eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الر ۚ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ *بنام خداوند بخشنده مهربان* الر، (این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ى شرک و ظلم و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى،) به خواست پروردگارشان بیرون آورى و، (و هدایت کنى) به سوى راه خداوند توانا و ستوده. (ابراهیم/۱) * اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَوَيْلٌ لِّلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ همان خدایى که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست. واى بر کافران از مجازات شدید (الهى)! (ابراهیم/۲) * الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ همان کسانى که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند. و (مردم را) از راه خدا باز مى دارند. و مى خواهند آن را منحرف سازند. آنها در گمراهى دورى هستند. (ابراهیم/۳) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️هر روز بهانه اى مى تراشند، هر زمان تقاضاى معجزه اى دارند و سرانجام مى گویند تو پیامبر نیستى! در پ
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱ الی۳)🔹 ✅بیرون آمدن از ظلمت ها به نور این سوره همانند بعضى دیگر از سوره هاى قرآن با حروف مقطّعه (الر) شروع شده است که تفسیر آن را در آغاز سوره هاى بقره و آل عمران و اعراف بیان کردیم. نکته اى که تذکّر آن را در اینجا لازم مى دانیم این است که از ۲۹ سوره که با حروف مقطّعه آغاز شده، در ۲۴ مورد بلافاصله سخن از قرآن مجید به میان آمده که نشان مى دهد پیوندى میان این دو ـ یعنى حروف مقطعه و قرآن ـ برقرار است. ممکن است این پیوند همان باشد که در آغاز سوره بقره گفتیم که خداوند مى خواهد با این بیان روشن کند که این کتاب بزرگ آسمانى با محتواى پرعظمتش که رهبرىِ همه انسان ها را به عهده دارد، از موادّ ساده اى همچون حروف الفبا تشکیل یافته و همین امر نشانه اهمّیّت این اعجاز است که برترین پدیده را از ساده ترین وسایل به وجود آورده. به هر حال بعد از ذکر حروف مقطّعه مى فرماید: این کتابى است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکى ها(ى شرک و ظلم و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى، به فرمان پروردگارشان) درآورى (کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ). در حقیقت تمام هدف هاى تربیتى و انسانى و معنوى و مادّى نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: بیرون ساختن از ظلمت ها به نور; از ظلمت جهل به نور دانش، از ظلمت کفر به نور ایمان، از ظلمت ستمگرى به نور عدالت، از ظلمت فساد به نور صلاح، از ظلمت گناه به نور پاکى و تقوا، و از ظلمت پراکندگى و تفرقه و نفاق به نور وحدت. جالب اینکه ظلمت در اینجا (مانند بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) به صورت جمع (ظلمات) آمده و نور به صورت مفرد; اشاره به اینکه همه نیکى ها و پاکى ها، ایمان، تقوا و فضیلت، در پرتو نور توحید حالت اتّحاد به خود مى گیرند و همه با یکدیگر مربوط و متّحد مى شوند و در پرتو آن جامعه اى متّحد و یکپارچه و پاک از هر نظر ساخته مى شود. امّا ظلمت همواره مایه پراکندگى و تفرقه صفوف است و ستمگران و بدکاران و آلودگان به گناه، حتّى در مسیر انحرافى خود، وحدت ندارند و با هم در حال جنگ اند. و از آنجا که سرچشمه همه نیکى ها، ذات پاک خداست و شرط اساسى درک توحید، توجّه به همین واقعیّت است، بلافاصله اضافه مى کند: همه اینها به فرمان پروردگارشان ، پروردگار مردم است (بِإِذْنِ رَبِّهِمْ). سپس براى توضیح و تبیین بیشتر که منظور از این نور چیست؟ مى فرماید: به سوى راه خداوند توانا و ستوده (إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ). خداوندى که عزّتش دلیل قدرت او، زیرا هیچ کس توانایى غلبه بر او را ندارد، و حمید بودنش نشانه مواهب و نعمت هاى بى پایان اوست، زیرا حمد و ستایش همیشه در برابر نعمت ها و موهبت ها و زیبایى هاست. * ن گاه براى معرّفى خداوند، درسى از توحید بیان کرده مى گوید: همان خدایى که آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ اوست (اللهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَـوَاتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ). چرا همه چیز از آنِ اوست، چون آفریننده همه موجودات اوست; به همین دلیل هم قادر و عزیز است و هم نعمت بخشنده و حمید. و بعد از توجّه به مبدأ، در پایان آیه به مسأله معاد توجّه داده مى گوید: واى بر کافران از مجارات شدید (الهى) (وَ وَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَاب شَدِید). * و در آیه بعد بلافاصله کافران را معرّفى مى کند و با بیان سه صفت از صفات آنان، وضعشان را کاملاً مشخّص مى سازد، به طورى که هر کس در اوّلین برخورد بتواند آنها را بشناسد. نخست مى گوید: همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند (الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا عَلَى الاْخِرَةِ). و به خاطر همین روحیّه، ایمان و حق و عدالت و شرف و آزادگى و سربلندى را ـ که از ویژگى هاى علاقه مندان به زندگى جهان دیگر است ـ فداى منافع پست و شهوات و هوس هاى خود مى سازند. سپس مى گوید: آنها به همین حد قانع نیستند، بلکه علاوه بر گمراهى خودشان، سعى در گمراه ساختن دیگران دارند: و (مردم را) از راه خدا بازمى دارند (وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ). در حقیقت آنها در برابر راه الله که راه فطرت است و انسان مى تواند با پاى خود آن را بپیماید، موانع گوناگون ایجاد مى کنند; هوس ها را زینت مى دهند و مردم را به گناه تشویق مى کنند و از درستى و پاکى مى ترسانند.ولى کار آنها ایجاد سد و مانع در راه الله نیست بلکه علاوه بر آن، مى خواهند راه حق را منحرف سازند (وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا). در واقع آنها با تمام قوا مى کوشند دیگران را نیز همرنگ و هم مسلک خویش سازند، به همین دلیل سعى دارند راه مستقیم الهى را منحرف کنند و با افزودن خرافات و انواع تحریف ها و ابداع سنّت هاى زشت و کثیف، به این هدف برسند. ⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱ الی۳)🔹 ✅بیرون آمدن از ظلمت ها به نور این سوره همانند بعضى دیگر
↩️روشن است که آنان (با داشتن این صفات و اعمال) در گمراهىِ دورى هستند (أُوْلَـئِکَ فِى ضَلاَل بَعِید). و به دلیل همین گمراهىِ دور، بازگشتشان به راه حق به آسانى امکان پذیر نیست، ولى اینها همه محصول اعمال خودشان است. ✔️نکته ها: ۱. تشبیه ایمان و راه خدا به نور با توجّه به اینکه نور لطیف ترین موجود جهان مادّه است و سرعت سیر آن بالاترین سرعت ها و برکات و آثار آن در جهان مادّه بیش از هر چیز دیگر است، به طورى که مى توان گفت سرچشمه همه مواهب و برکات مادّى نور است، روشن مى شود که تشبیه ایمان و گام نهادن در راه خدا به آن، تا چه اندازه پرمعناست. نور، مایه جمعیّت و ظلمت، عامل پراکندگى است. نور نشانه زندگى و ظلمت نشانه مرگ است. به همین دلیل در قرآن مجید امور بسیار پرارزش به نور تشبیه شده است، از جمله عمل صالح: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ: روزى که مردان و زنان باایمان را مى بینى که نورشان از پیش رو و سمت راست آنها حرکت مى کند . ایمان و توحید، مانند: اللهُ وَلِىُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ: خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند که آنها را از ظلمت ها به نور هدایت مى کند . و نیز قرآن تشبیه به نور شده است آنجا که مى فرماید: فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: آنها که به پیامبر ایمان آوردند و او را گرامى داشتند و یارى کردند و از نورى که بر او نازل شده است پیروى کردند، آنها رستگارانند . و نیز آیین خدا و دین الهى به این موجود پربرکت تشبیه گردید، مانند: یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِـُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ: آنها مى خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند . و از همه بالاتر، از ذات پاک خداوند که برترین و والاترین وجود است، بلکه هستى همگى پرتوى از وجود مقدّس اوست، تعبیر به نور شده است آنجا که مى خوانیم: اللهُ نُورُ السَّمَـوَاتِ وَالاَْرْضِ: خداوند، نور آسمان ها و زمین است . و از آنجا که همه این امور به یک واقعیّت بازمى گردند، زیرا همه پرتوهایى از الله و ایمان به او و گفته او و راه او مى باشند، این کلمه در این موارد به صورت مفرد آمده است. بر خلاف ظلمات که همه جا عامل تفرقه و پراکندگى است و لذا به صورت جمع که نشانه تعدّد و تکثّر است ذکر شده. و از این نظر که ایمان به خدا و گام نهادن در طریق او، هم باعث حرکت است و هم موجب بیدارى و هم عامل اجتماع و وحدت و هم وسیله ترقّى و پیشرفت، این تشبیه از هر نظر رسا و پرمحتوا و آموزنده است. ۲. کلمه لِتُخرِجَ در نخستین آیه در واقع به دو نکته اشاره مى کند: نخست اینکه قرآن مجید گرچه کتاب هدایت و نجات بشر است، نیاز به مجرى دارد. باید رهبرى همچون پیامبر باشد که بهوسیله او گمگشتگان راه حقیقت را از ظلمات بدبختى به نور سعادت هدایت کند. بنابراین حتّى قرآن هم با آن عظمت، بدون وجود رهبر و راهنما و مجرى، حلّ همه مشکلات را نخواهد کرد. دیگر اینکه تعبیر به خارج ساختن در واقع دلیل بر حرکت دادن توأم با تحوّل است. گویى مردم بى ایمان در یک محیط بسته و تاریک قرار دارند و پیامبر و رهبر دست آنها را مى گیرد و به جوّ وسیع تر و روشن تر وارد مى سازد. ۳. جالب توجّه اینکه سوره با مسأله هدایت مردم از ظلمات به نور آغاز شده و با مسأله ابلاغ و انذار مردم پایان مى گیرد. و این نشان مى دهد که هدف اصلى در هر حال خود مردم و سرنوشت آنها و هدایت آنهاست و در واقع ارسال پیامبران و انزال کتاب هاى آسمانى نیز همه براى وصول به همین هدف است. ✔️ پایان آیات ۱ تا ۳ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۶۹)🔹 🔷دنياپرستان و آخرتْ دوستان: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه تقسيم د
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۰)🔹 🔷سرنوشت زيورآلات كعبه: سيّد رضى شأن ورودى براى اين كلام حكيمانه امام عليه السلام نقل مى كند ومى گويد: «روايت شده است كه در ايام خلافت عمر بن الخطاب، نزد او از زيورهاى كعبه و كثرت آن سخن به ميان آمد. گروهى (به عمر) گفتند: اگر آنها را مى گرفتى (و مى فروختى) و با آن، لشكرهاى مسلمين را مجهز مى ساختى، اجر آن بيشتر بود. كعبه چه احتياجى به اين زيورها دارد؟ به دنبال آن، عمر تصميم به اين كار گرفت و از اميرمؤمنان عليه السلام دراين باره سؤال كرد»؛ (وَ رُوِيَ أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِي أَيَّامِهِ حَلْيُ الْكَعْبَةِ وَكَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ كَانَ أَعْظَمَ لِلاَْجْرِ وَمَا تَصْنَعُ الْكَعْبَةُ بِالْحَلْيِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِکَ وَسَأَلَ عَنْهُ أَمِيرَالْمُوْمِنِينَ عليه السلام). «امام عليه السلام در پاسخ او فرمود: اين قرآن بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد در حالى كه چهار نوع مال وجود داشت: اموال مسلمانان، كه آنها را (طبق دستور قرآن) به عنوان ارث مطابق سهام خاص در ميان ورثه تقسيم فرمود، و فىء (غنائمى كه از طريق جنگ يا غير جنگ به دست آمده بود)، كه آن را بر مستحقانش تقسيم كرد، وخمس، كه آن را در موارد خود قرار داد، و صدقات (زكوات)، كه آن را در آنجا كه لازم بود قرار داد (و در ميان مستحقانش تقسيم فرمود) و در آن زمان زيورهاى كعبه وجود داشت و خدا آن را بر همان حال باقى گذاشت (و حكم خاصى براى تقسيم آن بيان نكرد) و اين امر نه از روى فراموشى بود و نه به دليل مخفى بودن مكان آن، بنابراين تو نيز آن را بر همان حال كه خدا و پيامبرش آن را قرار دادهاند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر كن)»؛ (فَقال عليه السلام : إنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله، وَالاَْمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ؛ وَالْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ؛ وَالْخُمْسُ فَوَضَعَهُ اللّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ؛ والصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا. وَكَانَ حَلْيُ الْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ، فَتَرَكَهُ اللّهُ عَلَى حَالِهِ، وَلَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً، وَلَمْ يَخْفَ عَلَيْه مَكاناً، فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللّهُ وَرَسُولُهُ). هنگامى كه عمر گفتار امام عليه السلام را شنيد عرض كرد: «اگر تو نبودى رسوا مى شديم. و زيورهاى كعبه را به حال خود واگذاشت»؛ (فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاکَ لاَفْتَضَحْنَا وَتَرَکَ الْحَلْيَ بِحَالِهِ). امام عليه السلام درواقع براى پاسخگويى به مشكل زيورآلات كعبه از دليل روشنى استفاده كرد و فرمود كه «هرگاه به قرآن مجيد مراجعه شود تكليف تمام اموال، چه اموال خصوصى و شخصى و چه اموال بيت المال روشن شده است». درباره اموال شخصى، حكم ارث به شكل مبسوط در سوره «نساء» آمده و درباره اموال عمومى مانند خمس، در آيه 41 سوره «انفال» و درمورد حكم زكات، در آيه 60 سوره «توبه» و درباره غنائم كه به صورت فىء وارد بيت المال مى شود در آيه 7 سوره «حشر» حكم آمده است. ولى با اينكه زيورآلات و اموالِ متعلق به كعبه، كم نبوده است با اين حال قرآن سكوت اختيار كرده و اين سكوت هرگز به معناى فراموشى و از قلم افتادن نيست، بلكه مفهومش اين است كه بايد در اختيار كعبه باشد. اين همان چيزى است كه گاه در اصول فقه، از آن به اطلاق مقامى تعبير مى شود وسكوت در مقام بيان، نشانه عدم ثبوت حكم و يا نشانه ثبوت حكم خاصى مى گردد. اينكه بعضى تصور كرده اند زيورآلات كعبه چيز قابل توجهى نبوده، اشتباه بزرگى است، زيرا در صدر اين كلام آمد كه مردم به خليفه دوم پيشنهاد كردند از آن براى تجهيز لشكرهاى مسلمين استفاده كند و اين دليل بر فراوانى آنهاست. اشتباه ديگر اينكه بعضى تصور كرده اند حرام بودن تصرف در حلى كعبه به دليل آن است كه طبق يك قاعده اصولى، اصل در اشياء «حَظْر» است يعنى تا اباحه چيزى ثابت نشود بايد از انجام دادن آن خوددارى كرد ، با اينكه در اصول، ثابت كرده ايم اصل در اشياء، اباحه است و به هنگام شك در تكاليف وجوبى وتحريمى، اصل برائت جارى مى شود و به فرض كه اصل در اشياء، حظر باشد، ادله برائت و اباحه بر آن حاكم شده است. بنابراين دليل حرمت تصرف در اشياء مزبور، همان سكوت معنادار قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه وآله است. * نكته ها: 1. داستان حُلىِّ كعبه: از تواريخ استفاده مى شود كه هديه دادن زيورآلات به كعبه، قبل از اسلام شروع شده است، از جمله «ابن خلدون» در تاريخ خود مى نويسد: ⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۰)🔹 🔷سرنوشت زيورآلات كعبه: سيّد رضى شأن ورودى براى اين كلام حكيمانه امام علي
↩️ هنگامى كه «عبدالمطلب» آنها را بيرون آورد، آن دو آهوى طلايى را به عنوان زينت كعبه قرار داد وشمشيرها را نيز به كعبه اختصاص داد. «يعقوبى» نيز در تاريخ خود مطلبى نزديك به آن آورده است و او هم تصريح مى كند اولين كسى كه كعبه را تزئين كرد، «عبدالمطلب» بود. از بعضى نقلها نيز استفاده مى شود كه نه تنها كعبه در زمان جاهليت زيور داشت، بلكه گاه افرادى به آن زيورها دستبرد مى زدند. از رواياتى كه در منابع اهل بيت آمده استفاده مى شود كه از هداياى كعبه مى توان براى حجاج نيازمند استفاده كرد؛ از جمله در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است كه شخصى خدمت آن حضرت عرض كرد: به كعبه كنيزى هديه كرده اند كه پانصد دينار ارزش دارد چه دستورى مى فرماييد؟ حضرت فرمود: آن را بفروش و مبلغ آن را به كسانى كه در راه مانده اند و حجاجى كه نيازمندند بده. نيز شخصى از ابوالحسن (موسى بن جعفر) عليه السلام درباره خريدن قطعه اى از پرده كعبه سؤال كرد (هنگامى كه پرده كعبه را عوض مى كردند، پرده كهنه را قطعه قطعه كرده، هديه مى دادند و يا مى فروختند) كه قسمتى از آن را براى خود نگاه داشته و بقيه را مى خواست بفروشد. حضرت فرمود كه مانعى ندارد وبراى او بركت دارد. سؤال كرد: آيا مى شود چيزى از آن را كفن ميت قرار داد؟ حضرت فرمود: نه. قرائن نشان مى دهد كه زيورآلات كعبه قبل از اسلام نيز وجود داشته است. از حديثى كه علامه مجلسى؛ در بحارالانوار از «ابن اسحاق» نقل مى كند استفاده مى شود كه كعبه گنجى داشت درون چاهى در داخل كعبه وجمعى از قريش پنج سال پيش از بعثت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله آن را سرقت كردند. پس از اسلام نيز تا مدتها كسى در آن تصرف نمى كرد و حتى امام على بن ابى طالب عليه السلام در حديث شريف مورد بحث نيز از تصرف در آن نهى فرموده است؛ ولى سالهاست كه هيچگونه زيورآلاتى در كعبه مشاهده نمى شود. تنها، پرده كعبه را هر سال عوض مى كنند و پرده پيشين را قطعه قطعه كرده براى شخصيتهاى كشورهاى اسلامى مى فرستند يا به زوار مى دهند؛ اما اينكه از چه زمانى آن زيورآلات برداشته شد و يا در صندوق يا محل خاصى حفظ گرديد براى ما روشن نيست. و به تازگى حاكمان وهابى براثر باورهاى نادرست خود در نفى «تبرك»، پرده كعبه را بايگانى مى كنند. اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه چرا امام عليه السلام به عمر فرمود حلى كعبه را به حال خود واگذارد؟ در حالى كه به طور مداوم زيورآلات تازه اى به كعبه هديه مى كردند و انباشتن و نگهداشتن همه آنها وجهى نداشت. پاسخ سؤال اين است كه دستور آن حضرت به ظاهر دستورى موقت بوده است و هدف اين بوده كه حتى الامكان آن زيورآلات حفظ شود تا اگر نيازى براى مرمت كعبه يا مسجدالحرام پيدا شود از آنها استفاده كنند؛ به خصوص اينكه كعبه و مسجد الحرام، پيوسته در معرض سيلهاى سنگين بود، بنابراين دستور امام عليه السلام دستورى هميشگى به شمار نمى آيد. 2. لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَکَ عُمَر: آنچه در ذيل اين حديث شريف آمده كه عمر پس از شنيدن اين كلام حكيمانه خطاب به على بن ابى طالب عليه السلام عرض كرد: «لَوْلاکَ فَافْتَضَحْنا؛ اگر تو نبودى رسوا مى شديم»، منحصر به اين مورد نيست، بلكه در طول خلافت خود بارها به مشكلات علمى و فقهى برخورد كه كسى جز اميرمؤمنان على عليه السلام آن را براى وى نگشود و اين اعتراف را به تعبيرات مختلف تكرار كرد كه مرحوم علامه امينى در جلد ششم الغدير در بحث «نوادر الاثر» آنها را با ذكر مدارك دقيق از كتب اهل سنت آورده است. تعبيراتى همانند آنچه در ذيل مى آيد: 1. «لَوْلا عَلِىٌّ لَضَلَّ عُمَرُ؛ اگر على نبود عمر گمراه مى شد». 2. «اللّهُمَّ لا تَبْقِنى لِمُعْضِلَةٍ لَيْسَ لَهَا ابْنُ أبيطالِبٍ؛ خدايا! هرگاه مشكلى پيش آيد كه على براى حل آن حضور نداشته باشد مرا باقى مگذار». 3. «لا أبْقانِىَ اللهُ بِأرْضٍ لَسْتَ فِيها يا أبَاالْحَسَنِ؛ خدا مرا در سرزمينى زنده ندارد كه تو در آن نباشى». 4. «أعُوذُ بِاللهِ مِنْ مُعْضِلَةٍ لا عَلِىٌّ بِها؛ به خدا پناه مى برم از اينكه مشكلى پيش آيد و على براى حل آن حضور نداشته باشد». 5. «عَجَزَتِ النِّساءُ أنْ تَلِدْنَ مِثْلَ عَلِىِّ بْنِ أبيطالِبٍ لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ؛ مادران عاجزندازاينكه مثل على بن ابى طالب را بزايند اگر على نبود عمر هلاك مى شد». 6. «يَابْنَ أبيطالبٍ ما زِلْتَ كاشِفُ كُلِّ شُبْهَةٍ وَمُوضِحُ كُلِّ حُكْمٍ؛ اى فرزند ابوطالب! تو همواره حل كننده شبهات و واضح كننده احكام بوده اى». 7. «رُدُّوا قَوْلَ عُمَرِ إلى عَلِىٍّ. لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ؛ سخن عمر را به على بازگردانيد (و به وسيله او اصلاح كنيد) اگر على نبود عمر هلاك مى شد». تعبيرات ديگرى نيز از اين قبيل هست كه همه با اسناد دقيق از كتب اهل سنت ذكر شده است». ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 دو امر لازم برای سعادت دنیا وآخرت 🔵 امام باقر علیه السلام فرمودند: 🌕 اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید، اگر خواهان گشایش در هر امری هستید، اگر خواهان جلب رضایت‌ خداوند می‌باشید، توجّه به دو امر الزامی است: 1⃣ شناخت امام زمان علیه السلام 2⃣ اطاعت از امام زمان علیه السلام 📚 مکیال المکارم جلد ۲، صفحه ۲۰ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا