قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: شانزدهم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 " ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻐﺎﺑﻪ "
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: هفدهم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
13- ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺹ 121 ﺝ 1 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ)، ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ﺩﺭ ﺝ 1 ﻣﺴﻨﺪﺵ ﺩﺭ ﺹ119 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻗﻮﺍﺭﻳﺮﻱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻳﻮﻧﺲ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ [ ﺻﻔﺤﻪ 31] ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ، ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﮔﻔﺖ: ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺰﻭﻩ ﺑﺪﺭ ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺘﻨﺪ، ﮔﻮﺋﻲ ﺑﻴﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻴﻨﮕﺮﻡ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻴﺪﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﻳﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﺑﻠﻲ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﻤﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺹ 119 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻭ ﻛﻴﻌﻲ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺣﺒﺎﺏ ﺍﺯ ﻭﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﻋﻘﺒﻪ ﺑﻦ ﻧﺰﺍﺭ ﻋﺒﺴﻲ ﺍﺯ ﺳﻤﺎﻙ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺑﻦ ﻭﻟﻴﺪ ﻋﺒﺴﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ. ﻭ ﺟﺰ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ، ﺑﺮ ﻧﺨﻴﺰﺩ. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ) ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ ﻭ ﺍﻧﺼﺮ ﻣﻦ ﻧﺼﺮﻩ، ﻭ ﺍﺧﺬﻝ ﻣﻦ ﺧﺬﻟﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ (ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺳﻪ ﺗﻦ ﺑﺮﻧﺨﺎﺳﺘﻨﺪ، ﭘﺲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﺍﻭ ﺑﺎﻧﻬﺎ ﺭﺳﻴﺪ. ﻭ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺎﺻﻤﻲ ﺩﺭ " ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻔﺘﻲ " ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺑﻲ ﻋﻠﻲ ﻫﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﻗﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺍﺯ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ [ ﺻﻔﺤﻪ 32] ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻦ ﺳﺎﻟﻢ، ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻠﻔﻆ ﺍﻭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺣﻤﺪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻟﻔﻆ ﺧﻄﻴﺐ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ ﺩﺭ ﺝ 14 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺩﺭ ﺹ 236 ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺑﻜﻴﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺮ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺍﺧﺒﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 363 ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺿﺒﻌﻲ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺳﻌﻴﺪ ﻛﻨﺪﻱ- ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺍﺷﺞ- ﺍﺯ ﻋﻠﺎﺀ ﺑﻦ ﺳﺎﻟﻢ ﻋﻄﺎﺭ ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ... ﻭ ﻃﺤﺎﻭﻱ ﺩﺭ ﺝ 2 " ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻟﺎﺛﺎﺭ " ﺹ 308 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲﺩﻫﻢ ﻫﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﻧﻴﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺭﻱ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﺴﺘﻲ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﻳﻢ ﭘﺲ ﺍﻳﻦ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺩﺭ ﺝ 4 " ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻐﺎﺑﻪ " ﺹ 28 ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻔﻀﻞ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻘﻴﻪ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺑﻪ ﺍﺑﻲ ﻳﻌﻠﻲ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﻗﻮﺍﺭﻳﺮﻱ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻳﻮﻧﺲ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ، ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ: ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲﺩﻫﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ، ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻭﺍﺯﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺪﺭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ، ﮔﻮﺋﻲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﺮﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺑﺘﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﮔﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ؟ ﻭ ﺁﻳﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺑﻠﻲ، ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ، ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و دهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻ب)از سوی
🌳شجره آشوب« قسمت صد و یازدهم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻4. معاویه بعد از شهادت امام علی، تعدادی از افراد را تحریک کرد و به آن ها وعده داد تا امام حسن را ترور کنند. از جمله این افراد، اشعث بن قیس بود.
🔻این گزارش نیز حاکی از رابطه اشعث با بنی امیه است که تلاش بر حذف فیزیکی اهل بیت نیز داشتند.
🔻5. از دیگر نشانه های نفاق اشعث که سعی در حذف فیزیکی امام داشت و با بنی امیه و خوارج همکاری می کرد، دریافت پول از عمروعاص و تحریک و پناه دادن ابن ملجم-لعنه الله علیه- برای ترور امام در مسجد کوفه بود.
🔻همچنین معاویه در صفین، شاعران را تحریک می کرد تا اشعث را بر ضد امام علی، برانگیزد. این نکته نیز می رساند معاویه حساب خاصی روی اشعث برای شکست سپاه امام باز کرده بود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۳۵تا۴۱)🔹 🤲دعاهاى سازنده ابراهیم بت شکن از آنجا که در آیات گذشته ب
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۳۵تا،۴۱)🔹
↩️۴. تابعان ابراهیم کیانند؟
در آیات مورد بحث خواندیم که ابراهیم مى گوید: خداوندا، کسانى که از من پیروى کنند از من اند، آیا پیروان ابراهیم تنها همان ها بودند که در عصر او یا اعصار بعد در کیش و مذهب او بوده اند یا همه موحّدان و خداپرستان جهان را به حکم اینکه ابراهیم سمبل توحید و بت شکنى بود شامل مى شود؟
از آیات قرآن آنجا که آیین اسلام را ملّت و آیین ابراهیم معرّفى مى کند،به خوبى استفاده مى شود که دعاى ابراهیم همه موحّدان و مبارزان راه توحید را شامل مى گردد. در روایاتى که از اهل بیت(علیهم السلام) نیز به ما رسیده این تفسیر تأیید شده است. از جمله در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: مَن أحَبَّنا فَهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ. قُلتُ جُعِلتُ فِداکَ مِنکُم؟ قالَ مِنّا وَاللهِ أما سَمِعتَ قَولَ إبراهیمَ مَن تَبِعَنی فَإنَّهُ مِنّی: هر کس ما را دوست دارد (و به سیره ما عمل کند) از ما اهل بیت است. راوى پرسید: فدایت شوم به راستى از شماست؟ فرمود: به خدا سوگند از ماست. آیا گفتار ابراهیم را نشنیده اى که مى گوید: هر کس از من پیروى کند از من است .
این حدیث نشان مى دهد که تبعیّت از مکتب و پیوند برنامه ها، سبب ورود به خانواده از نظر معنوى مى شود.
در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: نَحنُ آلُ إبراهیمَ أفَتَرغَبونَ عَن مِلَّةِ إبراهیمَ وَ قَد قالَ اللهُ تَعالى فَمَن تَبِعَنی فَإنَّهُ مِنّی: ما از خاندان ابراهیم هستیم، آیا از ملّت و آیین ابراهیم رو مى گردانید در حالى که خداوند (از قول ابراهیم) نقل مى کند: هرکس از من پیروى کند از من است .
۵. وادى غیر ذى ذرع و حرم امن خدا
کسانى که به مکّه رفته اند به خوبى مى دانند که خانه خدا و مسجدالحرام و به طور کلّى مکّه در لابه لاى یک مشت کوه هاى خشک و بى آبوعلف قرار گرفته است. گویى صخره ها را قبلاً در تنور داغى بریان کرده و بعد بر جاى خود نصب نموده اند.
در عین حال این سرزمین خشک و سوزان، بزرگ ترین مرکز عبادت و پرسابقه ترین کانون توحید در روى زمین است. به علاوه حرم امن خداست و همان گونه که گفتیم، هم داراى امنیّت تکوینى و هم تشریعى است.
در اینجا براى بسیارى این پرسش پیش مى آید که چرا چنین مرکز مهمّى را خداوند در چنان سرزمینى قرار داده است؟
على(علیه السلام) در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغة (قاصعه) با رساترین عبارات و زیباترین تعبیرات، فلسفه انتخاب را چنین بیان فرموده است: وَضَعَهُ بِأوعَرِ بِقاعِ الأرضِ حَجَراً وَ أقَلِّ نَتائقِ الدُّنیا مَدَراً... بَینَ جِبال خَشِنَة وَ رِمال دَمِثَة... وَ لَو أرادَ سُبحانَهُ أن یَضَعَ بَیتَهُ الحَرامَ وَ مَشاعِرَهُ العِظامَ بَینَ جَنّات وَ أنهار وَ سَهل وَ قَرار، جَمَّ الأشجارِ، دانِى الثِّمارِ، مُلتَفِّ البُنى، مُتَّصِلِ القُرى بَینَ بُرَّة سَمراءَ وَ رَوضَة خَضراءَ وَ أریاف مُحدِقَة وَ عِراص مُغدِقَة وَ رِیاض ناضِرَة، وَ طُرُق عامِرَة، لَکانَ قَد صَغُرَ قَدرُ الجَزاءِ عَلى حَسَبِ ضَعفِ البَلاءِ. وَ لَو کانَ الإساسُ المَحمولُ عَلَیها وَ الأحجارُ المَرفوعُ بِها بَینَ زُمُرُّدَة خَضراءَ وَ یاقوتَة حَمراءَ وَ نور وَ ضِیاء لَخَفَّفَ ذلکَ مُصارَعَةَ الشَّکَّ فی الصُّدورِ وَ لَوَضَعَ مُجاهَدَةَ إبلیسَ عَنِ القُلوبِ وَ لَنَفى مُعتَلَجَ الرَّیبِ مِنَ النّاسِ وَ لکِنَّ الله یَختَبِرُ عِبادَهُ بِأنواعِ الشَّدائدِ وَ یَتَعَبَّدُهُم بِأنواعِ المَجاهِدِ وَ یَبتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ إخراجاً لِلتَّکَبُّرِ مِن قُلوبِهِم وَ إسکاناً لِلتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم وَلِیَجعَلَ ذلِکَ أبواباً فُتُحاً إلى فَضلِهِ وَ أسباباً ذُلُلاً لِعَفوِهِ:
آن (کعبه) را در سنگلاخ ترین مکان ها و بى گیاه ترین ریگزارهاى زمین... در میان کوه هاى خشن و شن هاى نرم و روان قرار داد. اگر خداوند مى خواست مى توانست خانه محترم خود و اماکن پرعظمتش را در میان باغ هاى خرّم و پرگل و گیاه و روستاهاى سرسبز و زمین هاى پرآب و گلزارهاى پرطراوت و جادّه هاى آباد قرار دهد; امّا در این صورت به همان نسبت که آزمون، ساده تر بود پاداش و جزا نیز کوچک تر مى شد و اگر پى و بنیانى که خانه کعبه بر آن نهاده شده و سنگ هایى که بناى آن را بالا برده از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و درخشنده بود، شک و تردید در سینه ها کمتر رخنه مى کرد و نیازى براى تلاش ابلیس جهت سیطره بر قلوب نبود و وسوسه هاى پنهانى از مردم منتفى مى شد; ولى خداوند، بندگانش را با انواع شداید مى آزماید و با انواع مشکلات، متعبّد مى سازد و با اَشکال گوناگون گرفتارى ها امتحان مى کند تا تکبّر را از قلوب آنها خارج سازد و تواضع و فروتنى را در نفوسشان جاى دهد تا درهاى فضل و رحمتش را به روى آنان بگشاید و اسباب آسان عفوش را در اختیارشان قرار دهد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۳۵تا،۴۱)🔹 ↩️۴. تابعان ابراهیم کیانند؟ در آیات مورد بحث خواندیم که
↩️۶. تقاضاى هاى هفتگانه ابراهیم
در آیاتى که گذشت ابراهیم موحّد و قهرمان مبارزه با بت و بت پرستى و ظلم هفت تقاضا از خداوند مى کند:
نخست تقاضاى امنیّت شهر مکّه، آن کانون بزرگ جامعه توحیدى است (و چه پرمعنى است این تقاضا).
دوم دور ماندن از پرستش بت هاست که پایه عقاید و برنامه هاى دینى را تشکیل مى دهد.
سوم تمایل دل ها و توجّه افکار عموم خداپرستان ـ که بزرگ ترین سرمایه یک انسان در اجتماع است ـ نسبت به فرزندان و پیروان مکتبش.
چهارم بهره مند شدن از انواع ثمرات آن هم به عنوان مقدّمه اى براى شکرگزارى و توجّه بیشتر به خالق آن نعمت ها.
پنج توفیق برپا داشتن نماز که بزرگ ترین پیوند انسان با خداست، نه تنها براى خودش که براى فرزندانش نیز همین تقاضا را مى کند.
ششم پذیرش دعاى اوست و مى دانیم خداوند دعایى را مى پذیرد که از قلبى پاک و روحى بى آلایش برخیزد که در واقع این تقاضا به طور ضمنى مفهومش تقاضاى توفیق پاکیزه نگه داشتن قلب و روح از هر آلایش است.
و سرانجام هفتمین و آخرین تقاضاى ابراهیم آن است که اگر لغزشى از او سرزده خداوند بخشنده و مهربان او را مشمول لطف و آمرزش خود قرار دهد و نیز پدر و مادرش و همه مؤمنان را از این لطف و مرحمت، در روز رستاخیز بهره مند سازد.
به این ترتیب تقاضاهاى هفتگانه ابراهیم از امنیّت شروع مى شود و به آمرزش پایان مى پذیرد.
جالب اینکه این تقاضاها را نه تنها براى خود که براى دیگران نیز دارد، چون مردان خدا هرگز انحصارطلب نبوده و نخواهند بود.
۷. آیا ابراهیم براى پدرش دعا مى کند؟
بى شک آزر بت پرست بود و چنانکه قرآن مى گوید، کوشش هاى ابراهیم براى هدایت او مؤثّر واقع نشد. و اگر قبول کنیم که آزر پدر ابراهیم بوده، این پرسش پیش مى آید که چرا در آیات مورد بحث، ابراهیم تقاضاى آمرزش براى او کرد در حالى که قرآن صریحاً مؤمنان را از استغفار کردن براى مشرکان بازداشته است.
و از اینجا روشن مى شود که نمى توان آزر را پدر ابراهیم دانست و اینکه گفته اند کلمه اَب در لغت عرب گاه به عمو نیز اطلاق مى شود، با توجّه به آیات مورد بحث کاملاً قابل قبول است.
مختصر اینکه اَب و والد در لغت عرب با هم متفاوتند. کلمه والد که در آیات مورد بحث نیز به کار رفته، منحصراً به معنى پدر است، ولى کلمه اَب که در مورد آزر آمده مى تواند به معنى عمو بوده باشد.
از انضمام آیات مورد بحث با آیاتى که در سوره توبه در زمینه نهى از استغفار براى مشرکان آمده چنین نتیجه مى گیریم که آزر پدر ابراهیم نبود.
۱. در اینکه ابراهیم(علیه السلام) هنگام تولّد فرزندش اسماعیل و اسحاق چند ساله بود در میان مفسّران گفتوگوست. برخى از مفسّران گفته اند ابراهیم ۹۹ ساله بود که نخستین فرزندش اسماعیل متولّد شد و ۱۱۲ ساله بود که اسحاق دیده به جهان گشود. برخى کمتر از آن نوشته اند و بعضى بیشتر. ولى قدر مسلّم، ابراهیم در سنّى بوده که صاحب فرزند شدنش بسیار بعید به نظر مى رسید.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2