🔆 #پندانه
✍ دریاب کزین جهان گذر خواهد بود
🔹عارفی از بازاری عبور میکرد که دید پیرمردی با کارگرِ باربری بر سر یک درهم جنگ میکند و با شلاق بدهی خود را از او میخواهد.
🔸جمعی آن صحنه را نگاه میکردند. عارف شلاق از دست پیرمرد گرفت و بدهی جوان را در دستش گذاشت.
🔹سپس گفت:
ای پیرمرد! بر خود چقدر عمر میبینی که چنین در سن پیری به دنبال درهم و دیناری؟!
🔸به خدا قسم من میترسم ذکر «لا إله إلّا الله» را بر زبان بیاورم و نمیگویم. چون ترس دارم «لا إله» را بگویم و بقیه را اجل امانم ندهد تا بر زبان آورم و کافر بمیرم.
🔹من به اندازۀ فاصله «لا إله» تا «إلّا الله» گفتن که چشم برهمزدنی زمان لازم دارد، بر خود عمری نمیبینم.
🔸در این بین، جوانی چون این سخن شنید بیهوش شد و افتاد و جان داد.
🔹عارف گفت:
ای پیرمرد برو و در کسب دنیای خود مشغول باش، آن کس که باید پند مرا میگرفت، گرفت.
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🦋آتش عشق🦋
روزی عارف پیری یكی شاگردانش را دید كه زانوی غم بغل گرفته. پس نزد او رفت و جویای احوالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت كرد. اینكه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده.
شاگرد گفت كه سال های متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ كرده بود و با رفتن دختر باید برای همیشه با عشقش خداحافظی كند.
پیر گفت: اما عشق تو چه ربطی به دختر دارد؟
شاگرد با حیرت گفت: ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان در من ایجاد نمی شد.
پیر با لبخند گفت: چه كسی چنین گفته است تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی؟
هر كس دیگری هم بود تو آتش عشق را به سوی او می فرستادی. بگذار دخترك برود. سپس این عشق را به سویی دیگر بفرست مهم این است كه شعله عشق را در دلت خاموش نكنی.
دخترك اگر رفته پس با رفتنش پیغام داده كه لیاقت عشق تو رو ندارد. چه بهتر بگذار او برودتا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا كند.
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#داستان_آموزنده
📚هر چه کنی به خود کنی
✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود…
سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد
"این داستان زندگی ماست"
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم، اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد..
شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند!
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#تلنگر
اگر سر ظهر پدرت تو را صدا بزند
و تو همان موقع بگویی بله
می گوید : بیا پدرجان کارت دارم.
ولی اگر بعداز ظهر بروی بگویی : پدرجان ظهر مرا صدا کردید چه کار داشتید؟
پدر می گوید : الان جواب می دهی؟! من ظهر صدایت زدم
نماز هم، چنین است, یعنی خداوند اول ظهر صدا می زند
قد قامت الصلوه ولی تو بعد از ظهر بروی بگوئی الله اکبر!!
🎙 آیتالله مجتهدی تهرانی (ره)
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
مثل عقـاب باشید
شما خـلق شده اید تا مثل عقاب باشید، اوج بگیرید و کارهای بــزرگ انجام دهید.
همه ما کلاغ هایی را در اطــرافمان داریم که بر سرمان جیغ می کشند، مرغ هایی که به ما نوک می زنند و شاهین هایی که به ما حمله می کنند.
آنها سعی دارند مــا را وارد جنگ های بی اهمیت کنند و شما باید زرنگ باشید و در جنگی شرکت نکنید که اهمیت ندارد. هرگــز در دام چنین مبارزاتی نیفتید.
مزیت شما این است که عقابید و می توانید در اوج پرواز کنید، جایی که هیچ پرنده دیگری به آن نمی رسد. کلاغ ها خیلی دوست دارند عقاب ها را اذیت کنند. کلاغ با اینکه از عقــاب کوچکتر است اما چون چابک تر است می تواند سریع تر بچرخد و مانور دهد.
گاهی اوقات مــوقع پرواز بالای سر عقاب قرار می گیرد و به سمت آن شیرجه می رود، اما عقاب می داند که می تواند اوج بگیرد. عقاب، به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتــر اوج می گیرد و سرانجام کلاغ عقب می افتد.
وقتی کسی از روی حسادت و غــرض ورزی اذیت تان می کند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت ســرتان رها کنید و او را نادیده بگیرید
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅«اعمالی که موجب بی برکتی، فقر و قفل شدن زندگی مےشوند»
💫غذا خوردن بدون شستن دست.
💫غذا خوردن بدون گفتن بسم الله
💫غذا خوردن در تاریکی
💫غذا خوردن درحالت تکیه
💫نوشیدن درحالت ایستاده(شب)
💫خوردن نوشیدن درحالت جنابت
💫استفاده از ظروف شکسته
💫قطع کردن نان با دندان
💫خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید.
💫خوابیدن بین مغرب وعشاء
💫ادرارنمودن زیردرخت
💫ادرار نمودن درحالت ایستاد
💫ادرار نمودن درحمام
💫جارو زدن منزل موقع شب
💫شانه کردن زنان سر خود را درحالت ایستاده
💫دعا نکردن برای پدر مادر
💫کوتاه کردن ناخن با دندان
💫 صدا زدن پدر مادر با اسم آنها
💫گذاشتن تار عنکبوت در خانه
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
به ریشش چه کار داری؟!!
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (ره) می گوید:
شبی وارد جلسه شدم، کمی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بود.
چشمم که به افراد جلسه افتاد، یکی را دیدم که ریشش را تراشیده بود، در دل ناراحت شدم و پیش خود اعتراض کردم که چرا این شخص چنین کرده است. جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود، ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت:
به ریشش چه کار داری؟ ببین اعمالش چگونه است. شاید یک حسنی داشته باشد که تو نداری!
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#خــدا هـسـت
سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است خدا هست،
پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست،
کودکی رفت کنار تخته،گوشه تیرک این تخته نوشت:در دل کوچک من،
درد زیاد است
ولی یاد خدا هست
مادری گفت دلم میلرزد،
کودکانم چه بپوشند،چه بگویم که بدانند
نداری درد است،
پدر از شرم سرش پایین بود
زیر لب زمزمه میکرد:خدا هست . . .
و خدا هست ،
ولی . . .
👈بگذریم ،
ک خدا هست . .
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
بدانید
چاقو . . اسماعیل را نکشت
آتش . . ابراهیم را نسوزاند
نهنگ . . یونس را نخورد
دریا . . موسی را نبلعید
💐اگر به خدااعتماد کنید و بااو باشید,همیشه درپناهش خواهیدبود💐
#داستانهای_آموزنده
کانال #نماز_خوب
⭕ @Namaztchtore
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃