▪️امام رضا(علیه السلام):
«ما زارَنِي أحَدٌ مِن أولِيائي عارِفا بِحَقِّي إلّا تَشَفَّعتُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ»
▫️هيچ يك از دوستان من كه عارف به حق و مقام من باشد زيارتم نكند مگر اين كه در روز قيامت شفاعتش كنم.
📚منبع: عيون أخبار الرضا،ج۲،ص۲۵۸.
@Nahjolbalaghe2
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ کدامیک از سه شبی که در روایات آمده، شب قدر اصلی است؟
🎥 #حجت_الاسلام_عالی
#امام_زمان
#شب_قدر
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و دوم 🔷واقعه غدیرخم ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺣﺒﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ 1- ﺍﺑ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: بیست و سوم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
🔷ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺑﺮ ﻃﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻞ
ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺳﺎﻝ 36 ﻫﺠﺮﻱ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ- ﺣﺎﻛﻢ- ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 3 " ﻣﺴﺘﺪﺭﻙ " ﺻﻔﺤﻪ 371 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﻃﺮﻳﻖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﻭﻟﻴﺪ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺑﻦ ﻗﺮﻳﺶ ﻛﻪ ﺁﻧﺪﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻓﺎﻋﻪ ﺑﻦ ﺍﻳﺎﺱ ﺿﺒﻲ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺟﺪﺵ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺟﻤﻞ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻧﺰﺩ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻨﺰﺩ ﺁﻥ [ ﺻﻔﺤﻪ 45] ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻣﺪ، ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ، ﻃﻠﺤﻪ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻘﺎﺗﻠﻪ ﻭ ﻧﺒﺮﺩ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺭﺍﻭﻱ ﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻧﻤﻮﺩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﻌﻮﺩﻱ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 " ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 11 ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻟﻔﻆ ﺍﻭ ﺍﻳﻨﺴﺖ:ﺳﭙﺲ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺯﺑﻴﺮ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﺎﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﭼﻪ ﺍﻣﺮﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻤﻴﺪﺍﻥ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻜﺸﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺪﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺁﻳﺎ ﻧﺸﻨﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ. ﻭ ﺗﻮ ﺍﻭﻝ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻴﻌﺖ ﺭﺍ ﺷﻜﺴﺘﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ " ﻭ ﻣﻦ ﻧﻜﺚ ﻓﺎﻧﻤﺎ ﻳﻨﻜﺚ ﻋﻠﻲ ﻧﻔﺴﻪ " ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﺤﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﺳﺘﻐﻔﺮ ﺍﻟﻠﻪ (ﻃﻠﺐ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ) ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻄﻴﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺣﻨﻔﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 112 ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺎﻛﻢ ﺍﺯ ﺭﻓﺎﻋﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ، ﺍﺯ ﺟﺪﺵ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻞ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻧﺰﺩ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻤﻴﻤﻲ ﻭ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺁﻣﺪ ﺑﻨﺰﺩ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ، ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ، ﻭ ﺍﺧﺬﻝ ﻣﻦ ﺧﺬﻟﻪ ﻭ ﺍﻧﺼﺮﻩ ﻣﻦ ﻧﺼﺮﻩ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺟﻨﮓ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﻧﺒﻮﺩﻡ- ﺭﺍﻭﻱ ﮔﻮﻳﺪ: ﺳﭙﺲ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺳﺨﻦ [ ﺻﻔﺤﻪ 46] ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 7 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺷﺎﻡ ﺻﻔﺤﻪ 83، ﻭ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺩﺭ ﺗﺬﻛﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺻﻔﺤﻪ 42 ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻫﻴﺜﻤﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 9 " ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﻳﺪ " ﺻﻔﺤﻪ 107 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﺰﺍﺭ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺗﻬﺬﻳﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 391 ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻧﺴﺎﺋﻲ، ﻭ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ " ﺟﻤﻊ ﺍﻟﺠﻮﺍﻣﻊ " (ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 6 " ﻛﻨﺰ ﺍﻟﻌﻤﺎﻝ " ﺻﻔﺤﻪ 83 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﻗﺮﻳﺐ ﺑﻠﻔﻆ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ، ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﺳﻨﻮﺳﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 6 " ﺷﺮﺡ ﻣﺴﻠﻢ " ﺻﻔﺤﻪ 236، ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻭ ﺷﺘﺎﻧﻲ ﻣﺎﻟﻜﻲ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﻣﺴﻠﻢ ﺟﻠﺪ 6 ﺻﻔﺤﻪ 236، ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺻﺎﺑﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﺎﻛﺘﻔﺎﺀ " ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻛﺒﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺳﺎﻝ 36 ﻭ 37 ﻫﺠﺮﻱ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺣﻨﺒﻠﻴﻬﺎ- ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺩﻗﺖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﺁﺩﻡ، ﺍﺯ ﺣﻨﺶ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻟﻘﻴﻂ ﻧﺨﻌﻲ ﺍﺷﺠﻌﻲ، ﺍﺯ ﺭﻳﺎﺡ (ﺑﺎ ﻳﺎﺀ ﺩﻭ ﻧﻘﻄﻪ) ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﻛﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻳﺎ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺏ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺭﻳﺎﺡ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻦ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻛﻴﺎﻧﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﺭﻧﺪ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺑﻮ ﺍﻳﻮﺏ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺭﻳﺎﺡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﻮﺍﻟﻲ ﺗﻮ ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ... ﺑﺸﺮﺡ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻣﺮﺩﻳﻜﻪ ﺍﺛﺮ ﺳﻔﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻳﺎ
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و شانزدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻در گزا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و هفدهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻نیزه کردن قرآن ها زمانی اتفاق افتاد که اشعث به لشکر امام گفت که در صورت ادامه جنگ، نابود می شوند و برای از بین بردن سایه جنگ باید با معاویه (یا همان جبهه استکبار زمان) صلح کرد.
🔻نکات مهمی که گزارش فوق دربردارد این است که اولا؛ در اطراف اشعث، جاسوسان معاویه فراوان بودند و این تأییدی دیگر بر ارتباط اشعث با معاویه است. ثانیا؛ از قبل هماهنگی هایی درمورد بر سر نیزه کردن قرآن ها میان اشعث و معاویه صورت گرفته بود؛ زیرا جاسوسان هنگامی که سخن اشعث را پیش معاویه بردند از قول اشعث گفتند که قرآن ها را بر سر نیزه ها کنید.
🔻این موضوع، به صراحت هماهنگی میان اشعث و جبهه معاویه، در مورد ایجاد اختلاف در میان لشکر حضرت، آماده سازی افکار عمومی درباره اینکه ادامه جنگ، به صلاح مردم نیست و همچنین نظر بر سر نیزه کردن قرآن ها، را می رساند. رسالت اشعث در صفین، ایجاد دوگانه «جنگ یا سازش» در جبهه اسلام، بود. او با این اقدام توانست فرصتی را برای بنی امیه فراهم آورد تا آن ها هم از شکست در امان بمانند و هم اینکه به تجدید نیرو برای مقابله با امام بپردازند و همچنین امام نیز نتواند ضربه نهایی را برای از بین بردن کانون فساد، وارد کند.
🔻 حتی اشعث به خوبی می دانست نباید کسی وارد حکمیت شود که امکان دارد بر نماینده معاویه غلبه کند؛ زیرا معاویه گفته بود که در صورت انتخاب ابن عباس از سوی امام، عمرو عاص نمی تواند بر او چیره شود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
ما
قرآن را نازل کردیم. و ما بطور قطع آن را حفظ مى کنیم.
(حجر/۹)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیات (۶الی۸)🔹 🔶تقاضاى نزول فرشتگان در این آیات، نخست، به موضع گیرى هاى خص
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیه(۹ )🔹
✅حفظ قرآن از دستبردها!
به دنبال بهانه جوئیهاى کفار، و حتى استهزاى آنها نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قرآن، که در آیات گذشته آمده بود، در آیه مورد بحث، یک واقعیت بزرگ و پر اهمیت را به عنوان دلدارى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از یکسو، و اطمینان خاطر همه مؤمنان راستین از سوى دیگر، بیان مى کند و آن این که:
ما این قرآن را که مایه تذکر است، نازل کردیم، و ما به طور قطع آن را حفظ خواهیم کرد (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ).
چنان نیست که، این قرآن بدون پشتوانه باشد، و آنها بتوانند آفتاب وجودش را با گِل بپوشانند و یا نور و شعاعش را با پف کردن خاموش کنند; این چراغى است که ایزد آن را برافروخته است، و این آفتابى است که غروب و افول نخواهد داشت.
این گروه اندک و ناتوان ـ که سهل است ـ اگر همه جباران و زورمندان و سیاستمداران ستمگر، و اندیشمندان منحرف و رزم آوران جهان، دست به دست هم بدهند که: نورش را خاموش کنند، توانائى نخواهند داشت، چرا که خداوند حفظ و پاسدارى از آن را بر عهده گرفته است.
در این که منظور، از محافظت و پاسدارى قرآن، در برابر چه امورى است، باز مفسران، تفسیرهاى گوناگونى دارند:
۱ ـ بعضى گفته اند: در برابر تحریف و تغییر و زیاده و نقصان است.
۲ ـ بعضى دیگر گفته اند: در برابر فنا و نابودى تا آخر جهان.
۳ ـ بعضى دیگر گفته اند: در برابر منطق هاى گمراه کننده ضد قرآنى.
ولى، این تفاسیر، نه تنها با هم تضادى ندارند بلکه در مفهوم عام إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ داخلند; چرا این محافظت و پاسدارى را که به صورت مطلق و به اصطلاح با حذف متعلق آمده در یک بعد خاص، محصور و محدود کنیم.
حق این است که: خداوند طبق ظاهر آیه فوق، وعده داده: آن را از هر نظر حفظ و پاسدارى کند: محافظت از هر گونه تحریف، محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطه هاى دشمنان وسوسه گر.
اما این که: بعضى از قدماى مفسرین احتمال داده اند: منظور، محافظت شخص پیامبر (صلى الله علیه وآله) است و ضمیر لَهُ به پیامبر(صلى الله علیه وآله) باز مى گردد، زیرا کلمه ذِکْر به شخص پیغمبر، در بعضى از آیات قرآن (سوره طلاق ، آیه ۱٠) اطلاق شده بسیار بعید به نظر مى رسد.
زیرا در آیات قبلِ آیه مورد بحث، کلمه ذِکْر صریحاً به معنى قرآن آمده، و این آیه که به دنبال آن آمده، مسلماً به همان معنى اشاره مى کند.(۱)
* * *
بحث در عدم تحریف قرآن
معروف و مشهور در میان همه دانشمندان شیعه و اهل تسنن اینست که:
هیچگونه تحریفى در قرآن روى نداده است، و قرآنى که امروز در دست ماست، درست همان قرآنى است که بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده، و حتى کلمه و حرفى از آن کم و زیاد نگردیده است.
در میان علماى بزرگ شیعه از قدماء و متأخرین، از جمله کسانى را که به این حقیقت تصریح کرده اند دانشمندان زیر را مى توان نام برد:
۱ ـ مرحوم شیخ طوسى که به شیخ الطائفه معروف است، او در اول تفسیر معروفش (تبیان) بحث روشن و صریح و قاطعى در این زمینه دارد.
۲ ـ سیّد مرتضى که از اعاظم علماى امامیه در قرن چهارم هجرى است.
۳ ـ رئیس المحدثین مرحوم صدوق محمّد بن على بن بابویه، او در بیان عقائد امامیه مى گوید: اعتقاد ما اینست که هیچگونه تحریفى در قرآن رخ نداده است .
۴ ـ مفسر بزرگ مرحوم طبرسى نیز در مقدمه تفسیرش بحث گویائى در این زمینه دارد.
۵ ـ مرحوم کاشف الغطاء که از بزرگان علماى متأخرین است.
۶ ـ مرحوم محقق یزدى در کتاب عروة الوثقى عدم تحریف قرآن را از جمهور مجتهدین شیعه نقل مى کند.
۷ ـ و نیز این عقیده از بسیارى از بزرگانى دیگر مانند شیخ مفید ، شیخ بهائى ، قاضى نور اللّه و سایر محققین شیعه نقل شده است.
بزرگان و محققین اهل سنت نیز، غالباً بر همین عقیده اند.
هر چند وقوع تحریف در قرآن از بعضى از محدثین شیعه و اهل سنت، که اطلاعات ناقصى درباره قرآن داشته اند، نقل شده، که با روشنگرى بزرگان دانشمندان دو مذهب، این عقیده ابطال، و به دست فراموشى سپرده شده است.
تا آنجا که مرحوم سیّد مرتضى در جواب المَسائِلُ الطُّرابْلِسِیّات مى گوید: صحت نقل قرآن آن قدر واضح و روشن است که مانند اطلاع ما از شهرهاى معروف دنیا و حوادث بزرگ تاریخى و کتب مشهور و معروف است .
فى المثل آیا هیچ کس مى تواند در وجود شهرهائى همچون مکّه و مدینه و یا همچون لندن و پاریس شک کند، هر چند هرگز به هیچ یک از این شهرها مسافرت نکرده باشد؟!
و آیا کسى مى تواند مسأله حمله مغول را به ایران و یا انقلاب کبیر فرانسه و یا جنگ جهانى اول و دوم را منکر شود؟!
چرا نمى تواند به خاطر این که: همه اینها به تواتر به ما رسیده است، آیات قرآن نیز همین گونه است به شرحى که بعداً بیان خواهیم کرد.⬇️