#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مقتل_الحسین
#مقتل
⭕️ مقتل شماره 128
🩸با دیدنِ بدن إرباً اربای علی اکبر علیهالسلام، پاهای مبارک سیدالشهدا علیهالسلام از رکاب جدا شد و از همان بالای اسب بر زمین افتاد …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که امام حسین علیه السلام در پی علی اکبرش در وسط میدان میرفت،
📋 كَانَ في طَريقِهِ يُلهجُ بِذِكرِهِ و يَصيحُ و يُكثِرُ مِن قَولِهِ:«وَلَدِي عَليّ، وَلَدِي عَليّ»
▪️دائماً در راه ذکر علی اکبرش را بر زبان داشت و فریاد میزد و پیوسته میگفت:
پسرم علی! پسرم علی!
📋 أَینَ أنتَ یا قُرَّةَ عَینِی؟ و یا شَبیهَ جَدِّی؟
▪️کجایی ای نور چشمانم؟! کجایی ای شبیه جدّم؟!
🥀 سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام هر گونه که بود لشکر را کنار زد تا به بالای نعش جوانش علی اکبر علیه السلام رسید. در آن حال وقتی که بدن ارباً اربای جوانش را دید،
📋 فَأَخْلَىٰ رِجْلَيْهِ مَعاً مِنَ الرِّكابِ، ورَمَىٰ بِنَفسِهِ عَلىٰ جَسَدِ وَلَدِهِ، و أَخَذَ رَأسَهُ فَوَضَعَهُ في حِجرِهِ، و جَعَلَ يَمسَحُ الدَّمَ وَالتُّرابَ عَنْ وَجهِهِ،
▪️دیگر، پایش از رکاب اسب جدا شد و از همان بالا، خودش را به روی بدن جوانش علی اکبر انداخت و سرش را در بر گرفت و خون و خاک را از صورتش پاک میکرد.
📚مقتل الحسين عليه السلام،بحرالعلوم ص۳۴۶
📚بحرالمصائب ج۴ ص٣٢٣ (با اندکی تفاوت)
✍ شیشه ی عمر پدر خُرد شدی در نظرم
سر پیری چه بلاییست که آمد به سرم
خواستم پر بکشم سمت تو..،خوردم به زمین
طرزِ درهم شدنت چیده همه بال و پرم
لختهخون! خواهشاً از حنجره اش دست بکش
تا اگر شد فقط این بار بگوید:پدرم
شمر با هر ولدیگفتنِ من می خندد
پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم
تا به حالا نشده پیش پدر پا نشوی
حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم
نیزه مسمار شد و چنگ به پهلویِ تو زد
داغ زهراییِ تو شعله زده بر جگرم
تیغها! از بدنِ ریخته پا بردارید
بگذارید که از معرکه او را ببرم
می شمارم همه اعضای تو را..،باز کَم است
تکّه ای از تو کجا مانده؟!..،خودم بی خبرم
آنقَدَر بند به بند بدنت وا شده است
می شود در دل قنداقه تو را بُرد حرم
کار تشییع تو یک روز زمان خواهد بُرد
همه از خیمه بیایید که من یک نفرم