eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مائده ادامه آیه های(۵۵و۵۶)🔹 البته انکار نمى توان کرد که استعمال لفظ جمع در مف
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه مائده آیه های(۵۵و۵۶)🔹 ...پاسخ: در سخنان روزمره، در تعبیرات ادبى بسیار دیده مى شود که اسم یا عنوانى به افرادى گفته مى شود که آن را بالقوه دارند، مثلاً: انسان در حال حیات خود وصیت مى کند و کسى را به عنوان وصىّ خود و قیّم اطفال خویش تعیین مى نماید و از همان وقت عنوان وصىّ و قیّم به آن شخص گفته مى شود، در حالى که طرف، هنوز در حیات است و نمرده است. در روایاتى که در مورد على(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) از طرق شیعه و سنى نقل شده، مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را وصىّ و خلیفه خود خطاب کرده، در حالى که هیچ یک از این عناوین در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبود، در قرآن مجید نیز این گونه تعبیرات دیده مى شود، از جمله در مورد زکریا مى خوانیم که از خداوند چنین تقاضا کرد: فَهَبْ لِى مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ .(۹) در حالى که مسلّم است منظور از ولىّ در اینجا سرپرستى براى بعد از مرگ او بوده است. بسیارى از افراد، جانشین خود را در حیات خود تعیین مى کنند و از همان زمان، نام جانشین بر او مى گذارند با این که جنبه بالقوه دارد. و ـ چرا على(علیه السلام) خود به این آیه استدلال نکرد؟ مى گویند: چرا على(علیه السلام) با این دلیل روشن، شخصاً استدلال نکرد؟ پاسخ: همان طور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شأن نزول آیه خواندیم، این حدیث در کتب متعدد از خود على(علیه السلام) نیز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردویه و ابى الشیخ و کنز العمال . این در حقیقت به منزله استدلال حضرت به این آیه شریفه است. در کتاب نفیس الغدیر از کتاب سلیم بن قیس هلالى حدیث مفصلى نقل مى کند که على(علیه السلام) در میدان صفین در حضور جمعیت براى اثبات حقانیت خود دلائل متعددى آورد از جمله استدلال به همین آیه بود.(۱٠) و در کتاب غایة المرام از ابوذر چنین نقل شده که: على(علیه السلام) روز شورى نیز به همین آیه استدلال کرد.(۱۱) ز ـ سیاق آیات قبل و بعد با این معنى سازگار نیست مى گویند: این تفسیر با آیات قبل و بعد سازگار نیست; زیرا در آنها ولایت به معنى دوستى آمده است. پاسخ: بارها گفته ایم آیات قرآن چون تدریجاً، و در وقایع مختلف نازل گردیده، همیشه پیوند با حوادثى دارد که در زمینه آن نازل شده است، و چنان نیست که آیات یک سوره، یا آیاتى که پشت سر هم قرار دارند، همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مفاد داشته باشند، لذا بسیار مى شود که دو آیه پشت سر هم نازل شده، اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها به خاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا مى شود. با توجه به این که: آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ به گواهى شأن نزولش در زمینه زکات دادن على(علیه السلام) در حال رکوع نازل شده و آیات گذشته و آینده همان طور که خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگرى نازل شده است، نمى توانیم روى پیوند آنها زیاد تکیه کنیم. به علاوه، آیه مورد بحث اتفاقاً تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد; زیرا در آنها سخن از ولایت به معنى یارى و نصرت و در آیه مورد بحث، سخن از ولایت به معنى رهبرى و تصرف مى باشد و شک نیست که شخص ولىّ و سرپرست و متصرف، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود. به عبارت دیگر یار و یاور بودن یکى از شئون ولایت مطلقه است. ح ـ انگشترى با قیمت گزاف چرا...؟ مى گویند: انگشترى با آن قیمت گزاف که در تاریخ نوشته اند، على(علیه السلام) از کجا آورده بود؟! به علاوه پوشیدن انگشترى با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمى شود؟ آیا اینها دلیل بر عدم صحت تفسیر فوق نیست؟ پاسخ: مبالغه هائى که درباره قیمت آن انگشترى کرده اند، به کلّى بى اساس است و هیچگونه دلیل قابل قبولى بر گران قیمت بودن آن انگشترى نداریم و این که در روایت ضعیفى(۱۲) قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده، به افسانه شبیه تر است تا واقعیت. و شاید براى بى ارزش نشان دادنِ اصل مسأله جعل شده است، و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شأن نزول آیه ذکر کرده اند، اثرى از این افسانه نیست. بنابراین، نمى توان یک واقعیت تاریخى را با این گونه سخنان پرده پوشى کرد. ✔️پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح خطبه بیستم🔹 ✅به زودى پرده ها کنار مى رود! طبق اين گفتار، امام(عليه السلام) به همه مردم هشدار مى دهد که از خواب غفلت بيدار شوند و کوتاهيهاى خود را در طريق اطاعت و بندگى، جبران کنند و از آينده وحشتناکى که در پيش است بر حذر باشند و از تاريخ گذشته، عبرت بگيرند و براى ساختن آينده، از آن استمداد جويند. در بخش اوّل از اين سخن مى فرمايد: «اگر شما آنچه را که مردگانتان بعد از مرگ مشاهده کرده اند مى ديديد، شيون مى کرديد و وحشت مى نموديد و (به دنبال آن) به سخن حق گوش فرا مى داديد و اطاعت مى کرديد» (فَاِنَّکُمْ لَوْقَدْ عايَنْتُمْ ما قَدْ عايَنَ مَنْ ماتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ(1)، وَ سَمِعْتُمْ وَ اَطَعْتُمْ). از بعضى روايات استفاده مى شود که حضرت، اين سخن را در «جمعه اوّل بعد از بيعت» بيان فرموده و مطابق روايت «کافى» نخست به مردم هشدار مى دهد که نسبت به پيشوايان خود خيانت نکنند و وحدت صفوف خود را حفظ کنند و از آنچه مايه تفرقه است بپرهيزند; سپس جمله هاى بالا را براى تأکيد اين معنا بيان کرده است. در اين که منظور مشاهده چه موضوعاتى است که بعد از رفع حجاب تن و بينا شدن چشم دل و مشاهده عوالم بعد از مرگ، انسان را در وحشت و اضطراب فرو مى برد و به جزع وا مى دارد؟ در ميان دانشمندان گفتگوست; ولى مسلّم اين است که انسان در آن حالت از دو موضوع، شديداً ناراحت مى شود: نخست اين که نتايج اعمال خويش را در برابر خود مى بيند و عقوبات و کيفرهايى را که در انتظار اوست مشاهده مى کند و ديگر اين که از کوتاهيهاى گذشته خويش تأسّف مى خورد که مى توانست با استفاده از سرمايه عمر و امکاناتى که خدا در اختيار او قرار داده بود به اوج سعادت برسد و به عالم ملکوت و جوار قرب خدا راه يابد، ولى همه اين فرصتها را از دست داد و از همه بدتر اين که راهى به سوى بازگشت نيست. سپس در ادامه اين سخن مى فرمايد: «ولى آنچه آنها ديده اند از شما مستور و پنهان است، امّا به زودى پرده ها کنار مى رود (و شما نيز آن وضع وحشتناک را مشاهده خواهيد کرد)» (وَلکِنْ مَحْجُوب عَنْکُمْ ما قَدْ عايَنُوا، وَ قَريب ما يُطْرَحُ الْحِجابُ). اين که شما از همه چيز غافليد و دل به دنيا بسته ايد و موقعيّت خود را در اين جهان فراموش کرده ايد، به خاطر همان است که حجابى ميان شما و آن منازل وحشتناک و مواقف خطرناک افتاده، ولى فراموش نکنيد که فراموش کردن اين واقعيّات سبب نابودى آنها نمى شود چرا که به زودى پرده ها بالا مى رود و همه چيز را مشاهده خواهيد کرد و اين در زمانى است که نه وحشت و اضطراب و جزع و فزع کارساز است و نه درهاى توبه باز است. در اين جا سؤالى پيش مى آيد و آن اين که: چرا خداوند در همين زندگى معمولى دنيا اين حجابها را کنار نمى زند تا مردم بيدار شوند و به خود آيند؟ در آيات قرآن به پاسخ اين سؤال اشاره شده است و آن اين که: اگر حجاب کنار رود و مردم به صورت محسوس و قطعى، آن واقعيّتها را ببينند کمترين تخلّف آنها سبب مجازات دردناکى در همين دنيا مى شود چون عذرى باقى نمى ماند. در آيه 8 سوره انعام مى خوانيم: «وَلَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِىَ الاَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ; اگر آن گونه که آنها تقاضا دارند که فرشته اى آشکارا نازل شود و پيام الهى را به آنها بدهد تا ايمان بياورند; چنانچه بعد از مشاهده فرشته، ايمان نياورند به حيات آنها خاتمه داده خواهد شد (و بلافاصله عذاب الهى بر آنها نازل خواهد گرديد)». از اين گذشته با مشاهده عينى مسائل پس از مرگ، ايمان آوردن، دليل بر اطاعت و بندگى نخواهد بود و در واقع شبيه ايمان اضطرارى است همان گونه که افراد ـ حتّى کودکان ـ هنگامى که دستشان به آتش نزديک شود فوراً عکس العمل نشان مى دهند، هرگاه پرهيز از گناه به اين صورت درآيد هرگز دليل بر تقوا و بندگى خدا نخواهد بود. اين که مى فرمايد: «قَريب ما يُطْرَحُ الْحِجابُ; به زودى حجاب برچيده مى شود» به خاطر آن است که عمر انسان هر قدر طولانى باشد باز در برابر عمر دنيا و گستردگى زمان آخرت، لحظات زودگذرى بيش نيست. سپس امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از کلام خود به نکته مهمّى در اين رابطه اشاره مى کند و آن اين که: گرچه شما عالم پس از مرگ را با چشم خود نديده ايد، ولى به اندازه کافى دلايل آن در اختيار شماست «اگر چشم بصيرت بگشاييد وسايل بينايى شما فراهم است و اگر گوش شنوا داشته باشيد سخنان حق به گوش شما رسانده شده و اگر اهل هدايت باشيد وسايل هدايت فراهم گشته است» (وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ اُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُديتُمْ اِنِ اهْتَدَيْتُمْ).(2) پی نوشت: 1. «وَهِلْتُمْ» از ماده «وَهَل» (بر وزن وهب) به معناى از دست دادن شکيبايى در برابر حوادث سخت، و ترسيدن و ناله کردن است. 2. سوره صافات، آيات 137 و 138. ✔️ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و شصت‌ونهم ❇️ مقابله با غارت‌های نُعمان و ابن‌مسعده و یزید‌بن‌شجره 🔹توطئه دیگر معاویه: اعزام جمعی دیگر برای غارت شهرها [ بعد از غارت ضحاک و بازگشت وی به شام، معاویه چندین‌ بار به قلمرو ما یورش برد و کسانی را برای غارت و تهدید مردم مأمور کرد. نخست معاویه به نُعمان‌بن‌بشیر مأموریت داد برای ناامن ساختن عراق و تهدید مردم آن، دست به غارت بزند. نعمان با دو هزار نیرو به منطقه «عین‌التمر» رفت. مسئولیت منطقه با مالک‌بن‌کعب ارحبی بود. نامه‌ای به من نوشته و درخواست کمک کرد. عدی‌بن‌حاتم اعلام آمادگی کرد، دستور دادم با هزار مرد از قبیله «طی» که تحت فرمانش بودند، تا رسیدن نیروی کمکی از قبایل دیگر، در نُخَیله اردو بزند. هزار نیروی رزمنده دیگر به آنها افزوده شد. آنها توانستند به کمک مالک‌بن‌کعب رفته و سپاه نعمان را شکست دهند. ] 🔹سومین توطئهٔ معاویه: اعزام نیروهای غارتگر به مکه و مدینه [ معاویه به سراغ عبدالله‌بن‌مسعده‌ فزاری فرستاد و هزار و هفتصد نیرو را در اختیارش گذاشت تا مکه و مدینه را غارت کنند. با شنیدن این خبر، مسیّب‌بن‌نجبه فزاری را خواستم و به وی گفتم: ] 🔻ای مسیّب، تو از جمله کسانی هستی که به شایستگی و مردانگی و خیرخواهی آنان اعتماد دارم. گرچه این جماعت قوم تو هستند، به سراغ آنها برو و با قاطعیت خویش، آنها را از غارتگری پشیمان کن. [ مسیُب با دو هزار مرد جنگی به مقابله با آنان رفت؛ اما در مأموریتش کوتاهی کرد و باعث شد که آنان فرصت فرار پیدا کنند. مسیّب را سرزنش کرده و او را چند روزی حبس کردم. ] 🔹چهارمین توطئه معاویه: اخلال در مراسم حج [ خبر رسید که معاویه لشکری با فرماندهی یزیدبن‌شجره رهاوی به مکه فرستاده‌ است تا مراسم حج را مختل کنند. معقل‌بن‌قیس ریاحی را خواستم و به وی گفتم: ] 🔻تصمیم گرفته‌ام تو را به مکه بفرستم، برای مقابله با گروهی از اهل شام که به سوی مکه گسیل شده‌اند. [ معقل این مأموریت را با روی باز پذیرفت. با تلاش زیاد توانستیم معقل را با هزارونهصد نیروی رزمنده به سمت مکه اعزام کنیم. ] ❇️ مقابله با غارت بُسربن‌أرطاة در حجاز و یمن 🔹پنجمین توطئهٔ معاویه: اعزام بُسربن‌‌ابی‌أرطاة برای غارت سرزمین حجاز و یمن [ معاویه وحشی‌ترین و خون‌خوارترین فرد را برای غارت حجاز و یمن انتخاب کرد و او کسی نبود جز بُسربن‌أرطاة که در سنگ‌دلی و خشونت‌ورزی شهره بود. خطبه‌ای برای بسیج مردم با هدف مقابله با غارتگری بُسر ایراد کردم. سکوت مسجد را فرا گرفت و هیچ‌کس سخن نگفت. خطاب به آنان گفتم: ] 🔻شما را چه شده است؟! لال شده‌اید که توان سخن گفتن ندارید؟ [ ابوبردة‌بن‌عوف ازدی برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین، اگر تو خود رهسپار شوی، ما نیز با تو می آییم! با ناراحتی و عصبانیت پاسخ دادم: ] 🔻بارخدایا، اینان چه می‌گویند؟! چرا سخن سنجیده بر زبان نمی‌آورید؟! آیا برای چنین کاری باید من رهسپار شوم؟! برای این‌ کار یکی از سواران شجاع شما کافی است. سزاوار نیست که من کار کشور و لشکر و بیت‌المال و قضاوت و حقوق مردم را رها کنم و با دسته‌ای از سواران از این بیابان به آن کوه و از آن کوه به این بیابان در تاخت‌وتاز باشم. به خدا سوگند، این فکر نادرست و زشتی است. [ جاریة‌بن‌قدامه و وهب‌بن‌مسعود خثعمی داوطلب شدند. جاریه با دوهزار نفر و خثعمی نیز با دوهزار نفر حرکت کردند. به آنان سفارش کردم که مسلمانی را تحقیر نکنند یا غیر مسلمانی را که در پناه اسلام است، خوار نشمارند. پس از رفتن جاریه نامه‌ای به وی نوشتم و تذکرات بیشتری به او دادم. ] 🔹تسلط بُسربن‌أرطاة بر یمن بُسربن‌أرطاة توانست به مناطق زیادی دست یابد از جمله مدینه، مکه، طائف، منطقه بنی کنانه و یمن. او در این مناطق فجایع زیادی به بار آورد و مردم زیادی را کشت. از جمله همسر و دو فرزند عبیدالله‌بن‌عباس و صد نفر از بزرگان ایرانی که در صنعا حاضر بودند. [ مردم را از غارت‌های بُسر خبردار کردم و از کوتاهی آنان در امر جهاد و سرپیچی آنان از فرمانم انتقاد کردم: ] 🔻برای من جز کوفه قلمروی باقی نمانده است. تنها ادارهٔ کارهای کوفه است که با من است. ای کوفه، اگر جز تو جای دیگری برای من نمانده‌ است و تو نیز دستخوش گردبادهای توفنده‌ای، خدا چهره‌ات را زشت کند! پس از آن مردم را از تسلط بُسربن‌أرطاة بر یمن خبر دادم و از کاهلی مردان و نافرمانی‌شان گلایه کردم. 📚منابع: ۱. الغارات، ج۲، ص۲۹۵ ۲. تاریخ‌ بعقوبی، ج۲، ص۱۹۶ ۳.نهج‌البلاغه، کتاب۳۳ ۴. تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۲۲ ۵. الإرشاد، ج۱، ص۲۷۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
🔵 ضرورت اطمینان به وعده های الهی 💠 ايمان بنده ای درست نباشد جز آنكه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست. 📒 ، حکمت ۳۱۰ @Nahjolbalaghe2
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۳) انتشارات عهدمانا 🔵 کشیش به چهرهٔ غریبه نگاه کرده او از آن دست اقلیّت هایی به نظر می رسید که پس از فروپاشی شوروی ، آنها را اخراج می کردند نه کتاب فروش حرفه ای. پرسید : « پسرم ! چه کسی گفته است من خریدار کتاب های خطّی هستم ؟ گمان می کنم راه را اشتباه آمده اید. » غریبه با حالتی یأس آلود به در بزرگ سالن نگاه کرد. انگار از چیزی هراس داشت ، کشیش فکر کرد شاید کتاب همراه او یک کتاب سرقتی باشد . او فرصت کافی داشت تا غريبه را بیشتر بیازماید : « به نظرم خسته ای پسرم ! من هم دست کمی از تو ندارم. بهتر است روی این نیمکت نشینیم و حالا که به اینجا آمده ای ، نگاهی به کتابت بیندازیم. » هر دو روی نیمکت ردیف اول نشستند. غریبه کیف چرمی اش را روی پاهایش گذاشت. نگاه کشیش از روی کیف ، به زانوهای غریبه افتاد. کشیش پرسید : « اسمت چیست پسرم ؟ اهل کجایی ؟ غریبه در حالی که زیپ کیف را باز می کرد ، پاسخ داد : « رستم رحمانف... تاجیک هستم ، اما مدتی است در مسکو ، در یک شرکت ساختمانی به عنوان نگهبان کار میکنم. » کشیش به دست رستم نگاه کرد که داشت بقچه ای را از داخل کیف بیرون می آورد. کیف را روی زمین انداخت ، بقچه را روی زانوهایش گذاشت و گفت : « داخل این بقچه یک کتاب قدیمی است . دوستم که آن را دید ، گفت مال هزاروچهارصد سال پیش است. خطش عربی است. شاید یک کتاب دینی ما مسلمانان باشد. » ذهن کشیش هنوز روی هزار و چهارصد سال دور میزد ؛ کتابی با این قدمت یک گنج واقعی است. هنوز هیچ کتابی با این قدمت به دست نیامده است. ↩️ ادامه دارد.. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛅️ ذکر روز شنبه 📿 بچه های عزیزم، هرکس ذکر این روز رو بگه کم کم بی نیاز میشه. 🤩 🎈 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا