فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سورة"احزاب"//ما كان محمد أبا أحد من رجالكم
✅فرازی بسیار زیبا و احساسی از استاد محمود شحات انور
🌹
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 🍃ادامه شرح نامه ۲۸ بخش۱ ... امام(عليه السلام) براى بيان زشت بودن سخنان معاويه در مورد توصيف اس
.
🍃ادامه شرح نامه ۲۸ بخش ۱
... در واقع بايد لبه تيز انتقاد را متوجه کسانى کرد که امثال معاويه را بعد از پيغمبر پر و بال دادند و سوابق او را فراموش کردند و فرماندارى بخش عظيمى از کشور اسلام را به او سپردند.
آرى در زمان خليفه دوم بود که معاويه به اين مقام منسوب شد و سرزنش، متوجه مسلمانانى است که با اين فاصله کم، سوابق خاندان بنى اميّه را به فراموشى سپردند و به حکومت آنها تن در دادند و بر ضد آنها قيام نکردند. با آن همه رواياتى که از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در منابع مختلف اسلامى در مذمت بنى اميّه و شخص معاويه و خطرات حکومت آنها بيان شده است.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن و براى تأکيد بيشتر مى افزايد:
«هيهات تو خود را در صفى قرار مى دهى که از آن بيگانه اى، کار به جايى رسيده که محکومى مى خواهد در اين مسائل، داورى کند»;
(هَيْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ(7) قِدْحٌ(8) لَيْسَ مِنْهَا، وَطَفِقَ يَحْکُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ الْحُکْمُ لَهَا).
جمله «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» ضرب المثلى است در ميان عرب که ريشه آن از آنجا گرفته شده که گروهى از بنى الحنان (طايفه اى از عرب) مى خواستند با هم قمار کنند و چوب هاى تير را براى اين کار آماده کرده بودند. جد آنها يک چوب تير عوضى و ناکارآمد در ميان آن چوبهاى تير انداخت و تقسيم کننده چوبهاى تير مردى کور بود، هنگامى که به چوب تير تقلّبى برخورد کرد از صداى آن متوجه شد که آن از چوب هاى اصلى نيست گفت: «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» چوب تيرى که از جنس چوب هاى اصلى نيست صدا کرد و تقلبى بودن آن فاش شد.
سپس اين ضرب المثل را براى هر کسى که خود را داخل در قوم و جماعتى مى کرد که شايستگى هم رديفى آنها را نداشت به کار بردند و امام(عليه السلام) در اينجا اين ضرب المثل را در مورد معاويه به کار برده که تو دارى خود را با جماعتى مخلوط مى کنى که از آنها نيستى. کفار آزاد شده روز فتح مکّه کجا و مهاجران و مجاهدان نخستين کجا.(9)
قابل توجّه اينکه امام(عليه السلام) در عبارت بالا صريحا مى فرمايد: تو با آن سوابق در زمره محکومان هستى چگونه بر کرسى حاکمان نشسته اى و دعوى داورى دارى؟
آن گاه براى تأکيد بيشتر مى افزايد: «اى انسان (غافل و بى خبر) چرا بر سر جاى خود نمى نشينى و از کوتاهى و ناتوانى خويش آگاه نيستى و چرا به آنجا که مقدّرات براى عقب راندن تو تعيين کرده باز نمى گردى؟ تو را با غلبه مغلوب و پيروزى پيروزمند (در پيدايش و پيشرفت اسلام و بعد از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله)) چکار»;
(أَلاَ تَرْبَعُ(10) أَيُّهَا الاِْنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ(11) وَتَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ(12) وَتَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ فَمَا عَلَيْکَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ، وَلاَ ظَفَرُ الظَّافِرِ!).
امام(عليه السلام) در اين سه جمله، نخست به او هشدار مى دهد که بر سر جاى خود بنشيند و پا را از گليم خويش درازتر نکند.
در جمله دوم به او دستور خودشناسى مى دهد که تو بايد بدانى مرد اين ميدان نيستى و از آن ناتوان ترى که بخواهى زمام حکومت بخشى از کشور اسلامى را به دست بگيرى و يا بخواهى براى تشخيص مهاجران و انصار و ترتيب درجات آنها به داورى بنشينى، پس چه بهتر که در همان مرتبه اى که مقدّرات براى تو رقم زده جاى گيرى و از آن تجاوز نکنى و در «صف النعال» بنشينى.
در جمله سوم مى فرمايد: درست است که مهاجران و انصار در مبارزه با شرک و بت پرستى غالب شدند و بت پرستان و دشمنان اسلام مغلوب گشتند; ولى اين مربوط به پيامبر و صحابه اوست تو را چکار که در اين باره سخن مى گويى و از پيروزى مسلمين و شکست کفار به عنوان يکى از افتخارات خود بحث مى کنى.
جمله «فَمَا عَلَيْکَ...» که با فاى تفريع شروع شده، اشاره به اين نکته است که تو فردى عقب مانده از اسلامى که در آخرين لحظات پيروزى اسلام با پدرت ابوسفيان ظاهراً تسليم شديد، بنابراين تو از گردونه اين بحث به کلى خارج هستى که بخواهى در ميان مهاجران نخستين، قضاوت کنى و درجات آنها را تعيين نمايى.
در چهارمين و آخرين جمله مى افزايد: «تو همان کسى هستى که همواره در بيابان (گمراهى) سرگردانى و از راه راست (و حد اعتدال) به اين طرف و آن طرف حرکت مى کنى»;
(وَإِنَّکَ لَذَهَّابٌ فِي التِّيهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ).
«تيه» در اصل به معناى سرگردانى است. سپس به بيابانى که راه به جايى نمى برد و انسان در آن سرگردان مى شود اطلاق شده است همان گونه که به بيابان سينا که بنى اسرائيل در آن چهل سال سرگردان بودند، تيه گفته شده.
ادامه در پست بعد⬇️
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 🍃ادامه شرح نامه ۲۸ بخش ۱ ... در واقع بايد لبه تيز انتقاد را متوجه کسانى کرد که امثال معاويه را
.
⬆️⬇️ادامه شرح نامه ۲۸ بخش ا
... امام(عليه السلام) در اين جمله اخير در واقع مسير معاويه را از دو جهت بر خطا مى بيند; نخست اينکه خود را در يک وادى گرفتار کرده که در آن راه به جايى نمى برد و طريق مقصد نامعلوم است و ديگر اينکه به فرض که طريق مقصد معلوم باشد، او راه مستقيم را انتخاب نمى کند، بلکه از مسير صحيح منحرف مى گردد.
«روّاغ» صيغه مبالغه از ريشه روغ (بر وزن ذوق) به معناى حرکت هاى انحرافى است که گاهى به اين طرف و گاه به آن طرف مى روند. مى گويند: روباه براى اينکه به دام نيفتد، به اين صورت حرکت مى کند. امام(عليه السلام) به مخاطب خود در اينجا مى گويد: تو همواره به اين طرف و آن طرف مکارانه مايل مى شوى و هرگز در مسير اعتدال حرکت نمى کنى; گاه مدافع صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى شوى و گاه در مقابل صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دست به شمشير مى برى و به جنگ برمى خيزى.
📚پی نوشت:
1 . سند نامه: نويسنده مصادر نهج البلاغه (مرحوم سيّد عبد الزهراء الحسينى الخطيب) مى نويسد: اين نامه از نامه هاى مشهور حضرت است و متن آن به قدرى عالى است که ما را از بررسى سندش بى نياز مى کند (و پيداست که از غير امام(عليه السلام) صادر نشده است) اضافه بر اين قبل از سيّد رضى، ابن اعثم کوفى در کتاب الفتوح، آن را با اضافاتى آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 278) و در جايى ديگر درباره اين نامه مى گويد: از کسانى که قبل از سيّد رضى آن را با تفاوت هايى نقل کرده اند که نشان مى دهد از منبع ديگرى از غير نهج البلاغه استفاده نموده اند، قلقشندى در کتاب صبح الاعشى و نويرى در نهاية الارب است (همان مدرک، ص 275).
2 . «طفقت» از ريشه «طفق» بر وزن «طبق» به معناى آغاز کردن و شروع نمودن در انجام کارى است.
3 . «بلاء» به معناى امتحان و آزمايش است و از آنجا که گاه به وسيله نعمت کسى را آزمايش مى کنند و گاه به وسيله مصيبت، اين واژه در معناى نعمت و درد و رنج و مصيبت هر دو به کار مى رود و در جمله بالا به معناى نعمت است.
4 . «مسدِد» از ريشه «سداد» بر وزن «نهاد» به معناى استوارى و استحکام است و سد را بدين جهت سد گفته اند که ديواره اى محکم و استوار دارد و مسدد به معناى کسى است که ديگرى را تعليم مى دهد و استوار مى دارد.
5 . «نضال» به معناى تيراندازى دو نفر به يکديگر است و سپس به هرگونه مبارزه و درگيرى و کشمکش اطلاق شده است.
6 . «ثَلْم» در اصل به معناى شکستن و شکاف دادن و معناى اسم مصدرى آن همان شکاف و عيب است; سپس به هرگونه خسارت زدن، و عيب نهادن اطلاق شده و در جمله بالا به معناى ضرر و زيان به کار رفته است.
7 . «حنّ» از ريشه «حنين» به معناى ناله کردن و مطلق صدا دادن آمده است.
8 . «قدح» به معناى چوبه تير است قبل از آنکه پيکان در يک طرف آن و پر در طرف ديگر قرار گيرد.
9 . اقتباس از بحارالانوار، ج 33، ص 65.
10 . «تَرْبَعُ» از ريشه «ربع» بر وزن «رفع» به معناى توقف و انتظار است و جمله «ألا تَرْبَع» يعنى چرا توقف نمى کنى و دست بر نمى دارى.
11 . «ظَلْع» به معناى لنگيدن و لنگ لنگان راه رفتن است و جمله «اِرْبَعْ عَلى ظَلْعِکَ» در ميان عرب ضرب المثلى است و درباره کسى گفته مى شود که توانايى انجام چيزى را ندارد و با تلاش بيهوده به سراغ آن مى رود و به او گفته مى شود: آرام بگير.
12 . «ذَرْع» به معناى گشودن دست و فاصله دو دست است و «قُصُورِ ذَرْع» کنايه از ضعف و ناتوانى ست.
@Nahjolbalaghe2
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥علائم ظهور در آئین یهود
🔹حجت الاسلامطاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عاشق میذاره معشوق ناراحتی بکشه؟
🔹شیخ حسین انصاریان
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
☘" شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد؛
1⃣ شستن صورت در وضو ، یعنی خدایا! هرگناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.
2⃣ شستن دست ها در وضو ، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.
3⃣ مسح سر در وضو ، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.
4⃣ مسح پا ، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم. "
📚 من لایحضره الفقیه،ج۲،ص۳۰۲