eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیات (۶الی۸)🔹 🔶تقاضاى نزول فرشتگان در این آیات، نخست، به موضع گیرى هاى خص
↩️این تفسیر، نیز همان اشکال تفسیر سوم را دارد; چرا که حتى قوم لوط که افراد بى ایمان و گمراهى بودند، فرشتگان مأمور عذاب را در این دنیا دیدند. بنابراین، تنها تفسیر اول و دوم با ظاهر آیه سازگار است. اما این که: در ذیل این آیه، مى خوانیم: اگر بعد از این همه دلائل روشن، باز هم به تقاضاى آنها دائر بر ارائه معجزه حسّى ترتیب اثر داده شود دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد، براى این است که در چنین حالتى به تمام معنى براى آنها اتمام حجت مى گردد، و تمام بهانه ها قطع، مى شود، و چون مهلت زندگى به منظور اتمام حجت، و احتمال تجدید نظر، و بازگشت به سوى حق است، و چنین چیزى در مورد این گونه افراد معنى ندارد پایان عمر آنها اعلام مى گردد و به مجازاتى که استحقاق آن را دارند مى رسند (دقت کنید). ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۷۸)🔹 🤲دعای طلب آمرزش 🔭خطبه در يك نگاه: اين سخن مشتمل بر چهار دعاى بسيار پرمعنا
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۹) بخش اول🔹 🔭خطبه در يك نگاه: مورّخان درباره شأن ورود اين سخن، چنين نقل كرده اند: هنگامى كه اميرمؤمنان على عليه السلام تصميم گرفت از كوفه براى خاموش كردن آتش فتنه خوارج، بيرون رود «ستاره شناسى» كه در ميان ياران او بود، نزد حضرت آمد و عرض كرد: «اى اميرمؤمنان! در اين ساعت حركت نكن! بلكه هنگامى كه سه ساعت از روز گذشته باشد، حركت كن؛ زيرا اگر الآن حركت كنى هم به خودت و هم به يارانت ضرر شديدى خواهد رسيد و اگر در آن ساعت كه من مى گويم حركت كنى، پيروز خواهى شد و به تمام مقصود خود خواهى رسيد.» امام عليه السلام فرمود: «آيا مى دانى در شكم اسب من چيست؟ آيا نر است يا ماده؟» منجّم گفت: «اگر حساب كنم مى دانم» على عليه السلام فرمود: «كسى كه تو را در اين ادّعا تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده، خداوند مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ؛ آگاهى از زمانِ قيام قيامت، مخصوص خداست و اوست كه باران را نازل مى كند و آنچه را در رَحِم هاست مى داند». سپس فرمود: «محمّد صلى الله عليه و آله چنين علمى را كه تو ادّعا مى كنى ادّعا نمى كرد». آنگاه فرمود: «آيا تو گمان مى كنى، ساعتى را كه هر كس در آن ساعت حركت كند، پيروز مى شود، به مردم نشان مى دهى و از ساعتى كه اگر كسى در آن حركت كند، گرفتار زيان مى شود، بازمى دارى؟ كسى كه به اين سخن تو ايمان داشته باشد، ايمن نيستم از اينكه مانند مشركان باشد. خداوندا! پيروزى و شكست به دست توست و معبودى جز تو نيست.» سپس فرمود: «ما آنچه را تو گفته اى مخالفت خواهيم كرد (و خواهى ديد كه سخن تو درست نبوده است)». سپس روى سخن را به مردم كرد و مردم را از اين گونه افكار بر حذر داشت و به شخص منجّم فرمود: «اگر به من خبر رسد كه بعد از اين، تو به اين گونه مسايلِ نجومى، عمل مى كنى تو را به زندان ابد خواهم فرستاد و مادام كه قدرت در دست من است، از بيت المال محرومت مى كنم». سپس امام عليه السلام در همان ساعتى كه منجّم او را نهى كرده بود، حركت كرد و پيروز شد و به مقصود خود رسيد. بعد فرمود: «اگر ما در همان ساعت كه منجّم سفارش كرده بود حركت مى كرديم، مردم مى گفتند: به خاطر حركت در آن ساعت كه منجّم گفته بود پيروز شد، بدانيد محمّد صلى الله عليه و آله منجِّم (و پيشگويى) نداشت و ما هم بعد از آن نداشتيم، با اين حال خداوند سرزمين هاى كسرا و قيصر را براى ما گشوده. اى مردم! توكّل بر خدا كنيد و بر او اعتماد نماييد، او شما را از غير خود بى نياز مى كند.» از آنچه در بالا گفته شد روشن مى شود كه محتواى اين خطبه به طور اجمال نفى صحّت پيشگويى هاى منجّمان است و آن را در تضادّ با توحيد پروردگار مى شمرد و يا به تعبير ديگر: ادّعاهايى را كه منجّمان در پيشگويى هاى خود دارند در زمره مسايل خرافى شمرده و آن را در تضادّ با قرآن مى داند و مردم را از گرايش به چنين افكارى باز مى دارد و اساسِ پيروزى را توكّل بر خداوند و تكيه بر ذات پاك او ذكر مى كند. اين خطبه در واقع از دو بخش تشكيل شده، كه بخش اوّل خطاب به آن منجّم است و بخش دوم خطاب به مردم. خطاهاى منجّمان: اين سخن در پاسخ مردى آمده است که هنگام عزيمت امام(عليه السلام) براى نبرد با خوارج، امام را از حرکت در آن ساعت معيّن نهى کرد و گفت: من از طريق «نجوم» مى دانم که اگر در اين ساعت حرکت کنى پيروز نخواهى شد! امام(عليه السلام) بر آشفت و با شدّت سخن او را نفى فرمود و پيامدهاى نادرست و خطرناک اين تفکّر را -که نجوم و ستارگان مى توانند در سرنوشت انسانها مؤثّر باشند- بر شمرد; هم به آن منجّم و هم به مردم در اين رابطه هشدار داد. نخست مى فرمايد: «آيا گمان مى کنى که مى توانى به آن ساعتى رهنمون شوى که اگر کسى در آن ساعت حرکت کند، با حادثه بدى روبه رو نخواهد شد؟ و از آن ساعت بر حذر دارى که هر کس در آن حرکت کند زيان مى بيند؟!» (أَتَزْعَمُ أَنَّکَ تَهْدِي إِلَى السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيهَا صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ مِنَ السَّاعَةِ الَّتي مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ(1) بِهِ الضُّرُّ؟). روشن است که اين استفهام، استفهام انکارى است! يعنى هرگز از طريق «علم نجوم» چنين آگاهى هايى بدست نمى آيد. سپس امام(عليه السلام) در اين بخش از سخنانش به دو قسمت از پيامدهاى سوء اين اعتقاد اشاره کرده، مى فرمايد: «کسى که تو را در اين گفتار تصديق کند قرآن را تکذيب کرده و از يارى جُستن از خدا در رسيدن به هدف هاى مطلوب، و مصون ماندن از حوادث ناخوشايند، خود را بى نياز مى پندارد» (فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهذَا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَاسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللهِ فِي نَيْلِ الْـمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَکْرُوهِ).⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۹) بخش اول🔹 🔭خطبه در يك نگاه: مورّخان درباره شأن ورود اين سخن، چنين نقل كرده اند
↩️ديگر اينکه: «تو با اين ادّعا مى خواهى، کسانى که به دستورت عمل مى کنند تو را ستايش کنند، نه پروردگار خود را! زيرا به گمان خود، تو او را به ساعتى که در آن به مقصود مى رسد و از زيان بر کنار مى ماند، هدايت کرده اى!» (وَ تَبْتَغِي فِي قَوْلِکَ لِلْعَامِلِ بِأَمْرِکَ أَنْ يُولِيَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لاَِنَّکَ ـ بِزَعْمِکَ ـ أَنْتَ هَدَيْتَهُ إِلَى السَّاعَةِ الَّتِي نَالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَأَمِنَ الضُّرَّ!). اين دو نتيجه خطرناک و شرک آلود را که امام(عليه السلام) به ادّعاى آن منجّم نسبت مى دهد به خاطر نکته دقيقى است که در مسأله تفاوت ميان حالات نجوم و احکام نجوم -به اعتقاد منجّمان پيشين - نهفته است. توضيح اينکه: علم نجوم از قديم ترين ايّام در ميان بشر وجود داشته است. شايد کسانى که قبل از تاريخ نيز زندگى مى کردند اطّلاعات و آگاهى هايى از نجوم داشتند ولى بعد از تاريخ و ظهور خطّ که علوم «سابقين» از طريق نوشته ها به «لاحقين» رسيد و دامنه علم گسترده شد، علم نجوم مانند ساير علوم، به سرعت پيشرفت کرد و نظامات خاصّى که در ميان ستارگان آسمان و حرکت سيّاراتِ منظومه شمسى و حرکت گروهى و جمعى ستارگان ثوابت، وجود داشت يکى بعد از ديگرى کشف شد و «تقويم» بر اساس حرکت نجوم و ماه و خورشيد به وجود آمد. تقارن پاره اى از حرکات نجومى، با بعضى از حوادثِ زمينى، کم کم سبب شد که گروهى از منجّمان اعتقاد پيدا کنند که حرکات ستارگان در سرنوشت زمينيان مؤثّر است. اين پندار به قدرى گسترده شد که تدريجاً براى هر انسانى ستاره اى در آسمان قايل شدند و سرنوشت او را به حرکات آن ستاره گره زدند و کم کم علم تازه اى به عنوان علم «احکام نجوم» در کنار علم «احوال نجوم» شکل گرفت. «احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتى بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضيض آنها صورت مى گرفت; ولى «احکام نجوم» مجموعه پندارهايى بود که حوادثِ روى زمين و سرنوشتِ ساکنانِ اين کره خاکى را، به ستارگان آسمان پيوند مى داد. چيزى نگذشت که بر اساس همين پندارها، گروهى به پرستش ستارگان پرداختند و حلّ مشکلات خود را از آنها مى خواستند و براى ستارگان اُلوهيّت قايل شدند; حتّى زمانى که اسلام ظهور کرد و برق توحيد درخشيد و پرده هاى ظلمتِ شرک را شکافت، باز بقاياى اين افکار در ميان گروهى از منجّمان وجود داشت و بر اساس حرکات نجوم، پيشگويى هايى از حوادث آينده مى کردند که يک نمونه آن، همان چيزى است که در خطبه مورد بحث آمده که منجّمى در محضر اميرمؤمنان على(عليه السلام) بر اساس مطالعه کواکبِ آسمان، پيش بينى کرد که اگر آن حضرت در فلان ساعتِ مخصوص، به سوى ميدان جنگ «نهروان» حرکت کند شکست خواهد خورد و امام(عليه السلام) ضمن محکوم ساختن اين طرز فکر، براى ابطال عملىِ آن، در همان ساعت به سوى ميدان جنگ حرکت کرد و پيروزى عظيمى به دست آورد.(2) * * * پی نوشت: 1. «حاق» از مادّه «حَيْق» (بر وزن حيف) به معناى فرا گرفتن و برخوردن و نازل شدن و و احاطه پيداکردن است و در مورد نزول عذاب يا تأثير ضربات شمشير نيز به کار مى رود; چرا که در آن هم، نوعى فراگيرى و احاطه وجود دارد. بعضى گفته اند که «حاق» در اصل از مادّه «حقّ» به معناى تحقّق يافتن، گرفته شده است که «قاف» اوّل تبديل به «واو» و سپس تبديل به «الف» شده است. 2. سند خطبه: جمعى از محدّثان و مورّخان كه قبل از مرحوم «سيّد رضى» مى زيسته اند اين خطبه را در كتابهاى خود نقل كرده اند. از جمله نويسنده كتاب «صفّين»، «ابراهيم بن الحسن بن ديزيل» و شيخ صدوق در «عيون اخبار الرضا» آن را به سه سند نقل كرده و همچنين در كتاب «امالى» در مجلس «شصت و چهارم» آورده؛ در كتاب« عيون الجواهر» نيز اين خطبه ذكر شده است. نويسنده كتاب «مصادر نهج البلاغه» بعد از نقل كتاب هاى فوق مى افزايد: «ما نيازى نداريم كسانى را كه بعد از «سيد رضى رحمه الله» اين خطبه را آورده اند نام ببريم چرا كه اين سخن مشهورى است كه راويان شيعه و اهل سنّت به طرق مختلف و اشكال گوناگون كه گاه كمى با روايت «سيّد رضى» متفاوت است، آن را نقل كرده اند» (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 82). ✔️ پایان بخش اول خطبه (۷۹) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️امام رضا(علیه السلام): «ما زارَنِي أحَدٌ مِن أولِيائي عارِفا بِحَقِّي إلّا تَشَفَّعتُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ» ▫️هيچ يك از دوستان من كه عارف به حق و مقام من باشد زيارتم نكند مگر اين كه در روز قيامت شفاعتش كنم. 📚منبع: عيون أخبار الرضا،ج۲،ص۲۵۸. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و دوم 🔷واقعه غدیرخم ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺣﺒﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ 1- ﺍﺑ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و سوم 🔷واقعه غدیرخم 🔷ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺑﺮ ﻃﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻞ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺳﺎﻝ 36 ﻫﺠﺮﻱ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ- ﺣﺎﻛﻢ- ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 3 " ﻣﺴﺘﺪﺭﻙ " ﺻﻔﺤﻪ 371 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﻃﺮﻳﻖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﻭﻟﻴﺪ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺑﻦ ﻗﺮﻳﺶ ﻛﻪ ﺁﻧﺪﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻓﺎﻋﻪ ﺑﻦ ﺍﻳﺎﺱ ﺿﺒﻲ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺟﺪﺵ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺟﻤﻞ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻧﺰﺩ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻨﺰﺩ ﺁﻥ [ ﺻﻔﺤﻪ 45] ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻣﺪ، ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ، ﻃﻠﺤﻪ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻘﺎﺗﻠﻪ ﻭ ﻧﺒﺮﺩ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺭﺍﻭﻱ ﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻧﻤﻮﺩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﻌﻮﺩﻱ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 " ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 11 ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻟﻔﻆ ﺍﻭ ﺍﻳﻨﺴﺖ:ﺳﭙﺲ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺯﺑﻴﺮ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﺎﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﭼﻪ ﺍﻣﺮﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻤﻴﺪﺍﻥ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻜﺸﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺪﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺁﻳﺎ ﻧﺸﻨﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ. ﻭ ﺗﻮ ﺍﻭﻝ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻴﻌﺖ ﺭﺍ ﺷﻜﺴﺘﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ " ﻭ ﻣﻦ ﻧﻜﺚ ﻓﺎﻧﻤﺎ ﻳﻨﻜﺚ ﻋﻠﻲ ﻧﻔﺴﻪ " ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﺤﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﺳﺘﻐﻔﺮ ﺍﻟﻠﻪ (ﻃﻠﺐ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ) ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻄﻴﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺣﻨﻔﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 112 ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺎﻛﻢ ﺍﺯ ﺭﻓﺎﻋﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ، ﺍﺯ ﺟﺪﺵ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻞ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻧﺰﺩ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻤﻴﻤﻲ ﻭ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺁﻣﺪ ﺑﻨﺰﺩ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ، ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ، ﻭ ﺍﺧﺬﻝ ﻣﻦ ﺧﺬﻟﻪ ﻭ ﺍﻧﺼﺮﻩ ﻣﻦ ﻧﺼﺮﻩ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺟﻨﮓ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﻧﺒﻮﺩﻡ- ﺭﺍﻭﻱ ﮔﻮﻳﺪ: ﺳﭙﺲ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺳﺨﻦ [ ﺻﻔﺤﻪ 46] ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 7 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺷﺎﻡ ﺻﻔﺤﻪ 83، ﻭ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺩﺭ ﺗﺬﻛﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺻﻔﺤﻪ 42 ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻫﻴﺜﻤﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 9 " ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﻳﺪ " ﺻﻔﺤﻪ 107 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﺰﺍﺭ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺗﻬﺬﻳﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 391 ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻧﺴﺎﺋﻲ، ﻭ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ " ﺟﻤﻊ ﺍﻟﺠﻮﺍﻣﻊ " (ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 6 " ﻛﻨﺰ ﺍﻟﻌﻤﺎﻝ " ﺻﻔﺤﻪ 83 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﻗﺮﻳﺐ ﺑﻠﻔﻆ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ، ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﺳﻨﻮﺳﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 6 " ﺷﺮﺡ ﻣﺴﻠﻢ " ﺻﻔﺤﻪ 236، ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻭ ﺷﺘﺎﻧﻲ ﻣﺎﻟﻜﻲ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﻣﺴﻠﻢ ﺟﻠﺪ 6 ﺻﻔﺤﻪ 236، ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺻﺎﺑﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﺎﻛﺘﻔﺎﺀ " ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻛﺒﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺳﺎﻝ 36 ﻭ 37 ﻫﺠﺮﻱ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺣﻨﺒﻠﻴﻬﺎ- ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺩﻗﺖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﺁﺩﻡ، ﺍﺯ ﺣﻨﺶ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻟﻘﻴﻂ ﻧﺨﻌﻲ ﺍﺷﺠﻌﻲ، ﺍﺯ ﺭﻳﺎﺡ (ﺑﺎ ﻳﺎﺀ ﺩﻭ ﻧﻘﻄﻪ) ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﻛﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻳﺎ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺏ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺭﻳﺎﺡ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻦ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻛﻴﺎﻧﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﺭﻧﺪ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺑﻮ ﺍﻳﻮﺏ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺭﻳﺎﺡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﻮﺍﻟﻲ ﺗﻮ ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ... ﺑﺸﺮﺡ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻣﺮﺩﻳﻜﻪ ﺍﺛﺮ ﺳﻔﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻳﺎ @Nahjolbalaghe2