🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ حَتَّي إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ (78)
🔹وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (79)
🔹وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (80)
🔸و اوست كه براى شما گوش و چشم ها و دل ها آفريد، چه اندك سپاسگزاريد.
🔸و اوست كه شما را در زمين آفريد و به سوى او محشور مى شويد.
🔸و اوست كه زنده مى كند و مى ميراند؛ و رفت و آمد شب و روز براى اوست، پس آيا نمى انديشيد؟
📜پیام:
- راه هاى شناخت، از بزرگ ترين نعمت هاى الهى اند. «اَنشأ لكم السمع...»
- راه شناخت، در محسوسات منحصر نيست، بلكه دل نيز ابزار شناخت است. «السمع و الافئدة»
- شكر مُنعم واجب است و كسى كه از نعمت ها درست استفاده نكند، ناسپاس و مورد توبيخ است. «قليلاً ما تشكرون»
- ياد نعمت هاى الهى، زمينه ى شناخت و شكر است. «تشكرون»
- آفرينش انسان، هدفدار است. «ذرأكم - و اليه تحشرون»
- انديشه و تعقّل، انسان را به توحيد مى رساند. «و هو الّذى... أفلاتعقلون»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
📚نهج البلاغه/خطبه ۲۰۶ منع از دشنام شاميان
✅اخلاق در جنگ
من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را تعريف و حالات آنان را بازگو مي كرديد به سخن راست نزديك تر، و عذرپذيرتر بوديد، خوب بود بجاي دشنام آنان مي گفتيد: خدايا! خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهي به راه راست هدايت كن، تا آنان كه جاهلند، حق را بشناسند، و آنان كه با حق مي ستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📕نهج البلاغه/ حکمت/۳۰۷
🍁مشکل مال غارت شده(اقتصادی)
🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَي الثُّكْلِ وَ لَا يَنَامُ عَلَي الْحَرَبِ .
قال الرضي : و معني ذلك أنه يصبر علي قتل الأولاد و لا يصبر علي سلب الأموال
🔸و درود خدا بر او فرمود: آدم داغدار مي خوابد، اما مال غارت شده نمي خوابد.
🌹🌹
🌿شرح و تفسير حکمت ۳۰۷
🔴داغ فرزند و داغ غارت اموال
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه درباره غالب مردم صادق است، مى فرمايد: «انسان داغدار و مصيبت زده خواب و آسايش دارد؛ اما كسى كه مالش را به زور گرفته اند خواب ندارد»؛ (يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ، وَلاَ يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ). «ثُكل» (بر وزن قُفل) به معناى مصيبت و ناراحتى، به سبب از دست دادن عزيزان است. «حَرَب» (بر وزن طَرَف) به معناى غارت اموال است. سيّد رضى؛ در تفسير اين كلام شريف مى گويد: «مفهومش آن است كه انسان ممكن است بر قتل فرزندان خود صبر كند؛ اما در ربودن اموالش صبر نخواهد داشت»؛ (وَمَعْنى ذلِکَ أَنَّهُ يُصْبَرُ عَلى قَتْلِ الاْوْلادِ، وَلا يُصْبَرُ عَلى سَلَبِ الاَْمْوالِ). براى اين سخن كه به نظر مى رسد به صورت ضرب المثلى عمومى درآمده، دو تفسير گفته شده است : نخست اينكه انسان وقتى گرفتار مصيبتى مى شود، مثلاً عزيزى را از دست مى دهد، يقين دارد كه بازنمى گردد و به همين دليل به تدريج آرامش خود را بازمى يابد. در حالى كه وقتى مالش را به ناحق ببرند هر زمان در فكر است كه از طريقى بتواند آن را بازگرداند. به همين دليل خواب و آرامش ندارد. در تفسير ديگرى گفته شده كه اين گفتار حكيمانه كنايه اى است از بسيارى از توده هاى مردم كه دلبستگى آنها به مال و ثروتشان حتى بيش از دلبستگى به فرزندان و عزيزانشان است و گاه حتى تا پاى جان براى نگهدارى اموالشان مى ايستند و اين ضرب المثل فارسى كه مى گويند: «مال است نه جان تا بتوان آسان داد»، شاهد بر آن است. گاه گفته شده است كه از دست دادن عزيزان نه تنها سبب ذلت انسان نمى شود بلكه دوستان و علاقه مندان، چنين شخصى را عزيز مى دارند و احترام مى كنند تا مصيبت خود را فراموش كند؛ ولى غارت اموال و ربودن آن به وسيله زورمندان غاصب نوعى ذلت براى انسان است، ازاينرو انسان نمى تواند آن را تحمل كند. در اينجا مناسب است به داستانى در زمينه قتل «معلى بن خنيس» به دست حاكم مدينه «داود بن على» و گفتوگويى كه ميان او و امام صادق علیه السلام رد و بدل شد اشاره كنيم. علامه مجلسى؛ در جلد 47 بحارالانوار در شرح حالات آن حضرت از كتاب مناقب ابن شهرآشوب روايتى نقل مى كند كه هفت نفر از روات آن را ذكر كرده اند: «داود بن على» (فرماندار مدينه) هنگامى كه «معلى بن خنيس» را (كه از ياران امام صادق علیه السلام بود) به قتل رساند و اموالش را گرفت، امام صادق علیه السلام به او فرمود: دوست مرا كشتى و اموالش را گرفتى، آيا نمى دانى كه انسان ممكن است بر مصيبت صبر كند؛ ولى در برابر غارت صبر نمى كند؟ به خدا سوگند تو را نفرين خواهم كرد. داود به صورت استهزاء گفت: مرا به نفرينت تهديد مى كنى؟ امام علیه السلام (چيزى نگفت و) به خانه خود بازگشت و آن شب پيوسته مشغول عبادت و قيام و قعود بود. داود پنج نفر از مأموران خود را فرستاد و گفت: او را نزد من آوريد. اگر خوددارى كرد سر او را براى من بياوريد. آنها نزد امام علیه السلام آمدند در حالى كه امام علیه السلام مشغول به نماز بود. گفتند: داود شما را فرا خوانده است. فرمود: اگر نيايم چه مى شود؟ گفتند: دستور خاصى به ما داده است. امام علیه السلام فرمود: بازگرديد كه براى دنيا و آخرت شما بهتر است. آنها خوددارى كردند و گفتند: حتمآ بايد بيايى. امام علیه السلام دستها را به سوى آسمان بلند كرد و سپس بر شانه هاى خود گذاشت و آنها را گشود و دعا كرد و با انگشت اشاره خود اشاره نمود. آنها مى گويند: شنيديم كه مى فرمود: همين ساعت، همين ساعت. ناگهان فريادى بلند شد. امام علیه السلام به آنها فرمود: رئيس شما مرد. آنها برگشتند. جريان را از امام علیه السلام سؤال كردند، فرمود: او فرستاده بود گردن مرا بزنند من به اسم اعظم پروردگار او را نفرين كردم. خداوند فرشته اى را فرستاد كه با سلاح، ضربه اى به او زد و او را كشت.
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ (81)
🔹قَالُوا أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (82)
🔹لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (83)
🔸(كافران هدايت نشدند) بلكه سخنى همانند گفته ى پيشينيان گفتند.
🔸گفتند: آيا اگر مرديم و خاك و استخوان هايى (پوسيده) شديم، آيا ما بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟
🔸البتّه اين حرف از قبل، به ما و پدران ما وعده داده شده، اين (حرف ها و وعده ها) جز افسانه هاى پيشينيان (چيزى) نيست.
🌿نکته:
«اساطير» جمع «اسطوره» و به معناى افسانه هاى دروغين است. اين كلمه نُه بار در قرآن، از زبان كفّار در برابر انبيا به كار رفته است.
📜پیام:
- كفّار در انكار معاد حرف تازه اى ندارند. «مثل ما قال الاوّلون»
- كفّار، منطق و استدلال ندارند و تنها حربه ى آنان در برابر حقّ، تعجب همراه با انكار است. «ءَاِذا»
- عدم تعقّل، ريشه ى انكار حقّ است. (توجّه به مرگ و حيات و گردش شب و روز، زمينه ساز ايمان به معاد مى شود) «يحيى ويميت... أفلاتعقلون... قالوا ءاذا مِتنا»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📚خطبه ۲۰۷-بازداشتن امام حسن از رفتن به میدان
✅ضرورت حفظ امامت
اين جوان را نگهداريد تا پشت مرا نشكند، كه دريغم آيد مرگ، حسن و حسين (ع) را دريابد، نكند با مرگ آنها نسل رسول خدا (ص) از بين برود.
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📕نهج البلاغه/حکمت۳۰۸
ره آورد دوستی پدران (اخلاقی؛اجتماعی)
🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَيْنَ الْأَبْنَاءِ وَ الْقَرَابَةُ إِلَي الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَي الْقَرَابَةِ
🔸و درود خدا بر او فرمود: دوستي ميان پدران سبب خويشاوندي فرزندان است، و خويشاوندي به دوستي نيازمندتر است از دوستي به خويشاوندي.
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸شرح و تفسیر در ادامه⬇️
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📕نهج البلاغه/حکمت۳۰۸ ره آورد دوستی پدران (اخلاقی؛اجتماعی) 🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَوَدَّةُ
.
🌿شرح و تفسیر حکمت ۳۰۸
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم كه با يكديگر ارتباط دارند اشاره فرموده، نخست مى گويد: «دوستى در ميان پدران به منزله خويشاوندى در ميان فرزندان است»؛ (مَوَدَّةُ الآاْبَاءِ قَرَابَةٌ بَيْنَ الاَْبْنَاءِ). اشاره به اينكه پدران، دوستى با دوستان خود را براى فرزندان به ارث مى گذارند و فرزندانشان به قدرى به هم نزديك مى شوند كه گويى با هم برادرند و بسيار ديده شده است كه پدرانِ يكديگر را عمو خطاب مى كنند. البته اين سخن در جوامعى صادق است كه عواطف در آن كمرنگ نشده است و فرزندان تنها اموال پدران را به ارث نمى برند، بلكه عواطف آنها را نيز به ارث مى برند.
از بعضى روايات نيز استفاده مى شود كه مودت و دوستى طولانى به منزله قرابت است. امام على بن موسى الرضا علیه السلام مى فرمايد: «مَوَدَّةُ عِشْرِينَ سَنَةً قَرَابَةٌ؛ دوستى بيست سال، خويشاوندى است». در جمله دوم به اين نكته اشاره مى فرمايد كه «خويشاوندى، به دوستى نيازمندتر است تا دوستى به خويشاوندى»؛ (وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ). يعنى خويشاوندان هنگامى ارزش دارند كه داراى محبت باشند و هرچه پيوند خويشاوندى نزديكتر باشد، مودت و دوستى بيشترى لازم دارد. در حالى كه دوستى و محبت نيازى به خويشاوندى ندارد؛ ممكن است افراد سالها با هم دوست باشند و هيچ رابطه خويشاوندى بين آنها نباشد.
درنتيجه، برترى دوستى و محبت بر خويشاوندى ثابت مى شود. ضرب المثل معروفى است كه به كسى گفتند: دوستت را بيشتر دوست دارى يا برادرت را؟ گفت: برادرى را دوست دارم كه با من دوست باشد. بنابراين هر دو جمله رابطه دوستى و خويشاوندى را بيان مى كند؛ جمله اول به گونهاى و جمله دوم به گونهاى ديگر. مرحوم محقق كمره اى اين كلام حكيمانه را به شعر فارسى درآورده مى گويد : مِهر پدران براى اولاد باشد چو نَسَب شعار و پيوند خويشى به مودت است محتاج بيش از خود دوستى به پیوند نكته وراثتِ دوستى مى دانيم اسلام آيين محبت و مودت است و قرآن پيوسته خدا را به رحمانيت و رحيميت مى ستايد. واژه رحمت صدها بار در قرآن به كار رفته و در نمازهاى روزانه حداقل بيش از 60 بار خدا را به رحمت و رحمانيت ياد مى كنيم، تا آنجا كه محبت به عنوان ميراث گرانبهايى از پدران به فرزندان مى رسد.
در حديثى از رسول خدا صلی الله علیه وآله مى خوانيم: «ثَلاثٌ يُطْفينَ نُورَ الْعَبْدِ: مَنْ قَطَعَ أوِدَّاءُ أَبيهِ، وَغَيَّرَ شَيْبَتَهُ، وَرَفَعَ بَصَرَهُ فِى الْحُجُراتِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْذَنَ لَهُ؛ سه چيز است كه نور (ايمان) بندگان را خاموش مى كند: كسى كه با دوستان پدرش قطع رابطه كند و محاسن سفيد خود را تغيير دهد (اشاره به اينكه به هنگام پيرى بعضى كارهاى سبك سرانه جوانى و كودكى را انجام دهد) و به داخل خانه هاى ديگران بدون اينكه اجازه اى به او دهند نگاه كند». ⬇️
↕️
بنابراین نه تنها انسان دوستان قديم خود را نبايد فراموش كند و در حيات وممات به ياد آنها باشد و به آنها خدمت كند، بلكه اگر پدرش نيز دوستى داشته بعد از پدر، جانشين پدر شود و با آنها همان محبتى را داشته باشد كه پدرش داشته است. به خصوص به هنگام فراز و نشيب هاى زندگى كه دوستان ازنظر موقعيت اجتماعى متفاوت مى شوند نبايد اين تفاوت سبب فراموشى دوستان قديم شود بلكه نبايد تفاوت مقام، ثروت، علم يا ساير امتيازهاى فردى و اجتماعى مانعى در اين راه ايجاد كند و اگر تمام پيوندهاى سابق را نمى تواند نگه دارد لااقل بخشى از آن را داشته باشد. در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: «إذا كانَ لَکَ صَديقٌ فَوُلِّىَ وِلايَةً فَأَصَبْتَهُ عَلَى الْعُشرِ مِمّا كانَ لَکَ عَلَيْهِ قَبْلَ وِلايَتِهِ، فَلَيْسَ بِصَديقِ سُوءٍ؛ هرگاه دوستى داشته باشى و حكومت و رياستى پيدا كند و حداقل يك دهم پيوند سابق را با تو حفظ كند دوست بدى نيست». توجه داشته باشيد كه نمى فرمايد دوست خوبى است مى فرمايد دوست بدى نيست، دوست خوب و كامل العيار آن است كه صددرصد رابطه مودت گذشته را حفظ كند و مال و مقام، او را دگرگون نسازد. البته بايد توجه داشت كسانى كه به مقام والايى مى رسند اشتغالات و گرفتارى هاى آنها نسبت به سابق بيشتر مى شود و نمى توان انتظار داشت تمام آنچه را در سابق با دوستان خود داشته انجام دهد وشايد به همين دليل امام علیه السلام آنها را معذور مى دارد كه لااقل يك دهم پيوند محبت سابق را حفظ کند.
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹قُل لِّمَنِ الْأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (84)
🔹سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (85)
🔹قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (86)
🔹سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ (87)
🔸(به اين كفّار) بگو: اگر شما علم داريد، (بگوييد) زمين وكسانى كه در آن زندگى مى كننداز كيست؟
🔸آنان خواهند گفت: براى خداست بگو: پس آيا متذكّر نمى شويد؟
🔸بگو: پروردگار آسمان هاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟
🔸(باز هم) خواهند گفت: براى خداست، بگو: آيا پروا نمى كنيد؟
🌿نکته:
«ربّ» به مالكى گفته مى شود كه درصدد حفظ وتدبير ملك خود باشد.
«عرش» مركز فرماندهى خداوند و غير از آسمان هاى هفتگانه است.
📜پیام:
- ريشه ى شرك، جهل و غفلت است. «لمن الارض... اِن كنتم تعلمون»
- يكى از شيوه هاى تبليغ، طرح سؤال است. «لمَن الارض»
- علم مفيد آن است كه انسان را خداشناس كند. «لمَن الارض... ان كنتم تعلمون»
- هر انسان آگاهى مى داند كه زمين و همه ى كسانى كه در آن هستند، بى صاحب و بى حساب نيست. «سيقولون لله»
- وجدان، بهترين داور است. «سيقولون لله»
- از گفتارها و پاسخ هاى خود مردم، سند موعظه و استدلال آماده كنيد. «قل أفلاتذكّرون»
- آسمان هاى هفتگانه و تمام هستى، تحت تدبير اوست. «ربّ السموات ...»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
نهج البلاغه/خطبه ۲۰۸/درباره حكميت
🍂نكوهش از نافرماني كوفيان
اي مردم، همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آنكه جنگ شما را ناتوان كرد، به خدا اگر جنگ كساني را از شما گرفت، و جمعي را گذاشت، براي دشمنانتان نيز كوبنده تر بود، من ديروز فرمانده و امير شما بودم ولي امروز فرمانم مي دهند، ديروز بازدارنده بودم كه امروز مرا باز مي دارند، شما زنده ماندن را دوست داريد، و من نمي توانم شما را به راهي كه دوست نداريد اجبار كنم.
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📕نهج البلاغه/ حکمت۳۰۹
✅ارزش گمان مومن(اخلاقی،معنوی)
🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَي جَعَلَ الْحَقَّ عَلَي أَلْسِنَتِهِمْ
🔸و درود خدا بر او فرمود: از گمان مومنان بپرهيز كه خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.
🌷🌷🌷🌷
✅شرح و تفسیر حکمت ۳۰۹
🌺فراست مؤمن
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته اى درباره افراد باایمان اشاره کرده، مى فرماید: «از فراست و گمان افراد باایمان برحذر باشید، زیرا خدا حق را بر زبان (و فکر) آنها قرار داده است»؛ (اِتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ، فَإِنَّ اللّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ). به یقین قلب مؤمن همچون آیینه صاف و بى زنگارى است که چهره حقایق در آن منعکس مى شود و به همین دلیل گاه از آینده و از امور پنهانى موجود آگاه مى شوند. این سخن شبیه چیزى است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده و در ذکر سند این حکمت به آن اشاره کردیم که مى فرماید: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً یَعْرِفُونَ النَّاسَ بِالتَّوَسُّمِ؛ خدا بندگانى دارد که مردم را با هشیارى خاص خود مى شناسند و از خفایاى کار آنها باخبر مى شوند» و در جاى دیگر مى فرماید: «اتَّقُوا فِرَاسَةَالْمُوْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ؛ از فراست و هشیارى افراد باایمان بپرهیزید، چراکه آنها با نور خدا نگاه مى کنند». هدف از بیان این مطلب آن است که افراد، در پنهانى نیز کارهاى خلاف انجام ندهند، زیرا دوستان باایمان آنها که با نور الهى نگاه مى کنند ممکن است از آن باخبر شوند و آبرویشان نزد آنها بریزد. نیز مى تواند اشاره به این نکته باشد که از توطئه کردن درباره مؤمنان بپرهیزید زیرا ممکن است آنها از چهره و حرکات شما به توطئه هایتان پى ببرند وترفندها را نقش بر آب کنند و شکست توأم با ذلت نصیبتان گردد. این گفتار حکیمانه را بارها در زندگى خود نیز تجربه کرده ایم که افراد باایمان و پرهیزکار، فراست فوق العاده اى دارند و از نقشه هاى پنهانى آگاه مى شوند. بعضى از فقهاى اهل سنت تا آنجا دراین باره پیش رفته اند که گفته اند: از طریق فراست و هشیارى مى شود براى اثبات حق در مقام قضاوت استفاده کرد. از «ابن قیّم» نقل شده است کتاب مخصوصى دراینباره تألیف کرده و نام آن را «الطرق الحکمیة او الفراسة المرضیة» نهاده است. ولى ازنظر فقه امامیه مسلم است که با حدث و تخمین، هرچند قوى باشد نمى توان داورى کرد و قاضى فقط باید به مرحله علم و یقین برسد تا بتواند حکم کند و ما معتقدیم قاضى حتى به هر علم و یقینى نیز نمى تواند در صادر کردن حکم قناعت کند، بلکه باید علم و یقینى باشد که از مبادى حسّیه یا مبادى قریب به حس استفاده مى شود، همانگونه که در قضاوتهاى امیرمؤمنان علی علیه السلام وارد شده است. شاید سؤال شود که قرآن مجید بارها ظن و گمان را بى اعتبار شمرده ومى فرماید: «(إِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَیْئآ)؛ ظن و گمان، انسان را هرگز از حق بى نیاز نمى کند». همین سؤال در علم اصول درباره حجیت ظن خاص و عام و تقابل آن با این آیات قرآنى نیز مطرح شده و پاسخ داده اند که مراد از آیات پیش گفته اوهام وگمانه اى بى پایه اى است که مشرکان و غیر مشرکان براى خود درست مى کردند و بر اساس آن گاهى فرشتگان را دختران خدا مى دانستند و گاه حلال وحرامهایى درست مى کردند و به خدا نسبت مى دادند؛ اما گمانه ایى که پایه واساس داشته باشد و از نور الهى سرچشمه گیرد، حساب جداگانه اى دارد، هرچند مؤمنان با این گمانها درباره کسى قضاوت قطعى نمی کنند؛ اما به وسیله آن احتیاطات لازم را رعایت مى کنند مبادا صدمه اى از دشمن به آنها یا جامعه اسلامى برسد. شایان توجه است که در روایتى ذیل آیه شریفه «(إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ)؛ در این سرگذشت (عبرت انگیز) نشانه هایى است براى هشیاران» که خداوند آن را بعد از ذکر آیات مربوط به قوم لوط و عذاب آنها فرموده، امام صادق علیه السلام مى فرماید: «متوسمین، امامان هستند». و از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل شده است که فرمود: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمُتَوَسِّمَ وَأَنَا مِنْ بَعْدِهِ وَالاَْئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِی الْمُتَوَسِّمُونَ؛ متوسم، پیامبر بود و بعد از او منم و امامان از دودمان من». روشن است که منظور از این روایات، تخصیص دادن مفاد آیه به امامان : نیست، بلکه آنها مصداق اتَم و اکمل آن بوده اند؛ مانند بسیارى از تفسیرهاى دیگرى که در ذیل آیات قرآن آمده است.
@Nahjolbalaghe1