eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۹ الی۶۴)🔹 ✅رسالت نوح، نخستین پیامبر اولو العزم همان طور
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۹ الی۶۴)🔹 اما نوح(علیه السلام) در برابر توهین و خشونت آنها با همان لحن آرام و متین و محبت آمیز خود در پاسخ آنها گفت: من نه تنها گمراه نیستم بلکه هیچ گونه نشانه اى از گمراهى در من وجود ندارد، بلکه من فرستاده پروردگار جهانیانم (قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی ضَلالَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ). اشاره به این که خدایان پراکنده اى که شما قائل شده اید و براى هر یک قلمرو حکومتى پنداشته اید، همانند خداى دریا، خداى آسمان، خداى صلح و جنگ و مانند اینها، همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانیان تنها خداوند یگانه یکتا است که خالق همه آنها مى باشد. * * * هدف من این است که رسالت پروردگار را انجام داده و دستورات او را به شما برسانم (أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی). و در این راه از هیچ گونه خیرخواهى فروگذارى نمى کنم (وَ أَنْصَحُ لَکُمْ). أَنْصَح از ماده نُصح (بر وزن قفل) به معنى خلوص و بى غل و غش بودن است لذا ناصح العسل به معنى عسل خالص است، سپس این تعبیر در مورد سخنانى که از روى نهایت خلوص نیت و خیرخواهى و بدون تقلب و فریب و تزویر گفته مى شود به کار رفته است. و در پایان اضافه مى کند: من چیزهائى از خداوند مى دانم که شما نمى دانید (وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ). این جمله ممکن است جنبه تهدید در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد که من مجازات هاى دردناکى از خداوند در برابر تبهکاران سراغ دارم که شما هنوز از آن بى خبرید. یا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد که اگر در مسیر اطاعتش گام بگذارید برکات و پاداش هائى از او سراغ دارم که شما به عظمت و وسعت آن واقف نیستید. و یا اشاره به این باشد که اگر من عهده دار هدایت شما شده ام مطالبى درباره خداوند بزرگ و دستوراتش مى دانم که شما از آن آگاهى ندارید، و به همین جهت باید از من پیروى کنید. و هیچ مانعى ندارد که همه این معانى در مفهوم جمله فوق جمع باشد. * * * در آیه بعد، گفتار دیگرى را از نوح(علیه السلام) مى خوانیم که در برابر اظهار تعجب قوم خود از این که چگونه ممکن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بیان کرده است، مى فرماید: آیا تعجب کرده اید که انسانى مأمور ابلاغ رسالت پروردگار گردد و دستورات بیدارکننده او بر این انسان نازل شود، تا شما را از عواقب سوء اعمالتان برحذر دارد و به آئین پرهیزگارى دعوت کند، تا مشمول رحمت الهى شوید ؟ (أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جائَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُل مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ). یعنى این موضوع چه جاى تعجب است؟; زیرا یک انسان شایسته، استعداد انجام این رسالت را بهتر از هر موجود دیگرى دارد، به علاوه انسان است که مى تواند رهبر انسان ها شود، نه فرشتگان و نه غیر آنها. * * * ولى به جاى این که دعوت چنین رهبر دلسوز، خیرخواه و آگاهى را بپذیرند، همه گفته هاى او را تکذیب کردند، و در برابر دعوتش سر تسلیم فرود نیاوردند، هر چه نوح بیشتر تبلیغ مى کرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مى افزودند، و همین سبب شد که خداوند، نوح و آنها که با او در کشتى بودند نجات داده و تکذیب کنندگان به آیاتش را گرفتار غرقاب سازد و هلاک کند، مى فرماید: اما سرانجام او را تکذیب کردند و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند رهائى بخشیدیم و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند غرق کردیم (فَکَذَّبُوهُ فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذینَ کَذَّبُوابِآیاتِنا). و در پایان آیه، دلیل این کیفر سخت را چنین بیان مى کند: آنها جمعیت نابینائى بودند (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً عَمینَ). یعنى مردمى بودند کور دل و کور باطن که از مشاهده چهره حقیقت محروم بودند. و این کوردلى نتیجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمر خودشان بود; زیرا تجربه نشان داده، هنگامى که انسان مدت ها در تاریکى بماند و یا به علل دیگرى چشم خود را ببندد و از نگاه کردن خوددارى کند، قدرت دید خود را تدریجاً از دست خواهد داد و سرانجام نابینا خواهد شد، همچنین سایر اعضاء بدن اگر مدت زیادى کار نکنند مى خشکند و براى همیشه از کار مى افتند. دید باطن انسان نیز از این قانون مستثنى نیست، چشم پوشى مستمر از حقایق، و به کار نگرفتن عقل و خرد در فهم واقعیت ها، تدریجاً چشم تیزبین عقل را ضعیف کرده و سرانجام نابینا مى کند. بقیه سرگذشت قوم نوح و چگونگى وقوع طوفان و جزئیات دیگر این سرگذشت در سوره هائى که در بالا اشاره کردیم مشروحاً خواهد آمد. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹) بخش دوم🔹 امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و
🔹ترجمه و شرح خطبه(۲۹)بخش دوم🔹 درست است که اعتماد متقابل پيشوا و پيروان، از اصول مسلّم مديريت است و اعتماد به مردم و تشويق آنان و چشم پوشى از خطاهايشان و بيان نقاط قوّتشان، مايه دلگرمى و پيروزى است، ولى گاه کار به جايى مى رسد که بر اثر ضعف و سستى فوق العاده و پراکندگى افکار و تشتّت صفوف و جهل و نادانى تمام روزنه هاى اميد رهبر و پيشوا بسته مى شود و مردم در شرايط خاصّى به شکل فردى در مى آيند که گرفتار ايست قلبى شده و جز با فشارهاى سنگين اميدى به بازگشتش نيست. و يا مانند کسى که مادّه سمى خواب آورى خورده که بايد او را با سيلى آبدار از فرورفتن در خوابى که مايه مرگ است، نجات داد.اين سخنان در عين اين که وضع مردم کوفه را مشخص مى کند، مشکلات طاقت فرساى اميرمؤمنان على (عليه السلام) را در آن مقطع تاريخى نشان مى دهد. او، حق داشت اين چنين اظهار بى اعتمادى به آنها کند; چرا که بارها از وعده هاى خود تخلّف کرده و بى وفايى و پيمان شکنى را نشان داده بودند. آنها گروهى بودند که تنها، با رجزخوانى و شعارهاى داغ در مجالس شب نشينى دل خوش مى کردند، ولى به هنگام حرکت به سوى ميدانهاى نبرد با دشمن در لانه هاى خود مى خزيدند. حضرت سپس در ادامه اين سخن گويى بر آنها فرياد مى زند، مى فرمايد:«درد شما چيست؟ داروى شما کدام است؟ طبابت و درمانتان از چه راهى ميسر است؟ ما بَالُکُم؟ ما دَوَاؤُکُمْ؟ ما طِبُّکُمْ؟»اين گروه شاميان مردانى مانند شما هستند (چرا آنها اين گونه متّحدند و آن قدر مقاوم و گوش به فرمان پيشواى ظالمشان هستند، ولى شما اين گونه پراکنده و سست و عصيانگريد؟); «اَلْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ». آيا آنها، از آب و گِل ديگرى هستند، يا ساختمان جسمى و روحيه ديگرى دارند؟ به يقين چنين نيست، فرق آنان با شما در يک چيز است: اخلاق و روحيات. آرى، آنها مى دانند براى ميدان جنگ چه چيزهايى لازم است، ولى شما هرگز نمى دانيد و على رغم نعمتهاى عظيمى مانند پيشواى قدرتمند و ... که خدا به شما داده، نفرات فراوان و امکانات بسيار آنها شما را مرعوب خود ساخته و به ذلّت کشانده است. افسوس و صد افسوس که رهبرى مانند من، گرفتار شماها شده!و به گفته مولا، در ديوان منسوب به آن حضرت:دَواؤُکَ فيکَ وَ ما تُبْصِرُ * وَ دَاؤُکَ مِنْکَ وَ ما تَشْعُرُدرد تو در درون جان تو است و تو نمى بينى * و داروى تو، در خود تو است و تو نمى فهمى!سرانجام و در آخرين جمله هاى اين خطبه، امام دقيقاً انگشت روى درد آنها مى گذارد و در سه چيز، آن را خلاصه مى کند و مى فرمايد:«آيا سخن بدون آگاهى (مشکلى را حلّ مى کند؟) و غفلت آميخته با بى تقوايى شما را به جايى مى رساند؟ و اميد به پيروزى داريد، در حالى که شايستگى آن را نداريد; أَقَوْلا بِغَيْرِ عِلْم؟ وَ غَفْلَةً مِنْ غَيْرِ وَرَع؟! وَ طَمَعاً في غَيْرِ حَقٍّ؟!»آرى، بدبختى شما از اينجا سرچشمه مى گيرد که نسنجيده سخن مى گوييد و سطح آگاهى شما پايين است: شما آيين تقوا را رها کرده در غفلت دنياپرستى فرو رفته ايد; شما مى خواهيد تکيه بر جاى بزرگان و پيروزمندان بزنيد، در حالى که اسباب پيروزى را فراهم نساخته ايد. آرى، درد شما، اينجا است. اين عوامل سه گانه (گفتار بدون عمل و جهل توأم بابى تقوايى و اميد پيروزى، بدون فراهم ساختن اسباب آن) در هر قوم و ملّتى که فراهم شود، سبب بدبختى و بيچارگى و شکست آنها خواهد شد. 🔹عوامل اصلى ناکامي ها: بى شک، سپاهيان على (عليه السلام) با آن رهبرى لايق و قابل قبول مردمى و سابقه در جهاد، امکان پيروزى بر دشمن را از هر نظر دارا بودند، ولى متأسفانه ضعفهايى داشتند که تمام عوامل پيروزى را از اثر انداخت و بى شک، اين ضعفها در هر قوم و ملّتى که پيدا شود، سرنوشتى بهتر از سپاه کوفه نخواهد داشت. در جمله هاى اخير اين خطبه و پاره اى از جمله هايى که در فرازهاى قبل گذشت، اين ضعفها به خوبى تبيين شده که نخستين آن، رها کردن عمل و چسبيدن به سخن است. امروز در جاى گرم و خوش بنشينند و سخن از جنگ و جهاد گويند، بى آن که به آن معتقد باشند و يا تصميمى بر انجام آن بگيرند. در پشت جبهه حرفهاى داغ آتشين بزنند، ولى هرگز به خطوط مقدم نزديک نشوند. اصولا افراد پرادعا و پرحرف در عمل، افرادى ضعيف و ناتوانند، گويى تمام قدرت و استعداد خود را در زبانشان جمع کرده اند!جمله «أَقَولا بِغَيْرِ عِلْم؟»، همين معنا را مى رساند; خواه علم را به معناى «آگاهى» بدانيم يا به معناى «اعتقاد» يا به معناى «عمل»; چرا که هر سه تفسير، به يک نتيجه بازمى گردد; زيرا آگاهى و اعتقاد نسبت به چيزى، دعوت به عمل مى کند و ضعف عمل، معمولا به خاطر عدم درک عميق و نداشتن اعتقاد است، همان گونه که در سخن ديگرى از مولا على(عليه السلام) آمده است که فرمود: «اَلْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ; فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ. علم، با عمل همراه است، کسى که آگاهى (و اعتقاد) نسبت به چيزى داشته باشد، به آن عمل مى کند.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| خاله پیرزن و بهار خانم 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : آیت الکرسی 📚منبع : سایت وولک 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۗ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم).گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست. آیا پرهیزگارى پیشه نمى کنید؟!» (اعراف/۶۵) * قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را گرفتار سفاهت مى بینیم، و به یقین تو را از دروغگویان مى دانیم.» (اعراف/۶۶) * قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَٰكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ گفت: «اى قوم من! من دچار سفاهتى نیستم، بلکه فرستاده اى از سوى پروردگار جهانیانم. (اعراف/۶۷) * أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى کنم. و من خیرخواه امینى براى شما هستم. (اعراف/۶۸) * أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ ۚ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً ۖ فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ آیا تعجب کرده اید که پیام آگاه کننده پروردگارتان بوسیله مردى از خودتان به شما برسد تا (از مجازات الهى) بیمتان دهد؟! و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد.و شما را از جهت خلقت (و توانایى جسمانى) فزونى بخشید. پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید، تا رستگار شوید.» (اعراف/۶۹) * قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ۖ فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ گفتند: «آیا آمده اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مى پرستیدند، رها کنیم؟! پس اگر راست مى گویى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مى دهى، بیاور!» (اعراف/۷۰) * قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ ۖ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ ۚ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ گفت: «پلیدى و غضب از سوى پروردگارتان، شما را (به سبب اعمالتان) فرا گرفته است. آیا با من در مورد اسم هایى (بى مسمّا) که شما و پدرانتان آنها را (خدا) نامیده اید مجادله مى کنید، در حالى که خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نکرده است؟! پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مى کشم! (شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)» (اعراف/۷۱) * فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۖ وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ سرانجام، او و کسانى را که با او بودند، با رحمتى از سوى خود نجات بخشیدیم. و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و مؤمن نبودند، قطع کردیم. (اعراف/۷۲) * @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۹ الی۶۴)🔹 اما نوح(علیه السلام) در برابر توهین و خشونت آنها
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۶۵الی۷۲)🔹 🔹گوشه اى از سرگذشت قوم هود در تعقیب ذکر رسالت نوح(علیه السلام) و درس هاى عبرتى که در آن نهفته بود، به سرگذشت یکى دیگر از پیامبران بزرگ یعنى هود(علیه السلام) و درگیرى هاى او با قوم و ملتش مى پردازد. این جریان در سوره هاى دیگرى از قرآن مجید از جمله سوره شعراء و سوره اى که به نام هود در قرآن نامگذارى شده مشروح تر آمده است. در آیات مورد بحث، تنها فشرده اى از گفتگوهاى هود(علیه السلام) و مخالفانش و سرانجام زندگى آنها بازگو شده است. نخست مى فرماید: ما به سوى جمعیت عاد، برادرشان هود را فرستادیم (وَ إِلى عاد أَخاهُمْ هُوداً). قوم عاد مردمى بودند که در سرزمین یمن زندگى مى کردند، از نظر قدرت جسمانى و ثروت سرشارى که از طریق کشاورزى و دامدارى به آنها مى رسید، ملتى نیرومند و قوى بودند، ولى انحرافات عقیده اى، مخصوصاً بت پرستى و مفاسد اخلاقى در میان آنها غوغا مى کرد. هود که از آنان بود و با آنها خویشاوندى داشت، از طرف پروردگار مأمور دعوت آنها به سوى حق، و مبارزه با فساد گردید، و شاید تعبیر به أَخاهُم (برادرشان) اشاره به همین پیوند نسبى باشد که در میان هود و قوم عاد بود. این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به برادر در مورد حضرت هود و همچنین در مورد چند نفر دیگر از پیامبران الهى مانند نوح(۱) و صالح(۲) و لوط(۳) و شعیب(۴) به خاطر این باشد که آنها در نهایت دلسوزى و مهربانى، همچون یک برادر، با قوم و جمعیت خود رفتار مى کردند، و از هیچ کوشش و تلاشى براى هدایت آنها فروگذار نکردند، این تعبیر، در مورد کسانى که نهایت دلسوزى درباره فرد یا جمعیتى به خرج مى دهند گفته مى شود، به علاوه این تعبیر حاکى از یک نوع برابرى و نفى هر گونه تفوق طلبى و ریاست طلبى است. یعنى این مردان خدا هیچ گونه داعیه اى در زمینه هدایت آنها در سر نداشتند، بلکه صرفاً به خاطر نجات آنان از گرداب بدبختى دست و پا مى کردند. به هر حال، روشن است تعبیر أَخاهُم هرگز اشاره به برادرى دینى نیست; زیرا این اقوام غالباً به دعوت اصلاح طلبانه پیامبرانشان پاسخ مثبت ندادند. پس از آن مى فرماید: هود دعوت خود را از مسأله توحید و مبارزه با شرک و بت پرستى شروع کرده به آنها گفت: اى قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودى براى شما غیر او نیست، آیا پرهیزگارى را پیشه نمى کنید ؟ (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُأَ فَلا تَتَّقُونَ). * * * ولى این جمعیت خودخواه و متکبر، مخصوصاً ثروتمندان از خود راضى که قرآن از آنها تعبیر به مَلاَ کرده است، یعنى ظاهر آنها چشم پرکن بود، به هود همان گفتند که: قوم نوح(علیه السلام) به نوح گفته بودند. بلکه نسبت سفاهت نیز به او داده، مى فرماید: اشراف قوم او گفتند: ما تو را در سفاهت و سبک مغزى مى بینیم و گمان مى کنیم تو از دروغگویان باشى ! (قالَ الْمَلاَ ُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراکَ فی سَفاهَة وَ إِنّا لَنَظُنُّکَمِنَ الْکاذِبینَ). سفاهت و سبک مغزى از نظر آنها این بود که: انسانى بر خلاف سنت هاى محیط هر چند غلط و نادرست باشد به پا خیزد، و حتى جان خود را در این راه به خطر افکند. سفاهت در منطق آنان این بود که: کسى همرنگ محیط نشود و نان را به نرخ روز نخورد و براى سنت شکنى به پا خیزد و هر گونه ناراحتى و دردسرى را براى خود بخرد. * * * اما هود با وقار و ادبى که مخصوص پیامبران و رهبران راستین و پاک است، بى آن که از گفته آنان عصبانى، یا دلسرد و مأیوس گردد، گفت: اى جمعیت من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست و وضع رفتار و گفتار من بهترین دلیل بر سرمایه هاى عقلانى من است، من فرستاده پروردگار جهانیانم (قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی سَفاهَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ). * * * سپس اضافه کرد: من وظیفه دارم رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ کنم و دستورهائى را که ضامن سعادت و خوشبختى شما و نجات از گرداب شرک و فساد است در اختیار شما بگذارم، آن هم در نهایت دلسوزى، خیرخواهى و در نهایت امانت و درستکارى (أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمینٌ). * * * آنگاه هود(علیه السلام) در برابر افرادى که از بعثت یک انسان به عنوان پیامبر در تعجب بودند، به همان مطلبى اشاره مى کند که نوح(علیه السلام) پیامبر نیز به قوم خود گفته بود و آن این که: آیا تعجب مى کنید که از طرف پروردگارتان به فردى از شما وحى شود، تا شما را از کیفرهائى که به خاطر اعمالتان در پیش دارید بیم دهد ؟! (أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جائَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُل مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ).« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۴)🔹 ✅اهمیت خشم برای خدا و راه پيروزى بر دشمن: 🔹امام(عليه السلام) در
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۵)🔹 ✅راه زدودن ترس و وحشت: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته حكيمانه مهمى در مقابله با مشكلات اشاره كرده مى فرمايد: «هنگامى كه از چيزى (زياد) مى ترسى خود را در آن بيفكن، چرا كه سختى پرهيز از آن از آنچه مى ترسى بيشتر است»; (إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ). بارها اين مطلب تجربه شده است كه انسان هنگامى كه از چيزى مى ترسد پيوسته در اضطراب و پريشانى و ناراحتى است; اما هنگامى كه انسان خود را در آن مى افكند مى بيند بسيار راحت تر از آن بود كه فكر مى كرد. دليل اين مشكل روانى روشن است، زيرا اولاً تا انسان وارد چيزى نشده پيوسته در پريشانى و وحشت به سر مى برد و اى بسا روزها و هفته ها اين درد و رنج ادامه يابد; اما هنگامى كه خود را در آن افكند ممكن است در چند دقيقه پايان يابد. ثانياً تا انسان به سراغ مطلبى كه از آن مى ترسد نرود احتمالات گوناگون مى دهد كه بسيارى از آن احتمالات بيش از واقعيتى است كه در آن امر مخوف وجود دارد. به همين دليل درد و رنج انسان افزايش مى يابد. ازاين رو بعضى از علماى اخلاق در كتب اخلاقى براى درمان رذيله ترس پيشنهاد مى كنند انسان در صحنه هاى رعب آور وارد شود; مثلاً بعضى از خوردن دارو يا تزريق آمپول وحشت دارند; اما هنگامى كه چند بار تكرار مى شود وحشت آنها به كلى فرو مى ريزد. يكى از فلسفه هاى انواع تمرين و رزمايش هاى نظامى زدودن آثار ترس از جنگ از دل هاى سربازان و افسران و فرماندهان است. سعدى در گلستان خود داستان زيبايى در اين زمينه نقل مى كند. مى گويد: پادشاهى با غلامى عجمى در كشتى نشست، و غلام هرگز دريا نديده بود و محنت كشتى نيازموده. گريه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان كه ملاطفت كردند آرام نمى گرفت و عيش مَلِك از او منغّص بود چاره ندانستند. حكيمى در آن كشتى بود مَلِك را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طريقى خاموش گردانم. گفت: غايت لطف و كرم باشد. بفرمود تا غلام را به دريا انداختند. بارى چند غوطه خورد، مويش گرفتند و پيش كشتى آوردند و به دو دست در سكان كشتى آويخت. چون برآمد به گوشه اى بنشست و آرام يافت. مَلِك را عجب آمد پرسيد: در اين چه حكمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشيده بود و قدر سلامت كشتى نمى دانست. قدر عافيت كسى دارد كه به مصيبتى گرفتار آيد. بسيار مى شود كه انسان به علت اين گونه وحشت ها به سراغ كارهاى مهم نمى رود و در واقع مانع بزرگى بر سر راه كارهاى بزرگ مى شود. به گفته مرحوم كمره اى در منهاج البراعة بسيارى از مكتشفان و محققان جهان با عمل به اين دستور به افتخارات بزرگى نائل شده اند; آنها در درون جنگل ها و صحراهاى آفريقا و بيابان هاى پراكنده وارد مى شوند و به سير درياها مى پردازند و به درون جزاير دوردست نفوذ مى كنند و از اين طريق هم ثروت فراوانى به دست مى آورند و هم شهرت جهانى كسب مى كنند. افزون بر اين به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه اى مى شود. سپس اين سخن حكيمانه را در قالب شعرى بيان مى كند: چو ترسى ز امرى بينداز خويش * در آن و بپيراى تشويش خويش دو دل بودن و خود نگه داشتن * بسى سخت تر مى كند قلب، ريش در زبان عرب ضرب المثل هاى جالبى در اين زمينه ديده مى شود; از جمله: «أُمُّ الْمَقْتُولِ تَنامُ وَأُمُّ الْمُهَدَّدِ لاتَنامُ; مادر مقتول به خواب مى رود; ولى مادر كسى كه تهديد به قتل شده به خواب نمى رود».(1) ولى به هر حال اين سخن بدان معنا نيست كه انسان بى مطالعه خود را به خطر بيفكند، بلكه به مواردى مربوط است كه انسان ترس بيجا به چيزى دارد و همين مانع پيشرفت برنامه هاى او مى شود. در اين گونه موارد بايد با مطالعه و مشورت وارد عمل شد تا ترس فرو ريزد و شجاعت اقدام به عمل حاصل شود. اين سخن را با شعرى از شاعر عرب پايان مى دهيم: لَعَمْرُكَ مَا الْمَكْرُوهُ إلاَّ ارْتِقابُهُ * وَأعْظَمُ مِمّا حَلَّ ما يَتَوَقَعُ! به جانت سوگند كه ناراحتى در زمانى است كه انسان انتظار امر ناراحت كننده اى را مى كشد و چه بسا اين ناراحتى از آنچه در انتظار اوست بيشتر است.(2) *** پی نوشت: (1). منهاج البراعة، ج 21، ص 252. (2). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر این کلام حکیمانه را از دو نفر کسانى که بعد از مرحوم سید رضى مى زیسته اند نقل مى کند که هر کدام آن را با تفاوت روشنى آورده اند; تفاوتى که نشان مى دهد آن را از منبع دیگرى دریافت داشته اند: نخست آمدى در غررالحکم آن را چنین نقل کرده است: «إذا هِبْتَ أمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإنَّ شِدَّةَ تَوقیهِ أشَدُّ مِنَ الْوُقُوعِ فیه» و دومى سید یحیى علوى در الطراز است که مى نویسد: «إذا هِبْتَ اَمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإنَّ وُقُوعَکَ فیهِ اَهْوَنُ مِنْ تَوَقّیهِ». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 145) @Nahjolbalaghe2