✨﴾﷽﴿✨
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و شصتوهشتم
🔹محمدبنابیبکر به شهادت رسید
[ خبر شهادت محمد را به مردم دادم: ]
🔻بدانید که مصر را فتح کردند. جماعتی فاجر و علاقمند به ستم که مردم را از راه خدا منحرف کرده و اسلام را تحریف میکنند مصر را تصرف کردند.
و بدانید که محمدبنابیبکر نیز به شهادت رسید. خدایش رحمت کند که شهادت او را به حساب خدا میگذاریم.
🔹غم ما به اندازهٔ شادمانی دشمنان
[ در نامهای به عبداللهبنعباس خبر شهادت محمد را دادم. و در غماز دست دادن محمدبنابیبکر،به مردم گفتم: ]
🔻غم ما در کشتهشدن او، بهقدر شادمانی آنان[اهل شام] است! آنان دشمن خود را از میان برداشتند و ما دوستی محبوب را از دست دادیم.
❇️ فتنهانگیزی در بصره
🔹معاویه در اندیشهٔ تسلط بر بصره
[ معاویه پس از فتح مصر و به شهادت رساندن محمدبنابیبکر، در اندیشهٔ تصرف بصره بود و برای این کار عبداللهبنحَضرمی را مأموریت داد که عازم بصره شود و طرفداران عثمان را در آن شهر متحد کند. «بنی تمیم» از وی استقبال کرده و گروههای بسیاری از مردم بصره با وی اعلام همبستگی کردند.
این اخبار در شهر کوفه پیچید و بر اثر تعصبات قبیلهای، اختلاف پیش آمد که چه کسی برای مقابله با این فتنه اعزام شود! برای حل این اختلاف سخنرانی کردم و مردمان را از ناسزاگویی و ستم بر حذر داشتم. سپس أعینبنضُبیعةالمجاشعی را خواستم و به او گفتم: ]
🔻ای أعین، آیا خبر نداری که قوم تو در بصره با ابنحَضرمی همراه شده و بر فرماندار من شوریدهاند و اکنون مردم را به جدایی از من فرامیخوانند و به یاری گمراهان فاسق بر ضد من شتافتهاند؟!
[ او در پاسخ من اظهار کرد: ای امیرالمؤمنین، ناراحت مباش. حتماً خلاف میل تو اتفاقی رخ نخواهد داد. مرا به سوی آنان بفرست که تعهد میکنم همهٔ آنان را به فرمان تو آورم و جمعشان را بپراکنم و ابنحضرمی را بکشم یا از بصره بیرون کنم.]
🔹نامه به مردم بصره و اتمام حجت
[ با یک نامه أعین را به سوی مردم بصره فرستادم. اما أعین در بصره ترور شد و به شهادت رسید. جاریةبنقدامه را خواستم و او را با یک نامه به سوی مردم بصره فرستادم: ]
🔻این نامه که به دست شما میرسد، حجت را بر شما تمام میکند و بعد از آن دیگر نامهای نخواهم نوشت. اگر نصیحت مرا نپذیرید و فرستادهٔ مرا آزردهخاطر کنید، بیدرنگ خودم سراغ شما خواهم آمد، اگر خدا بخواهد. والسلام.
[ پس از ورود جاریةبنقدامه به بصره و قرائت این نامه، بزرگان شهر برخاستند و گفتند: شنیدیم و اطاعت میکنیم. ما با هرکس که مخالف امیرالمؤمنین باشد، میجنگیم و با هرکس که تسلیم امیرالمؤمنین باشد، در صلح و صفا هستیم. جاریةبنقدامه توانست بر این فتنه غالب آید و ابنحَضرمی به دستور وی کشته شد.]
❇️ مقابله با غارت ضحاک در اطراف عراق
🔹مقابله با غارتگران معاویه
[ معاویه برای ناامن ساختن عراق، افرادی را اجیر کرد و آنها را برای غارت شهرها و کشتن مردم بیگناه مجهز ساخت. اولین نفری که برای غارت فرستاد ضحاکبنقیسفهری بود که با سه هزار نفر اعزام شد. معاویه به وی دستور داد: حرکت کن و خود را به اطراف کوفه برسان؛ هرکسی را که در طاعت علی دیدی غارت کن، به هر گروه یا مرکز نظامی برخورد کردی حمله کن، اگر هنگام صبح در شهری بودی حتماً شب به شهر دیگری هجوم ببر و در یک جا استقرار نداشته باش و اگر لشکری برای جنگ با تو فرستادند، از مقابله با آن پرهیز کن و فرار را بر قرار ترجیح بده. ضحاک به اطراف کوفه آمد و اموال فراوانی غارت کرد و جمعی از مسلمانان را کشت و به قافلههای حجاج هجوم برد و اموالشان را غارت کرد. هنگامی که خبر فجایع ضحاک به کوفه رسید، بالای منبر رفتم و به مردم گفتم: ]
🔻ای مردم کوفه، خودرا به قتلگاه بندهٔ صالح خدا عمروبنعمیس، برسانید و به یاری لشکریانتان بشتابید که برخی از آنها کشته شدهاند. اگر میخواهید کاری انجام دهید، برخیزید و با دشمنانتان مقابله کرده و از حریم خویشتن محافظت کنید.
[ پاسخ مردم بسیار ضعیف بود و نشان میداد که جدیّتی ندارند! از این رو به آنان گفتم: ]
🔻به خدا سوگند، دوست دارم به جای صد مرد از شما، یکی از آنها همراه من باشد!..
[ از منبر پایین آمده و پیاده به خارج شهر کوفه رفتم، در آنجا حُجربنعدی را خواستم و پرچم جنگ را به دست او دادم و با چهارهزار نیرو روانه ساختم. حُجر شتابان در پی ضحاک رفت و در ناحیه «تدمر» به او رسید. او را متوقف ساخت و ساعتی نبرد کردند. شب که فرا رسید، ضحاک از صحنه نبرد گریخت.]
📚منابع:
۱. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۵
۲. الغارات، ج۲، ص۲۷۳
۳.نهجالبلاغه، حکمت۳۲۵
۴. أنساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۸
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 📔 لذت مطالعه 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱) انتشا
📔 لذت مطالعه
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۲)
انتشارات عهدمانا
🔵 سالن کلیسا که خالی شد، کشیش فرصت یافت تا با دقت بیشتری به مرد غریبه نگاه کنند.
مرد حدود سی سال داشت و شبیه فروشندگان پوشاک بود. غریبه با قدم های آهسته جلو آمد. نگاه کشیش از چهرهٔ مضطرب مرد به کیف سیاه چرمی دوخته شد که غریبه آن را به سینه اش فشرده بود . وقتی مقابل کشیش رسید، پرسید : « شما... شما پدر، میخائیل ایوانف هستید؟ » کشیش تبسّمی کرد و پاسخ داد : « بله پسرم ! من میخائیل ایوانف هستم ، با من کاری داشتید ؟ غریبه نفس بلندی کشید. اضطراب چند لحظه پیش از نگاهش رخت بست. کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه می کرد. غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت : « من یک کتاب قدیمی دارم ، خیلی قدیمی... این بار نوبت کشیش بود که نفس بلندی بکشد ؛ پس او فروشندهٔ یک نسخهٔ قدیمی است. اما کشیش آن قدر تجربه داشت که تا غریبه ها را نیازموده خود را خریدار نسخهٔ خطی معرفی نکند، گفت : « آیا شما نباید به یک خریدار کتابهای قدیمی مراجعه می کردید ؟ اینجا کلیساست پسرم. » غریبه گفت : « به من گفته اند شما خریدار کتاب های خطی هستید. کتاب من یک کتاب استثنایی است. »
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
4_5875067373148440996.mp3
8.12M
#قصه_های_کودکانه | مهمان نوازی امام علی
🎙 با اجرای نورالزینب و نورالزهرا خانم حافظی
📚 قصه های خیلی قشنگ
🎈 #فرزندان_علی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مائده ادامه آیه های(۵۵و۵۶)🔹 البته انکار نمى توان کرد که استعمال لفظ جمع در مف
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه مائده آیه های(۵۵و۵۶)🔹
...پاسخ:
در سخنان روزمره، در تعبیرات ادبى بسیار دیده مى شود که اسم یا عنوانى به افرادى گفته مى شود که آن را بالقوه دارند، مثلاً: انسان در حال حیات خود وصیت مى کند و کسى را به عنوان وصىّ خود و قیّم اطفال خویش تعیین مى نماید و از همان وقت عنوان وصىّ و قیّم به آن شخص گفته مى شود، در حالى که طرف، هنوز در حیات است و نمرده است.
در روایاتى که در مورد على(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) از طرق شیعه و سنى نقل شده، مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را وصىّ و خلیفه خود خطاب کرده، در حالى که هیچ یک از این عناوین در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبود، در قرآن مجید نیز این گونه تعبیرات دیده مى شود، از جمله در مورد زکریا مى خوانیم که از خداوند چنین تقاضا کرد:
فَهَبْ لِى مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ .(۹)
در حالى که مسلّم است منظور از ولىّ در اینجا سرپرستى براى بعد از مرگ او بوده است.
بسیارى از افراد، جانشین خود را در حیات خود تعیین مى کنند و از همان زمان، نام جانشین بر او مى گذارند با این که جنبه بالقوه دارد.
و ـ چرا على(علیه السلام) خود به این آیه استدلال نکرد؟
مى گویند: چرا على(علیه السلام) با این دلیل روشن، شخصاً استدلال نکرد؟
پاسخ:
همان طور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شأن نزول آیه خواندیم، این حدیث در کتب متعدد از خود على(علیه السلام) نیز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردویه و ابى الشیخ و کنز العمال .
این در حقیقت به منزله استدلال حضرت به این آیه شریفه است.
در کتاب نفیس الغدیر از کتاب سلیم بن قیس هلالى حدیث مفصلى نقل مى کند که على(علیه السلام) در میدان صفین در حضور جمعیت براى اثبات حقانیت خود دلائل متعددى آورد از جمله استدلال به همین آیه بود.(۱٠)
و در کتاب غایة المرام از ابوذر چنین نقل شده که: على(علیه السلام) روز شورى نیز به همین آیه استدلال کرد.(۱۱)
ز ـ سیاق آیات قبل و بعد با این معنى سازگار نیست
مى گویند: این تفسیر با آیات قبل و بعد سازگار نیست; زیرا در آنها ولایت به معنى دوستى آمده است.
پاسخ:
بارها گفته ایم آیات قرآن چون تدریجاً، و در وقایع مختلف نازل گردیده، همیشه پیوند با حوادثى دارد که در زمینه آن نازل شده است، و چنان نیست که آیات یک سوره، یا آیاتى که پشت سر هم قرار دارند، همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مفاد داشته باشند، لذا بسیار مى شود که دو آیه پشت سر هم نازل شده، اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها به خاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا مى شود.
با توجه به این که: آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ به گواهى شأن نزولش در زمینه زکات دادن على(علیه السلام) در حال رکوع نازل شده و آیات گذشته و آینده همان طور که خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگرى نازل شده است، نمى توانیم روى پیوند آنها زیاد تکیه کنیم.
به علاوه، آیه مورد بحث اتفاقاً تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد; زیرا در آنها سخن از ولایت به معنى یارى و نصرت و در آیه مورد بحث، سخن از ولایت به معنى رهبرى و تصرف مى باشد و شک نیست که شخص ولىّ و سرپرست و متصرف، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود.
به عبارت دیگر یار و یاور بودن یکى از شئون ولایت مطلقه است.
ح ـ انگشترى با قیمت گزاف چرا...؟
مى گویند: انگشترى با آن قیمت گزاف که در تاریخ نوشته اند، على(علیه السلام) از کجا آورده بود؟!
به علاوه پوشیدن انگشترى با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمى شود؟
آیا اینها دلیل بر عدم صحت تفسیر فوق نیست؟
پاسخ:
مبالغه هائى که درباره قیمت آن انگشترى کرده اند، به کلّى بى اساس است و هیچگونه دلیل قابل قبولى بر گران قیمت بودن آن انگشترى نداریم و این که در روایت ضعیفى(۱۲) قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده، به افسانه شبیه تر است تا واقعیت.
و شاید براى بى ارزش نشان دادنِ اصل مسأله جعل شده است، و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شأن نزول آیه ذکر کرده اند، اثرى از این افسانه نیست.
بنابراین، نمى توان یک واقعیت تاریخى را با این گونه سخنان پرده پوشى کرد.
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹شرح خطبه بیستم🔹
✅به زودى پرده ها کنار مى رود!
طبق اين گفتار، امام(عليه السلام) به همه مردم هشدار مى دهد که از خواب غفلت بيدار شوند و کوتاهيهاى خود را در طريق اطاعت و بندگى، جبران کنند و از آينده وحشتناکى که در پيش است بر حذر باشند و از تاريخ گذشته، عبرت بگيرند و براى ساختن آينده، از آن استمداد جويند.
در بخش اوّل از اين سخن مى فرمايد: «اگر شما آنچه را که مردگانتان بعد از مرگ مشاهده کرده اند مى ديديد، شيون مى کرديد و وحشت مى نموديد و (به دنبال آن) به سخن حق گوش فرا مى داديد و اطاعت مى کرديد» (فَاِنَّکُمْ لَوْقَدْ عايَنْتُمْ ما قَدْ عايَنَ مَنْ ماتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ(1)، وَ سَمِعْتُمْ وَ اَطَعْتُمْ).
از بعضى روايات استفاده مى شود که حضرت، اين سخن را در «جمعه اوّل بعد از بيعت» بيان فرموده و مطابق روايت «کافى» نخست به مردم هشدار مى دهد که نسبت به پيشوايان خود خيانت نکنند و وحدت صفوف خود را حفظ کنند و از آنچه مايه تفرقه است بپرهيزند; سپس جمله هاى بالا را براى تأکيد اين معنا بيان کرده است.
در اين که منظور مشاهده چه موضوعاتى است که بعد از رفع حجاب تن و بينا شدن چشم دل و مشاهده عوالم بعد از مرگ، انسان را در وحشت و اضطراب فرو مى برد و به جزع وا مى دارد؟ در ميان دانشمندان گفتگوست; ولى مسلّم اين است که انسان در آن حالت از دو موضوع، شديداً ناراحت مى شود: نخست اين که نتايج اعمال خويش را در برابر خود مى بيند و عقوبات و کيفرهايى را که در انتظار اوست مشاهده مى کند و ديگر اين که از کوتاهيهاى گذشته خويش تأسّف مى خورد که مى توانست با استفاده از سرمايه عمر و امکاناتى که خدا در اختيار او قرار داده بود به اوج سعادت برسد و به عالم ملکوت و جوار قرب خدا راه يابد، ولى همه اين فرصتها را از دست داد و از همه بدتر اين که راهى به سوى بازگشت نيست.
سپس در ادامه اين سخن مى فرمايد: «ولى آنچه آنها ديده اند از شما مستور و پنهان است، امّا به زودى پرده ها کنار مى رود (و شما نيز آن وضع وحشتناک را مشاهده خواهيد کرد)» (وَلکِنْ مَحْجُوب عَنْکُمْ ما قَدْ عايَنُوا، وَ قَريب ما يُطْرَحُ الْحِجابُ).
اين که شما از همه چيز غافليد و دل به دنيا بسته ايد و موقعيّت خود را در اين جهان فراموش کرده ايد، به خاطر همان است که حجابى ميان شما و آن منازل وحشتناک و مواقف خطرناک افتاده، ولى فراموش نکنيد که فراموش کردن اين واقعيّات سبب نابودى آنها نمى شود چرا که به زودى پرده ها بالا مى رود و همه چيز را مشاهده خواهيد کرد و اين در زمانى است که نه وحشت و اضطراب و جزع و فزع کارساز است و نه درهاى توبه باز است.
در اين جا سؤالى پيش مى آيد و آن اين که: چرا خداوند در همين زندگى معمولى دنيا اين حجابها را کنار نمى زند تا مردم بيدار شوند و به خود آيند؟
در آيات قرآن به پاسخ اين سؤال اشاره شده است و آن اين که: اگر حجاب کنار رود و مردم به صورت محسوس و قطعى، آن واقعيّتها را ببينند کمترين تخلّف آنها سبب مجازات دردناکى در همين دنيا مى شود چون عذرى باقى نمى ماند. در آيه 8 سوره انعام مى خوانيم: «وَلَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِىَ الاَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ; اگر آن گونه که آنها تقاضا دارند که فرشته اى آشکارا نازل شود و پيام الهى را به آنها بدهد تا ايمان بياورند; چنانچه بعد از مشاهده فرشته، ايمان نياورند به حيات آنها خاتمه داده خواهد شد (و بلافاصله عذاب الهى بر آنها نازل خواهد گرديد)».
از اين گذشته با مشاهده عينى مسائل پس از مرگ، ايمان آوردن، دليل بر اطاعت و بندگى نخواهد بود و در واقع شبيه ايمان اضطرارى است همان گونه که افراد ـ حتّى کودکان ـ هنگامى که دستشان به آتش نزديک شود فوراً عکس العمل نشان مى دهند، هرگاه پرهيز از گناه به اين صورت درآيد هرگز دليل بر تقوا و بندگى خدا نخواهد بود.
اين که مى فرمايد: «قَريب ما يُطْرَحُ الْحِجابُ; به زودى حجاب برچيده مى شود» به خاطر آن است که عمر انسان هر قدر طولانى باشد باز در برابر عمر دنيا و گستردگى زمان آخرت، لحظات زودگذرى بيش نيست.
سپس امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از کلام خود به نکته مهمّى در اين رابطه اشاره مى کند و آن اين که: گرچه شما عالم پس از مرگ را با چشم خود نديده ايد، ولى به اندازه کافى دلايل آن در اختيار شماست «اگر چشم بصيرت بگشاييد وسايل بينايى شما فراهم است و اگر گوش شنوا داشته باشيد سخنان حق به گوش شما رسانده شده و اگر اهل هدايت باشيد وسايل هدايت فراهم گشته است» (وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ اُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُديتُمْ اِنِ اهْتَدَيْتُمْ).(2)
پی نوشت:
1. «وَهِلْتُمْ» از ماده «وَهَل» (بر وزن وهب) به معناى از دست دادن شکيبايى در برابر حوادث سخت، و ترسيدن و ناله کردن است.
2. سوره صافات، آيات 137 و 138.
✔️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2