eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَمِن قَوْمِ مُوسَىٰ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ و از قوم موسى، گروهى هستند که به سوى حق هدایت مى کنند. و با آن، عدالت را اجرا مى کنند. (اعراف/۱۵۹) *** وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۚ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ما آنها را به دوازده گروه ـ که هر یک طایفه اى (از دودمان اسرائیل) بودند ـ تقسیم کردیم. و هنگامى که قوم موسى (در بیابان) از او تقاضاى آب کردند،به او وحى فرستادیم که: «عصاى خود را بر سنگ مخصوص بزن.» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست. آنچنان که هر طایفه، چشمه و آبشخور خود را مى شناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم. و بر آنها «منّ»[= نوعى صمغ شیرین گیاهان] و «سلوى» [= پرنده اى مانند بلدرچین ] فرستادیم. (و به آنان گفتیم:) از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم، بخورید. (و آنها کفران کردند. ولى با این کار) به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم مى نمودند. (اعراف/۱۶۰) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۸)🔹 دعوت جهانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى از ام
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۹و۱۶۰)🔹 گوشه اى از نعمت هاى خدا به بنى اسرائیل در آیات فوق، باز سخن پیرامون بنى اسرائیل، سرنوشت و رویدادهاى تاریخ آنها است. در آیه نخست، اشاره به واقعیتى مى کند که شبیه آن را در قرآن دیده ایم. واقعیتى که حکایت از روح حق طلبى قرآن دارد، و آن احترام به موقعیت اقلیت هاى صالح است یعنى: چنان نبود که بنى اسرائیل یکپارچه فاسد و مفسد باشند و این نژاد عموماً مردمى گمراه و سرکش معرفى شوند. بلکه در برابر اکثریت مفسده جو، اقلیتى وجود داشتند صالح و ناهماهنگ با کارهاى اکثریت. قرآن براى این اقلیت صالح، اهمیت خاصى قائل شده است، مى فرماید: از قوم موسى(علیه السلام)گروهى هستند که دعوت به سوى حق مى کنند، و حاکم به حق و عدالتند (وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ). این آیه ممکن است اشاره به گروه کوچکى باشد که تسلیم سامرى و دعوت او نشدند و همه جا حامى و طرفدار مکتب موسى(علیه السلام) بودند و یا گروه هاى صالح دیگرى که بعد از موسى(علیه السلام)بر روى کار آمدند. ولى این معنى با ظاهر آیه چندان سازگار نیست; زیرا یَهْدُونَ و یَعْدِلُونَ فعل مضارع است و حداقل حکایت از زمان حال یعنى عصر نزول قرآن مى کند، و وجود چنین گروهى را در آن زمان اثبات مى نماید، مگر این که: کلمه کانَ در تقدیر بگیریم، تا آیه اشاره به زمان گذشته بوده باشد و مى دانیم تقدیر گرفتن، بدون وجود قرینه خلاف ظاهر است. و نیز مى تواند ناظر به اقلیتى از یهود باشد که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى زیستند، همانها که تدریجاً و پس از مطالعه کافى روى دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)سرانجام اسلام را پذیرفتند و در جمع مسلمانان راستین و حامیان مخلص درآمدند، این تفسیر با ظاهر آیه و فعل مضارع که در آن به کار رفته هماهنگ تر است. و این که: در پاره اى از روایات شیعه و اهل سنت وارد شده که این آیه اشاره به گروه کوچکى از بنى اسرائیل است که در ماوارء چین زندگى دارند، زندگى عادلانه و توأم با تقوا و خداشناسى وخداپرستى، علاوه بر این که، با آنچه از وضع جهان آگاهیم سازگار نیست، و تواریخ موجود این موضوع را تأئید نمى کند. احادیث مزبور از حیث سند معتبر نمى باشد، و نمى توان به عنوان یک حدیث صحیح طبق قواعد علم رجال روى آنها تکیه کرد. 🔹در آیه بعد اشاره به چند قسمت از نعمت هاى خدا بر بنى اسرائیل مى کند. نخست مى فرماید: ما آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم (وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً)، تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونت آمیز در میانشان حکومت کند. روشن است هنگامى که یک ملت داراى تقسیم بندى هاى صحیح و منظم بوده باشد، و هر بخش و یا هر گروه تحت رهبرى رهبر لایقى قرار گیرد، اداره آنها آسانتر و رعایت عدالت در میانشان سهل تر خواهد بود، و به همین دلیل، تمام کشورهاى جهان مى کوشند از این اصل، پیروى کنند. کلمه أَسْباط جمع سبط (بر وزن ثبت و همچنین بر وزن سِفْت) در اصل، به معنى توسعه و گسترش چیزى به آسانى و راحتى است، سپس به فرزندان ـ مخصوصاً نوه ها ـ و شاخه هاى یک فامیل، سبط و اسباط گفته شده است. در اینجا منظور از أَسْباط همان تیره هاى بنى اسرائیل است که هر کدام از یکى از فرزندان یعقوب(علیه السلام) منشعب شده بودند. نعمت دیگر این که: هنگامى که بنى اسرائیل در بیابان سوزان، به سوى بیت المقدس در حرکت بودند و گرفتار عطش سوزان و تشنگى خطرناکى شدند، و از موسى(علیه السلام) تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید (وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتاعَشْرَةَ عَیْناً). و آن چنان این چشمه ها در میان آنها تقسیم شد که هر کدام به خوبى چشمه خود را مى شناختند (قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناس مَشْرَبَهُمْ). از این جمله استفاده مى شود: این دوازده چشمه که از آن صخره عظیم جوشید نشانه ها و تفاوت هائى داشته است، آن چنان که هر کدام از اسباط بنى اسرائیل چشمه خود را مى شناختند و این خود سبب مى شد که اختلافى در میان آنها بروز نکند و نظم و انضباط حکم فرما گردد و آسان تر سیراب شوند. نعمت دیگر این که: در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت، ابر را بر سر آنها سایه افکن ساختیم (وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ). بالاخره، چهارمین نعمت این بود که: منّ و سلوى را به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش بر آنها فرستادیم (وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى). درباره منّ و سلوى این دو غذاى مطبوع و مفید که خداوند به بنى اسرائیل در آن بیابان ارزانى داشت، مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند که ما در جلد اول همین تفسیر، ذیل آیه ۵۷ سوره بقره بیان کردیم و گفتیم⬇️
↩️بعید نیست منّ یک نوع عسل طبیعى بوده که در دل کوه هاى مجاور وجود داشته و یا شیره هاى مخصوص نباتى بوده که در درختانى که در گوشه و کنار آن بیابان مى روئیده ظاهر مى شده است، و سلوى یک نوع پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است. و مى افزاید به آنها گفتیم: از غذاهاى پاکیزه اى که در اختیار شما گذارده ایم بخورید (و فرمان خدا را به کار بندید) (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ). اما آنها خوردند، کفران و ناسپاسى کردند، آنها به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند (وَ ماظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ). باید توجه داشت: مضمون این آیه با تفاوت مختصرى، در سوره بقره آیات ۵۷ و ۶٠ آمده است، منتهى در آنجا به جاى إِنْبَجَسَتْ ، إِنْفَجَرَتْ آمده است. و به عقیده جمعى از مفسران تفاوت این دو عبارت در این است که: إِنْفَجَرَتْ به معنى بیرون ریختن آب با فشار و کثرت است، ولى إِنْبَجَسَتْ به معنى بیرون ریختن آب به طور مختصر و کم است، و این تفاوت شاید اشاره به آن است که چشمه هاى آب ناگهانى از آن صخره عظیم بیرون نریخت تا مایه وحشت گردد، و توانائى کنترل آن را نداشته باشند، بلکه نخست به آرامى بیرون ریخت و سپس گسترش پیدا کرد و به حدّ وفور رسید. بعضى دیگر از مفسران معتقدند: این هر دو کلمه به یک مفهوم است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۵۰)🔹 ↩️بسيارند کسانى که به ظاهر در مسير اطاعتند و دعوت پيشوايشان را لبي
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۱)🔹 🔺از ظلم و ستم به مردم بپرهيزيد! منظور از اصحاب خراج مأموران جمع آورى خراج اراضى مفتوح العنوة است. توضيح: هنگامى که مسلمانان بر دشمنان خود پيروز مى شدند زمين هاى آنها عملاً به ملک مسلمين در مى آمد; ولى غالباً آن را در اختيار خودشان مى گذاشتند و هر سال مبلغى يا مقدارى از محصول آن اراضى به عنوان مال الاجاره (يا ماليات) از آنها گرفته مى شد که مبلغ زياد و سنگينى نبود. اين مسأله از عصر پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با فتح خيبر آغاز شد و سپس در فتوحات ديگر اسلامى جريان يافت و قسمت عمده بيت المال در آن زمان ها از همين خراج تأمين مى شد که مبلغ قابل توجهى بود و تعلق به همه مسلمانان داشت. البته مأموران ديگرى بودند که زکات را از مسلمانان جمع آورى مى کردند و صرف نيازهاى ارتش اسلام و قضات و فقرا و نيازمندان مى شد.امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه خود بر چند امر تأکيد مى کند. نخست هشدار مى دهد که زندگى خود را در جهان ديگر فراموش نکنيد وگرنه براى آن آمادگى پيدا نخواهيد کرد مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) کسى که از آنچهسرانجام به سوى آن مى رود (مرگ و قيامت) بر حذر نباشد چيزى از پيش براى خود که او را (از بلاى آن روز) مصون دارد نمى فرستد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَنْ لَمْ يَحْذَرْ مَا هُوَ صَائِرٌ إِلَيْهِ لَمْ يُقَدِّمْ لِنَفْسِهِ مَا يُحْرِزُهَا).اينکه در روايات مى خوانيم هوشيارترين مردم کسى است که بيش از همه به فکر مرگ باشد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَکْيَسَکُمْ أَکْثَرُکُمْ ذِکْراً لِلْمَوْت» براى اين است که تا انسان در فکر سفر آخرت نباشد وسايل اين سفر پرخطر را فراهم نخواهد کرد و دست خالى با دنيا وداع مى کند.آن گاه در دومين نکته خطاب به کارگزاران خراج مى فرمايد: «بدانيد آنچه به آن مکلّف شده ايد کم است امّا ثوابش بسيار»; (وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا کُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَأَنَّ ثَوَابَهُ کَثِيرٌ).آيا منظور امام(عليه السلام) از اين عبارت کوشش هاى مربوط به جمع آورى خراج است يا تمام تکاليفى که انسان ها دارند؟ هر دو معنا محتمل است. با توجّه به اينکه جمله پيشين عام بود و همه اعمال را شامل مى شد، احتمال دوم مناسب تر به نظر مى رسد و در واقع اشاره به آيات شريفه (وَما جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج و (يُريدُ اللهُ بِکُمُ الْيُسْر وَلا يُريدُ بِکُمُ الْعُسْر) است.آرى خداوند جواد و کريم در مقابل اعمال کوچک ما ثواب هاى بزرگى قرار داده است.در سومين نکته به مطلبى درباره ترک ظلم اشاره مى کند و مى فرمايد: «اگر ظلم و تعدّى، که خدا از آن نهى کرده عقاب و کيفر ترس آورى نداشت باز براى درک ثوابِ اجتنابِ از آن، عذرى براى ترکش باقى نمى ماند»; (وَلَوْ لَمْ يَکُنْ فِيمَا نَهَى اللهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَالْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ لَکَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لاَ عُذْرَ فِي تَرْکِ طَلَبِهِ).اشاره به اينکه ظلم و ستم بى شک کيفر شديدى دارد; ولى در ترک آن ثوابِ فوق العاده اى است، بنابراين نه به جهت کيفرش، بلکه به موجب ثواب ترکش، اگر انسان آن را ترک گويد بسيار بجاست.امام(عليه السلام) در کلمات قصار خود نيز شبيه همين معنا را با تعبير وسيع تر و جالب ديگرى بيان کرده مى فرمايد: «لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَکَانَ يَجِبُ أَلاَّ يُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ; اگر خداوند تهديد به عذاب در برابر عصيانش نکرده بود باز هم واجب بود به پاس نعمت هايش نافرمانى نشود». ✔️نکته: خراج چيست؟ واژه «خراج» و «خرج» در اصل از خروج گرفته شده و به معناى چيزى است که از مال انسان يا از زمين زراعتى به دست مى آيد. بعضى واژه خراج را به معناى مال الاجاره زمين دانسته اند و راغب در کتاب مفردات خود مى گويد: خراج غالباً به مالياتى که بر زمينِ باغ و زراعت وضع مى شود، اطلاق مى گردد و به هر حال در اصطلاح فقها به معناى مالياتى است که بر زمين هاى خراجيه; يعنى زمين هايى که با جنگ از کفّار گرفته شده بود قرار مى دادند و گاه به ماليات زمين هاى آبادى اطلاق مى شد که جزو انفال بود. بخش اوّل تعلّق به همه مسلمانان داشت و بخش دوم به حاکم اسلامى.در بعضى از کتب اهل سنّت آمده است که خراج در اصطلاح فقها دو معنا دارد: معناى عام و معناى خاص. خراج به معناى عام تمام اموالى است که دولت متولى جمع آورى و صرف آن در مصارف معيّن است (تمام اقسام ماليات ها) و اما معناى خاص، آن مالى است که حکومت اسلامى بر اراضى خراجيه قرار مى دهد و گاه به مالياتى که به نام جزيه از غير مسلمانان گرفته مى شد نيز اطلاق شده است.در مورد مصرف خراج فقهاى ما گفته اند که بايد صرف مصالح عامه مسلمين گردد; مانند بناى پل ها، حفظ امنيّت جاده ها، کمک به نيازمندان، حقوق سربازان، جنگ جويان، قضات و فرمانداران و ساير نيازهاى حکومتی (7)« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَٰذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ ۚ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ و (یاد آورید) هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این شهر [= بیت المقدس ]ساکن شوید، و از هر جا (و به هر کیفیّت) بخواهید، از آن تغذیه کنید. و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز.» و از در (بیت المقدس) با خضوع وارد شوید. که اگر چنین کنید، گناهان شما را مى بخشیم. و پاداش نیکوکاران را افزون خواهیم ساخت. (اعراف/۱۶۱) *** فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَظْلِمُونَ امّا ستمکاران آنها، این سخن را، به غیر آنچه به آنها گفته شده بود، (به صورتى استهزاآمیز) تغییر دادند.از این رو بخاطر ستمى که روا مى داشتند، عذابى از آسمان بر آنها فرستادیم (و مجازاتشان کردیم). (اعراف/۱۶۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۹و۱۶۰)🔹 گوشه اى از نعمت هاى خدا به بنى اسرائیل در آیات فو
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۱و۱۶۲)🔹 🔹مواهب پروردگار بر بنى اسرائیل در تعقیب آیات گذشته در این دو آیه اشاره به قسمت دیگرى از مواهب پروردگار به بنى اسرائیل و طغیانگرى آنان در برابر این مواهب شده است. نخست مى فرماید: به خاطر بیاورید هنگامى که به آنها گفته شد: در این سرزمین (بیت المقدس) ساکن گردید و از نعمت هاى فراوان آن، در هر نقطه و هر گونه که مى خواهید استفاده کنید (وَ إِذْ قیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ). و به آنها گفتیم: از خداوند تقاضاى ریزش گناه و بخشش خطاهایتان کنید، و از در بیت المقدس با خضوع و تعظیم وارد شوید (وَ قُولُواحِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً). که اگر این برنامه ها را انجام دهید، خطاهائى را که مرتکب شده اید مى بخشیم، و به نیکوکاران پاداش بیشتر و بهتر خواهیم داد (نَغْفِرْ لَکُمْ خَطیئاتِکُمْ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ). * * * ولى با این که: درهاى رحمت به روى آنها گشوده بود، و اگر از فرصت استفاده مى کردند مى توانستند، گذشته و آینده خود را اصلاح کنند، اما ستمکاران بنى اسرائیل نه تنها استفاده نکردند، که فرمان پروردگار را بر خلاف آنچه به آنها گفته شده بود عمل کردند (فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ). سرانجام به خاطر این نافرمانى، طغیان و ظلم و ستم بر خویشتن و بر دیگران عذابى از آسمان بر آنها نازل کردیم (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْرِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ). باید توجه داشت: مضمون این دو آیه نیز با تفاوت مختصرى در سوره بقره آیات ۵۸ و ۵۹ آمده است و ما تفسیر آن را به طور مشروح تر در جلد اول آوردیم. تنها تفاوت مهمى که میان آیات مورد بحث، و آیات سوره بقره است این است که در اینجا در پایان مى فرماید: بِما کانُوا یَظْلِمُونَ و در آنجا بِما کانُوا یَفْسُقُون . و شاید تفاوت این دو به خاطر آن باشد که: گناهان داراى دو جنبه است: یکى جنبه مربوط به پروردگار. و دیگرى جنبه مربوط به خود انسان، قرآن در آیه سوره بقره با تعبیر به فسق که مفهومش خروج از اطاعت و فرمان خدا است، اشاره به جنبه اول کرده و در آیه مورد بحث با تعبیر به ظلم اشاره به جنبه دوم نموده است. * * * نکته: حطّه چیست و چه معنى دارد؟ قابل توجه این که: بنى اسرائیل، مأمور بودند به هنگام ورود به بیت المقدس دل و جان و روح خود را با یک توبه خالصانه و واقعى که در کلمه حطّه خلاصه مى شد، از آلودگى به گناهان گذشته بشویند، و از آن همه جرائمى که قبل از ورود به بیت المقدس مخصوصاً آزارهائى که به پیامبر بزرگشان موسى بن عمران(علیه السلام) نمودند از خدا تقاضاى بخشش کنند. کلمه حطّه که در واقع شعار آنها به هنگام ورود به بیت المقدس بود، صورت اختصارى از جمله: مَسْئَلَتُنا حِطَّة: تقاضاى ما ریزش گناهان ما و یا ریزش باران عفو و رحمتت بر ما است مى باشد. زیرا حِطَّه در اصل، به معنى نزول چیزى از طرف بالا است. اما این شعار، مانند همه شعارها به این مفهوم نبود که تنها الفاظى را بر زبان جارى کنند، بلکه مى بایست زبانشان ترجمان روح و تمام ذرات وجودشان باشد. ولى همان طور که در آیه بعد آمده است بسیارى از آنها حتى این شعار تربیتى را مسخ کردند، و به شکل زننده اى در آوردند و آن را وسیله مسخره و تفریح ساختند. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش سوم🔹 🔷اهل آخرت ↩️حضرت سپس به بيان اوصاف ديگرى از اين گروه پرداخ
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش چهارم🔹 از کسانى که پيش از شما بودند پند گيريد! در اين بخش از خطبه ـ که آخرين بخش خطبه است ـ امام (عليه السلام) در جمله هاى کوتاه و بسيار پرمعنا به عنوان يک نتيجه گيرى نهايى، بعد از ذکر گروه هاى پنجگانه بالا مردم را به زهد در دنيا که سرچشمه اصلى و کليد حقيقى سعادت انسان است ـ دعوت مى کند و در واقع بر اين امر تأکيد مى نهد که تمام بدبختى هايى که دامان گروه هاى چهارگانه فوق را گرفته و مى گيرد، از دنياپرستى و دلبستگى بى حساب به دنيا، حاصل مى شود.حضرت در جمله نخست مى فرمايد: «بايد دنيا در چشم شما کم ارزش تر از تفاله برگ هايى باشد که با آن دباغى مى کنند (که بسيار بدبو و متعفّن و بى ارزش است). يا بى ارزش تر از بقاياى قيچى شده پشم حيوانات باشد (که بر زمين مى ريزد و کسى به آن اعتنايى ندارد); فَلْتَکُنِ الدُّنْيَا في أَعْيُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ( الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ».تشبيهات فوق، بسيار حساب شده و جالب است، قرظ، (بر وزن مرض) به معناى «برگ درختان سلم» که از آن، براى دباغى کردن پوست ها استفاده مى کردند تا پوست را محکم و قابل استفاده بيشتر کنند ـ است. بديهى است تفاله هائى که بعد از استفاده به دور مى ريختند، بسيار آلوده و بدبو و نفرت انگيز بود و نيز هنگامى که پشم حيوانات را قيچى مى کنند قطعات کوچکى از اطراف آن بر زمين مى ريزد که به درد هيچ کارى نمى خورد.بنابراين در تشبيه نخست، نفرت انگيز بودن و در تشبيه دوم، بى ارزش بودن، نهفته شده است، و امام (عليه السلام) مى فرمايد بايد دنيا در نظر شما از اينها هم کم ارزش تر باشد، همان دنيايى که عشق به اموال آن قارون هاى طغيانگر و عشق به مقامات آن، ظالمان بيدادگر را به وجود مى آورد و حبّ آن، رأس کل خطيئه است و اين گوياترين تعبيرى است که در اين زمينه ديده مى شود; اين از يک سو.از سوى ديگر، در دومين جمله به زود گذر بودن دنيا و مواهب دنيا اشاره کرده مى فرمايد: «از کسانى که پيش از شما مى زيسته اند پند گيريد، قبل از آن که آيندگان از شما پند گيرند! (وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ).آنها جمع کردند و اندوختند و گذاشتند و رفتند. قصرهاى ويران شده آنها و ملک به تاراج رفته و تخت سرنگون شده و قدرت بر باد رفته آنان که بقايايش در گوشه و کنار جهان در برابر چشمان شما است، درس عبرت است و اگر از اين درس بهره لازم را نگيريد همين سرنوشت دامان شما را مى گيرد و زندگى شما درس عبرتى براى آنان مى گردد.قرآن مجيد بارها و بارها، مردم را به عبرت گرفتن از سرنوشت پيشينيان دعوت فرموده، و آن را يکى از بهترين درس هاى بيدار کننده براى مردم هر عصر و هر زمان به شمار مى آورد. درباره فرعون و فرعونيان تعبيرات تکان دهنده اى دارد که آنها را براى بيدار شدن بنى اسرئيل بيان مى کند، مى فرمايد: (کَمْ تَرَکُوْا مِنْ جَنّات وَ عُيُون وَ زُرُوع وَ مَقام کَريم وَ نَعْمَة کانُوا فيها فاکِهينَ کَذالِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ فَما بَکَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الاَْرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرينَ); چه بسيار باغ ها و چشمه ها که از خود به جاى گذاشتند و زراعت ها و قصرهاى زيبا و گران قيمت و نعمت هاى فراوان ديگرى که در آن غرق بودند. آرى اين گونه بود ماجراى آنان و ما اينها را ميراث براى اقوام ديگرى ساختيم، نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين (و نه اهل زمين و آسمان) و نه (به هنگام رسيدن لحظه سرنوشت) به آنها مهلتى داده شد.ولى با نهايت تأسف، بنى اسرائيل هم از اين درس هاى بزرگ عبرتى نگرفتند و سرنوشت آنان درس ديگرى براى اقوام ديگر شد.حضرت در سومين جمله از بى وفايى دنيا سخن مى گويد و مى فرمايد: «اين دنياى پست و نکوهيده را رها کنيد! زيرا کسانى را که از شما شيفته تر نسبت به آن بودند، رها ساخت (و به عاشقان و دلدادگان و دلبستگان خود کم ترين وفايى نکرد و حرمت آنها را نگاه نداشت); وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً، فَإِنَّهَا قَد رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ».به اين ترتيب، اين معلّم بزرگ اخلاق و انسانيت در اين سه جمله از بى ارزش بودن و ناپايدارى و بى وفايى دنيا سخن گفته و موقعيّت آن را به خوبى روشن ساخته است.بديهى است که منظور از دنيا در تمام اين کلمات، همان مواهب مادّى است که در مسير خودکامگى و عصيان و طغيان و ظلم و بيدادگرى و هوسرانى و بى بند و بارى به کار گرفته مى شود، نه آن مال و ثروت و مقامى که ابزارى است براى وصول به اهداف معنوى و اسبابى است براى اطاعت و بندگى خدا.«چيست دنيا؟ از خدا غافل شدن/ نى طلا و نقره و فرزند و زن»کلام سيّد رضى:مرحوم سيد رضى، در پايان اين خطبه مى گويد: بعضى از ناآگاهان اين خطبه را به معاويه نسبت داده اند; ولى بى ترديد اين خطبه از سخنان اميرمؤمنان (عليه السلام) (و هماهنگ با روح بلند او و ساير سخنان فصيح و بليغ و بيدارگر آن حضرت) است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| عمل به قول 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : سوره همزه 📚منبع : قصه های کهن 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِيهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس. زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى خدا) مى کردند.همان هنگام که ماهیانشان، روزشنبه (که روز تعطیل و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مى شد. امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمى آمد. این گونه آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مى کردند. (اعراف/۱۶۳) * وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها گفتند: «چرا گروهى (گنهکار) را که خداوند هلاکشان خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت، اندرز مى دهید؟!» گفتند: «این اندرزها، براى اعتذار (و انجام وظیفه) در پیشگاه پروردگار شماست. (بعلاوه) شاید آنها(بپذیرند، و) تقوا پیشه کنند.» (اعراف/۱۶۴) * فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ امّا هنگامى که تذکّراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (و لحظه عذاب فرا رسید.) نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم. و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. (اعراف/۱۶۵) *** فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ (آرى،) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرپیچى کردند، به آنها گفتیم: «به شکل میمون هایى طرد شده در آیید!» (اعراف/۱۶۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۱و۱۶۲)🔹 🔹مواهب پروردگار بر بنى اسرائیل در تعقیب آیات گذش
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 🔺یک سرگذشت عبرت انگیز در این آیات، صحنه دیگرى از تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل، که مربوط به جمعى از آنها است که در ساحل دریائى زندگى مى کردند، آمده است، منتها روى سخن در آن به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، و به او مى فرماید: از یهود معاصر خویش درباره این جمعیت سوال کند، یعنى این خاطره را به وسیله سؤال در ذهن آنان مجسم ساز، تا از آن پند گیرند، و از سرکشى و کیفرى که در انتظار سرکشان است بپرهیزند. این سرگذشت ـ چنان که در روایات اسلامى به آن اشاره شده ـ مربوط به جمعى از بنى اسرائیل است که در ساحل یکى از دریاها (ظاهراً دریاى احمر بوده که در کنار سرزمین فلسطین قرار دارد) در بندرى به نام ایله (که امروز به نام بندر ایلات معروف مى باشد) زندگى مى کردند، و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان دستورى به آنها داده شد و آن این که: صید ماهى را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با آن دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات دردناکى شدند که شرح آن را در این آیات مى خوانیم. در نخستین آیه مى فرماید: از قوم یهود معاصر خویش ماجراى شهرى را که در کنار دریا قرار داشت سؤال کن (وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ). و به یاد آنها بیاور زمانى را که در روز شنبه از قانون پروردگار تجاوز مى کردند (إِذْ یَعْدُونَ فِیالسَّبْتِ). زیرا روز شنبه روز تعطیل آنها بود و وظیفه داشتند، دست از کار و کسب و صید ماهى بکشند و به مراسم عبادت آن روز بپردازند، اما آنها این دستور را زیر پا گذاردند. پس از آن، قرآن آنچه را در جمله قبل سربسته بیان کرده بود، چنین شرح مى دهد: به خاطر بیاور آن هنگام را که ماهیان در روز شنبه در روى آب آشکار مى شدند و در غیر روز شنبه ماهى کمتر به سراغ آنها مى آمد (إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لایَسْبِتُونَ لاتَأْتیهِمْ). سَبت در لغت، به معنى تعطیل عمل براى استراحت است و این که: در قرآن در سوره نبأ مى خوانیم: وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً: خواب شما را مایه راحت شما قرار دادیم نیز اشاره به همین موضوع است. روز شنبه را از این جهت یوم السَّبت نامیده اند که برنامه هاى کسب و کار معمولى در آن تعطیل مى شد، سپس این نام بر این روز باقى ماند. بدیهى است، جمعیتى که در کنار دریا زندگى مى کنند، قسمت مهمى از تغذیه و درآمدشان از طریق صید ماهى است، و گویا به خاطر تعطیلى مستمرى که قبلاً در روز شنبه در میان آنها معمول بود، ماهیان در آن روز احساس امنیت مى کردند و دسته، دسته به روى آب ظاهر مى شدند. اما در روزهاى دیگر که صیادان در تعقیب آنها بودند، در اعماق آب فرو مى رفتند! این موضوع، خواه جنبه طبیعى داشته، و یا یک جنبه فوق العاده و الهى، وسیله اى بود براى امتحان و آزمایش این جمعیت، لذا قرآن مى فرماید: ما این چنین آنها را به چیزى که در برابر آن مخالفت مى کردند آزمایش مى کردیم (کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ). در حقیقت جمله بِما کانُوا یَفْسُقُونَ اشاره به آن است که: آزمایش آنها به چیزى بود که آنها را به سوى خود جلب و به نافرمانى دعوت مى کرد و همه آزمایش ها همین گونه است; زیرا آزمایش باید میزان مقاومت افراد را در برابر کشش گناهان مشخص کند، و اگر گناه، کششى به سوى خود نداشت، آزمایش مفهومى نمى داشت. * * * هنگامى که این جمعیت از بنى اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ که با زندگى آنان کاملاً آمیخته بود قرار گرفتند، به سه گروه تقسیم شدند: گروه اول که اکثریت را تشکیل مى دادند، به مخالفت با این فرمان الهى برخاستند. گروه دوم که قاعدتاً اقلیت کوچکى بودند، در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهى از منکر قیام کردند. گروه سوم، ساکتان و بى طرفان بودند، که نه همگامى با گناهکاران داشتند و نه وظیفه نهى از منکر را انجام مى دادند. در آیه دوم مورد بحث، گفتگوى این گروه را با نهى کنندگان شرح مى دهد و مى فرماید: به خاطر بیاور هنگامى که جمعى از آنها به جمع دیگرى گفتند: چرا قومى را اندرز مى دهید که خداوند سرانجام آنها را هلاک مى کند و یا به عذاب دردناکى کیفر خواهد داد (وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباًشَدیداً).(۱) و آنها در پاسخ گفتند: ما به خاطر این نهى از منکر مى کنیم که وظیفه خود را در پیشگاه پروردگارتان انجام داده و در برابر او مسئولیتى نداشته باشیم، به علاوه شاید سخنان ما در دل آنها مؤثر افتد و دست از طغیان و سرکشى بردارند (قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ). از جمله بالا چنین استفاده مى شود: اندرزدهندگان براى دو هدف این کار را انجام مى دادند:« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۹۰)🔹 عذر واهى براى تصدّى خلافت: امام(عليه السلام) در اين كلام پرمعنا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۹۱)🔹 چهره واقعى دنيا و سرانجام دنياپرستان: امام(عليه السلام) در اين گفتار نورانى چهره واقعى دنيا را به همگان نشان داده و از بى وفايى و ناپايدارى و مشكلات گوناگون آن سخن مى گويد; سخنى كه از جان مولا برخاسته و بر جان مى نشيند. حضرت در آن به شش نكته مهم اشاره كرده است: نخست مى فرمايد: «انسان در اين دنيا هدفى است كه تيرهاى مرگ همواره به سوى او نشانه گيرى مى كند و ثروتى است كه مصائب، در غارت آن شتاب دارند و بر يكديگر سبقت مى گيرند»; (إِنَّمَا الْمَرْءُ فِي الدُّنْيَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِيهِ الْمَنَايَا، وَنَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ). «غرض» به معناى هدفى است كه به آن تير مى اندازند و «تَنْتَضِلُ» از ريشه «نضل» (بر وزن عزل) به معناى غلبه در مبارزه و «منايا» جمع «منية» به معناى مرگ است. جالب اينكه در اين عبارت انسان به دو چيز تشبيه شده; يكى هدفى كه تيراندازان آن را نشانه مى گيرند و ديگر سرمايه اى كه غارتگران آن را چپاول مى كنند. انسان آن هدف است و عوامل مرگ زا تيرهايى كه به سوى او پرتاب مى شوند. وجود انسان و استعدادهاى فراوان او همان سرمايه عظيمى است كه مصائب مختلف به غارت آن مى پردازند و به همين دليل آرامش واقعى هرگز در اين زندگى ديده نمى شود. چگونه انسانى مى تواند آرامش داشته باشد در حالى كه دشمنانى از اطراف، او را نشانه گرفته اند و غارتگرانى اطراف خانه او جمع شده اند. در دومين نكته كه در واقع تكميل كننده نكته پيشين است مى فرمايد: «همراه هر جرعه اى گلوگير شدنى و همراه هر لقمه اى (نيز) گلوگرفتنى است»; (وَمَعَ كُلِّ جُرْعَة شَرَقٌ. وَفِي كُلِّ أَكْلَة غَصَصٌ). «شَرَق» مایه اى است که گلوى انسان را مى گیرد و «غَصَص» غذایى که گلوگیر مى شود. اشاره به این که در کنار هر لذتى از لذات دنیا خطرات و ناراحتى هایى وجود دارد; در کنار هر نوشى نیشى است و در کنار هر خوشبختى بدبختى. زندگى آمیخته با انواع مشکلات و مصائبِ از دست رفتن نیرو و توان جسمانى و بستگان و دوستان و ثروت ها و سرمایه ها. با این حال کدام عاقل مى تواند آن را به عنوان هدف اصلى خود برگزیند؟ زندگى خالى از هر گونه ناراحتى زندگى جاویدان آخرت در بهشت برین است. «(وَإِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ); و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است، اگر مى دانستند». در سوره «فاطر» آیات 34 و 35 مى خوانیم: «(وَقَالُوا الْحَمْدُ للهِِ الَّذِى أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِى أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ); آنها مى گویند حمد (و ستایش) براى خداوندى است که اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است همان کسى که با فضل خود ما را در این سراى اقامت (جاویدان) جاى داد نه در آن رنجى به ما مى رسد و نه سستى و واماندگى». سپس در ادامه معرفى حقیقت دنیا به سومین نکته پرداخته مى فرماید: «(یکى از مشکلات مهم دنیا این است که) انسان به نعمتى از آن نمى رسد جز با فراق نعمت دیگرى»; (وَ لاَ یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلاَّ بِفِرَاقِ أُخْرَى). این نکته واقعیتى ملموس و شایان دقت و عبرت است; فى المثل کسى که فرزند ندارد واقعاً در زحمت است; اما هنگامى که خدا این نعمت را به او ارزانى مى دارد مشکلات زیادى براى نگهدارى و اداره و تربیت فرزند به سراغ او مى آید، هنگامى که مرکبى ندارد در زحمت است و وقتى صاحب مرکبى شد آسودگى هاى دیگرى را از دست مى دهد و هنگامى که نام و نشان و شهرتى پیدا مى کند به نعمتى رسیده اما نعمت هاى دیگرى را به سبب این شهرت از دست مى دهد. در واقع تمام نعمت هاى دنیا این گونه است که نعمت ها با هم جمع نمى شوند، بلکه یکى مى آید و دیگرى از دست مى رود. در چهارمین نکته که بى شباهت به نکته قبل نیست مى فرماید: «انسان به استقبال هیچ روز از عمرش نمى رود جز این که از روز دیگرى از عمرش جدا مى شود»; (وَ لاَ یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ). گرچه هر روزى از عمر نعمتى از نعمت هاى گرانبهاى الهى است ولى این نعمت از سرمایه عمر انسان برداشته مى شود و او را یک گام به مرگ نزدیک تر مى کند. این شبیه همان چیزى است که در یکى دیگر از گفتارهاى حکیمانه امام(علیه السلام) (در حکمت 74 گذشت) که مى فرماید: «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ; نفس هاى انسان گام هاى او به سوى پایان عمر است» بسیارند کسانى که از این نکته غافلند; گویى عمر خود را در این دنیا جاویدان مى دانند به همین سبب به سادگى روزها و ماه ها و سال هایى را به هدر مى دهند بى آنکه چیزى در برابر این سرمایه عظیم دریافت دارند.« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 🔺یک سرگذشت عبرت انگیز در این آیات، صحنه دیگ
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 یکى به خاطر این که در پیشگاه خدا معذور باشند و دیگر این که: شاید در دل گنهکاران مؤثر افتد. مفهوم این سخن چنین است که حتى اگر احتمال تأثیر هم ندهند باید از پند و اندرز خوددارى ننمایند، در حالى که معروف این است: شرط وجوب امر به معروف و نهى از منکر احتمال تأثیر است. ولى باید توجه داشت گاهى بیان حقایق و وظائف الهى بدون احتمال تأثیر نیز واجب مى شود و آن در موردى است که اگر حکم خدا گفته نشود و از گناه انتقاد نگردد، کم کم به دست فراموشى سپرده مى شود، بدعت ها جان مى گیرند و سکوت دلیل بر رضایت و موافقت محسوب مى شود، در این گونه موارد لازم است حکم پروردگار آشکارا همه جا گفته شود هر چند اثرى در گنهکاران نگذارد. این نکته نیز شایان توجه است که نهى کنندگان مى گفتند: مى خواهیم در پیشگاه پروردگارتان معذور باشیم، گویا اشاره به این است که: شما هم در پیشگاه خدا مسئولیت دارید و این وظیفه تنها وظیفه ما نیست، وظیفه شما نیز مى باشد. * * * آیه بعد مى فرماید: سرانجام، دنیاپرستى بر آنان غلبه کرد و هنگامى که فرمان خدا را به دست فراموشى سپردند، آنها که از گناه نهى مى کردند را رهائى بخشیدیم، ولى ستمکاران را به کیفر سختى به خاطر فسق و گناهشان مبتلا ساختیم (فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَاالَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذاب بَئیس بِما کانُوا یَفْسُقُونَ). شک نیست این فراموشى، فراموشى حقیقى که موجب عذر است نبود، بلکه آن چنان بى اعتنائى به فرمان خدا کردند که گوئى به کلى آن را فراموش نموده اند. * * * سپس مجازات آنها را چنین شرح مى دهد: هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند، سرکشى کردند به آنها گفتیم: به شکل میمون هاى طرد شده در آئید (فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ). روشن است امر کُونُوا: بوده باشید در اینجا یک فرمان تکوینى است، همانند: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون . * * * نکته ها: ۱ ـ چگونه دست به گناه زدند؟ در این که این جمعیت، قانون شکنى را از کجا شروع کردند؟ در میان مفسران گفتگو است: از بعضى از روایات چنین استفاده مى شود: نخست دست به حیله به اصطلاح شرعى زدند، یعنى در کنار دریا حوضچه هائى ترتیب دادند و راه آن را به دریا گشودند، روزهاى شنبه راه حوضچه ها را باز مى کردند، و ماهیان فراوان همراه آب وارد آنها مى شدند. اما به هنگام غروب که مى خواستند به دریا بازگردند، راهشان را محکم مى بستند، و در روز یکشنبه شروع به صید آنها مى کرده مى گفتند: خداوند به ما دستور داده است: صید ماهى نکنید، ما هم صید نکرده ایم بلکه تنها آنها را در حوضچه ها محاصره نموده ایم! بعضى از مفسران گفته اند: آنها روز شنبه قلاب ها را به دریا مى افکندند، و روز بعد آن را از دریا بیرون مى کشیدند و به این وسیله صید ماهیان را مى نمودند. و از بعضى از روایات دیگر برمى آید که: آنها بدون هیچ حیله اى با بى اعتنائى کامل روزهاى شنبه، مشغول صید ماهى شدند. ولى ممکن است، همه این روایات صحیح باشد به این ترتیب که: در آغاز از طریق حیله به اصطلاح شرعى ـ به وسیله کندن حوضچه ها و یا انداختن قلاب ها ـ کار خود را شروع کردند، این کار، گناه را در نظر آنها کوچک و آنان را در برابر شکستن احترام روز شنبه جسور ساخت، کم کم روزهاى شنبه علناً و بى پروا به صید ماهى مشغول شدند و از این راه مال و ثروت فراوانى فراهم ساختند. * * * ۲ ـ چه کسانى رهائى یافتند؟ ظاهر آیات فوق این است که: از آن سه گروه (گنهکاران، ساکتان و اندرزدهندگان) تنها گروه سوم از مجازات الهى مصون ماندند و به طورى که در روایات آمده است: آنها هنگامى که دیدند اندرزهایشان مؤثر واقع نمى شود ناراحت شدند و گفتند: ما از شهر بیرون مى رویم، شب هنگام به بیابان رفتند و اتفاقاً در همان شب کیفر الهى دامان دو گروه دیگر را گرفت. و اما این که: بعضى از مفسران احتمال داده اند تنها گروه گنهکار گرفتار عذاب شدند و ساکتان نیز رهائى یافتند با ظاهر آیات فوق به هیچ وجه سازگار نیست. * * * ۳ ـ آیا هر دو گروه یک نوع کیفر داشتند؟ از آیات فوق، چنین برمى آید که: کیفر مسخ شدن، منحصر به گنهکاران بود; زیرا مى فرماید: فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ...: هنگامى که در برابر آنچه نهى شده بودند سرکشى کردند... . ولى از طرفى از آیات فوق نیز استفاده مى شود که تنها اندرزدهندگان از مجازات رهائى یافتند; زیرا مى فرماید: أَنْجَیْنَا الَّذِیْنَ یَنْهَونَ عَنِ السُّوءِ: آنها که نهى از منکر مى کردند را رهائى بخشیدیم . @Nahjolbalaghe2