eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام 🔻1.هنگ
🌳شجره آشوب« قسمت صد و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام 🔻3. در زمانی که طلحه و زبیر در مکه قصد داشتند به همراه عایشه علیه امام علی جنگ کنند، مغیره بن شعبه، مردم را نسبت به همراهی با این افراد تحریک می کرد و از آن ها می خواست تا برای گرفتن خون عثمان، اقدام کنند. جالب اینکه خود مغیره در هیچ یک از جنگها علیه امام علی شرکت نکرد؛ زیرا او در واقع طراح و برنامه ریز بنی امیه علیه امام بود و قرار نبود که خودش را برای این فتنه ها، درگیر کند یا از بین ببرد. 🔻 در تاریخ طبری آمده است: « مغيره و سعيد بن عاص تا يك منزل مكه با آنها بودند، آنگاه سعيد با مغيره گفت: «رأى درست چيست؟» مغيره گفت: «رأى درست كناره گرفتن است كه كار آنها سرانجام ندارد اگر خدا او را ظفر داد پيش وى آييم و گوييم دل ما با تو بود» پس كناره گرفتند و به جاى ماندند، سعيد به مكه رفت و آنجا بماند.» 🔻 صحبت های مغیره در حقیقت تفسیر همان روایتی از امام علی است که فرمود برای مغیره فرقی ندارد در زیر پرچم هدایت باشد یا ضلالت. نکته بعدی اینکه ابن عباس نیز چنین پیشنهادی را بعد از مغیره به امام می دهد. این نیز بیانگر عمق نفوذ فکر جبهه استکبار در میان شیعیان است. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
🌙دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیه (۱۸)🔹 🔸خاکسترى بر سینه تندباد در این آیه مَثَل بسیار گویایى براى ا
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیه (۱۸)🔹 ↩️البتّه چنین تجارت یا تولیدى اگر طبق موازین مشروع انجام گیرد کار خلاف و حرامى نیست، ولى عمل فوق العاده اى هم محسوب نمى شود. این گونه مخترعان و مکتشفان در طول تاریخ کم نبودند و نشانه این طرز تفکّر همان است که اگر ببینند آن درآمد یا بیشتر از آن از راه هایى که مضرّ به حال جامعه است تأمین مى شود (مثلاً در صنعت داروسازى ۲٠% سود مى برند و در هرویین سازى ۵٠%) این دسته خاص، دومى را ترجیح مى دهند. تکلیف این گروه نیز روشن است. آنها هیچ طلبى نه از خدا دارند و نه از همنوعان خویش و پاداش آنها همان سود و شهرتى بوده که مى خواسته اند و به آن رسیده اند. ج) گروه سومى هستند که مسلّماً انگیزه هاى انسانى دارند، یا اگر معتقد به خدا باشند انگیزه هاى الهى و گاهى سالیان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیّت به سر مى برند به امید آنکه خدمتى به همنوع خود کنند و ارمغانى به جهان انسانیّت تقدیم دارند. زنجیرى از پاى دردمندى بگشایند و گرد و غبارى از چهره رنجدیده اى بیفشانند. چنین افراد اگر ایمان داشته باشند و محرّک الهى، در مورد آنها بحثى نیست، و اگر نداشته باشند امّا محرّکشان انسانى و مردمى باشد بى گمان پاداش مناسبى از خداوند دریافت خواهند داشت; این پاداش ممکن است در دنیا باشد یا در جهان دیگر و مسلّماً خداوند عالم عادل آنها را محروم نمى کند ولى چگونه و چطور؟ جزئیّات آن بر ما روشن نیست. همچنین مى توان گفت: خداوند اجر چنین نیکوکارانى را ضایع نمى کند (البتّه اگر آنها در نپذیرفتن ایمان مصداق جاهل قاصر باشند مسأله بسیار روشن تر است). دلیل این مسأله علاوه بر حکم عقل، اشاراتى است که در آیات یا روایات آمده است. ما هیچ دلیلى نداریم که جمله إِنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ شامل چنین اشخاص نشود، زیرا محسنین در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است، ازاین رو مى بینیم برادران یوسف(علیه السلام) هنگامى که نزد او آمدند، بى آنکه او را بشناسند و در حالى که او را عزیز مصر مى پنداشتند، به او گفتند: إِنَّا نَرَیکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ: ما تو را از نیکوکاران مى بینیم . از این گذشته آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَیْرًا یَرَه * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ: هر کس به اندازه سنگینى ذرّه اى کار نیک کند آن را مى بیند ـ و هر کس به مقدار ذرّه اى کار بد کند آن را خواهد دید به وضوح شامل چنین اشخاص مى شود. در حدیثى از علىّ بن یقطین از امام کاظم(علیه السلام) مى خوانیم: در بنى اسرائیل مرد باایمانى بود که همسایه کافرى داشت. مرد بى ایمان نسبت به همسایه باایمان خود نیک رفتارى مى کرد. وقتى از دنیا رفت خدا براى او خانه اى بنا کرد که مانع از گرماى آتش شود... و به او گفته شد: این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت مى باشد . و نیز از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درباره عبدالله بن جدعان که از مشرکان معروف جاهلیّت و از سران قریش بود چنین نقل شده: کم عذاب ترین اهل جهنّم، ابن جدعان است. پرسیدند: یا رسول الله چرا؟ فرمود: إنَّهُ کانَ یُطعِمُ الطَّعامَ: اوگرسنگان را سیر مى کرد . در روایت دیگرى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عدى بن حاتم (فرزند حاتم طایى) فرمود: دَفَعَ عَن أبیکَ العَذابَ الشَّدیدَ بِسَخاءِ نَفسِهِ: خداوند عذاب شدید را از پدرت به خاطر جود و بخشش او برداشت . و در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: گروهى از یمن براى بحث و جدال خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند و در میان آنها مردى بود که از همه بیشتر سخن مى گفت و خشنونت و لجاجت خاصّى در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى نمود. حضرت آن چنان عصبانى شد که آثار عصبانیّت در چهره مبارکش کاملاً آشکار گردید. در این هنگام جبرئیل آمد و پیام الهى را چنین به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ابلاغ کرد، خداوند مى فرماید: این مردى است سخاوتمند. حضرت با شنیدن این سخن خشمش فرو نشست آن گاه رو به سوى او کرد و فرمود: پروردگار به من چنین پیامى داده است و اگر به خاطر آن نبود آن چنان بر تو سخت مى گرفتم که عبرت دیگران گردى. آن مرد پرسید: آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد؟ فرمود: آرى. عرض کرد: شهادت مى دهم که معبودى جز الله نیست و تو رسول و فرستاده او هستى و به همان خدایى که تو را مبعوث کرده سوگند که تاکنون هیچ کس را از نزد خود محروم برنگردانده ام . در اینجا این پرسش پیش مى آید که از بعضى آیات و نیز از بسیارى روایات استفاده مى شود که ایمان و یا حتّى ولایت، شرطِ قبولى اعمال یا ورود در بهشت است. بنابراین اگر بهترین اعمال هم از افراد فاقد ایمان سر بزند مقبول درگاه خدا نخواهد بود.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیه (۱۸)🔹 ↩️البتّه چنین تجارت یا تولیدى اگر طبق موازین مشروع انجام گیرد
↩️از این پرسش مى توان چنین پاسخ گفت: مسأله قبولى اعمال مطلبى است و پاداش مناسب داشتن مطلب دیگر. به همین دلیل مشهور در میان دانشمندان اسلام این است که مثلاً نماز بدون حضور قلب یا با ارتکاب بعضى از گناهان مانند غیبت، مقبول درگاه خدا نیست با اینکه مى دانیم چنین نمازى شرعاً صحیح است; اطاعت فرمان خداست و اداى وظیفه محسوب مى شود و مسلّماً اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. بر این اساس، قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است و در مورد بحث ما نیز همین را مى گوییم که اگر خدمات انسانى و مردمى با ایمان همراه باشد عالى ترین محتوا را خواهد داشت در غیر این صورت به کلّى بى محتوا و بى پاداش نخواهد بود. همین پاسخ را نیز در زمینه ورود در بهشت مى گوییم که پاداش عمل لازم نیست منحصراً ورود در جنّت باشد. (این عصاره بحث و مناسب یک بحث تفسیرى است مشروح آن را باید در مباحث فقهى طرح کرد). ✔️ پایان آیه @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۳)🔹 🔶سرزنش مروان بن حکم 🔭خطبه در يك نگاه: اين سخن در واقع از خيانت و جنايت «م
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۴)🔹 ✅ شایسته ترین برای خلافت 👁خطبه در يك نگاه: بعضى از شارحان نهج البلاغه شأن ورودى براى اين خطبه ذكر كرده اند كه خلاصه آن چنين است: هنگامى كه شوراى شش نفره بعد از عمر به دستور او تشكيل شد، «عبدالرّحمن بن عوف» و «سعد بن ابى وقّاص» و «طلحه» به «عثمان» رأى دادند و طبعاً وى به عنوان خليفه، برنده شد؛ «على عليه السلام» از بيعت خوددارى كرد و فرمود: «ما حقّى داريم اگر به آن برسيم حقّ خود را مى گيريم و اگر ما را از حقّ خود بازدارند، مانند كسى خواهيم بود كه بر ترك شتر سوار شود (ولى ما صبر مى كنيم تا به حقّمان برسيم) هر چند زمانى طولانى و تاريك بر اين حال بگذرد.» سپس رو به آنها كرد و فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم آيا در آن روز كه «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله» ميان مسلمانها پيمان برادرى برقرار كرد (و هر كسى فردى را به عنوان برادر خود پذيرفت) آيا در ميان شما كسى جز من وجود دارد كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله پيمان برادرى بسته باشد؟» همه گفتند: نه. بعد فرمود: «آيا در ميان شما كسى جز من هست كه رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره او گفته باشد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهذَا مَوْلَاهُ» گفتند: نه. فرمود: «آيا در ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره او گفته باشد: تو نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسى هستى جز اين كه بعد از من پيامبرى نيست؟» «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إلَّاأَنَّهُ لَانَبِيَّ بَعْدِي» عرض كردند: نه ... و به همين ترتيب بخش مهمّى از فضايل خود را برشمرد. در اين هنگام «عبدالرّحمن» كه سخت از اين سخنان برآشفته بود و شرايط را برضدّ توطئه خود در حال تغيير مى ديد، كلام «على عليه السلام» را قطع كرد و گفت: اى على! مردم عثمان را مى خواهند (و اين خود نشان مى دهد كه توطئه اى در اين زمينه در كار بوده و الّا شوراى شش نفرى «عمر» تنها منتخب او بودند و ارتباطى به مردم نداشت) پس خود را به زحمت نينداز و در معرض خطر قرار نده! سپس «عبدالرّحمن» رو به سوى گروه پنجاه نفرى كرد كه سركرده آنها «ابوطلحه» بود و مأموريت داشتند هر كس با نتيجه شورا مخالفت كند، خونش را بريزند؛ گفت: «اى ابوطلحه! عمر چه دستورى به تو داده است؟» گفت: «به من دستور داده كسى كه اختلافى در ميان مسلمين بيندازد او را بكشم.» در اينجا «عبدالرّحمن» رو به سوى «على عليه السلام» كرد و گفت: بنابراين بيعت كن وگرنه دستور عمر را درباره تو اجرا خواهيم كرد. اينجا بود كه امام عليه السلام خطبه مورد بحث را بيان كرد و به ناچار بيعت نمود تا اختلافى در ميان مسلمين واقع نشود و فرمود: «شما همگى به خوبى مى دانيد كه من از ديگران براى خلافت سزاوارترم (ولى افسوس كه منافع شخصى شما اجازه نمى دهد كه حق به حق دار برسد) ولى من مادامى كه مسلمانان را به انحراف نكشانيد، سكوت خواهم كرد، بگذاريد ظلم و ستم تنها بر من رود. همه مى دانيد از هر کس شايسته ترم! اين سخن را «امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)» در آستانه گزينش شوراى شش نفره «عمر» نسبت به «عثمان» ايراد فرمود. زيرا همان طور که مى دانيم «عمر» در آستانه وفاتش براى انتخاب خليفه بعد از خود، يک شوراى شش نفرى تعيين کرد (على(عليه السلام)، عثمان، عبدالرّحمن بن عوف، طلحه، زبير و سعد بن ابى وقّاص) و گروهى را مأمور کرد که اين شش نفر را تحت فشار قرار دهند، که در مدّت سه روز فردى را از ميان خود به عنوان خليفه مسلمين برگزينند و از آنجا که على(عليه السلام) حاضر نشد به شرايط نامشروع بعضى از اهل شورا تن در دهد، تمايل به «عثمان» پيدا کردند و به او رأى دادند و «عثمان» را به عنوان خليفه برگزيدند. امام(عليه السلام) که در برابر عمل انجام شده قرار گرفت، گفتار حکيمانه بالا را ايراد فرمود. نخست فرمود: «شما خوب مى دانيد که من از هر کس به امر خلافت شايسته ترم» (لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي). اشاره به اين که اگر من در برابر تصميم شما کوتاه بيايم، نه به خاطر اين است که در شايستگى خودم کمترين شکّ و ترديدى دارم. سپس به دليل اين موضوع پرداخت و فرمود: «به خدا سوگند! تا هنگامى که اوضاع مسلمين رو به راه باشد (و عثمان راه سلامت را پيش گيرد) و تنها به من ستم شود، سکوت اختيار مى کنم.» (وَ وَاللَّهِ لاَُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمينَ، وَ لَمْ يَکُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلاَّ عَلَىَّ خَاصَّةً). اشاره به اين که من اگر کوتاه بيايم، به خاطر مصالح مسلمين است; مبادا در اين لحظاتِ حسّاس که دشمنان در داخل و خارج براى خاموش کردن نور اسلام توطئه مى کنند، اختلافى در داخل به وجود آيد و شکافى در صفوف مسلمين ايجاد شود و آنها از آن بهره بگيرند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۴)🔹 ✅ شایسته ترین برای خلافت 👁خطبه در يك نگاه: بعضى از شارحان نهج البلاغه شأن و
↩️يا خونهاى بى گناهان در اين راه ريخته شود; من اين ستم را بر خودم مى پذيرم و از حقّ خود صرف نظر مى کنم، ولى اين تا زمانى است که ظلم و فساد از ناحيه حکومت وقت، در محيط اسلام ظاهر نشود. سپس مى افزايد: «من در برابر اين سکوت و مصلحت انديشى (اوّلاً:) اجر و پاداش الهى و فضل او را مى طلبم» (الْتِمَاساً لاَِجْرِ ذلِکَ وَ فَضْلِهِ). (و ثانياً:) «مى خواهم در برابر زر و زيورهايى که شما به خاطر آن با يکديگر رقابت داريد، پارسايى ورزيده باشم» (وَ زُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ). امام(عليه السلام) در اين عبارت کوتاه حقايق مهمّى را بيان فرموده است. نخست اين که: او از همه افراد براى جانشينى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شايسته تر بود و آنهايى که به خاطر منافع شخصى يا کينه و حسادت او را از حقّ خود بازداشتند، هم بر او ستم کردند، و هم بر مسلمين (که آنها را از چنين پيشواى شايسته اى، محروم نمودند). ديگر اين که: سکوت امام(عليه السلام) و تسليم در برابر شرايط موجود، هرگز بى قيد و شرط نبود; بلکه مشروط به اين بوده که کار مسلمانان سامان يابد و بر کسى ظلم و ستمى نشود. و ديگر اين که: امام(عليه السلام) در برابر اين سکوت تلخ و بسيار رنج آور، اجر و پاداش الهى را مى طلبيد و در ضمن مى خواست اثبات کند آنچه را آنها از زرق و برق دنيا به خاطر آن بر سر و سينه مى زنند و به اصطلاح «سر و دست مى شکنند» چيز بى ارزشى است، که در ترازوى سنجش فکر بلند امام(عليه السلام) وزنى ندارد. * * * پاسخ به چند پرسش: در اينجا چند سؤال باقى مى ماند؟ نخست اين که: آيا مفهوم اين سخن آن است که سکوت امام(عليه السلام) در دوران خلافت خليفه اوّل و دوّم، دليل بر اين است که آنها از مسير حقّ و عدالت خارج نشدند، و گر نه امام قيام مى نمود و اعتراض مى کرد؟ پاسخ اين سؤال آن است که امام(عليه السلام) به يقين از آن وضع رضايت نداشت و همانطور که در «خطبه شقشقيّه» و غير آن آمده، اعتراض خود را نسبت به وضع آن زمان پنهان نکرد، منتهى در آغاز کار، با خوددارى از بيعت با خليفه اوّل و اعتراض بر آنچه در «سقيفه» گذشت، آنچه را بايد بگويد، گفت (همانگونه که در شرح خطبه 67 گذشت) و بعد که پايه هاى خلافت آنها محکم شد و اعتراض بر آنان سودى نداشت سکوت اختيار کرد، مبادا درگيرى در داخل حکومت اسلامى، سبب تضعيف آن گردد. و از اينجا جواب اين سؤال نيز روشن مى شود که چرا امام به «عثمان» اعتراض نکرد، در حالى که خطاهاى او در مورد بذل و بخشش بيت المال به خويشاوندانش و سپردن پست هاى حسّاس کشور اسلامى به افراد نالايق، بر هيچ کس مخفى نبود، آيا اين سکوت دليل بر رضايت آن حضرت به اعمال «عثمان» است؟ بى شکّ امام نه در برابر «عثمان» سکوت کرد و نه نسبت به اعمال او رضايت داد، اعتراض به تبعيد «ابوذر» به «ربذه» و پاره اى از کارهاى ديگر، به خوبى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) نسبت به اعمال «عثمان» معترض بود و از جمله گواهان روشن بر اين معنا همان چيزى است که از امام(عليه السلام) در آخرين روزهاى عمر «عثمان» نقل شده است که وقتى «عثمان» از اجتماع مسلمانان از بلاد مختلف اسلامى در مدينه با خبر شد شخصاً به منزل امام(عليه السلام) آمد و عرض کرد: «تو نزد مردم قدر و منزلت دارى و همه به سخنانت گوش فرا مى دهند، اوضاع را که مشاهده مى کنى چقدر بحرانى است، من دوست دارم تو با آنها صحبت کنى و آنان را از اين راه که در پيش گرفته اند، منصرف سازى.» امام(عليه السلام) فرمود: «با چه شرطى آنها را راضى و منصرف نمايم؟» «عثمان» گفت: «به اين شرط که من از اين به بعد با صلاح ديد تو رفتار کنم». امام(عليه السلام) فرمود: «من بارها با تو درباره خلافکاريها سخن گفته ام و تو هم وعده دادى که عمل کنى ولى به سخنان «مروان» و «معاويه» و «ابن عامر» گوش فرادادى و پيمانت را با من شکستى.» با اين حال، امام(عليه السلام) قول مجدّد «عثمان» را داير به اصلاح روشهاى نادرست خلافتش پذيرفت و به اتّفاق «سى نفر» از مهاجران و انصار، با کسانى که از «مصر» آمده بودند و بر ضدّ «عثمان» شوريده بودند، سخن گفت و «مصريان» پذيرفتند که به «مصر» بازگردند سپس «عثمان» کارهاى خلاف ديگرى انجام داد، که شرح آن در جلد اوّل ذيل «خطبه شقشقيّه» (صفحه 371) تحت عنوان «علل شورش بر ضدّ عثمان» گذشت و تدابير امام(عليه السلام) در خاموش کردن آتش فتنه، به خاطر خلافکارى هاى جديد، بر باد رفت. اين سخن به خوبى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) بارها و بارها به اعمال عثمان اعتراض کرده بود و از او پيمان گرفته بود که وضع خود را اصلاح کند، ولى عثمان چنان تحت نفوذ وسوسه هاى «مروان» و «معاويه» بود، که هرگز وضع خود را - هر چند در ظاهر - اصلاح نکرد.⬇️