eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
💥 ✅شرح و تفسیر نامه ۱۱ ( مکارم شیرازی ) 🔷از وصايا و سفارشهاى امام(عليه السلام) است به سپاهى که آن
💥 ✅ادامه شرح و تفسیر نامه ۱۱ 🔹در چهارمين دستور اشاره به يکى از تقسيمات مهم لشکر کرده مى فرمايد: «و بدانيد مقدمه لشکر چشم هاى لشکرند، و چشم هاى مقدّمه، پيشگامان و نيروى اطلاعاتى لشکرند»; 🍃 (وَاعْلَمُوا أَنَّ مُقَدِّمَةَ الْقَوْمِ عُيُونُهُمْ، وَعُيُونَ الْمُقَدِّمَةِ طَلاَئِعُهُمْ). 🔸در گذشته چنين معمول بود که هرگز انبوه لشکر همه با هم حرکت نمى کردند بلکه گروهى از زبده ها را به عنوان مقدمه به فاصله اى جلوتر مى فرستادند و در ميان اين گروه افراد زبده ترى بودند که پيشاهنگان و طلايه داران بودند که در واقع به عنوان نيروهاى اطلاعاتى زبردست لشکر عمل مى کردند و به محض آگاهى از وضع دشمن، فرمانده اصلى لشکر را با خبر مى ساختند تا بتوانند موضع گيرى صحيحى داشته باشند. 🔹در دستور پنجم آنها را به شدت از تفرقه برحذر مى دارد مى فرمايد: «از پراکندگى و تفرقه سخت بپرهيزيد، بنابراين هنگامى که توقف کرديد و پياده شديد، همه با هم پياده شويد و هرگاه کوچ کرديد همه با هم کوچ کنيد»; 🍃(وَإِيَّاکُمْ وَالتَّفَرُّقَ: فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِيعاً، وَإِذَا ارْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِيعاً). با توجّه به اينکه امام(عليه السلام) اين دستورات را به «زياد بن نضر حارثى» و «شريح بن هانى» که سرکرده مقدمه لشکر بودند بيان مى کند منظور اين است که مقدمه لشکر به صورت پراکنده عمل نکنند و همه با هم باشند تا ضعف و فتور به آنها دست ندهد. 🔹حضرت در ششمين دستور شيوه آسايش شبانه لشکر را بيان کرده و مى فرمايد: «و هنگامى که پرده هاى تاريکى شب شما را پوشاند، نيزه داران را با نيزه به صورت دايره اى در اطراف لشکر قرار دهيد (و لشکر در وسط آن استراحت کند)»; (وَإِذَا غَشِيَکُمُ اللَّيْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ کِفَّةً(9)). اين همان چيزى است که در دنياى امروز نيز چه در ميدان جنگ و چه در غير آن افرادى را مى گمارند که به اصطلاح کشيک دهند و از لشکر يا اماکن حساس در داخل شهرها و پادگان ها مراقبت به عمل آورند و به محض اينکه احساس خطرى کنند، زنگ هاى بيدار باش را به صدا در بياورند و امروز به عنوان نيروى حفاظت از آن ياد مى شود. 🔹در هفتمين و آخرين دستور به بدنه لشکر نيز توصيه مى کند که هنگام استراحت شبانه به سراغ خواب عميق نروند همانند کسانى که آسوده در خانه هايشان در بستر مى خوابند. مى فرمايد: 🍃 «ولى خوابتان بايد بسيار سبک و کوتاه باشد همچون شخصى که آب را جرعه جرعه مى نوشد و يا مضمضه مى کند»; 🍃(وَلاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً). درست شبيه کسى که در انتظار مسافر يا ميهمان يا فرد عزيز ديگرى است که شب وارد مى شود اندکى مى خوابد و بيدار مى شود سپس مى خوابد و باز بيدار مى شود. لشکر اسلام نيز در مقابل دشمن بايد اين گونه استراحت کنند مبادا دشمن با شبيخون ضايعات فراوانى به بار آورد. اين معنا تشبيه به جرعه جرعه نوشيدن يا مضمضه آب در دهان است. 🌿البتّه اين نکات دقيق هفتگانه در بيان امام(عليه السلام)، دستوراتى درباره مقدمات لشکر و مسير راه است; امّا تاکتيک هاى مربوط به ميدان جنگ را در بعضى از خطبه هاى گذشته بيان فرموده است. (به خطبه 11 در جلد اوّل صفحه 487 و خطبه 66 در جلد سوم صفحه 91 به بعد و خطبه 124 جلد پنجم صفحه 258 به بعد مراجعه شود). 📚پی‌نوشت⬇️ ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
۱۲- و من وصية له ( عليه السلام ) >وصي بها معقل بن قيس الرياحي حين أنفذه إلي الشام في ثلاثة آلاف مق
🍃 ✅شرح و تفسیر نامه ۱۲ ( مکارم شیرازی ) 📜نامه در یک نگاه: این نامه همانند سایر نامه هایى که امام(علیه السلام) به فرماندهان سپاهش مى نویسد با توصیه به تقوا و پرهیزکارى شروع مى شود; همان تقوایى که خمیرمایه هرگونه سعادت است. آن گاه دستوراتى در مورد بسیج نیروها و چگونگى حرکت به سوى دشمن و نخستین برخورد با آنها بیان مى فرماید. 🔻امام(علیه السلام) در این نامه مرتب تأکید مى کند که آغازگر جنگ نباشید و چنان به دشمن نزدیک نشوید که احساس آمادگى جنگ کند و آنقدر دور نایستید که حمل بر ضعف و ترس نماید. لشگر را خسته نکنید. در مسیر راه، آغاز شب استراحت و سحرگاهان حرکت کنید و در وسط روز که هوا گرم است اطراق کنید و... . وصایاى دیگرى که همه از روح بلند امام(علیه السلام) و صلح طلبى آن حضرت و رعایت اخلاق اسلامى حتى در مقابل دشمن حکایت مى کند. 🔷دستورات لازم براى حرکت به سوى ميدان نبرد: 🍃امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه فرمانده لشکر (معقل بن قيس) را به تقواى الهى سفارش مى کند و مى فرمايد: 💥«تقواى خداوند را پيشه کن; همان خدايى که سرانجام بايد به لقاى او برسى و عاقبتى جز حضور در پيشگاهش ندارى»; 🍃(اتَّقِ اللهَ الَّذِي لاَ بُدَّ لَکَ مِنْ لِقَائِهِ، وَلاَ مُنْتَهَى لَکَ دُونَهُ). اين تعبيرات در حقيقت برگرفته از قرآن مجيد است آنجا که مى فرمايد: ✨(وَاتَّقُوا اللهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ)(2) و در جاى ديگر مى فرمايد: ✨(وَأَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى).(3) آرى هر که باشى و به هرجا برسى عاقبت بايد به لقاى الله بشتابى و در محضر عدلش حضور يابى و حساب اعمال خود را پس دهى. اگر امام(عليه السلام) نامه خود را با توصيه به تقوا و يادآورى معاد آغاز مى کند، به جهت آثار مختلف آن است، زيرا 🔸 از يک سو سبب مى شود که دستورهاى دنبال آن را مو به مو اجرا کند و از سوى ديگر 🔸 چون برنامه لشکر، برنامه جهاد فى سبيل الله و سير الى الله است، به آنها روحيه مى دهد و آمادگى آنان را براى پيکار با دشمن بيشتر مى کند. 🔹آن گاه امام(عليه السلام) به ده دستور جنگى در مورد اعزام نيروها به ميدان نبرد و چگونگى مقابله با دشمن، اشاره مى فرمايد که در واقع همه جنبه مقدماتى و آمادگى دارد; ♦️ نخست مى فرمايد: «جز با کسى که با تو بجنگد پيکار مکن»; (وَلاَ تُقَاتِلَنَّ إِلاَّ مَنْ قَاتَلَکَ). اين دستور نخستين، بيانگر روح مسالمت جوى انسان است که نمى خواهد آغازگر جنگ، مسلمانان باشند و تا دشمن شروع نکند، آنها اقدام به جنگ نکنند. قرآن مجيد مى فرمايد: ✨«(وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ); و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى; و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست».(4) ♦️سپس در دومين، سومين و چهارمين دستور مى افزايد: «صبح و عصر که هوا خنک است، لشکر را به حرکت درآور و به هنگام گرمى روز به آنها استراحت ده و در پيمودن راه آرامش و رفاه لشکر را در نظر بگير»; ✨(وَ سِرِ الْبَرْدَيْنِ(5)، وَ غَوِّرْ(6) بِالنَّاسِ، رَفِّهْ(7) فِي السَّيْرِ). بديهى است هرگاه لشکر عجولانه و با شتاب به سوى ميدان حرکت کند و ملاحظه سرما و گرما و استراحت را ننمايد، هنگامى که وارد ميدان مى شود خسته و ناتوان است و پيکار با دشمن براى او بسيار دشوار. ♦️آن گاه در پنجمين و ششمين دستور مى فرمايد: «در ابتداى شب حرکت مکن چرا که خداوند شب را وسيله آرامش قرار داده و آن را براى توقّف تعيين نموده نه کوچ کردن، بنابراين شب هنگام بدنت را آرام ساز و مرکب ها را نيز آسوده بگذار و پس از توقف به هنگام سحر يا وقتى که سپيده مى دمد به يارى خدا حرکت نما»; ✨ (وَلاَ تَسِرْ أَوَّلَ اللَّيْلِ، فَإِنَّ اللهَ جَعَلَهُ سَکَناً، وَ قَدَّرَهُ مُقَاماً لاَ ظَعْناً، فَأَرِحْ فِيهِ بَدَنَکَ، رَوِّحْ ظَهْرَکَ. فَإِذَا وَقَفْتَ حِينَ يَنْبَطِحُ(8) السَّحَرُ، أَوْ حِينَ يَنْفَجِرُ الْفَجْرُ، فَسِرْ عَلَى بَرَکَةِ اللهِ). 🍃اين سخن اشاره به همان چيزى است که بارها در قرآن مجيد آمده است که شب را خداوند مايه آرامش قرار داده: ✨ «(فالِقُ الاِْصْباحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَکَناً); خداوند شکافنده صبح است و شب را مايه آرامش قرار داده است».(9) 🌱ادامه‌دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🍃 ✅شرح و تفسیر نامه ۱۲ ( مکارم شیرازی ) 📜نامه در یک نگاه: این نامه همانند سایر نامه هایى که امام(ع
✨ ✅ادامه شرح و تفسیر نامه ۱۲ ▫️ همين مضمون در سوره يونس، آيه 67، قصص، آيه 73، غافر، آيه 61 و در آيات ديگر نيز آمده است. در اينجا سؤالى مطرح است و آن اينکه قرآن شب را وسيله آسايش و آرامش قرار داده در حالى که امام(عليه السلام) سخن از آغاز شب مى گويد و سحر را استثنا مى کند. 🍃پاسخ اين سؤال با توجّه به يک نکته روشن مى شود و آن اينکه منظور از شب همه آن است به استثناى سحر که مقدار کمى از آخر شب است. از دستوراتى که درباره نماز شب داده شده به خوبى استفاده مى شود که آخر شب مستثناست، لحظه بيدارى و هشيارى و حرکت و جديّت و استغفار و توبه است همان گونه که در آيه قرآن آمده است: ✨ (وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَْسْحَارِ).(10) از اينکه امام(عليه السلام) روى اوّل شب تکيه مى کند به نظر مى رسد علت آن است که بسيارى عادت دارند کارى را که از عصر شروع کرده اند تا مدتى از شب ادامه دهند، امام(عليه السلام) مى فرمايد: شب که آغاز شد توقف کنيد و به نماز بايستيد و سپس استراحت کنيد. جمله «رَوِّحْ ظَهْرَکَ» به عقيده بعضى از مفسّران اشاره به استراحت دادن مرکب هاى سوارى مانند اسب است و بعضى آن را اشاره به شتران بارکش مى دانند که نيازهاى لشکر را با خود به سوى ميدان جنگ مى برد و مانعى ندارد که هر دو در اين جمله مراد باشد. بايد توجّه داشت که يکى از معانى «ظهر» که در کتب لغت آمده حيواناتى است که بار بر دوش آنها مى نهند و يا سوار بر آنها مى شوند و اينکه بعضى از مفسّران نهج البلاغه معناى «ظهر» را محدود به شتران بارکش يا محدود به اسب هاى سوارى کرده اند، درست به نظر نمى رسد. ♦️آن گاه در هفتمين، هشتمين و نهمين دستور مى فرمايد: «و هنگامى که دشمن را ملاقات کردى در وسط ياران و قلب سپاهت قرار گير نه آنقدر به دشمن نزديک شو مانند کسى که مى خواهد آتش جنگ را بر افروزد و نه آنقدر دورى کن همانند کسى که از جنگ مى ترسد (اين گونه باش) تا فرمان من به تو برسد»; 🍃(فَإِذَا لَقِيتَ الْعَدُوَّ فَقِفْ مِنْ أَصْحَابِکَ وَسَطاً، وَلاَ تَدْنُ مِنَ الْقَوْمِ دُنُوَّ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يُنْشِبَ(11) الْحَرْبَ. وَلاَ تَبَاعَدْ عَنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ يَهَابُ الْبَأْسَ، حَتَّى يَأْتِيَکَ أَمْرِي). 🌿قرار گرفتن فرمانده لشکر در وسط آنها از يک سو مايه قوت قلب لشکر است و از سوى ديگر آسان تر مى تواند فرمانش به تمام لشکر برساند. ♦️در دهمين و آخرين دستور مى فرمايد: «مبادا عداوت شخصى شما با دشمن سبب شود که پيش از دعوت آنها به صلح و اتمام حجت با آنها پيکار کنيد»; 🍃(وَلاَ يَحْمِلَنَّکُمْ شَنَآنُهُمْ(12) عَلَى قِتَالِهِمْ، قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الاِْعْذَارِ(13) إِلَيْهِمْ). 🔷نکته: ❓معقل بن قيس کيست؟ بعضى از مورّخان گفته اند که او از مردان شجاع کوفه بود و فرماندهى بعضى از لشکرها را در زمان عمر بن خطاب به عهده داشت و او از شيعيان امير مؤمنان على(عليه السلام) بود و حضرت او را به فرماندهى بعضى از سپاهيانش انتخاب مى کرد و در روز جنگ جمل يکى از اميران لشکر بود. در ايمان و اخلاص او نسبت به امير مؤمنان على(عليه السلام) همين بس که قبل از جنگ صفين هنگامى که لشکر در نُخَيله (منزلگاهى نزديک کوفه) اجتماع کرده بودند، امام(عليه السلام) خطبه اى درباره جهاد در برابر شورشيان شام ايراد فرمود، معقل عرض کرد: «وَاللهِ يا اَميرِالْمُؤْمِنينَ لا يَتَخَلَّفُ عَنْکَ إلاّ ظَنينٌ وَ لا يَتَرَبَّصُ بِکَ إلاّ مُنافِقٌ; به خدا سوگند اى امير مؤمنان هيچ کس در اين سفر از تو جدا نمى شود مگر فرد متهم و مورد سوء ظن و ترديد نمى کند درباره تو مگر منافق». در بعضى از روايات آمده است که در يکى از معرکه ها، مستورد که يکى از خوارج بود با معقل روبه رو شد. او نيزه اى به دست داشت و معقل شمشيرى، او نيزه اش را در بدن معقل فرو کرد و معقل محکم با شمشيرش بر او کوفت و هر دو جان سپردند معقل به شهادت رسيد و مستورد به جهنم وارد شد.(14) 📚پی نوشت ⬇️ ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح و تفسیر نامه ۱۲ ▫️ همين مضمون در سوره يونس، آيه 67، قصص، آيه 73، غافر، آيه 61 و در آي
. ✅ادامه شرح و تفسیر نامه ۱۲ 📚پی نوشت: 1 . سند نامه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که در نبرد امام(عليه السلام) با شاميان هنگامى که به مدائن رسيد، معقل بن قيس رياحى را با سه هزار نفر به عنوان مقدمه لشکر به سوى شام فرستاد و به او سفارش هايى فرمود که شريف رضى بخشى از آن را برگزيده است. بخش ديگرى از اين وصيّت را نيز نصر بن مزاحم در کتاب صفين آورده است و بدون شک مصدرى که شريف رضى از آن نقل نموده غير از کتاب صفين نصر است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 226) 2 . بقره، آيه 223 . 3 . نجم، آيه 42. 4 . انفال، آيه 61. 5 . «بردين» تثنيه «برد» به معناى سرما و اشاره به صبح و عصر است که هوا نسبتاً خنک تر است. 6 . «غوّر» از ريشه «غور» بر وزن «قول» در منابع لغت دو معنا براى آن ذکر شده است: نخست خوابيدن در نيمه روز که گاه از آن تعبير به قيلوله مى شود و دوم فرو رفتن در باطن و عمق چيزى است و در جمله بالا معناى اوّل اراده شده است و گاه اين واژه به معناى حمله و غارت کردن نيز بکار رفته است. 7 . «رفّه» از ريشه «ترفيه» و «رفوه» به معناى آسايش و راحت بودن زندگى گرفته شده و رفاه نيز به عنوان يکى از مصدرهاى اين واژه ذکر شده است. 8 . «ينبطح» از ريشه «بطح» بر وزن «فتح» به معناى گستردن است و جمله «يَنْبَطِحُ السَحَرُ» به معناى گسترش سحرگاهان و آشکار شدن نشانه هاى آن است. اين واژه گاه به معناى دراز کشيدن در روى زمين نيز آمده است. 9 . انعام، آيه 96 . 10 . آل عمران، آيه 17 . 11 . «ينشب» از ريشه «نشوب» بر وزن «سجود» به معناى درگير شدن و دخالت کردن در چيزى و گاه به معناى شعله ور شدن جنگ است و «انشاب» که از باب افعال است به معناى فرو بردن چنگ در گريبان کسى است و گاه به معناى برافروختن آتش جنگ مى آيد. 12 . «شنآن» مصدر است به معناى خصومت و دشمنى داشتن. 13 . «اعذار» به معناى اتمام حجت کردن و راه عذر را بر ديگرى بستن است. 14 . مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 225 ; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 202 ; تاريخ الامم و الملوک للطبرى، ج 4، ص 144.   ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۱۳ /به دو نفر از اميران لشگر #رعايت‌سلسله‌مراتب‌فرماندهي من ، مالك اشتر پسر ح
✨ ✅شرح و تفسیر نامه ۱۳ 📜نامه در یک نگاه: 🌿این نامه در واقع بیانگر دو چیز است; نخست دستورى است به آن دو فرمانده لشکر که از مالک اشتر پیروى کنند و زیر نظر او قرار گیرند و دیگر اینکه اوصافى از مالک اشتر را بیان کرده که شایستگى او را براى هر فرماندهى نشان مى دهد. 🌺مالک فرماندهى لايق: امام(عليه السلام) در اين نامه که به زياد بن نضر و شريح بن هانى نوشته است نخست به مأموريت مهم مالک اشتر اشاره کرده و مى فرمايد: «من مالک بن حارث اشتر را بر شما و بر آنان که تحت فرمان شما هستند، امير ساختم گوش به فرمانش دهيد و از او اطاعت کنيد»; 🍃 (وَقَدْ أَمَّرْتُ عَلَيْکُمَا وَعَلَى مَنْ فِي حَيِّزِکُمَا(2) مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الاَْشْتَرَ، فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِيعَا). سپس مى افزايد: «او را زره و سپر محکم خويش سازيد، زيرا او کسى است که بيم سستى در او راه ندارد و لغزش پيدا نمى کند. در جايى که سرعت لازم است کندى نخواهد کرد و در آنجا که کندى و آرامش لازم است سرعت و شتاب به خرج نمى دهد»; 🍃(وَاجْعَلاَهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً(3)، فَإِنَّهُ مِمَّنْ لاَ يُخَافُ وَهْنُهُ وَ لاَ سَقْطَتُهُ(4) وَلاَ بُطْؤُهُ عَمَّا الاِْسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ(5)، وَلاَ إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ(6)). 🔹از تعبير امام(عليه السلام) استفاده مى شود که فرمانده لشکر بايد کاملاً از نفرات خود حفاظت کند همچون زره و سپر براى افراد، آن گونه برنامه ريزى کند که ضايعات به حدّاقل برسد و کشته و مجروح کمتر باشد. 🔹نکته ديگرى که امام(عليه السلام) در اين چند جمله بيان فرموده ويژگى هاى چهار گانه اى است که براى اشتر برشمرده که اگر در فرمانده اى جمع شود، آن فرمانده از هر نظر لايق و شايسته است. ✅1. سستى به خرج ندهد و در برابر فشارهاى دشمن و سنگينى برنامه هاى جنگى مانند کوه استوار باشد. ✅2. در محاسبات خود کمتر دچار اشتباه شود، موقعيت نيروهاى خودى و دشمن را به طور کامل ارزيابى کند و مطابق آن برنامه ريزى نمايد. ✅3. در ميدان جنگ مسائلى پيش مى آيد که دقيقه ها و ثانيه ها در آن سرنوشت ساز است و بايد با سرعت هرچه تمام تر عمل کرد. فرمانده لايق بايد اين دقيقه ها و ثانيه ها را بشناسد و بر طبق آن موضع گيرى کند. ✅4. به هنگام مبارزه لحظاتى پيش مى آيد که در آن خونسردى و ترک شتاب لازم است; مثلا در جايى که دشمن تدريجاً به دام مى افتد، اگر کار عجولانه اى شود از دام بيرون خواهد رفت. در اين گونه موارد بايد خونسرد بود. به يقين فرماندهى که اين چهار وصف در او باشد فرمانده بسيار با ارزشى است و اين همان چيزى است که در مالک اشتر به اضافه صفات ديگر جمع بود. 🔷نکته ها: 1. اشتر مردى شجاع، مدير و مدبر: درباره مالک اشتر و شرح حال او به خواست خدا در ذيل بحث از نامه 53 عهدنامه معروف مالک اشتر سخن خواهيم گفت. در اينجا تنها اشاره اى به بعضى از ويژگى هاى او مى شود. ابن ابى الحديد در پايان همين نامه تحت عنوان «نَبْذٌ مِنَ الأقْوالِ الْحَکيمَةِ» سخنانى درباره مسائل مربوط به مديريت و تدبير امر جامعه بيان کرده و از افراد مختلفى سخنان کوتاهى در اين زمينه بيان مى کند سپس در پايان آن مى گويد: امير مؤمنان(عليه السلام) همه آنچه را اين گروه بيان کرده اند در يک جمله خلاصه کرده و درباره مالک اشتر بيان فرموده، آنجا که مى گويد: «لا يخاف... وَلاَ بُطْؤُهُ عَمَّا الاِْسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ، وَلاَ إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ; در آنجا که سرعت لازم است کندى نمى کند و در آنجا که کندى و خونسردى سزاوارتر است شتاب نمى گيرد». 🌿در ذيل همين نامه مى گويد: ارباب حديث روايتى نقل کرده اند که دلالت بر فضيلت مهمى درباره اشتر مى کند و گواهى قاطع پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را نسبت به ايمان او نشان مى دهد و آن اينکه هنگامى که ابوذر در ربذه در آستانه مرگ قرار گرفت (و همسرش بسيار بى تابى مى کرد که بعد از مرگ وى چگونه وسائل غسل و کفن و دفن او را فراهم کند در حالى که در آن بيابان تنهاست) به همسرش گفت: بى تابى نکن که از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) شنيدم مى فرمود: يکى از شما در بيابانى از دنيا خواهيد رفت و گروهى از مؤمنان بر جنازه او حاضر مى شوند و يقين دارم آن فرد منم، بنابراين مراقب و منتظر باش که مؤمنانى از راه مى رسند و امر کفن و دفن مرا بر عهده خواهند گرفت. آن گاه از ابن عبدالبر در کتاب الاستيعاب نقل مى کند، آن گروه که بعد از مرگ ابوذر ناگهان حاضر شدند، جماعتى بودند از جمله «حجر بن عدى» و «مالک اشتر» و اين همان حجر بن عدى است که معاويه او را شهيد کرد و از بزرگان و شخصيت هاى شيعه بود. 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح و تفسیر نامه ۱۳ 📜نامه در یک نگاه: 🌿این نامه در واقع بیانگر دو چیز است; نخست دستورى است به
✨ ✅ادامه شرح و تفسیر نامه ۱۳ 🔹همسر ابوذر مى گويد: هنگامى که ابوذر از دنيا رفت ناگهان گروهى از سواران را ديدم که همچون عقاب به سرعت در کنار جنازه او حاضر شدند رو به من کردند گفتند: اى زن چه مشکلى دارى؟ گفتم: مردى از مسلمانان از دنيا رفته او را کفن کنيد. سؤال کردند: او کيست؟ گفتم: ابوذر. گفتند: همان يار رسول خدا(صلى الله عليه وآله)؟ گفتم: آرى، گفتند: پدران و مادران ما به فداى او. سپس با سرعت مراسم کفن و دفن او را انجام دادند.(7) ♦️اين حديث هم دليل روشنى بر عظمت ابوذر است و هم مالک اشتر. شرح بيشتر را درباره اين شخصيت والا مقام و بى نظير اسلامى که از وفادارترين دوستان امير مؤمنان(عليه السلام) بود، امام(عليه السلام) در چهار موضع ديگر نهج البلاغه بيان فرموده است; از جمله در نامه 34 و 38 و کلمات قصار 443 و ذيل نامه 53 (فرمان مالک اشتر) که شرح آن را به خواست خدا خواهيم آورد. 🔹2. شريح بن هانى حارثى و زياد بن نضر: همان گونه که در بالا گفتيم امام(عليه السلام) اين نامه کوتاه و پرمعنا را براى دو نفر از فرماندهان لشکرى که به سوى ميدان صفين فرستاده بود مرقوم داشت. در مورد نفر اوّل يعنى شريح بن هانى، ابن عبدالبر در الاستيعاب مى گويد: او از کسانى بود که جاهليّت و اسلام را درک کرد و از صحابه پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) محسوب مى شود و از بزرگان اصحاب على(عليه السلام) و ياران نزديک او بود که در تمام ميدان هاى نبرد با آن حضرت همراهى مى کرد.(8) ذهبى در تاريخ خود آورده است که او در سال 78 در عصر حجاج شهيد شد در حالى که يکصد و بيست سال از عمر او گذشته بود و از قاسم بن مخيمرة نقل مى کند که مى گويد، من در طائفه بنى حارث مردى برتر از شريح بن هانى نديدم.(9) ♦️اما در مورد زياد بن نضر که دومين فرمانده اين سپاه بود مرحوم محقق نمازى شاهرودى در مستدرک علم رجال الحديث مى نويسد: او از ارکان اصحاب امير مؤمنان على(عليه السلام) بود و حضرت او را امير طايفه مذحج و اشعريين قرار داده بود و امام(عليه السلام) او را با شريح بن هانى همراه دوازده هزار نفر به عنوان مقدمه لشکر به سوى صفين فرستاد و از تاريخ طبرى نقل مى کند که امام(عليه السلام) به مالک اشتر دستور داد زياد بن نضر را فرمانده ميمنه لشکر و شريح بن هانى را فرمانده ميسره لشکرش قرار بدهد و از جمله مأموريت هاى او اين بود که على(عليه السلام) او را همراه عبدالله بن عباس براى گفتگوى با خوارج فرستاد و در پايان مى افزايد: از مجموع اين امور استفاده مى شود که او مردى عالم و با کمال و صاحب ايمان و عدالت بود.(10) 📚پی نوشت: 🔹1 . سند نامه: اين نامه در تاريخ طبرى (ج 3، ص 564) و در کتاب صفين نصر بن مزاحم ص 153 آمده است. مصادر نهج البلاغه نيز به اين دو که قبل از مرحوم سيّد رضى مى زيستند نيز اشاره کرده است و در تاريخ طبرى چنين آمده که امام(عليه السلام) اين نامه را براى زياد بن نضر و شريح بن هانى که دو فرمانده مقدمه سپاه امير مؤمنان على(عليه السلام) به سوى صفين بودند، نگاشته است. هنگامى که آنها به نيروهاى معاويه نزديک شدند با يکى از فرماندهان لشکر او که نامش ابو الاعور سلمى بود برخورد کردند و او را به اطاعت از امير مؤمنان(عليه السلام) دعوت نمودند ولى او نپذيرفت جريان را به وسيله نامه اى به امام(عليه السلام) گزارش کردند امام(عليه السلام) مالک اشتر را به عنوان فرمانده همراه با اين نامه نزد آنان فرستاد . 2 . «حيّز» به معناى مکان، حوزه و ناحيه است و از ريشه «حيازة» به معناى تملک کردن و در اختيار گرفت است. 3 . «مجنّ» به معناى سپر است، از ريشه «جنّ» بر وزن «فن» به معناى پوشانيدن گرفته شده است . 4 . «سقطة» به معناى لغزش و سقوط است. 5 . «احزم» از ريشه «حزم» بر وزن «نظم» به معناى محکم کارى کردن گرفته شده. 6 . «امثل» به معناى افضل است. 7 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 100 (با تلخيص). 8 . استيعاب، ج 2، ص 72. 9 . تاريخ اسلام ذهبى، ج 5، ص 423. 10 . مستدرکات علم رجال الحديث، ج 3، ص 455.   ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۱۴/به سپاهيانش رعايت اصول انساني در جنگ با دشمن جنگ را آغاز نكنيد تا آنها شرو
✨ ✅شرح و تفسیر نامه ۱۴ (مکارم شیرازی) از وصايا و سفارشهاى امام(عليه السلام) است به لشکرش پيش از روبه رو شدن با دشمن در صفين.(1) 📜نامه در یک نگاه: این نامه نیز مانند نامه هاى سابق مشتمل بر یک سلسله دستورات اخلاقى و انسانى درباره نبرد با دشمن است، دستوراتى که بیانگر روح عطوفت و رأفت اسلامى است و نشان مى دهد مسائل اخلاقى در هیچ جا حتى در میدان جنگ نباید فراموش شود. دستوراتى که دنیاى امروز بعد از گذشت 14 قرن هنوز در ابتداى راه آن است و تنها بخشى از آن را توصیه مى کند، توصیه اى که هرگز با عمل همراه نبوده است. 🔹مخصوصاً امام(علیه السلام) در این وصیّت درباره زنان سفارش زیادى مى کند که کمترین آزارى به آنها نرسانند حتى اگر آنها دشنام عرضى به شما بدهند و رؤساى شما را سب و لعنت کنند. 🍃 امام(علیه السلام) در این وصایاى خود نخستین چیزى را که بر آن تأکید مى کند این است که یارانش آغازگر جنگ نباشند، سفارشى که همه جا به یارانش مى کرد. 🍃بخش ديگرى از آداب اخلاقى در جنگ: در اينکه مخاطبان اين نامه جنگ جويان جمل هستند يا صفين در ميان مورخان و شارحان نهج البلاغه گفتگوست. مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار(2) اين توصيه را مربوط به جنگ جمل مى داند، هرچند در جاى ديگر نيز براى صفين نقل کرده است. مسعودى در مروج الذهب نيز آن را مربوط به جنگ جمل مى داند. ابن ميثم اين مشکل را در شرح نهج البلاغه خود حل کرده و مى گويد: «اين سفارشى بود که امام(عليه السلام) براى تمام صحنه هاى جنگ بيان مى فرمود و همه جا بر آن تکيه مى کرد» و قبل از ابن ميثم نصر بن مزاحم در کتاب صفين و طبرى در تاريخ خود نيز آن را نقل کرده اند و با توجّه به اينکه محتوا يک دستور عام است اين سخن بعيد به نظر نمى رسد. به هر حال امام(عليه السلام) در اين سفارش بر پنج نکته تأکيد فرموده است: نخست مى فرمايد: «با آنها نجنگيد تا آنها جنگ را آغاز کنند، زيرا بحمدالله شما داراى حجت و دليل هستيد (شما پيرو امام(عليه السلام) و پيشوايى هستيد که خدا و خلق بر آن اتفاق دارند) بنابراين اگر آنها آغازگر جنگ باشند حجت و دليل ديگرى براى شما بر ضد آنهاست»; 🍃(لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوکُمْ، فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِاللهِ عَلَى حُجَّة، وَ تَرْکُکُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَؤُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَيْهِمْ). اين دستورى است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز به سپاهيان اسلام مى داد و نتيجه اش همان است که امام(عليه السلام) در اين گفتار بيان فرموده است که سپاه اسلام داراى دو دليل روشن بر ضد دشمن مى شوند; نخست اينکه پيروى آنها از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) يا امام(عليه السلام) بر اساس موازين صحيح و منطقى بوده است. ديگر اينکه وقتى آنها جنگ را آغاز کنند عملاً دليل ديگرى بر ضد خود اقامه کرده اند، زيرا سبب کشتن افراد بى گناه و کوشيدن در ايجاد فساد بر روى زمين و مصداق محارب خدا و رسول مى شوند، زيرا هر کس اسلحه به روى مردم بى گناه کشد محارب است، بنابراين مشمول آيه شريفه 🍃 (إِنَّما جَزَآءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِى الاَْرْضِ فَساداً...)(3) مى شوند. 🔹افزون بر اين آنها مصداق آيه شريفه 🍃«(فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْکُمْ); هر کس به شما حمله کرد همانند حمله وى بر او حمله کنيد»(4) خواهند بود. 🔹سپس امام(عليه السلام) به بيان سه دستور مهم ديگر مى پردازد و مى فرمايد: «و هنگامى که به اذن خدا دشمن شکست خورد، فراريان را نکشيد و بر ناتوان ها ضربه اى وارد نکنيد و مجروحان را به قتل نرسانيد»; 🍃(فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً، وَلاَ تُصِيبُوا مُعْوِراً(5)، وَلاَ تُجْهِزُوا(6) عَلَى جَرِيح). اين سه دستور کاملا جنبه اخلاقى دارد، زيرا هدف در هم شکستن حرکت دشمن است نه انتقام جويى. کسى که صحنه نبرد را ترک کرده و فرار مى کند کشتن آن مفهومى ندارد همچنين آن کس که ناتوان و آسيب پذير شده، وارد کردن ضربت بر او با اصول جوانمردى سازگار نيست; مانند کسى که سلاح خود را از دست داده و يا از جنگيدن بازمانده و ناتوان شده و ديگر خطرى از ناحيه او احساس نمى شود; همچنين کشتن مجروحانى که بر خاک افتاده اند و توان جنگيدن در آنها باقى نمانده، با اصول انسانى سازگار نيست. 🌿علاّمه تسترى در شرح نهج البلاغه خود در اينجا سؤالى مطرح کرده و آن اينکه از بعضى روايات (مانند روايتى که مرحوم کلينى در جلد پنجم کافى نقل کرده) استفاده مى شود که امام(عليه السلام) چنين دستورى را در جنگ جمل داد و در جنگ صفين عکس آن را فرمود و اجازه داد فراريان و مجروحان را بکشند. 🌱ادامه دارد... ⚘ eitaa.com/Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح و تفسیر نامه ۱۴ (مکارم شیرازی) از وصايا و سفارشهاى امام(عليه السلام) است به لشکرش پيش از رو
🍃 ✅ادامه شرح نامه ۱۴ ولى در روايت ديگرى پاسخ اين سؤال آمده است; امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: 🍃«لَيْسَ لاَِهْلِ الْعَدْلِ أَنْ يَتْبَعُوا مُدْبِراً وَلاَ يَقْتُلُوا أَسِيراً وَلاَ يُجْهِزُوا عَلَى جَرِيح وَهَذَا إِذَا لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ أَحَدٌ وَلَمْ يَکُنْ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِذَا کَانَ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِنَّ أَسِيرَهُمْ يُقْتَلُ وَ مُدْبِرَهُمْ يُتْبَعُ وَجَرِيحَهُمْ يُجْهَزُ عَلَيْهِ; 🔻 طرفداران عدالت، حق ندارند فراريان را دنبال کنند و اسيرى را به قتل برسانند و مجروحى را بکشند و اين در صورتى است که از لشکر دشمن کسى که جنگ را ادامه دهد باقى نمانده باشد، اما اگر هنوز گروهى دارند جنگ را ادامه مى دهند (و از ناحيه آنها احساس خطر مى شود) اسيرانشان به قتل مى رسند و فراريان را دنبال مى کنند و مجروحان را مى کشند».(7) 🔹کوتاه سخن اينکه رعايت اين اصول انسانى مربوط به جايى است که لشکر دشمن متلاشى شده و احتمال بازگشت و حمله مجدد در کار نيست و مى دانيم که در جنگ بصره لشکر دشمن به طور کامل متلاشى شد. 🔹آن گاه امام(عليه السلام) در پنجمين دستور مى فرمايد: «زنان را با اذيت و آزار به هيجان نياوريد، هرچند آنها به شما دشنام دهند و به سرانتان بدگويى کنند»; 🍃 (وَلاَ تَهِيجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى، وَإِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ، وَسَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ). 🔹آن گاه امام(عليه السلام) به بيان دليل اين دستور پرداخته مى فرمايد: 🔹 «زيرا آنها از نظر قوا ناتوان و از نظر روحيّه و عقل و خرد ضعيف اند»; (فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ الْقُوَى وَالاَْنْفُسِ وَالْعُقُولِ). ♦️از آنجا که زنان توان نبرد ندارند، کينه خود را با دشنام دادن ابراز مى کنند و از آنجا که روح و خردشان ضعيف است، انتقام جويى را در بدگويى و بدزبانى نشان مى دهند; به همين دليل افراد آگاه و بيدار نبايد در برابر بدزبانى آنها واکنش نشان دهند. بگذارند عقده دل را با اين سب و دشنام ها وا کنند و آرام بگيرند و به يقين اگر در برابر اين سخنان زشت عکس العملى نشان داده شود، هيجان آنها بيشتر مى شود و چه بسا سر از کفرگويى در آورند. 🌻آن گاه امام(عليه السلام) اشاره به سيره و سنّت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در برابر زنان مشرک مى کند و مى فرمايد: «و در آن زمان که زنان مشرکان (در عصر پيامبر) به ما بدگويى مى کردند و دشنام مى دادند (از سوى آن حضرت) دستور داده مى شد که از آزار و اذيت خوددارى کنيم»; 🍃 (إِنْ کُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَإِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ). 🔹آن گاه امام(عليه السلام) به نکته سومى در اين باره اشاره کرده و مى فرمايد: «حتى در زمان جاهليّت اگر مردى دست به روى زنى بلند مى کرد و سنگى به سوى او پرتاب مى نمود و يا او را با چوب مى زد، همين امر باعث ننگ او و فرزندانش مى شد»; 🍃(وَإِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْفَهْرِ(9) أَوِ الْهِرَاوَةِ(8) فَيُعَيَّرُ بِهَا وَعَقِبُهُ(10) مِنْ بَعْدِهِ). هرگاه مردم عصر جاهليّت چنين باشند و هرگاه مسلمانان در برابر مشرکان مأمور به خويشتن دارى شوند، در عصر ظهور اسلام و در برابر زنان مسلمان ناآگاه، به طريق اولى بايد خويشن دارى نشان دهند. امام(عليه السلام) که اين دستور را درباره زنان به لشکريان خود مى داد، خودش در عمل به آن پيشگام بود. در تاريخ جنگ جمل آمده است هنگامى که على(عليه السلام) و لشکريانش پيروز شدند، حضرت از يکى از کوچه هاى بصره عبور مى کرد. همسر عبدالله بن خلف (يکى از سرشناسان بصره) که بر در خانه خود ايستاده بود، رو به امام(عليه السلام) کرد و گفت: 🔸«يا قاتِلَ الاْحِبَّةِ لا مَرْحَباً بِکَ أيْتَم اللهُ مِنْکَ وَلَدَکَ کَما أيْتَمْتَ بَنى عَبْدِاللهِ بْنِ خَلَف; اى قاتل دوستان! خوش نيامدى خدا فرزندانت را يتيم کند همان گونه که فرزندان عبدالله بن خلف را يتيم کردى». 💚 امام(عليه السلام) هيچ پاسخى به او نداد ولى ايستاد و اشاره به گوشه اى از خانه آن زن کرد آن زن اين اشاره پرمعنا را فهميد و ساکت شد و به خانه برگشت. او مى دانست که آن زن، عبدالله بن زبير و مروان بن حکم را در خانه خود پنهان کرده است و امام(عليه السلام) هم به همان نقطه خانه که آنها پنهان بودند اشاره کرد; يعنى اگر بخواهم اين دو را بيرون مى کشم و به سزاى اعمالشان مى رسانم ولى امام(عليه السلام) با حلم و کرمى که داشت از اين کار صرف نظر فرمود.(11) ⚘ eitaa.com/Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🍃 ✅ادامه شرح نامه ۱۴ ولى در روايت ديگرى پاسخ اين سؤال آمده است; امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
✨ ✅ادامه شرح نامه ۱۴ 🔹نکته ها: 🔸1. موقعيت زنان در نهج البلاغه: در چندين مورد از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه نکوهشى از زنان ديده مى شود و بعضى از ناآگاهان آن را به عنوان زن ستيزى تفسير مى کنند در حالى که قرائنى همراه اين بيانات امام(عليه السلام) است که نشان مى دهد نظر امام(عليه السلام) به گروه خاصى است. مثلا بعضى از اين عبارات بعد از جنگ جمل که يکى از آتش افروزانش يکى از همسران مشهور رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بود، وارد شده که نشان مى دهد هدف امام(عليه السلام) نکوهش از چنين زنانى است که مسير صحيح را رها کرده و آلت دست فرصت طلبان سياسى مانند طلحه و زبير مى شوند، کارى که منجر به ريخته شدن خون هزاران نفر از مسلمانان شد و امام(عليه السلام) در پايان جنگ، آن زن را به احترام پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با نهايت تکريم همراه برادرش و گروهى از محافظان به مدينه بازگرداند. 🔻در نامه مورد بحث نيز از زنانى نکوهش شده که زبان آنها آلوده به دشنام و بدگويى و سخنان زشت و خشن مى شود. امام(عليه السلام) آنها را ضعيف العقل و ناتوان مى شمرد. بنابراين اگر قراين حاليه و مقاليه را در همه جا در نظر بگيريم پاسخ اين گونه ايرادات روشن مى شود. لذا در حديثى در اصول کافى از امام باقر(عليه السلام) آمده است که بعد از اشاره به عيب و نقصان گروهى از زنان در پايان مى فرمايد: ♦️ «إِلاَّ الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ; غير از زنان مسلمان».(12) در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: 🍃«الاِمْرَأَةُ الصَّالِحَةُ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُل غَيْرِ صَالِح; يک زن صالحه برتر است از يک هزار مرد ناصالح».(13) در حديث مفصلى از امام صادق(عليه السلام) که در کتاب کافى آمده نيز تقسيم بندى روشنى درباره زنان ديده مى شود که امام(عليه السلام) گروهى از آنان را مايه سعادت مردان مى داند و گروهى را اسباب غبن مى شمارد; 🍃«فَمَنْ يَظْفَرْ بِصَالِحِهِنَّ يَسْعَدْ وَمَنْ يُغْبَنْ فَلَيْسَ لَهُ انْتِقَام».(14) 🔹روايات سه گانه بالا و همچنين روايات ديگرى که در همان باب از کافى (باب اصناف النساء) آمده قرينه روشنى است بر تفسيرى که درباره سخنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه آورديم. 🌿2. اخلاق اسلامى در برابر دشمنان: آنچه در نامه بالا و بعضى از نامه هاى گذشته و آينده آمده است، بيانگر روش اسلام در ميدان نبرد و در برابر دشمنان است. روشى که تمام موازين صحيح نبرد را آميخته با مسائل اخلاقى نشان مى دهد. بر خلاف روش دنياى مادى و روش دشمنان امام(عليه السلام) که هيچ قيد و شرطى را در ميدان جنگ پذيرا نبودند. ناجوانمردانه ترين کارها اگر به اهداف آنها کمک مى کرد، مجاز بود; و بهترين دستورهاى انسانى و اخلاقى اگر در مسير منافع آنها نبود، ممنوع شمرده مى شد. اين تفاوت را به خوبى مى توان در طرز رفتار امام(عليه السلام) و طرز رفتار معاويه مشاهده کرد. 🍃بعضى از تحليل گران پيشين و امروز که افکارشان تحت تأثير مکتب هاى مادى بوده و هست همين تفاوت را دليل بر برترى سياست هاى معاويه بر سياست امام(عليه السلام) مى گيرند. 🔹در اينجا بد نيست به سخنى از جاحظ در اين زمينه گوش فرا دهيم او مى گويد: بعضى از کسانى که خود را عاقل و دانا و فهيم مى دانند و در واقع عوام هستند و خود را از خواص مى پندارند، گمان مى کنند که معاويه بهتر از على(عليه السلام) فکر مى کرد و در مسائل سياسى دقيق تر مى انديشيد درحالى که مطلب چنين نيست، زيرا على(عليه السلام) در جنگهايش کارى جز آنچه موافق کتاب و سنّت بود انجام نمى داد درحالى که معاويه بر خلاف کتاب و سنّت عمل مى کرد و هرگونه نيرنگى را اعم از حلال و حرام به کار مى برد و در جنگهايش مطابق سيره پادشاهان ظالم غير مسلمان عمل مى کرد. على(عليه السلام) دستور مى داد که آغازگر جنگ نباشيد، فراريان را تعقيب نکنيد، مجروحان را به قتل نرسانيد، درهاى بسته را نگشاييد و خودش اين برنامه را در تمام جنگها به کار مى برد. 🔹 درحالى که جنگ جويانى (همچون لشکر معاويه) به هيچ قيد و شرط اخلاقى مقيد نبودند، اگر دشمن در خواب بود به او حمله مى کردند و از سوزاندن و غرق کردن دشمن پروا نداشتند هنگامى که گروهى از عوام خدعه و نيرنگهاى معاويه را ديدند و نتايج آن را بررسى کردند درحالى که على(عليه السلام) مرتکب هيچ يک از آنها نشد به واسطه کوتاهى عقل و قلت علم و دانش تصور کردند اين دليل بر برترى سياست معاويه بر سياست على(عليه السلام) است.(15) 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۱۴ 🔹نکته ها: 🔸1. موقعيت زنان در نهج البلاغه: در چندين مورد از خطبه ها و نامه ه
🍃 ✅ادامه شرح نامه ۱۴ نکته مهمّى که نبايد از آن غفلت کرد اين است که على(عليه السلام) ـ و تمام مردان الهى ـ مهم ترين هدفشان حفظ ارزش ها بود و حتى آن را بر پيروزى در ميدان جنگ ترجيح مى دادند; زيرا پيروزى موقتى بود و حفظ ارزش ها ماندگار است و اگر با اين ديد به برنامه هاى انبيا و اوليا نگاه کنيم پاسخ بسيارى از سؤالات روشن مى شود. ❓بعضى سؤال مى کنند چرا هنگامى که عمرو عاص و بسر بن ارطاة در زير شمشير على(عليه السلام) قرار گرفته بود، حضرت به زندگانى اين دو موجود کثيف و خونخوار پايان نداد، زيرا آنها پيراهن خود را بالا زده بودند و عورت خود را نمايان ساخته بودند. پاسخش اين است که امام(عليه السلام) حفظ ارزش ها را بر اين امور مقدم مى داشت و اين يک مکتب عالى الهى و انسانى است که ممکن است بسيارى آن را برنتابند. ▫️در دنياى امروز سخن از حفظ ارزش ها در ميدان جنگ، زياد به ميان مى آيد; ولى بسيارى از سلاح ها جزء سلاح هاى ممنوعه شمرده مى شود و دستوراتى درباره عدم حمله به غير نظاميان و رفتار انسانى با اسيران داده شده است; ولى همان گونه که بارها و بارها در تاريخ معاصر ديده ايم، به هنگام عمل هيچ يک از آنها به رسميّت شناخته نمى شود. با سلاحهاى کشتار جمعى مانند بمب اتم و سلاحهاى شيميايى گروه زيادى از انسانها را مى کشند و غير نظاميان را به خاک و خون مى کشند و اسيران جنگى را زير بدترين شکنجه ها قرار مى دهند و مى توان گفت اعمال اينها از اعمال کسانى که دم از ارزشها نمى زدند و مرتکب انواع خلاف ها مى شدند بدتر است، زيرا در سخن، از ارزشها حمايت کردن و در عمل مخالفت نمودن چيزى جز نفاق نيست و کسانى که چنين مى کنند جزء منافقانند‌ 📚پی نوشت: 1 . سند نامه: نويسنده کتاب مصادر تصريح مى کند که اين وصيّت و سفارش به طور متواتر از امام(عليه السلام) نقل شده است امام(عليه السلام) بارها همين سخنان را به عنوان توصيه و سفارش به اصحاب و يارانش مى نمود. گروهى از کسانى که قبل از سيد رضى بوده اند آن را در کتاب هاى خود نقل کرده اند از جمله طبرى که در کتاب تاريخ معروف خود در حوادث سال 37 از عبد الرحمن بن جندب از پدرش نقل مى کند که على(عليه السلام) در هر ميدان نبردى که با دشمن روبه رو مى شديم همين سفارش ها را به ما مى فرمود و نيز نصر بن مزاحم در کتاب صفين خود همين مضمون را نقل کرده است، مرحوم کلينى نيز در کتاب فروع کافى در کتاب جهاد آن را از همان راوى (عبدالرحمن بن جندب از پدرش) آورده است همچنين مسعودى در مروج الذهب و ابن اعثم کوفى در کتاب الفتوح; و بعد مى افزايد با توجّه به اين همه از راويان قبل از سيّد رضى نيازى نمى بينيم که نام کسانى را که بعد از سيّد رضى اين نامه را از امام(عليه السلام) نقل کرده اند بياوريم (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 217). 2 . بحارالانوار، ج 32، ص 313. 3 . مائده، آيه 33 . 4 . بقره، آيه 194 . 5 . «معور» در اصل از ريشه «عار» و «عور» بر وزن «غور» به معناى عيب گرفته شده است. سپس به معناى نقاط آسيب پذير به کار رفته و معور به کسى گفته مى شود که توانايى دفاع از خود را ندارد و در برابر حمله مخالفان آسيب پذير است و عضو جنسى را از اين جهت عورت گفته اند که آشکار ساختن آن مايه عيب و عار است. 6 . «لا تُجْهِزُوا» از ريشه «اجهاز» به معناى تسريع در قتل مجروحان و پايان دادن به عمر آنهاست، شبيه چيزى که امروز به عنوان زدن تير خلاص گفته مى شود. 7 . کافى، ج 5، ص 33، ح 2. 8 . «فَهر» به معناى قطعه سنگ صافى است که مشت انسان را پر مى کند و «فِهر» بر وزن «شعر» به سنگ هايى گفته مى شود که با آن ادويه را نرم مى کنند. 9 . «هراوة» به معناى قطعه چوبى مانند عصا و چماق است. 10 . «عقب» به معناى فرزند است خواه پسر باشد يا دختر. 11 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 105. 12 . کافى، ج 5، ص 505، ح 4. 13 . وسائل الشيعه، باب 89 از ابواب مقدمات نکاح، ح 2. 14 . کافى، ج 5، ص 323، ح 3 باب اصناف النساء. 15 . شرح نهج البلاغه علاّمه تسترى، ج 13، ص 514.   ⚘ eitaa.com/Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۱۵/ راز و نياز با خدا ✨ #نيايش‌در‌جنگ خدايا! قلبها به سوي تو روانه شده، و گرد
🌿 ✅شرح نامه ۱۵ (مکارم شیرازی) 🔹از دعاهاى امام(عليه السلام) است که همواره به هنگام روبه رو شدن با دشمن در ميدان جنگ مى خواند.(1) 📜نامه در یک نگاه: امام(علیه السلام) در این دعا ناراحتى خود را از بروز و ظهور جنگ، آشکار مى سازد و از کثرت اعدا و پراکندگى مسلمانان در نبودن پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به خدا شکایت مى برد و سرانجام از خداوند صلح و عدالت و پایان گرفتن جنگ را طلب مى کند. اینها همه نشان مى دهد که اسلام هرگز طرفدار جنگ نیست و جنگ همواره امرى تحمیلى محسوب مى شود، زیرا آثار زیانبار جنگ ها گاهى در نسل هاى متوالى ادامه دارد; مخصوصاً در جنگ هاى امروز که آثار تخریبى آن بسیار بیش از گذشته است. مثلا سالیان درازى است که آتش جنگ هاى جهانى خاموش شده; ولى هنوز معلولان فراوان آن در گوشه و کنار جهان به چشم مى خورند. 🍃دعاى جامعى براى ميدان نبرد: همان گونه که در بالا اشاره شد حضرت هر زمان که در ميدان جنگ در برابر دشمن قرار مى گرفت، اين دعا را مى خواند. اين نشان مى دهد که امام(عليه السلام) همواره يارانش را به اين نکته توجّه مى داد که اين جنگ براى برترى جويى و غلبه بر دشمن به منظور رسيدن به مال و مقام نيست، بلکه جهادى است که از مهم ترين عبادت ها محسوب مى شود و بايد به نام خدا و به ياد خدا در اين ميدان گام نهاد و پيروزى خود را از او خواست، با نيّتى خالص گام برداشت و با قلبى مملوّ از عشقِ خدا بر دشمنان حق حمله آورد. نخست عرضه مى دارد: «خداوندا! قلب ها به تو پيوسته، گردن ها به سوى تو کشيده شده، چشم ها به جانب تو خيره گشته، قدم ها در راه تو جابجا شده و بدن ها فرسوده گرديده است»; 🍃 (اللَّهُمَّ إِلَيْکَ أَفْضَتِ(2) الْقُلُوبُ وَ مُدَّتِ الاَْعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ(3) الاَْبْصَارُ وَ نُقِلَتِ الاَْقْدَامُ وَ أُنْضِيَتِ(4) الاَْبْدَانُ). ▫️اشاره به اينکه هدف نهايى تويى و هر گامى که بر مى داريم براى تو و به سوى توست. آرى مجاهدان اسلام در تمام برنامه هايى که دارند هدفشان خداست، لذا قرآن مجيد مى فرمايد: ✨«(ما کانَ لاَِهْلِ الْمَدينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِّنَ الاَْعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَّسُولِ اللهِ وَلا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ فِي سَبيلِ اللهِ وَلا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْکُفّارَ وَلا يَنالُونَ مِنْ عَدُوّ نَيْلاً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ * وَلا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَلا کَبيرَةً وَلا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ ما کانُوا يَعْمَلُونَ); 🍃 سزاوار نيست که اهل مدينه و کسانى از اعراب باديه نشين که اطراف آنها هستند، از پيامبر خدا جدا شوند; و براى حفظ جان خويش، از جان او چشم بپوشند; زيرا هيچ گونه تشنگى و خستگى و گرسنگى در راه خدا به آنها نمى رسد و هيچ گامى که موجب خشم کافران مى شود بر نمى دارند، و ضربه اى از دشمن نمى خورند مگر اينکه به خاطر آن عمل صالحى براى آنها نوشته مى شود; زيرا خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نمى کند و هيچ مال کوچک يا بزرگى را (در اين راه) صرف نمى کنند و هيچ سرزمينى را (به سوى ميدان جهاد يا در بازگشت) نمى پيمايند جز اينکه براى آنها نوشته مى شود; تا خداوند آن را به عنوان بهترين اعمالشان، پاداش دهد».(5) 🌻سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به انگيزه دشمنان براى جنگ با او اشاره مى کند تا سربازانش به حقيقت امر آشنا گردند; عرضه مى دارد: ♦️ «خداوندا کينه نهانى اين گروه آشکار شده و ديگ هاى دشمنى و عداوت در سينه آنان به جوش آمده است»; 🍃 (اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَکْنُونُ الشَّنَآنِ، وَ جَاشَتْ(6) مَرَاجِلُ(7) الاَْضْغَانِ(8)) 🌱ادامه‌دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌿 ✅شرح نامه ۱۵ (مکارم شیرازی) 🔹از دعاهاى امام(عليه السلام) است که همواره به هنگام روبه رو شدن با
▫️ ✅ادامه شرح نامه ۱۵ اشاره به اينکه اينها همان کينه هاى عصر جاهليّت و زمان پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) است که در زمان پيروزى آن حضرت همه را مخفى داشتند و به ظاهر مسلمان شدند ولى کينه و عداوت را در دل پنهان مى کردند و اين منافقان بعد از زمان حيات پيامبر(صلى الله عليه وآله) زمينه را براى آشکار ساختن آن کينه ها مناسب ديدند. 🔻چه کسى انکار مى کند که معاويه، فرزند دشمن شماره يک پيغمبر(صلى الله عليه وآله) ابوسفيان و هند معروف به جگرخوار است و هم دستان او گروهى از منافقان و دشمنان اسلام در عصر ظهور اسلام و يا فرزندان آنها بودند و احقاد بدريّه و حنينيّه و غير آن را در برابر امام(عليه السلام) بروز دادند. 🔹اين درسى است براى اصحاب و يارانش تا بدانند با چه کسى مى جنگند و براى چه جهاد مى کنند. آن گاه در پايان اين دعا بار ديگر دست توسّل را به دامان لطف پروردگار زده، با تعبيرى که از صفاى دل و نورانيّت باطن و محبّت به همه کس حتى به دشمن حکايت مى کند عرضه مى دارد: 💔 «خداوندا! شکايت خود را به سوى تو مى آوريم که پيامبرمان از ميان ما رفته، دشمنان ما فراوان گشته و خواسته ها و اهدافمان مختلف و متشتّت شده است. پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حق داورى کن (و درهاى پيروزى، صلح و عدالت را به روى ما بگشا) که تو بهترين داورى کنندگانى»; 🍃(اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَيْکَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا، وَکَثْرَةَ عَدُوِّنَا، وَتَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا (رَبَّنَا افْتَحْ(9) بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ)(10)). 🔹اين تعبيرات بيانگر نهايت لطف و محبّت امام(عليه السلام) حتى نسبت به دشمنان فريب خورده و گمراه اوست تعبير به «قَوْمِنا» و تعبير به (داورى کن) به جاى (پيروز نما) و تعبيراتى که با صيغه جمع بيان شده «غَيْبَةَ نَبِيِّنَا، وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا» همه نشان مى دهد که هدف نهايى امام(عليه السلام) آن است که آنها به سوى حق باز گردند و با ساير مسلمانان دست به دست هم دهند و در برابر دشمنان بايستند. 📚پی نوشت: 1 . سند دعا: اين دعا را قبل از مرحوم سيّد رضى، جمع ديگر از معاريف در کتاب هاى خود نقل کرده اند از جمله نصر بن مزاحم در کتاب صفين آن را با چهار سند از امام(عليه السلام) نقل کرده است که اضافات قابل ملاحظه اى بر آنچه مرحوم سيّد رضى آورده است دارد. مرحوم شيخ مفيد نيز آن را در کتاب النصرة ذکر کرده و مى فرمايد: امام(عليه السلام) اين دعا را روز جنگ جمل مى خواند. در کتاب صفين عبد العزيز بن يحيى الجلّودى نيز مطابق نقل مرحوم علاّمه مجلسى آمده است. (و سيّد بن طاووس آن را در مهج الدعوات ذکر کرده است). در روايات بالا گاه اشاره به جنگ جمل و گاه اشاره به جنگ صفين و يوم الهرير شده و از بعضى استفاده مى شود که امام(عليه السلام) هر زمان به سوى ميدان جنگ حرکت مى کرد اين دعا را قرائت مى فرمود (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 220). 2 . «افضت» از ريشه «افضاء» و «فضا» گرفته شده و به معناى وصول به چيزى است، گويى در فضاى او وارد شده است. 3 . «شخصت» از ريشه «شخوص» به معناى خيره شدن چشم است به چيزى به گونه اى که پلک را باز و بسته نکند. 4 . «انضيت» از ريشه «انضاء» به معناى لاغر و نحيف کردن بدن انسان يا حيوان است و به معناى فرسوده و رنجور ساختن نيز آمده است. 5 . توبه، آيات 120 و 121. 6 . «جاشت» از ريشه «جيش» بر وزن «عيش» به معناى جوشيدن و به غليان آمدن است. اين واژه در غليان ظاهرى اشيا و يا غليان معنوى و درونى; مانند غليان غم و غصه در درون سينه ها اطلاق مى شود. 7 . «مراجل» جمع «مرجل» بر وزن «منبر» به معناى ديگ است. 8 . «اضغان» جمع «ضغن» به معناى کينه است. 9 . «افتح» از ريشه «فتح» گاه به معناى پيروزى و گاه به معناى گشودن و گاه به معناى داورى کردن است که همه آنها به نوعى گشودن محسوب مى شود. 10 . اعراف، آيه 89 .   ⚘ @Nahjolbalaghe2