اینها همه قصهٔ ماست،
قصهٔ آدمهای یخزده در حسرت بهار ...
بیا و سبزمان کن..
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
🌿نهجالفصاحه
@Nahjoalfesaheh
السَّلامُ علیکُم یا اهلَ بَیتِ النُّبوَّة
✨️ختم 14 شاخه گل صلوات✨️
برای سلامتی و تعجیل در
امر فرج آقا امام زمان عجل الله
تعالی فرجه الشریف
🕊*اَللّهُمَ*🕊
🤍*صَلَّ*🤍
🕊*عَلی*🕊
🤍*مُحَمَّد*ٍ 🤍
🕊 *وَآلِ*🕊
🤍*مُحَمَّد*🤍
🕊*وَعَجِّل*🕊
🤍*فَرَجَهُم*🤍
🕊*وَ اَهلِک*🕊
🤍*عَدُوَّهُم...*🤍
🕊*اَللّهُــــمَّ...*🕊
🤍*عَجـِّل لِوَلیِّکَ*🤍
🕊*الفَـرَج*🕊 *🕊
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋روز یکشنبه را با تلاوت فرازهایی بسیار زیبا از سوره های ملک، حجر، احزاب، فتح، الرحمن، حج و انبیاء، با تصاویر دیدنی و مربوطه با صدای مرحوم عبدالباسط عبدالصمد آغاز و به ارواح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ام البنین سلام الله علیها تقدیم می نمائیم .
🏴فرا رسیدن سالروز شهادت مادر علمدار کربلا، حضرت فاطمه ام البنین علیه السلام بدست بنی امیه ملعون تسلیت و تعزیت باد🏴
#قرآن_کریم
#رحلت_حضرت_فاطمه_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#آرامش_باقرآن
#قرآن_مسیری_بسوی_نور
🔹صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا ابا عَبدِالله
🚩السلام علیک یا اباعبدالله الحسین وعلی الأرواح التی حلت بفنائک عليكم منی سلام الله ابدأ مابقيت و بقي اليل و النهار ولاجعله الله آخِر العَهد مِني لِزیارتِڪُم
السّلامُ عَلی الحسین و علی علی بن الحسین وعلی اولاد الـحسین و علی اصحاب الحسین علیه السلام
#صلی_الله_علیڪ_یا_اباعبدالله
𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
🌿نهجالفصاحه
@Nahjoalfesaheh
AUD-20220721-WA0020.mp3
11.85M
💠 توسل به حضرت ام البنین (س)
✅ سخنران : آقای شیخ عباس صراف
اگر کسی حاجت روا نشدهی دنیایی دارد تضمینی با این توسل حل میشود
📜
🍃🌸حضرت ایوب (ع)🌸🍃
نقل است ایوب نبی پیامبری بود که از انواع نعمتهای مادی و معنوی همچون خیل گوسفندان، مزارع سرسبز، محصولات کشاورزی، چشمههای روان، پسران تنومند بهره مند بود و البته زبانی شکرگزار و دستی گشاده داشت. شیطان به پروردگار گفت: سپاس گویی ایوب به دلیل آن است که در عسرت و سختی نیفتاده؛ اگر او نیز در تنگنای زندگی قرار بگیرد، زبان شکر در کام فرو خواهد برد. خدای متعال برای اینکه به شیطان بفهماند شکر ایوب نه به دلیل مال و ثروت و مکنت که به دلیل بندگی اوست، بر همه آنچه ایوب داشت، قلم نیستی کشید؛ گوسفندانش مردند، خیل گاو و شترانش به گوسفندانش پیوستند، مزارعش را آفت خشکی فرا گرفت و پسران دلبندش زیر آوار، داغی بزرگ بر دل پدر نهادند. از این پس ایوب ماند و فقری که تار عنکبوت به چهار دیوار زندگی او تنید و البته همسری مهربان که آخرین باز مانده همه نعمتها به شمار میآمد و زبان شکر و سپاس که هیچ گاه ایوب آن را به لطف و رحمت الهی از دست نداد. ایوب در آزمون سخت فقر قرار گرفت و آنچه این آزمون را تکمیل کرد، بیماری جان کاهی بود که هفت سال و بنا به قول دیگر، هفده سال دامان این پیامبر الهی را فرا گرفت. از آن پس اطرافیان از او دور شدند و همسرش امیدوارانه پرستاری شوهرش را بر عهده گرفت؛ اما فانوس امید او نیز روز به روز کم فروغ تر میشد. (هفت سال ، زمان کمی نیست که از یک بیمار پرستاری کنند، یک تنه و بی همراه چه برسد به هفده سال) وقت آن رسید که ایوب زبان به استغاثه باز کند و از خداوند گشایشی بخواهد: «و ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین؛ و ایوب را به یاد آور هنگامی که پروردگارش را خواند و عرضه داشت: خدایا بد حالی و مشکلات به من روی آورده و تو مهربانترین مهربانانی!». خداوند دعای مؤدبانة حضرت ایوب را مستجاب کرد و به او وحی فرمود تا در چشمهای خنک خود را شست و شو بدهد و سپس نعمتهای قبلی افزون بر نعمتهای جدید به ایوب روی آورد 🌱
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
📜
🍂🍃 عدالت دقیق خداوند 🍂🍃
روزی حضرت موسی (ع) از کنار کوهی عبور میکرد، چشمهای در آنجا دید، از آب آن وضو گرفت، به بالای کوه رفت، و مشغول نماز شد.
در این هنگام دید اسبسواری کنار چشمه آمد و از آب آن نوشید، و کیسهاش را که پر از درهم بود از روی فراموشی در آنجا گذاشت و رفت.
پس از رفتن او، چوپانی کنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به کیسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت.
سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی بر سر نهاده بود کنار چشمه آمد، بار هیزمش را بر زمین گذاشت و به استراحت پرداخت.
در این هنگام، اسب سوار در جستجوی کیسه پول خود به کنار چشمه بازگشت و چون کیسهاش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و گفت: کیسه مرا تو برداشتهای، چون غیر از تو کسی اینجا نیست. پیرمرد گفت: من از کیسه تو خبر ندارم. گفتگو بین اسب سوار و پیرمرد شدید شد و منجر به درگیری گردید. اسب سوار، پیرمرد را کشت و از آنجا دور شد.
موسی (ع) (که ظاهر حادثه را عجیب و برخلاف عدالت میدید) عرض کرد:
«یا رب کیف العدل فی هذه الامور؛ پروردگارا! عدالت در این امور چگونه است.»
خداوند به موسی (ع) وحی کرد: آن پیرمرد هیزم شکن، پدر اسب سوار را کشته بود. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسب سوار به همان اندازه پولی که در کیسه بود به پدر چوپان بدهکار بود، امروز چوپان به حق خود رسید. به این ترتیب قصاص و ادای دین انجام شد، و انا حکم عدل؛ و من داور عادل هستم 🌱
📚علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۱۷ _ ۱۱۸
📜
عنایت امام زمان (عج) به مرحوم
حاج شیخ اسماعیل جاپلقی ☘
مرحوم آیت اللّه حائری نوشته اند: «آیت اللّه حاج شیخ اسماعیل جاپلقی که از شاگردان درجه اول مرحوم پدرم بودند، دوبار برایم نقل کرد که در سال (1342) قمری، با پدرم راهی مشهد شدم. ده روز طول کشید تا از جاپلق به تهران رسیدیم. از تهران تا مشهد در آن زمان یک ماه راه بود. وقتی به شاهرود رسیدیم، قرار بر این شد که قافله دو روز توقف کند. روز اول لباس های پدرم را شستم و ایشان به حمام رفتند و روز دوم لباس های خودم را شستم و حمام رفتم. از حمام که بیرون آمدم، اول شب بود. در حال خستگی مجبور به حرکت شدم. سوار بر مرکب شده و حرکت کردیم. مقداری که راه پیمودیم با خود اندیشه کردم که ساعتی کنار جاده بخوابم تا رفع خستگی شود و سپس خود را به قافله برسانم.
به محض اینکه پیاده شدم و دراز کشیدم خوابم برد، آنگاه که بیدار شدم دیدم که آفتاب رویم را گرفته و خستگی برطرف شده است ؛ در همین حال دو نفر که به طرف شاهرود می رفتند پیدا شدند، یکی از آنها به من گفت : راه از این طرف است و یک جهت را نشان داد.
چند دقیقه که از آن راه رفتم، استخر آبی پیدا شد که در جنب آن قهوه خانه ای بود و درختان باصفایی در آن وجود داشت. داخل قهوه خانه رفتم و یک چایی خوردم؛ چون دو چای سه شاهی بود و من فقط دو شاهی داشتم، چای دیگر را که آورد گفتم: بیش از دو شاهی ندارم. قهوه چی گفت: باشد به همان دو شاهی دو چای بخور.
از قهوه خانه خارج شدم. چند دقیقه دیگر راه آمدم و به منزل بعد رسیدم؛ دیدم قافله تازه به آنجا رسیده است، پدرم از الاغ پیاده شده و خود را به دیوار تکیه داده بود و هنوز داخل منزلی که برای قافله ترتیب داده بودند نشده بود. آنها تمام شب راه آمده بودند و حال آنکه من به چند دقیقه به آنها رسیدم.
وقتی داستان را برای پدرم نقل کردم او گفت: آن شخص امام زمان (عج) بوده است.
مرحوم آقای حائری نوشته از آقای جاپلقی پرسیدم: آیا کسی از وجود قهوه خانه و استخر آب در آن منطقه اطلاع داشت؟ گفت: ابدا»
📚 تلخیص از نسخه خطى خاطرات
و کتاب سرّ دلبران، ص 151
📜
✨زنده شدن زنی مرده✨
مرحوم قطب الدّین راوندی در کتاب خود آورده است: عدّه ای در حضور مبارک امام حسین علیه السّلام نشسته بودند، که ناگاه جوانی گریه کنان وارد شد.
امام حسین (ع) به او فرمود: چرا گریان و ناراحت هستی؟
جوان اظهار داشت: هم اکنون مادرم بدون آن که وصیتی کرده باشد، فوت نمود و از دنیا رفت؛ او اموال بسیاری داشت ، پیش از آن که بمیرد به من گفت که بدون مشورت با شما هیچ دخالت و تصرّفی در اموالش نکنم.
پس امام حسین علیه السّلام به کسانی که آنجا حضور داشتند فرمود: برخیزید تا به طرف منزل این زنی برویم که از دنیا رفته است.
لذا همگی حرکت کردند و به منزلی که جنازه زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوی درب اتاق ایستادند.
در این هنگام حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام دعائی را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده، زنده شد.
همین که زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتین، نگاهی به امام (ع) انداخت و گفت: ای سرورم! سخنی بفرما و مرا به دستورات خود راهنمایی نما.
حضرت ابا عبداللّه الحسین (ع) داخل اتاق شد و بر بالشی تکیه داد و فرمود: هم اینک وصیت کن، خداوند تو را رحمت نماید.
زن اظهار داشت: ای پسر رسول خدا! من اموالی چنین و چنان در فلان مکان دارم، یک سوّم آن ها را به شما می دهم تا در هر راهی که مصلحت می دانی، مصرف نمایی.
و دو سوّم دیگر آن ها را به این پسرم می دهم؛ البتّه به شرط آن که او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام باشد.
ولی چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامی اموال خودم را در اختیار شما قرار می دهم؛ چون که مخالفین شما هیچ حقّی در اموال مؤمنین ندارند.
سپس آن زن از حضرت خواهش نمود که بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل کفن و دفنش را نیز خود حضرت بر عهده گیرد.
📚 بحارالانوار، ج 44، ص 180
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠
حکایت کشاورزی که به محضر امام زمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف رسید و
خانه ی امام علی علیه السلام و حضرت
زهرا سلام الله علیها را به او نشان دادند.
🎙حجت الاسلام مسعود عالی