eitaa logo
کانال نماز خوب
1.6هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
✅ کانال اول و سوم ما 👇 @ahkaamcanonical :احکام 🔰 @Talino_Hoseini :مشاوره 🔰 🔴 جهت پیشنهاد،انتقاد و پاسخگویی #سئوالات_شرعی، #ازدواج، و...👇 @fatematozahrastmadaram 📬 🔵 جهت تبادل و تبلیغ:👇 @fadaypedar79 📨 کپی_آزاد ۹۹/۲/۱۷ ♥از صبوری شما متشکریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 تعیین وقت نماز 🌼 زاده_آملی 🌹 حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله بلندى دیوار را براى تعیین اوقات نماز به اندازه قامت انسان معتدل القامه مقرّر داشت . 🦋 به فرمان حضرت رسول الله دیوار طرف غرب مسجد مدینه درست بر خط نصف النهار بنا نهاده شده است ، و هر دیوارى ، بر خط نصف النهار بنا شود هنگام ظهر سایه ندارد، و چون زوال شود سایه از طرف شرقى دیوار در پایه آن ظاهر مى گردد، 🌹 جناب رسول الله پدید آمدن سایه جانب شرقى دیوار را علامت وقت نماز ظهر قرار داد، و چون مردم سایه دیوار را در پایه آن از طرف شرقى مى دیدند ظهر به جاى مى آوردند. 🦋 و بدیهى است كه بعد از زوال سایه دیوار به تدریج بیشتر مى شود، پیغمبر اكرم دستور فرمود كه هرگاه سایه به اندازه ارتفاع قامت دیوار شود نماز عصر كنند، مسلمانان از پایه دیوار تا هفت پا اندازه مى كردند، 🌹 چون سایه به آن اندازه مى رسید مى دانستند هنگام نماز عصر فرا رسید و نماز عصر مى خواندند. و آن حضرت آخر وقت عصر را وقتى معین فرمود كه سایه دو برابر شاخص ‍ شود. 📒 هزار و یك كلمه ، ج 3، ص 116 – 115. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. کانال @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🧡 عابد روسياه و گنهكار روسفيد 🧡 🍃 امام باقر علیه السلام فرمود: دو مرد وارد مسجد شدند، يكي از آنها عابد بود و ديگري گنهكار بود، وقتي كه از مسجد بيرون آمدند مرد گنهكار، مؤمن راستين بيرون آمد، ولي مرد عابد، فاسق و گنهكار، خارج شد، 🍃 از اين رو كه عابد وقتي وارد مسجد شد، به عبادت خود مي باليد و در انديشه خود به عبادتش مغرور بود، ولي گنهكار در فكر پشيماني از گناه و طلب آمرزش گناهانش از خدا بود. 🌳 خداوند به حضرت داود علیه السلام خطاب كرد: بَشّر المُذنبين وَ انذرِ الصّديقين گنهكاران را مژده بده و درستكاران راستگو را بترسان. 🌳 حضرت داود عرض كرد: چگونه گناهكاران را مژده بدهم و درستكاران را بترسانم؟! خداوند فرمود: به گناهكاران مژده بده كه من پذيراي توبه و بخشنده گناه هستم و درستكاران را بترسان كه به اعمال خود، خودبين نشوند، زيرا بنده اي نيست كه او را به پاي حساب رسي بكشم، مگر اينكه (بر اثر ناخالصي هاي عبادتش) به هلاكت بيفت. 📚 کافی، ج 2، باب العجب، حديث 6 و 8، ص 314. ❇️ بر همين اساس سعدی مي گويد: 🔸سخن ماند از عاقلان يادگار 🔸ز سعدی همين يك سخن گوش‌دار 🔹گنه كار انديشناك از خدای 🔹بسی بهتر از عابد خود نمای 🔸كه آن ار جگر خون شد از سوز درد 🔸و اين تكيه بر طاعت خويش كرد 🔹ندانست كه در بارگاه غنی 🔹سر افكندگی به ز كبر و منی 🔸بر اين آستان، عجز و مسكنيت 🔸به از طاعت و خويشتن بينيت کانال @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌸 🌸 عزم جهادی برای ساخت نمازخانه 🌸 🦋 دید بچه ها جایی برای ندارند. هر کس گوشه ‌ای از پادگان روی سنگ و کلوخ به نماز می ‌ایستد؛ بعضی ‌ها هم به ‌صورت پراکنده نماز جماعتی می خوانند. 🦋 دستور داد حسینیه ‌ای داخل پادگان دوکوهه بسازند تا نمازهای جماعت را آنجا برقرار کنند. مدتی گذشت دید کسی برای ساخت حسینیه اقدامی نکرده است. 🦋 علت را پرسید؛ گفتند: بودجه نداریم. گفت: اینجا یک صندوق می زنیم، هرکس رد شد مبلغی بیندازد تا حسینیه ساخته شود. 🦋 خودش هم کلنگی برداشت و به زمین زد تا نشان دهد که برای ساخت حسینیه جدی است. با پیگیری ‌های شهید همت بالاخره حسینیه پادگان ساخته شد و جایی سر پوشیده برای اقامه نماز جماعت در اختیار رزمنده ها قرار گرفت. 🦋 این ‌طوری اشتیاق نیروها برای برگزاری نماز جماعت بیشتر شد. 📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 21. کانال ⭕️ @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌸 در سفر عمره، در خدمت شهید بودم. بلیط یکسره و مستقیم به جده پیدا نشده بود لذا به بیروت رفتیم که از آنجا به عربستان برویم. 🌼 در فرودگاه بیروت چند ساعت معطل شدیم. وقتی سوار هواپیما شدیم نزدیک مغرب بود. هواپیما باز هم تأخیر داشت. حاج آقا کوشش کرد را اول وقت بخواند. 🌸 خدمه می گفتند نمی شود پیاده شوید؛ ممکن است هواپیما حرکت کند! آنقدر هواپیما تأخیر کرد که حساب کردیم تا رسیدن به عربستان و جده نماز می شود. 🌼 ایشان با ناراحتی برخاستند و گفتند: پیاده شویم. اگر چه هواپیما برود. خدمه گفتند: درها بسته شده و هواپیما در حال روشن شدن است! ایشان چند لحظه ایستاده و در حال توجه خاصی سکوت کردند! 🌸 وقتی هواپیما روشن شد، از موتور آن آتش محسوسی بیرون آمد؛ فوراً هواپیما را خاموش و مسافرین را پیاده کردند و گفتند 4 ساعت دیگر تأخیر داریم. ایشان با خوشحالی بسیار با دوستان پیاده شده و می گفتند: «نماز، نماز.» 🌼 به محض رسیدن به سالن فرودگاه، نماز را با توجه و شکرگزاری اقامه کردند. سلام نماز را که دادیم، مأمورین گفتند: آقا سوار شوید نقص هواپیما برطرف شده و می خواهد حرکت کند! 📚 شاهد یاران، شماره 53 و 54، ص 5. ↙️بپیوندید↙️ کانال @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌼 [یکی از مراجع بزرگ شیعه ده‌ها سال مستأجر بود.] یکی از مقلدین ایشان قبل از سفر حج پولی را نزد شیخ آورد و گفت: 🌸 این مبلغ را از مال خمس داده و خالص تقدیم شما می کنم تا با آن خانه ای بخرید و از مستأجری راحت شوید». شیخ آن پول را پذیرفت. 🌼 آن شخص بعد از سفر حج به خدمت شيخ انصاری رسید و پرسید: «خانه خریدید؟» شیخ گفت: «آری» و او را به کنار مسجدی برد 🌸 و گفت: «این را با پولی که داده بودی بنا کردم.» آن شخص گفت: «من آن پول را برای خانه داده بودم، نه مسجد.» 🌼 شیخ جواب داد: «چه خانه ای بهتر از این مکان مقدس که در آن عبادت خدا می شود؟ اگر از دنیا کوچ کنم، این خانه باقی و ثابت است و به کسی منتقل نشده و خرید و فروش نمی شود. 🌸 [یعنی من به جای خانه خود ، خانه خدا ساختم که همیشه برای خودم می‌ماند، به ورثه منتقل نمی شود و در عوض خدا خانه ای ماندگار در بهشت به من عطا می‌کند.] 🌼 آن مسجد هنوز در شهر نجف باقی و به مسجد تُرک یا مسجد شیخ انصاری معروف است. 📖 شرح مکاسب ، ج ۱ ، ص ۱۳۰. کانال @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
| تفریح با دو شرط 🌳 يكى از علماء به آيت الله ميرزاجواد آقا تهرانى رضوان الله علیه نقل كرد كه در دوران تحصيل در حوزه علميه قم گاهى بعضى از دوستان حاج آقا روح الله [امام خمینی] به ايشان اصرار مى ورزيدند كه يك روز تعطيلى براى گردش به خارج از شهر بروند كه استراحتى بنمايند. 🌳 ولى آقا قبول نمى نمودند و گاهى كه اصرار به حد بالايى مى رسيد با دو شرط قبول مى نمودند كه بيايند: 👈 اول اينكه، هر كجا وقت نماز رسيد ولو در جاى نامناسب نماز را بخوانند. 👈 دوم اينكه، از احدى سخنى كه بوى از آن استشمام شود شنيده نشود. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان ۳۴. کانال ⭕️ @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🚘 ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ⁉️ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ و ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟! 👈ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ.. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ راصدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم!! کانال ⭕️ @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
| شیوه شیخ عباس قمی برای آباد کردن مساجد 🦋 مردم علاقه مند بودند كه لااقل يك خود را با مرحوم حاج شيخ عباس قمى بجا آوردند. يكى از عادات ايشان اين بود كه اغلب اوقات نماز خويش را در مساجد متروكه بجا مى آورد. ⭐️ اتفاقاً به محض اطلاّع مردم روز به روز بر كثرت جمعيت افزوده مى شد تا به حّدى كه آن مسجد مورد علاقه مردم و به دست همان مردم تعمير مى گرديد. 🦋 شيخ پس از آن ديگر در آن مسجد حاضر نمى شد و يك مسجد متروكه و مخروبه ديگر را انتخاب مى كرد. ⭐️ پس از چند روز باز مردم مطلع شده و از راه هاى بسيار دور براى درك نماز ايشان به آن مسجد مى شتافتند و با مردم برای تعمیر آن مسجد مخروبه دست به کار می شدند. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان. کانال ⭕️ @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
| هدیه ی ارزشمند 🍀 رسول خدا صلی الله علیه و آله، پسرعمویش جعفر را مأمور کرد که با تعدادی از مسلمین راهی دیار حبشه گردند. 🔸 تقریباً پانزده سال از آن‌روز گذشته بود و دل پسرعموها برای یکدیگر یک ذره شده بود. 🍀 پس از بازگشت جعفر، رسول الله صلی الله علیه و آله به سمتش راه افتاد، در آغوشش گرفت، بین چشمانش را بوسید. 🔸 سپس مردم را به دورش نشانید و فرمود: آیا هدیه‌ای به تو ندهم؟ 🍀 گمان مردم این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله طلا یا نقره به او می‌دهند! 🔸 کمی که انتظار کشیدند دیدند حضرت رو به جعفر کردند و فرمودند: چیزی به تو می‌دهم که اگر روزی یک بار انجامش دهی برایت از دنیا و هر آن‌چه در آن است بهتر است، 🍀 اگر هر دو روز یک بار انجام دهی گناهان بین آن دو روزت بخشیده می‌شود، اگر هم هر یا هر ماه یا هر سال به جا آوری آمرزیده خواهی شد، حتی اگر گناهانت به تعداد ستارگان آسمان، برگهای درختان و ریگ‌های بیابان باشد. 🔸 سپس نمازی به ایشان یاد دادند که به نماز جعفر طیار معروف و هم‌چون مدالی بر سینه جعفر در دفتر تاریخ جاودانه شد. 📚 محمدعلی جابری؛ تقابل شیطان با نماز ؛ ص 30. کانال ⭕️ @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
؛ بخشش در لحظه🧭 🔆 صف های بسته شده بود و همه آماده شنیدن اذان بودند. ناگهان مردی با چهره ای نگران در حالی که سرش را پایین انداخته بود، در کنار پیامبر صلی الله علیه به زمین نشست، اما خجالت می کشید به چهره او نگاه کند. پیامبر صلی الله علیه با مهربانی نگاهی به او کرد و آماده شنیدن حرف ها یش شد. مرد به آهستگی و با صدای لرزان گفت ای رسول خدا من گناهی کرده ام که پیامبر صلی الله علیه دیگر به حرف های آن مرد گوش نداد و برخاست تا نماز را شروع کند مرد فکر کرد که بی موقع مزاحم آن حضرت شده است. به همین دلیل با شرمندگی بلند شد و به صف های نمازگزاران پیوست. همین که نماز تمام شد به سرعت و قبل از آن که کسی به حضور پیامبر صلی الله علیه برسد، نزد او رفت و دو زانو نشست. صلی الله علیه به چهره آن مرد نگاهی کرد. مرد که سرش پایین بود، گفت: «یا رسول الله عرض کردم گناهی کردم که پیامبر صلی الله علیه با مهربانی پرسید مگر اکنون با ما نماز نخواندی ؟ مرد جواب داد بله یا رسول الله پیامبر صلی الله علیه پرسید مگر به خوبی نگرفتی مرد جواب داد بله یا رسول الله حضرت به آرامی گفت پس نمازی که خواندی تو بود 📚 منبع تفسیر نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۸ کانال ⭕️ @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
؛ به احترام نماز ماشین خاموش شد🚘 چند سال قبل از پيروزى انقلاب، روزى باتفاق يكى از پسر عموهايم در يكى از خيابانهاى تهران منتظر تاكسى بوديم. بعد از کلی معطلی يك تاكسى وایساد و گفت: هر جا مى خواهيد بفرمائيد تا شما را برسانم. ما سوار شديم در ميان راه من به پسر عمويم گفتم : شكر خدا توی تهران يك مسلمانى پيدا شد كه ما را سوار ماشینش بکنه . راننده شنيد و گفت : اتفاقا من مسلمان نيستم و ارمنى هستم. اگر چه مسلمان نيستم، امّا به كساني لباس اهل علم دارند احترام میگذارم. بواسطه امرى كه ديدم، پرسيدم : چی ديدى؟ گفت : سالى كه مرحوم آيت الله حاج ميزرا صادق آقا مجتهد تبريزى را از تبريز به كردستان کردند، راننده آن ماشین من بودم. به محض اینکه چشم حاج آقا خورد به درخت و چشمه آب، فرمودند: اينجا نگهدارید، تا نماز ظهر و عصر را بخوانم. سرهنگى كه مأمور ايشان بود، به من گفت : برو، من هم رفتم. نزديك آب که شدیم،بدون دلیل ماشين خاموش شد، هر کاری كردم روشن نشد. پياده شدم ظاهرا ماشين عيب و ايرادى نداشت. امّا روشن نمى شد. آقا فرمود: حالا كه ماشين متوقف است بگذاريد نماز بخوانم. سرهنگ ساكت شد و آقا مشغول نماز گرديد. من هم سرگرم باماشين شدم. هنگامى كه آقا از نماز فارغ شد و در ماشين نشستند با يك استارت ماشين روشن گرديد و راه افتاديم... علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 35 🌹🌹🌹🌹🌹 کانال @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
؛ ضررِ مستدام🔥 🎙حجت الاسلام ابوالقاسم غروی می فرمودند: شخصی نزد پدرم آمد و طلب استخاره کرد. پدرم گفت: بد است ضرر می کنی. بلکه در هر معامله ای که انجام دهی ضرر خواهی کرد. آن مرد گفت: آقا چرا اینطور است؟ من می توانم کار را بیافرینم. اما در عین حال همیشه متضرر می شوم. پدرم گفت: می خواهی علت آن را بدانی؟ گفت: آری فرمود: علت آن دو چیز است: 📌یکی به خاطر خانه ای که در آن زندگی میکنی؛ 📌دوم به خاطر استخفاف و بی اهمیتی که نسبت به نماز داری. مثلا همین امروز نماز تو قضا شده است. هر گاه احتیاج به غسل داشتی باید قبل از طلوع آفتاب غسل کنی و نمازت را با طهارت بخوانی. آن مرد گریه کرد و رفت. بعد از مدتی نزد پدرم آمد , ولی هنوز خانه خود را تبدیل نکرده بود. چندی بعد معلوم شد که این خانه از قبل محل زندان دولت (طاغوت) بوده و در آنجا ظلم و ستمهای زیادی به مردم شده است. در آب انبار آن خانه، سنگهای بزرگی بوده است که با برداشتن سنگها سیاه چالهای زندان ظاهر شد. 📚روزنه ‌هایی از عالم غیب ؛ص ۱۸۷ کانال ⭕️ @Namaztchtore 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷