eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ و به سوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم. گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که هیچ معبودى جز او براى شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید. و آباد کردن آن را به شما سپرد! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوى او باز گردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت کننده (خواسته هاى آنها) است!» (هود/۶۱) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۵۸ الی۶۰)🔹 ♨️لعن و نفرین ابدى بر این قوم ستمگر در آخرین قسمت ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۶۱)🔹 🔷آغاز سرگذشت قوم ثمود سرگذشت قوم عاد ، با تمام درس هاى عبرت انگیزش به طور فشرده پایان یافت، و اکنون نوبت قوم ثمود است، همان جمعیتى که طبق نقل تواریخ، در سرزمین وادى القرى در میان مدینه و شام زندگى داشتند. باز در اینجا، مى بینیم قرآن مجید هنگامى که سخن از پیامبر آنها صالح مى گوید، به عنوان برادر از او یاد مى کند، چه تعبیرى از این رساتر و زیباتر، که به قسمتى از محتواى آن در تفسیر آیات گذشته اشاره کردیم: برادرى دلسوز و مهربان، که جز خیر خواهى هدف دیگرى ندارد، مى فرماید: ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم (وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً). باز مى بینیم: برنامه صالح سومین پیامبر از پیامبران بزرگ، همان برنامه اصولى همه پیامبران است، برنامه اى که از توحید و نفى هر گونه شرک و بت پرستى، که خمیرمایه تمام رنج هاى بشر است، آغاز مى شود. لذا مى افزاید: صالح گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که هیچ معبودى جز او نیست (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ). آنگاه، براى تحریک حسّ حق شناسى آنها، به گوشه اى از نعمت هاى مهم پروردگار، که سراسر وجودشان را فرا گرفته اشاره کرده، مى گوید: او کسى است که شما را از زمین آفرید (هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأَرْضِ). زمین و آن خاک بى ارزش و بى مقدار کجا؟ و این وجود عالى و خلقت بدیع کجا؟ آیا هیچ عقلى اجازه مى دهد: انسان چنین خالق و پروردگارى را، که این همه قدرت دارد، و این همه، نعمت بخشیده، کنار بگذارد و به سراغ این بت هاى مسخره برود؟! پس از اشاره به نعمت آفرینش، نعمت هاى دیگرى را که در زمین قرار داده به این انسان هاى سرکش یادآورى مى کند: او کسى است که عمران و آبادى زمین را به شما سپرد، و قدرت و وسائل آن را در اختیارتان قرار داد (وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها). واژه استعمار و اعمار در لغت عرب، در اصل به معنى: تفویض آبادى زمین به کسى است، و لازمه طبیعى آن این است که، وسائل لازم را در اختیار او بگذارد، این چیزى است که ارباب لغت مانند راغب در مفردات و بسیارى از مفسران در تفسیر آیه فوق گفته اند. این احتمال نیز، در معنى آیه داده شده است که منظور آن است: خداوند عمر طولانى به شما داده، البته، معنى اول با توجه به متون لغت صحیح تر به نظر مى رسد. و در هر حال، این موضوع به هر دو معنى درباره قوم ثمود، صادق بوده است، چرا که، آنها زمین هاى آباد و خرم و سرسبز و باغ هائى پر نعمت داشتند، و اصولاً در کشاورزى ابتکار و قدرت فراوان به خرج مى دادند، و از این گذشته، عمرهاى طولانى و اندام هائى قوى و نیرومند داشتند، و در ساختن بناهاى محکم پیشرفته بودند، چنان که قرآن مى گوید: وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً آمِنین: در دل کوه ها خانه هائى امن و امان به وجود مى آوردند . قابل توجه این که، قرآن نمى گوید خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت، بلکه مى گوید: عمران و آبادى زمین را به شما تفویض کرد، اشاره به این که، وسائل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش، زمین را آباد سازید، و منابع آن را به دست آورید و بدون کار و کوشش سهمى ندارید. در ضمن، این حقیقت نیز از آن استفاده مى شود که، براى عمران و آبادى باید به یک ملت مجال داد، و کارهاى آنها را به دست آنان سپرد، و وسائل و ابزار لازم را در اختیارشان گذارد. اکنون که چنین است، از گناهان خود توبه کنید و به سوى خدا باز گردید که پروردگار من به بندگان خود نزدیک است و در خواست آنها را اجابت مى کند (فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ). * * * استعمار در قرآن و عصر ما همان گونه که در آیات فوق دیدیم، پیامبر خدا صالح براى ایفاى نقش تربیتى خود در میان قوم گمراه ثمود ، آنان را به یاد آفرینش عظیم انسان از خاک، و تفویض آبادى زمین و منابع آن به او سخن مى گوید. ولى، این کلمه استعمار با آن زیبائى خاص و کشندگى مفهوم، که هم عمران و آبادى را در بر دارد، هم تفویض اختیارات و هم تهیه وسائل و ابزار، آن چنان مفهومش در عصر ما مسخ شده، که درست در نقطه مقابل مفهوم قرآنى قرار گرفته. تنها واژه استعمار نیست که به این سرنوشت شوم گرفتار شده است، کلمات زیادى چه در فارسى، چه در عربى، و چه در لغات دیگر مى یابیم که گرفتار همین مسخ، تحریف و واژگونگى شده است، مانند حضارت ، ثقافت و حریت در عربى ، و کلماتى مانند تمدن، روشن فکرى، آزادى و آزادگى، هنر و هنرمندى در فارسى و در سایه این تحریف ها هر گونه از خود بیگانگى و ماده پرستى و اسارت انسان ها، و انکار هر گونه واقعیت و توسعه هر گونه فساد و انجام هر کار شتاب زده و بى مطالعه انجام مى گردد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۶۱)🔹 🔷آغاز سرگذشت قوم ثمود سرگذشت قوم عاد ، با تمام درس هاى عب
↩️به هر حال، مفهوم واقعى استعمار در عصر ما، استیلاى قدرت هاى بزرگ سیاسى و صنعتى بر ملت هاى مستضعف و کم قدرت است، که محصول آن غارت و چپاولگرى و مکیدن خون آنها، و به یغما بردن منابع حیاتى آنان است. این استعمار، که چهره هاى شوم گوناگونى دارد، گاهى در شکل فرهنگى، گاهى فکرى، گاه اقتصادى و گاه سیاسى و نظامى مجسم مى شود، همان است که چهره دنیاى امروز ما را تاریک و سیاه کرده، اقلیتى در این جهان داراى همه چیز و اکثریت عظیمى فاقد همه چیزند، این استعمار سرچشمه جنگ ها، ویرانى ها و تبهکارى ها و مسابقه کمرشکن تسلیحاتى است. واژه اى را که قرآن براى این مفهوم به کار برده واژه استضعاف است که درست قالب این معنى است، یعنى ضعیف ساختن به مفهوم وسیع کلمه، ضعیف ساختن فکر، سیاست، اقتصاد و هر چیز دیگر. دامنه استعمار در عصر ما آن چنان گسترده است که خود واژه استعمار نیز استعمارى شده است; چرا که مفهوم لغوى آن کاملاً واژگونه است. به هر حال، استعمار داستان غم انگیز طولانى دارد، که مى توان گفت: سراسر تاریخ بشر را در بر مى گیرد گر چه دائماً تغییر چهره مى دهد، ولى به درستى معلوم نیست، چه زمانى از جوامع انسانى، ریشه کن خواهد شد، و زندگى بشر بر پایه تعاون و احترام متقابل انسان ها و کمک به پیشرفت یکدیگر در تمام زمینه ها خواهد انجامید. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۸)🔹 🔶خبر از عاقبت خوارج 🔴نهايت مظلوميت امام (عليه السلام): اين سخن را
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۹)🔹 🔷پیشگویی امام در مورد خوارج لمّا عزم على حرب الخوارج، و قيل له: إن القوم عبروا جسر النهروان. هنگامى كه امام تصميم گرفت با خوارج بجنگد به او گفته شد: آنها از پل نهروان گذشته‏ اند (و فرار كرده‏ اند) امام اين سخن را نپذيرفت و سپس گفتار كوتاه زير را بيان فرمود: يک پيشگويى عجيب! ماجرا و شأن ورود اين سخن چنين است که هنگامى که شرارتها و شيطنت هاى خوارج بالا گرفت و هر روز مرتکب جنايتى مى شدند، امام (عليه السلام) تصميم گرفت کار آنها را يکسره کند و چون مرکز آنها نهروان در نزديکى کوفه بود به آن سو حرکت فرمود، هنگامى که به نزديکى آن منطقه رسيد مردى به خدمت حضرت آمد و عرض کرد: بشارت اى اميرمؤمنان! خوارج هنگامى که خبر ورود شما را به منطقه شنيدند از نهر عبور کردند و عقب نشينى نمودند. امام فرمود: «با چشم خودت ديدى که از نهر عبور کردند؟ عرض کرد: آرى. امام فرمود: به خدا عبور نکرده اند و عبور نخواهند کرد و قتلگاه آنها اين طرف نهر است». و عجب اين که جماعتى ديگر از يارانش يکى پس از ديگرى آمدند و همين خبر را به امام دادند و امام نپذيرفت، سپس شخصاً بر مرکب سوار شد و به جايى رسيد که لشکر خوارج نمايان بودند، غلافهاى شمشير را شکسته و اسبها را از کار انداخته و همگى آماده پيکار با امام بودند (ظاهراً آن گروهى که اين خبر دروغين را به امام دادند يا از افراد نفوذى خوارج بودند و يا افراد ساده لوحى بودند که تحت تأثير يک فرد نفوذى واقع شده بودند و مى خواستند به اين ترتيب خوارج را در مقابل ضربات امام حفظ کنند). به هر حال در اين ماجرا طبق بعضى از روايات، جوانى در لشکر على (عليه السلام) بود که وقتى خبرهاى مربوط به عبور خوارج از نهر را شنيد و اصرار آن حضرت را بر انکار اين خبر مشاهده کرد در امامت امام شک نمود و با خود گفت: همراه او مى روم اگر خبر عبور راست بوده است در يک حمله غافلگيرانه ضربه اى بر چشم امام فرود مى آورم. او رفت و هنگامى که صدق کلام امام را مشاهده کرد از آن حضرت تقاضاى عفو و بخشش نمود. به هر حال در اين سخن دو خبر غيبى و پيشگويى مهم بيان شده است، نخست اين که مى فرمايد: «قتلگاه آنها در اين طرف نهر است» (مَصارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ) اشاره به اين که آنها از نهر عبور نکرده و همچنان در اين طرف آماده نبردند و ما با آنها نبرد مى کنيم و سرانجامش آن است که اين سوى نهر اجساد بى جان آنها را در بر خواهد گرفت. واژه «نطفه» در اصل به معنى آب صاف آمده است و گاه به معنى مرواريد ذکر شده، شايد به تناسب صفا و درخششى که در مرواريد وجود دارد و اطلاق اين واژه بر آب نطفه انسان يا ساير جانداران به خاطر آن است که اين آب در واقع عصاره بدن و خالص ترين ترشّحى است که در وجود انسان ديده مى شود. به هر حال اين واژه در کلام مورد بحث اشاره به نهرى است که از کنار نهروان عبور مى کرد و ظاهراً يکى از شاخه هاى دجله بوده است و با توجه به تفاوتى که در بين آب فرات و دجله است که فرات غالباً گل آلود و دجله غالباً صاف است تعبير بالا مى تواند اشاره به اين نکته بوده باشد. و در پيشگويى دوم مى فرمايد: «به خدا سوگند از آنها ده نفر نجات نخواهد يافت و از شما ده نفر کشته نخواهد شد»! (وَاللهِ لايُفْلِتُ(1) مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لايَهْلِکُ مِنْکُمْ عَشَرَةٌ). اين پيشگويى با اين صراحت و قاطعيت آميخته با قسم به خوبى نشان مى دهد که قلب مولى با جاى ديگرى ارتباط داشته و آگاهى هاى خود را از آنجا مى گرفته است که در برابر مردم با اين وضوح و صراحت از حادثه قريب الوقوعى که به هيچ وجه قابل پيش بينى نيست خبر مى دهد. مورّخان نوشته اند هنگامى که خوارج کشته شدند مسلّم شد که نُه نفر از آنها از مرگ نجات يافته و فرار کرده اند و همين نُه نفر در بلاد اسلام پراکنده شدند، دو نفر به سوى عمان رفتند و دو نفر به کرمان و دو نفر به سيستان و دو نفر به جزيره(2) و يک نفر به تلّ موزون (در خوزستان) و همانها بودند که گروههايى از ناآگاهان لجوج را دور خود جمع کردند و پايه فتنه هايى را نهادند و از ياران امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين جنگ هشت نفر به شهادت رسيدند. ابن ابى الحديد در ذيل اين سخن مى گويد پيشگويى ها و اخبار غيبيه بر دو گونه است بعضى به صورت کلّى و مبهم ادا مى شود که نمى تواند بيانگر معجزه اى باشد، ولى گاه انگشت روى خصوصيات و جزئيات و عدد گذارده مى شود، مانند آنچه در سخن بالا آمده است; اين گونه امور جز از طريق علم پروردگار که به پيامبرش آموخته و پيامبر آن را در اختيار على (عليه السلام) قرار داده امکان پذير نيست بى شک هيچ انسانى بدون امداد الهى قادر بر درک چنين امورى قبل از وقوعش نيست و هر جا چنين امرى يافت شود معجزه الهى خواهد بود.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۹)🔹 🔷پیشگویی امام در مورد خوارج لمّا عزم على حرب الخوارج، و قيل له: إن
↩️سپس به سخنى از پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) اشاره مى کند که خطاب به على (عليه السلام) فرمود: «وَ الَّذى نَفْسى بِيِدِهِ لَوْلا اَنّى اَشْفَقُ اَنْ يَقُولَ طَوائِفٌ مِنْ اُمَّتى فيکَ ما قالَتِ النَّصارى فِى ابْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ الْيَوْمَ فيکَ مَقالا لاتَمُرُّ بِمَلأ مِنَ النّاسِ اِلاّ أَخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْکَ لِلْبَرَکَةِ» «قسم به کسى که جانم در دست قدرت او است اگر نمى ترسيدم از اين که گروههايى از امّت من درباره تو همان را بگويند که مسيحيان درباره عيسى بن مريم گفتند، امروز درباره تو سخنى مى گفتم که از هيچ کجا نگذرى مگر اين که مردم خاک زير پاى تو را براى تبرّک بردارند».(3) مرحوم سيد رضى در پايان اين خطبه مى فرمايد: «يعنى «بالنطفة» ماء النهر، و هى افصح کناية عن الماء و إن کان کثيراً جمّاً و قد اشرنا الى ذلک فيما تقدم عند مضىّ ما اشبهه» «منظور امام از نطفه (در کلام بالا) آب نهر است و اين فصيح ترين کنايه اى است که درباره آب گفته مى شود هر چند آب فراوان و بسيار بوده باشد و نيز ما به اين سخن در گذشته (خطبه 48)، هنگامى که شبيه اين سخن مطرح بود اشاره کرديم. *** نکته: آيا آگاهى بر غيب ممکن است؟ شک نيست که پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم (صلى الله عليه وآله وسلم) کراراً از امور پنهانى مربوط به حال يا آينده خبر داده اند، و به تعبير ديگر داراى علم غيب بودند، قرآن مجيد نيز درباره حضرت مسيح مى گويد که يکى از معجزاتش آگاهى بر غيب و امور پنهانى بود: (و أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِروُنَ في بُيُوتِکُمْ) «من از آنچه مى خوريد و در خانه هاى خود ذخيره مى کنيد به شما خبر مى دهم(4)» و در پايان همين آيه آن را يکى از نشانه هاى خدا و صدق دعوى نبوّتش مى شمرد. در نهج البلاغه، در کلام مورد بحث و ديگر سخنان حضرت نيز، کراراً پيشگويى هاى مهمى به چشم مى خورد. در اين که چگونه ممکن است از غيب آگاه شد، حدود علم غيب معصومين (عليه السلام) چه اندازه بوده است؟ و ظاهر آياتى را که مى گويد: «علم غيب مخصوص خداست» چگونه بايد تفسير کرد؟ و رواياتى که در اين زمينه وارد شده است چه مفهوم و معنايى دارد؟ سخن بسيار است که به خواست خدا در شرح خطبه صدوبيست و هشتم بيان خواهد شد. * * * پی نوشت: 1 ـ «يفلت» از ماده «إفلات» به معنى خلاصى يافتن و خلاص کردن، هر دو آمده است. بعضى نيز گفته اند به معنى خلاصى يافتن با سرعت است. 2 ـ «جزيره» نامى است که گاه به تمام بخشهايى که در ميان رود دجله و فرات در عراق قرار گرفته اطلاق مى شده، و گاه به معنى بخشى از شهر اهواز آمده است که در ميان دو شاخه رود کارون قرار دارد و تعبير بالا ظاهراً اشاره به معنى دوم است. 3 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 5، صفحه 4. 4 ـ سوره آل عمران، آيه 49. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ⚘🌾🍁🌻🌸🌿 برگی از کوردلی 🟪هنگامی که 🔥حجاج بن یوسف ثقفی یکی ازخونریزهای تاریخ [فرمانده سپاه عبدالمک مروان ]وارد مکه شد و عبدالله بن زبیر را راشکست داد وجسد اورابدار کشید، شبانه عبدالله بن عمر پیش حجاج رفت و گفت: دستت را بده تا با عبدالملک بیعت کنم که رسول خدا فرموده است: (من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه)؛ (هر کس بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناخته مردن او مردن جاهلیت است) حجاج مشغول نوشیدن شراب بود دراین هنگام پای خود را به سوی او دراز کرد و گفت: دستم مشغول است، باپایم بیعت کن؛ عبدالله گفت: مرا استهزاء میکنی؟ حجاج گفت: ای احمق بنی عدی مگر علی بن ابیطالب امام زمانت نبود؟ چرا با او بیعت نکردی و امروز آمده حدیث: (من مات و لم یعرف...) میخوانی، بخدا سوگند که بخاطر این حدیث نیامده ای بلکه از ترس چوبه داری که عبدالله بن زبیر بالای آنست آمده ای. 📜الکنی و الالقاب تالیف حاج شیخ عباس قمی 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مکالمه‌ی قابل تأمل امیر المومنین در قبرستان با یکی از مردگان! 🎙استاد مسعود @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا