فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
🌹صلوات خاصه امام رضا علیهالسلام
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا
💞الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
🌸وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
💞وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
🌸صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً
💞مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا
🌸صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
🌺🌿
✨ولادت با سعادت امام رضا علیه السلام مبارک باد💚🌷
✨
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی(عج)🌷
از جاده ے #انتظار، خواهے آمد
با یڪ بغل از #بهار، خواهے آمد
تا #عدل_علے دوباره حاڪم بشود
اے #وارثذوالفقار، خواهے آمد
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌥
5d0b43c2bfcde8813df01e0a_-4567513934782469950.mp3
18.49M
﷽
میخوای از گناهان کاملا پاک بشی مثل روزی که از مادر متولد شدی؟!
.
✔️توصیه میکنم به همه محبین امام رضا علیه السلام که این کلیپ رو گوش کنند..👆
.
🎵بسیار شنیدنی و زیبا👌
استاد دارستانی
@Nahjolbalaghe2
16.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏫ احادیثی از امام رضا علیه السلام 🌹
میلاد با سعادت امام رضا علیه السلام بر شما مبارک🌸🍃
#دانستنی
نامه ای مرموز داده اشعری
تا دهد پیغام خود بر رهبری
حیله گر با چاپلوسی و شعار
با زبانی نرم و ناز و دلبری
گفته وضع مملکت تقصیر توست
سوی دره خلقمان را می بری
لیکن این روباه مکار و دغل
در سرش دارد فریب دیگری
او نمی داند که حزبش سالهاست
کرده در دولت وَ مجلس سروری؟!
هرچه گندست این قبیله کرده رو
کرده ایران را خرابه کشوری؟!
در ازای حرف دلسوزان مان
کرده یک سر رم، نموده خرخری؟!
داده شان و عزت ایران به باد
در مسیر آشتی با شرخری؟!
قصدشان همواره این نامحرمان
شخم کشور بوده و فتنه گری
کور اما خوانده اند این بار را
بسته روی حیله هاشان هردری
نهروان می آید و این را بدان
می خورند از حق چک محکم تری
✅ کلاغی که مامور خدا بود
اقای شیخ حسین انصاریان میفرمود:👇
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن، سفره ناهار چیده شد
ماست، سبزی، نوشابه، نون
دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که...
یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضلهای انداخت تو دیگ آبگوشتی!
دل همه رو برد
حالا هر که دلش میشه بخوره
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار
خیلی بهمون سخت گذشت
تو کوه، گشنه
همه ماست و سبزی خوردیم
کسی هم نوشابه نخورد
خیلی سخت گذشت
و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن
گاهی هم میخندیدن ولی اصلش ناراحت بودن
وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن
یه دفعهای گفتن رفقاااااااااا
بدویییییین
چی شده؟
دیدیم دیگ رو که خالی کردن
یه عقرب سیاهی ته دیگه
و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود
ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود
اگر آقای انصاریان اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون گرفت
حالت نگرفت، جونت نجات داد
خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه
امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند:
《مَا مِن بَلِيّةٍ إلاّ وَ للهِ فيها نِعمَةٌ تُحيطُ بِها》
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
📚بحارالانوار، 78/374/34
🍃خدا صلاح تورو بهتر از خودت میدونه ، پس به حکمتش ایمان داشته باش😉
🍃🌸🍃🌸
✍🏻داستانهایی از امام رضا (ع)
📚کوه و دیگ
راوی: ابا صلت هروی
همراه امام وارد «مرو» شدیم. نزدیک «دهِ سرخ» توقف کردیم. مؤذن کاروان، نگاهی به خورشید کرد و رو به امام گفت: «آقا! ظهر شده است».
امام پیاده شدند و آب خواستند. نگاهی به صحرا کردیم. اثری از آب نبود. نگران برگشتیم. امّا از تعجّب زبانمان بند آمد. امام با دست شان مقداری از خاک را گود کرده بود و چشمه ای ظاهر شده بود.
وارد «سناباد» شدیم. کوهی نزدیک سناباد بود که از سنگ آن، دیگ های سنگی می ساختند. امام به تخته سنگی از کوه تکیه دادند و رو به آسمان گفتند:
«خدایا!... غذاهایی را که مردم با دیگ های این کوه می پزند، مورد لطفت قرار ده و به این غذاها برکت عطا کن!»
فکر می کنم خدا به برکت دعای امام، به کوه، نظر خاصی کرد. چون امام خواستند که از آن روز به بعد، غذایشان را فقط در دیگ هایی بپزیم که از سنگ آن کوه ساخته شده باشد.
روز بعد، پس از کمی استراحت، امام به طرف محلی که «هارون» پدر مأمون در آن دفن شده بود، حرکت کردند. مأموران حکومتی جار زدند که امام می خواهد قبر هارون را زیارت کند، امّا امام با یک حرکت ساده، نقشه های مأموران را نقش بر آب کرد. آن حرکت هم این بود که کنار قبر هارون ایستادند و با انگشت، خطی در کنار قبر، کشیدند. بعد رو به ما فرمودند:
این جا قبر من خواهد شد... شیعیان ما به این جا خواهند آمد و مرا زیارت خواهند کرد... و هرکس به دیدار قبرم بیاید، خدا لطفش را شامل حال او خواهد کرد.
بعد رو به قبله ایستادند و نماز خواندند و با سجده ای طولانی، چیزهایی را زیر لب زمزمه کردند. اشک در چشمم جمع شده بود.
📚گنجینه معارف
پایگاه اطلاع رسانی حوزه