.
نهج البلاغه/خطبه ۱۹۸/فراز ۱
🌸سفارش به تقوا
علم الهي
خدا مي داند نعره حيوانات وحشي را در كوهها و بيابانها، و گناه و معصيت بندگان را در خلوتگاهها، و آمد و رفت ماهيان را در درياهاي ژرف، و به هم خوردن آبها را بر اثر وزش بادهاي سخت. و گواهي مي دهم كه حضرت محمد (ص) برگزيده خدا، سفير وحي، و رسول رحمت اوست.
🌷🌷
.
نهج البلاغه/حکمت ۲۹۵
🍃🍂شناخت دوستان و دشمنان(اخلاقی،اجتماعی،سیاسی)
🌺وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ َأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ وَ أَعْدَاؤُكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ
🌸و درود خدا بر او فرمود: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نيز سه دسته اند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است. و اما دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.
🌷
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. نهج البلاغه/حکمت ۲۹۵ 🍃🍂شناخت دوستان و دشمنان(اخلاقی،اجتماعی،سیاسی) 🌺وَ قَالَ ( عليه السلام ) :
.
🌿شرح و تفسير حکمت ۲۹۵ نهج البلاغه
💥دوستان و دشمنان
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى درباره شناخت دوستان ودشمنان اشاره كرده مىفرمايد: «دوستان تو سه گروهند و دشمنانت نيز سه گروه مى باشند»؛ (أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ). آنگاه امام علیه السلام به شرح هر يك از اين دو مى پردازد و درباره دوستان مى فرمايد: «(اما) دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت هستند»؛ (فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِيقُکَ، وَصَدِيقُ صَدِيقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ). درست است كه هميشه دوستِ دوست انسان ممكن است دوست انسان نباشد؛ با كسى دوستى كند و با دوستش دشمنى؛ ولى غالبآ چنين نيست. دوستى ها و دشمنى ها معمولاً براثر اهداف مشترك است، هنگامى كه اهداف مشترك بود، هم دوست انسان هم دوستِ دوست او از در دوستى درمى آيند، بنابراين وجود بعضى استثناها هرگز مانع از يك حكم كلى نيست. در مقابل مى فرمايد: «دشمنان تو: دشمنت هستند و دشمن دوستت و دوست دشمنت»؛ (وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِيقِکَ، وَصَدِيقُ عَدُوِّکَ). در اين مورد نيز همان مطلبى كه درباره دوست گفته شد صادق است؛ دشمنى ها با شخص يا چيزى نيز براثر اهداف مشترك است؛ كسى كه با كسى دشمن مى شود، با دوست او هم كه اهداف مشابهى دارد دشمنى خواهد كرد وبه عكس با دشمنانش دوستى خواهد نمود. اين كلام حكيمانه امام علیه السلام در بسيارى از مسائل اجتماعى زندگى و درباره ملتها راهگشاست؛ هرگاه ببينيم كسى با دشمن مسلمانان دوستى مى كند بايد بدانيم او هم دشمن مسلمانان است، هر چند به ظاهر ادعاى دوستى مى كند. همچنين اگر با دوستان ما دشمنى مى كند بدانيم او دشمن ما نيز هست، هرچند ظاهرآ خود را در لباس دوستان ما درآورده است. و به اين ترتيب بسيارى از روابط سياسى و اجتماعى را مى توان حل كرد و پيش بينى هاى لازم را درباره موضع گيرى در مقابل اشخاص و گروهها و كشورها داشت. قريب به اين حديث شريف، حديث ديگرى است كه مرحوم صدوق در كتاب صفات الشيعة از اميرمؤمنان على علیه السلام نقل كرده كه مى فرمايد: «مَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَإِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلا حَظَّ لَهُ مِنْ دِينِ اللَّهِ؛ هرگاه وضع باطنى كسى بر شما مشتبه شود و دين او را نتوانيد بشناسيد، نگاه به همنشينانش كنيد. اگر آنها اهل دين خدا هستند او نيز بر دين خداست و اگر آنها بر غير دين خدا هستند او نيز بهره اى از دين خدا ندارد». باز تكرار مى كنيم، وجود استثناها هرگز منافاتى با كلى بودن اين قواعد اجتماعى و روانى ندارد. اين مطلب در قواعد رياضى هم منعكس است كه مى گويند مساوىِ مساوى، مساوى است؛ يعنى اگر با مساوىِ چيزى مساوى باشد با خود آن چيز هم مساوى خواهد بود. جالب اينكه «ابن عبد ربه» در عقد الفريد نقل مى كند كه «دحيه كلبى» روزى خدمت اميرمؤمنان على علیه السلام رسيد و در حضور حضرت پيوسته از معاويه ياد مى كرد و او را مدح مى نمود. امام علیه السلام اين دو شعر را براى او خواند : صَديقُ عَدُوّي داخِلٌ في عَداوَتي وَإنّى لِمَنْ وَدَّ الصَّديقَ وَدُودٌ فَلا تَقْرَبَنْ مِنّي وَأنْتَ صَديقُهُ فَإنَّ الَّذي بَيْنَ الْقُلُوبِ بَعيدٌ دوستِ دشمن من، داخل دشمنان من است ـ و من نسبت به كسى كه دوستم را دوست دارد، دوستى مى كنم. بنابراين به من نزديك نشو با اينكه تو دوست آن دشمنى ـ زيرا دل هاى ما بسيار از هم دور است. دحيه با شنيدن اين دو شعر پرمعنا بسيار شرمنده شد. از تواريخ استفاده مى شود كه «دحيه»، برادر رضاعى پيغمبر اكرمصلی الله علیه وآله و بسيار زيبا و صاحب جمال بود و معروف است جبرئيل امين هرگاه مى خواست به صورت انسانى در برابر پيغمبر اكرم صلی الله علیه وآله ظاهر شود به شكل «دحيه» ظاهر مى شد. در جنگ احد و بعضى ديگر از غزوات اسلامى در ركاب پيغمبر صلی الله علیه وآله شركت كرد؛ ولى بعد از رسول الله صلی الله علیه وآله به شام رفت و در آنجا ساكن شد و تا زمان معاويه آنجا بود. بعيد نيست معاويه روى سياست حيله كارانه اش «دحيه» را بسيار اكرام واحترام و محبت مى نمود و به همين دليل «دحيه» تحت تأثير او واقع شد و چنان سخنانى را در برابر اميرمؤمنان على علیه السلام بيان كرد. بعيد نيست كه وى پس از تذكر مولا از خواب غفلت بيدار شده باشد. اين سخن را با آيه اى از قرآن مجيد كه اشاره دقيقى به همين نكته دارد پايان مى دهيم، می فرمايد: «(لاَ تَجِدُ قَوْمآ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الاِْيمَانَ)؛ هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمى يابى كه ⬇️
↕️
با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند؛ آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته است».
🌸🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
أُوْلَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ (61)
چنين كسانى، در خيرات شتاب مى ورزند و همانان هستند كه در (رسيدن به) خيرات از يكديگر پيشى مى گيرند.
🌿نکته:
در آيه 56 بيان شد كه برخى از مردم تنها داشتن مال و فرزند را مايه ى سعادت و نشانه ى سرعت در خير مى دانند، امّا اين آيه مى فرمايد: سرعت در خير، علم و ايمان و اخلاص و انفاق همراه با خوف و خشيت است، نه آنچه آنان مى پندارند.
📜پیام:
- ترس از خداوند و قيامت، سبب شتاب در كارهاى خير است. «من خشية ربّهم مشفقون... اولئك...»
- نشانه ى ايمان واقعى، سرعت دائمى در كارهاى خير است. («يسارعون» فعل مضارع، رمز استمرار است)
- سرعت و سبقت در كار خير، يك ارزش است. «يُسارعون فى الخيرات»
منبع:تفسیر نور
⚘
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. نهج البلاغه/خطبه ۱۹۸/فراز ۱ 🌸سفارش به تقوا علم الهي خدا مي داند نعره حيوانات وحشي را در كوهها
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۸/فراز ۲
🌷ارزش پرهيزگاري
پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را به ترس از خدا سفارش مي كنم، خدايي كه آفرينش شما را آغاز كرد، و به سوي او باز مي گرديد، خدايي كه خواسته هاي شما را برآورد، و رغبت و آرزوي شماست، راه راست شما به او پايان مي پذيرد، و به هنگام ترس و وحشت، او پناهگاه شماست. همانا تقوا و ترس از خدا، داروي بيماريهاي دل ها، روشنايي قلبها، و درمان دردهاي بدنها، مرهم زخم جانها، پاك كننده پليديهاي ارواح، و روشنايي بخش تاريكي چشمها، و امنيت درناآراميها، و روشن كننده تاريكيهاي شماست. پس اطاعت خدا را پوشش جان قرار دهيد، نه پوشش ظاهري، و با جان فرمانبردار باشيد نه با تن، تا با اعضاء و جوارح بدنتان درهم آميزد. و بر همه امورتان حاكم گردانيد، اطاعت خدا را راه ورود به آب حيات، شفيع گرفتن خواسته ها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشت هاي طولاني دوران برزخ، و راه نجات لحظات سخت زندگي، قرار دهيد زيرا اطاعت خدا، وسيله نگهدارنده از حوادث هلاك كننده، و جايگاه هاي وحشتناك كه انتظار آن را مي كشيد، و حرارت آتشهاي برافروخته مي باشد. پس كسي كه تقوا را انتخاب كند، سختي ها از او دور گردند، تلخي ها شيرين، فشار مشكلات و ناراحتيها برطرف خواهد شد، و مشكلات پياپي و خسته كننده، آسان، و مجد و بزرگي از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مي بارند، رحمت باز داشته حق باز ميگردد، و نعمتهاي الهي پس از فرو نشستن به جوشش مي آيند، و بركات تقليل يافته فزوني گيرند. پس از خدايي بترسيد كه با پند دادن شما را سود فراوان بخشيده، و با رسالت پيامبرش شما را نيكو اندرز داده، و با نعمتهايش بر شما منت گذاشته است، خود را براي پرستش خدا فروتن داريد، و با انجام وظائف الهي، حق فرمانبرداري را به جا آورید.
🌺✨
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۹۶
🔴پرهیز از دشمنی ها (اخلاقی)
🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعَي عَلَي عَدُوٍّ لَهُ بِمَا فِيهِ إِضْرَارٌ بِنَفْسِهِ إِنَّمَا أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَه
🔹ُو درود خدا بر او فرمود: (شخصي را ديد كه چنان بر ضد دشمنش مي كوشيد كه به خود زيان مي رسانيد، فرمود:) تو مانند كسي هستي كه نيزه در بدن خود فرو برد تا ديگري را كه در كنار اوست بكشد.
🌺🌺🌺
🌿شرح و تفسیر حکمت ۲۹۶
🍂به خودت ضرر می زنى
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، اشاره به نکته جالبى مى کند که بعضى از افراد احمق و نادان مرتکب آن مى شوند: امام علیه السلام به کسى که بر ضد دشمنش سعایت مى کرد؛ ولى در عین حال به خودش ضرر مى زد فرمود: «تو مانند کسى هستى که نیزه بر خود مى زند تا کسى را که پشت سرش سوار شده به قتل برساند»؛ (لِرَجُلٍ رَآهُ یَسْعى عَلى عَدوٍّ لَهُ، بِما فیهِ إِضرارٌ بِنَفْسِهِ: إِنَّما أَنْتَ کَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِیَقْتُلَ رِدْفَهُ). «طاعِن» از ریشه «طَعْن» شخصى است که نیزه مى زند. «رِدْف» به معناى کسى است که پشت سر دیگرى بر اسب یا شتر سوار مى شود. منظور این است که نیزه را در شکم خود فرو کند که از پشت درآید وبه شکم دشمنش که پشت او سوار است برسد. این نهایت بى عقلى و حماقت است که براى صدمه زدن به دیگرى، خودش را از میان بردارد. در افسانه هاى قدیمى آمده است که شخصى به همسایه اش بسیار حسادت داشت. به غلامش گفت: سر مرا از تن جدا کن و به پشتبام همسایه بینداز و بعد مأموران را خبر کن که او قاتل است تا او را به عنوان قاتل تعقیب کنند و بگیرند. انگیزه اینگونه کارها گاه حسادت است و گاه حماقت و گاه هر دو و گاه ممکن است انسان، به دست دیگرى چنان گرفتار شود که از زندگى سیر گردد و جز این راهى براى نجات خود نبیند. در عصر و زمان ما گروهى از وهابى هاى سلفى انتحارى که از احمق ترین انسانها هستند، مواد منفجره به خود مى بندند و در میان جمعیتى بى گناه، آن را منفجر مى کنند، خودشان بیش از همه متلاشى مى شوند تا دیگران را هم به قتل برسانند و از حماقت آنها این است که آن را وسیله اى براى قرب الى الله و جاى گرفتن در بهشت جاویدان مى دانند. سلفى هاى متعصب و خونخوار معمولا به سراغ افراد عقب مانده ذهنى مى روند و آنها را در جلساتى شستشوى مغزى مى دهند که اگر صبح، دست به چنین کارى بزنید، عصر در آغوش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله هستید. آن سبک مغزان هم باور مى کنند و به سراغ چنین جنایت هولناکى مى روند و مصداق بارز کلام مولا على علیه السلام مى شوند. انگیزه سلفى هاى تکفیرى در این کار، تعصب، حسادت وحماقت است. آنها فکر مى کنند شیعه در این عصر و زمان با سرعت در دنیا پیشروى مى کند و کشورهاى اسلامى را یکى پس از دیگرى تحت تأثیر خود قرار مى دهد و در خارج نیز معارف مکتب اهلبیت : برجسته تر از سایر گروه هاى مسلمان جلوه کرده و این امر حسادت آنها را برانگیخته است. در زمانى که این بخش از سخن مولا را مى نویسیم، حکومت اسلامى شیعه با کمال قدرت بر ایران سلطه دارد، عراق نیز تحت سلطه حکومت شیعى است، در لبنان نیز به برکت پیروزى شگفت انگیز حزب الله بر دشمنان، شیعیان و پیروان مکتب اهلبیت : عظمت و قدرت فوق العاده اى پیدا کرده اند و در این اواخر، در ترکیه نیز آثار پیشرفت افکار شیعى ظاهر و آشکار گشته است. مرحوم علامه شوشترى، داستانى از جنگ جمل که مى تواند یکى از مصداق هاى کلام امام علیه السلام باشد نقل مى کند، وى مى گوید: «عبدالله بن زبیر» در روز جنگ جمل مهار شتر عایشه را در دست داشت. «مالک اشتر» براى جنگ با او آماده شد. ابن زبیر مهار ناقه را رها کرد و به سوى مالک آمد. آنها با هم به جنگ پرداختند و هر دو بر زمین افتادند؛ ولى مالک اشتر گلوى ابن زبیر را گرفته بود. ابن زبیر فریاد مى زد: بیایید من و مالک، هر دو را به قتل برسانید. اشتر مى گوید: من از این خوشحال شدم که نام مرا به عنوان «مالک» برد (که مردم چندان با آن آشنا نبودند) اگر گفته بود «اشتر»، مردم مى ریختند و ما هر دو را مى کشتند. به خدا قسم از حماقت «ابن زبیر» تعجب کردم که فریاد مى زد: من و او هر دو را به قتل برسانید؛ در حالى که قتل هر دو نفر سودى به حال او نداشت. من او را رها کردم و فرار کرد در حالى که زخم عمیقى در یک طرف از صورت خود برداشته بود.
🌷🌷
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
وَلَا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (62)
و ما هيچ كس را جز به مقدار توانش تكليف نمى كنيم، و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مى گويد (و بر كار مردم گواه است) و به آنان هيچ ستمى نمى شود.
🌿نکته:
در فقه قاعده اى به نام قاعده ى «نفى عُسر و حَرَج» وجود دارد، كه مبناى آن همين آيه است. يعنى هرگاه تكليفى موجب سختىِ غير قابل تحمّل گرديد، آن تكليف ساقط مى شود.
📜پیام:
- گرچه سبقت و سرعت در كارهاى خير ارزش دارد، ولى افراط ممنوع است. «الاّ وُسعها»
- تكليف همه ى انسان ها يكسان نيست. هر كس به مقدار توانِ جسمى، فكرى و ماليش مكلّف است و خداوند تكليف غنى را از فقير نمى خواهد. «لا نكلّف نفساً الاّ وسعها»
- در جهان بينى الهى، هيچ كس گرفتار عقده و احساس حقارت نمى شود، چون بيش از توانش تكليفى ندارد. «الاّ وسعها» (آرى هر كس توانى دارد و وظيفه اى، پس بايد آرامش داشته باشيم)
- نظام آفرينش، حساب و كتاب دارد. «و لَدَينا كتاب»
- برخى از شرايط مديريّت در اين آيه ذكر شده است، از جمله:
الف: آشنايى به توانايى افراد و واگذارى كار به مقدار توان آنان.«وسعها»
ب: نظارت دقيق بر كار و وظايف آنان. «كتاب ينطق بالحقّ»
ج: عدالت در تنبيه يا تشويق آنان. «و هم لا يظلمون»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۸/فراز ۲ 🌷ارزش پرهيزگاري پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را به ترس از خ
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۸/فراز ۳
🌿ويژگيهاي اسلام
همانا اين اسلام، دين خداوندي است كه آن را براي خود برگزيد، و با ديده عنايت پروراند، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد، پايه هاي اسلام را بر محبت خويش استوار كرد، و اديان و مذاهب گذشته را با عزت آن، خوار نمود، و با سربلند كردن آن ديگر ملت ها را بي مقدار كرد، و با محترم داشتن آن دشمنان را خوار گردانيد، و با ياري كردن آن دشمنان سرسخت را شكست داد، و با نيرومند ساختن آن اركان گمراهي را درهم كوبيد، و تشنگان را از چشمه زلال آن سيراب كرد، و آبگيره هاي اسلام را پرآب نمود. خداوند اسلام را بگونه اي استحكام بخشيد كه پيوندهايش نگسلد، و حلقه هايش از هم جدا نشود، و ستونهايش خراب نگردد، در پايه هايش زوال راه نيايد، درخت وجودش از ريشه كنده نشود، زمانش پايان نگيرد، قوانينش كهنگي نپذيرد، شاخه هايش قطع نگردد، راههايش تنگ و خراب نشود، و پيمودن راهش دشوار نباشد، تيرگي در روشنايي آن داخل نشود، و راه راست آن كجي نيابد، ستونهايش خم نشود، و گذرگاهش بدون دشواري قابل پيمودن باشد، در چراغ اسلام خاموشي، و در شيريني آن تلخي راه نيابد. اسلام ستونهاي استواري است كه خداوند آن را در دل حق برقرار كرد،
اساس و پايه آن را ثابت فرمود، اسلام چشمه ساري است كه آب آن در فوران، چراغي است كه شعله هاي آن فروزان، و نشانه هميشه استواري است كه روندگان راه حق با آن هدايت شوند، پرچمي است كه براي راهنمايي پويندگان راه خدا نصب گرديده، و آبشخوري است كه واردشوندگان آن سيراب مي شوند. خداوند نهايت خشنودي خود را در اسلام قرار داده، و بزرگ ترين ستونهاي دينش، و بلندترين قله اطاعت او در اسلام جاي گرفته است، اسلام در پيشگاه خداوند، داراي ستونهايي مطمئن، بنايي بلند، راهنمايي هميشه روشن، شعله اي روشني بخش، برهاني نيرومند، و نشانه اي بلندپايه است، كه درافتادن با آن ممكن نيست، پس اسلام را بزرگ بشماريد، از آن پيروي كنيد، حق آن را ادا نماييد، و در جايگاه شايسته خويش قرار دهيد.
🌺🌿
.
📕نهج البلاعه/حکمت۲۹۷
🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ
🔸و درود خدا بر او فرمود: عبرتها چقدر فراوانند و عبرت پذيران چه اندك؟
🌷🌷🌷
.
🌿شرح و تفسير حکمت ۲۹۷ نهج البلاغه
💥اسباب عبرت، بسيار است ولى…
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه خود به يكى از مهمترين مسائل سرنوشت ساز در زندگى انسانها اشاره كرده مى فرمايد: «اسباب عبرت، بسيار است؛ ولى عبرت گيرنده كم است»؛ (مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الاِْعْتبَارَ!). منظور از «عبرت»، حوادثى است كه در گذشته يا در زمان حال واقع مى شود، خواه در تاريخ زندگى انسانها و خواه در حوادث ديگر كه مايه بيدارى و پند گرفتن و استفاده كردن براى اصلاح اشتباهات و پيمودن صراط مستقيم در زندگى است. يكى از دانشمندان مى گويد: «الْعِبْرَةُ أنْ تَجْعَلَ كُلَّ حاضِرٍ غالِبآ وَالْفِكْرَةُ أنْ تَجْعَلَ كُلَّ غائِبٍ حاضِرآ؛ عبرت آن است كه تمام آنچه را حاضر است در گذشته مشاهده كنى و فكر آن است كه گذشته را امروز در برابر خود ببينى». اين سخن درواقع برگرفته از قرآن مجيد است كه پس از نقل ماجراى بسيار عبرت انگيز يوسف علیه السلام مى فرمايد: «(لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لّاُِوْلِى الاَْلْبَابِ)؛ در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود!». اين آيه ناظر به حوادث عبرت انگيزى است كه در زندگى انسانها رخ مى دهد و در آيه ديگرى از همين سوره به حوادثى اشاره مى كند كه در جهان پيرامون ما واقع مى شود و مى فرمايد: «(وَكَأَيِّنْ مِّنْ آيَةٍ فِي السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ)؛ و چه بسيار نشانه اى (از خدا) در آسمانها وزمين كه آنها از كنارش مى گذرند و از آن روي گردانند!». در آيه 41 سوره «نور» نيز مى فرمايد: «(يُقَلِّبُ اللهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَلِکَ لَعِبْرَةً لّاُِوْلِى الاَْبْصَارِ)؛ خداوند شب و روز را دگرگون مى سازد؛ در اين عبرتى است براى صاحبان بصيرت!». بنابراين، حوادث عبرت انگيز تنها مربوط به تاريخ بشر نيست، بلكه در كلّ جهان آفرينش ممكن است رخ دهد. به برگ هاى زرد درختان پاييزى نگاه كنيد كه با اندك نسيمى از شاخه جدا مى شوند و به هر سو پراكنده مى گردند. اگر كمى به عقب برگرديم و نشاط وطراوت و استحكام آنها را در فصل بهار ببينيم كه محكم به شاخه ها چسبيده بودند حتى اگر طوفان درخت را واژگون مى كرد، برگ از درخت جدا نمى شد، از اين منظره مى توانيم زندگى خود را بررسى كنيم، فصل جوانى و پيرى كه همچون بهار و پاييز عمر است در برابر ما مجسم مى شود و بهترين عبرتها را مى گيريم. كاخ هاى ويران شده شاهان و قبرستان هاى خاموش و اموال و ثروت هاى ثروتمندانى كه به فرزندان نااهل آنها رسيده، همگى براى ما درس عبرت است. در حديث معروفى آمده است: «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِيذَرٍّ؛ التَّفَكُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ؛ بيشترين عبادت ابوذر، انديشيدن و عبرت گرفتن بود». اين عبرتها را مى توان در سه بخش خلاصه كرد: عبرت هايى كه انسان از تاريخ گذشتگان مى گيرد همان گونه كه قرآن مجيد در شرح حال پيشينيان به كرار به آن اشاره كرده است و اميرمؤمنان علیه السلام در جاى جاى نهج البلاغه آن را يادآورى مى كند؛ از جمله در خطبه 182 براى بيدار ساختن اصحاب خود مى فرمايد: «وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً! أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَأَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ! أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَأَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ! أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ، وَ أَطْفَوُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِينَ، وَأَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِينَ! أَيْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ، وَهَزَمُوا بِالاُْلُوفِ، وَعَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ، وَمَدَّنُوا الْمَدَائِنَ!؛ در قرون گذشته براى شما درسهاى عبرت فراوانى است. كجا هستند «عمالقه» و فرزندان عمالقه! كجايند فرعونها و فرزندانشان وكجا هستند صاحبان شهرهاى «رسّ»؛ همانها كه پيامبران را كشتند و چراغ پرفروغ سنّت هاى فرستادگان خدا را خاموش كردند و سنّتهاى جباران را زنده ساختند. كجايند آنها كه لشكرهاى گران به راه انداختند و هزاران نفر را شكست داده و متوارى ساختند، همانها كه سپاهيان فراوان گرد آوردند و شهرهاى بسيار بنا نهادند». عمالقه، مردان بسيار نيرومند و قوى پيكرى از نوادگان نوح علیه السلام بودند كه ساليان دراز بر منطقه شامات حكومت مى كردند و اصحاب الرس، به قوم مقتدر ديگرى اشاره مى كند كه داراى كشاورزى گسترده وزندگى مرفه بودند و در بعضى از مناطق خاورميانه زندگى مى كردند و در برابر پيامبران خدا به مخالفت برخاسته بودند. بخش دوم، درسهاى عبرت انگيزى است كه در زندگى انسانها در طول عمر خودمان مى بينيم. ⬇️
↕️امیرمؤمنان على علیه السلام مطابق آنچه در غررالحكم آمده، مى فرمايد: «فى تَصارِيفِ الْقَضاءِ عِبْرَةٌ لاِولِى الاْلْبابِ وَالنُّهى؛ در دگرگونى هاى حوادث عبرتى است براى صاحبان عقل و انديشه». در كلام ديگرى مى فرمايد: «لَوِ اعْتَبَرْتَ بِما أضَعْتَ مِنْ ماضي عُمْرِکَ لَحَفِظْتَ ما بَقِىَ؛ اگر از آنچه از گذشته عمرت ضايع كرده اى عبرت بگيرى، باقی مانده عمر را حفظ خواهى كرد». بخش ديگرى از درس هاى عبرت انگيز را در جهان غير انسانها مى بينيم. در هر خزانى كه بعد از بهار مى آيد، ويرانى هايى كه پس از عمارت صورت مى گيرد، زلزله ها، سيلاب ها، آتشفشان ها و مانند آنها. اين سخن را با حديث ديگرى از اميرمؤمنان علیه السلام ـ كه پيش از اين هم به آن اشاره كرده ايم ـ پايان مى دهيم: آن حضرت از كنار مدائن عبور مى كرد، هنگامى كه آثار كاخ كسرا را ديد كه در شرف ويران شدن است يكى از مردانى كه در خدمت آن حضرت بود اين شعر را قرائت كرد : جَرَتِ الرِّياحُ عَلى رُسُومِ دِيارِهِمْ فَكَأنَّهُمْ كانُوا عَلى ميعاد
ٍ بادها در ويرانه هاى خانه هاى آنها وزيد؛ گويى آنها وعده گاهى داشتند كه مى بايست به سراغ آن بروند. اميرمؤمنان علیه السلام فرمود: چرا اين آيات را نخواندى؟: «(كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ * وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ * وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ * كَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمآ آخَرِينَ * فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالاَْرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ)؛ چه بسيار باغها وچشمه ها كه از خود به جاى گذاشتند و زراعت ها و قصرهاى زيبا و گرانقيمت و نعمتهاى فراوان ديگرى كه در آن غرق بودند. آرى اينگونه بود ماجراى آنان و ما اينها را ميراث براى اقوام ديگرى ساختيم، نه آسمان بر آنان گريست ونه زمين (و نه اهل زمين و آسمان) و نه (به هنگام رسيدن لحظه سرنوشت) به آنها مهلتى داده شد».
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ وَلَا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِن دُونِ ذَلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ (63)
بلكه دل هاى آنان از اين (كتاب) در غفلت و بى خبرى است و علاوه بر اين كارهايى (ناروا) دارند كه انجام مى دهند.
🌿نکته:
در دو آيه ى قبل، درباره ى فرزانگان مخلص فرمود: «هم لها سابقون» در اين آيه، درباره ى گروه منحرف مى فرمايد: «هم لها عاملون»
آرى، «هر كس با طينت خود مى تند» و «از كوزه همان برون تراود كه در اوست».
كلمه ى «بل» در آغاز كلام، براى انتقال مطلب است. در آيات قبل سخن از نيكان بود،در اين آيه سخن از كفّار است كه عملشان غير از عمل آنان است.
كلمه ى «غمرة» به معناى غرقاب و آبى است كه تمام انسان را فراگيرد. گويا غفلت همه ى وجود آنان را فراگرفته است.
📜نکته:
- ابتدا روح منحرف مى شود، سپس رفتار تغيير مى كند. «قلوبهم - لهم اعمال»
- بدتر از رفتار زشت، اصرار و تكرار آن است. «لهم اعمال - هم لها عاملون»
- انسان، ابتدا دست به كار خلاف مى زند، سپس كار خلاف براى او عادت مى شود و او را به خود جذب مى كند، يعنى در مسير عمل و ارتكاب آن قرار مى گيرد و پس از ارتكاب گناه، اسير آن مى شود. «لهم اعمال - هم لها عاملون»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۸/فراز ۳ 🌿ويژگيهاي اسلام همانا اين اسلام، دين خداوندي است كه آن را براي خود
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۸/فراز ۴
💥بعثت پيامبر (ص) و سختي هاي جاهليت
سپس خداوند سبحان حضرت محمد (ص) را هنگامي مبعوث فرمود كه دنيا به پايان خود نزديك، نشانه هاي آخرت نزديك و رونق آن به تاريكي گراييد، و اهل خود را بپا داشته، جاي آن ناهموار، آماده نيستي و نابودي، زمانش در شرف پايان، و نشانه هاي نابودي آن نزديك، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگي آن شكسته، و اسباب حيات درهم ريخته، پرچمهاي دنيا پوسيده، و پرده هايش دريده. و عمرها به كوتاهي رسيده بود، در اين هنگام خداوند پيامبر (ص) را ابلاغ كننده رسالت، افتخارآفرين امت، چونان باران بهاري براي تشنگان حقيقت آن روزگاران، مايه سربلندي مسلمانان، و عزت و شرافت يارانش قرار داد.
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
نهج البلاغه/ حکمت ۲۹۸
🔴اعتدال در دشمنی ها
🔹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ
🔹و درود خدا بر او فرمود: كسي كه در دشمني زياده روي كند گناهكار است، و آن كس كه در دشمني كوتاهي كند ستمكار است، و هر كس كه بي دليل دشمني كند نمي تواند باتقوا باشد.
🌺🌿
🌿شرح و تفسیر حکمت ۲۹۸
اعتدال در خصومت امام علیه السلام در این کلام حکیمانه به سه نکته درمورد خصومت پرداخته، نخست مى فرماید: «کسى که در دشمنى با مخالفان افراط کند به گناه آلوده می شود»؛ (مَنْ بَالَغَ فِی الخُصومَةِ أَثِمَ). معمولا خصومت و ستیز با دیگران قابل کنترل نیست، حتى بهترین افراد وقتى گرفتار آن مى شوند و آتش خشم و غضب در آنان شعله ور مى گردد قادر به کنترل خویشتن نیستند و گرفتار گناهانى ازقبیل ظلم و ستم، گفتن سخنان ناروا، ریختن آبروى دیگران و اذیت و آزار مسلمانان مى شوند. در جمله دوم به نقطه مقابل آن اشاره کرده، مى فرماید: «و کسى که در مقام خصومت و احقاق حق کوتاهى کند بر خود ستم کرده (زیرا حقش پایمال مىشود)»؛ (وَمَنْ قَصَّرَ فِیهَا ظَلَمَ). قرآن مجید نیز در ذیل آیات نهى از ربا مى فرماید: «(لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ)؛ نه ظلم کنید و نه ظلم به شما شود». گرچه این آیه درباره رباخواران است؛ ولى در حقیقت یک شعار وسیع اسلامى است که دستور می دهد به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگرى بپرهیزند باید از تن دادن به ظلم نیز اجتناب کنند و به گفته بعضى از دانشمندان : «اگر ستمکِش نباشد ستمگر کمتر پیدا مى شود». و اگر مسلمانان آمادگى کافى براى دفاع از خود داشته باشند، کسى نمى تواند به آنها ستم کند، بنابراین همانگونه که باید به ظالم بگوییم ستم مکن، به مظلوم باید بگوییم تن به ستم مده. حال که چنین است چه بهتر که انسان وارد میدان خصومت و ستیز براى احقاق حق نشود و تا مى تواند از گام نهادن در چنین میدانى جز به هنگام ضرورت بپرهیزد، ازاینرو امام علیه السلام در سومین جمله مى فرماید: «و کسى که در مقام خصومت برآید نمى تواند حق تقوا را رعایت کند»؛ (وَلاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَتَّقِیَ اللّهَ مَنْ خَاصَمَ). به همین دلیل، افراد باشخصیت و متّقى سعى مى کنند حتى الامکان با کسى به جر و بحث و ستیز و خصومت برنخیزند و چه بسا از بعضى حقوق خود صرف نظر مى کنند و آن را به مخالف مى دهند تا در این میدان خطرناک وارد نشوند. البته این بدان معنا نیست که افراد باایمان، زبون، ذلیل و ظلم پذیر باشند چراکه اسلام چنین حالتى را نیز هرگز نمى پسندد و دستور مى دهد نه ظلم کنید ونه ظلم پذیر باشید.
نکته خطرات خصومت در روایات معصومان :
به شدت از مخاصمه و خصومت نهى شده است؛ کلینى؛ در کتاب کافى باب مخصوصى درباره این موضوع منعقد ساخته و در نخستین حدیث آن، از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل مى کند که فرمود: «إِیَّاکُمْ وَالْمِرَاءَ وَالْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الاِْخْوَانِ وَیَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاقُ؛ از جدال و مراء و خصومت بپرهیزید که دلهاى دوستان را نسبت به یکدیگر بیمار مى سازد و بذر جدایى در میان آنها مى افشاند». در حدیث دیگرى از رسول خدا صی الله علیه وآله مى خوانیم که فرمود: «مَا عَهِدَ إِلَیَّ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فِی شَیْءٍ مَا عَهِدَ إِلَیَّ فِی مُعَادَاةِ الرِّجَالِ؛ جبرئیل هرگز درباره چیزى مثل این سفارش نکرده بود که: از دشمنى با یکدیگر بپرهیزید». در تعبیر دیگرى از همان حضرت نقل شده که فرمود: «مَا أَتَانِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام قَطُّ إِلاَّ وَعَظَنِی فَآخِرُ قَوْلِهِ لِی إِیَّاکَ وَمُشَارَّةَ النَّاسِ فَإِنَّهَا تَکْشِفُ الْعَوْرَةَ وَتَذْهَبُ بِالْعِزِّ؛ هیچگاه جبرئیل نزد من نیامد جز اینکه من را پند و اندرز می داد. آخرین اندرزش این بود: از خصومت با مردم بپرهیز که عیوب پنهان را آشکار می سازد و عزت انسان را با خود مى برد».
🌺🌿