✔️ آیتالله شبیری زنجانی (مدظلهالعالی):
🔸 نزد مرحوم آقای داماد درس صوم و بحث زکات فطره میخواندیم. موضوع بحث این بود که ملاک در پرداخت زکات فطره، قوت غالب شخص است یا قوت غالب بلد.
🔹 درس آقای داماد تمام شده بود. من به ایشان عرض کردم قائل دیگری هم هست که ملاک زکات فطره را قوت غالب شخص در ماه رمضان میداند. ایشان با تعجب گفت: نشنیدهام. آقای جوادی آملی هم آنجا بود.
گفتم: قاآنی میگوید:
اگر زکات دهی فطره مرا «مِی» ده
که قوت غالب من باده بوده در رمضان
🔹 آقای جوادی از این تعبیر اینجانب خیلی خوشش آمده بود.
📚 جرعهای از دریا ج3 ص521
@Nardebane_feghahat
هدایت شده از نردبان فقاهت
✳️ #شرایع_الإسلام (7)
✔️ معروف است که شیخ جعفر کاشف الغطاء میگفت: من سیصد مرتبه کتاب شرایع را درس گفتم.
📚 قصص العلماء ص225
@Nardebane_feghahat
✳️ #مرحوم_آیت_الله_میرزا_علی_شیرازی (1)
🔸 یک سال حضرت آیة الله بروجردی (اعلی الله مقامه) از مرحوم میرزا علی شیرازی(ره) برای منبر در منزل خودشان در دهه عاشورا دعوت کردند، منبر خاصی داشت، غالبا از نهجالبلاغه تجاوز نمیکرد. ایشان در منزل آیة الله منبر میرفت و مجلسی را که افراد آن اکثرا از اهل علم و طلاب بودند، سخت منقلب میکرد، به طوری که از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشکها و حرکت شانهها چیزی مشهود نبود!
📚 عدل الهی، استاد مطهری ص213
@Nardebane_feghahat
شعری در مورد شهر «نجفآباد» اصفهان و مفاخر آن مشاهده کردم که بسیار زیباست:
در غرب صفاهان شده بنیاد یکی شهر
با مشورت حضرت شیخ علم الدهر
از مال نجف گشت چو این بادیه آباد
خواندند چنین خطه به دنیا نجفآباد
وقتی که شترها به قدمگاه رسیدند
خوابیده که گویی به سرانجام رسیدند
بردند خبر را به سوی شیخ بهایی
کی شیخ چه باشد سبب خیر و رهایی؟
گفتا که همانجا ز زر و سیم و طلاها
سازید یکی شهر مجلل ز بناها
چون میر شنید این سخن شیخ بگفتا
در حیرتم از خواب شب پیش، شگفتا
چون دوش بخسبیدم و در خواب بدیدم
از شاه نجف این سخن انگار شنیدم
آن مال که کردید بدین جای روانه
باید بشود صرف بدان سوی و کرانه
یک شهر بسازید بدانجا همه آباد
نامش بگذارید به گیتی نجفآباد
آیند در آینده از ان شهر بزرگان
عالم صفتان، حافظ دین، ام شهیدان
یاری برسانند به اسلام و به قرآن
زاییده شود بس که مشاهیر و بزرگان
القصه چنین شد که بنا شد نجفآباد
تا هست زمان باد سرایش همه آباد
تعبیر شده خواب بیا و تو نگه کن
بر شهر شهیدان نجفآباد گذر کن
بر سر در هر کوچه ببین نام شهیدان
گلزار شهیدان تو نگو روضه رضوان
سیصد نفر از مردم این شهر به یک روز
گشتند همه شاهد و شمع گیتی افروز
داریم شهیدی که ببالیم به ایشان
گویم ز محمد پسر اسلام و قرآن
سردار فراوان شده مشهود به درگاه الهی
از نام چه پرسی که حبیب است و الهی
بشناس صداقتی که شد محرم اسرار
سردار شهید است یکی از صف بسیار
در هشت نجف کاظمی آن مرد دلاور
فرمانده دوران دفاع است و تکاور
از رفتن مردان خدایی بکشم آه
چون خرمیان، صالحی و تقی جراح
محسن حججی رفت که باشد ز مشاهیر
تا نام بزرگش بشود ثبت به ادوار
نام دو هزار و پانصد از جمع شهیدان
ثبت است از این خطه به تاریخ و به دوران
از نام بزرگان و مشاهیر چه پرسی
از این همه عالم تو به یکبار چه پرسی
از نام مشاهیر چو پرسید بدانید
آنقدر زیاد است شمردن نتوانید
داریم یکی اعلم اعلام به این شهر
چون منتظری نیست کسی مجتهد دهر
چون ایزدی ان مرد خدایی که شنیده؟
در پاکی و تقوا و صفا کس نشنیده
شیخی است محمدحسن عالم و دانا
بنوشته فضیله السیاده همه یکجا
تدریس نموده است بسی فقه و مبانی
گفته است چهل بار ز سر لعمه ثانی
از مادر خود باشد از این بوم و از این بر
سید علی حسینی خامنه ای رهبر کشور
سد هاشم واعظ پدر مادر رهبر
زاییده شده در نجفآباد ز مادر
در صحن گوهرشاد یکی هست شبستان
نامش نجفآبادی و از عهد بزرگان
سد هاشم ما بود در آن صحن و شبستان
مشهور به تفسیر و تعالیم ز قرآن
در فقه و اصول است یکی یوسفی اش نام
تفسیر و حدیثش شده مشهور به ایام
استاد به شهر نجف و قم، پدر او
محمود پدر بوده و هادی پسر او
داریم ابوالقاسم داور ز فقیهان
شاگرد جمال است و مدرس به خراسان
سید علی مجتهد از اهل همینجاست
آن مرجع تقلید زمان زاده اینجاست
فخری به علوم نجم و شعر است و ریاضی
فهمید کج قبله به این شهر و اراضی
ناصر شده نامش که دهد نصر به مردم
حجت شده فامیل و شده حجت مردم
چون حجت بالغ بنویسد به کتابی
گردیده در ان رد همه دین بهایی
بنیانگر فرهنگ و ادب مسجدی اش نام
شاگرد به کاشی بود ان مرد نکونام
چون گشت به یک حوزه علمیه نیازی
گشته است بنا با نظر شیخ ریاضی
سلمان زمان حاج علی اسوه اخلاق
باشد پدر منتظری شهره به آفاق
احمد حججی باشد و شاگرد به خاتون
دینداری ما گشته از او شهره گردون
در علم ریاضی و پزشکی و سیاست
داریم بسی صاحب اسما و کیاست
در هوش بری گشت نخستین متخصص
چون ناصر فاتح شده استاد و مدرس
گشته است گلستان ز گلستانی و اولاد
این شهر که نامش شده شهر نجفآباد
هاشم پدر خانه شد آوازه ایام
آموخته او فلسفه و حکمت اسلام
فرزند ذکورش همه با علم و کیاست
فرزند اناثش همه با فهم و فراست
داریم محمدعلی هادی سیاس
نامش به سیاست شده آویز ثریاست
سرتیپ دلاور رمضانی خلبان است
اصلش نجفآبادی و این فخر زمان است
داریم شهیدان ز رجالان سیاسی
دکتر حسن آیت ما را بشناسی
داریم ابوالقاسم پاینده به این شهر
شد ترجمه قرآن و بنازیم به این فخر
چون نهج فصاحه چه کسی کرده کتابت
هم اهل کتاب است و هم او اهل سیاست
محبوب دل مردم و رهبر حسناتی
بهرش همه تقوا و صفا گشته صفاتی
در راه هنر نام معین را همه دانند
استاد گر این است دگر ها همه خامند
آواز خوشش پیر و جوان را بکند مست
سلطان صدا بوده و سلطان ترانه است
ای وای قلم خسته شد از این همه گفتار
هرگز نتوان گفت تمامیت بسیار
این ها که شمردیم کمی از صف بسیار
پندار که مشتی است شده از سر خروار
از مرحمت حضرت ارباب علی شد
این شهر بنا با نظر و امر ولی شد
ارباب، خودت حفظ نما خطه آباد
شهری که شداز بهر تونامش نجف آباد
این بیت بگویم که کنم قافیه کامل
جمع آمده این نام مشاهیر ز فاضل
خاک نجف آباد عجب خاک عجیبی است
هر لحظه دلاور بدمد از دلش انگار
منبع:
@MashahirNajafabad
@Nardebane_feghahat
✳️ #مرحوم_آیت_الله_میرزا_علی_شیرازی(2)
✔️ استاد مرتضی مطهری(ره):
🔸 از كودكی با نام «نهج البلاغه» آشنا بودم و آن را در میان كتابهای مرحوم پدرم (اعلی اللّه مقامه) می شناختم... اما اعتراف میكنم كه مانند همهی طلاب و همقطارانم با دنیای نهجالبلاغه بیگانه بودم؛ بیگانهوار با آن برخورد میكردم، بیگانهوار میگذشتم.
🔹 تا آنكه در تابستان سال ۱۳۲۰ پس از پنج سال كه در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم. تصادف كوچكی مرا با فردی آشنا با نهج البلاغه آشنا كرد {مرحوم میرزا علی شیرازی}. او دست مرا گرفت و اندكی وارد دنیای نهج البلاغه كرد. آن وقت بود كه عمیقاً احساس كردم این كتاب را نمیشناختم و بعدها مكرّر آرزو كردم كه ای كاش كسی پیدا شود و مرا با دنیای قرآن نیز آشنا سازد.
🔸 از آن پس چهرهی نهج البلاغه در نظرم عوض شد، مورد علاقهام قرار گرفت و محبوبم شد؛ گویی كتاب دیگری است غیر آن كتابی كه از دوران كودكی آن را میشناختم. احساس كردم كه دنیای جدیدی كشف كردهام.
📚 مجموعه آثار شهید مطهری ج16 ص346
@Nardebane_feghahat
✔️ مجسمه معاویه در برلین آلمان!
🔹 قال أحد كبار علماء الآلمان في الاستانه لبعض المسلمين و فيهم احد شرفاء مكة أنه ينبغي لنا ان نقيم تمثالاً من الذهب لمعاوية بن ابي سفيان في ميدان كذا من عاصمتنا برلين! قيل له: لماذا؟ قال: لأنّه هو الّذي حوّل نظام الحكم الاسلامي عن قاعدته الديمقراطية الى عصبية الغلب و لولا ذلك لعمّ الاسلام العالم كلّه و إذن لكنّا نحن الألمان وسائر شعوب أوروبّا عرباً مسلمين!
📚 تفسير المنار لمحمد رشيد رضا ج11 ص260
@Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله شبیری زنجانی (مدظلّهالعالی):
🔹 حاج آقا رحیم ارباب عالم درجه اول، فیلسوف و جامع معقول و منقول بود. مرحوم آقای طباطبایی درباره كمالات اخلاقی وی میگفت: میارزد انسان فقط برای دیدن وی از قم به اصفهان برود! من ایشان را دیده بودم. بسیار مؤدب و متّقی بود و قیافهای بسیار نورانی داشت و كلاهی پوستی بر سر میگذاشت. هیكل و قیافهاش بهگونهای بود كه جلب احترام میکرد.
📗جرعهای از دریا ج3 ص476
@Nardebane_feghahat
✳️ ماجرای دیدن تصویر امام خمینی در ماه
✔️ آیت الله شبیری زنجانی (حفظهاللهتعالی):
🔸 آقای اخوان مرعشی میگفت: در مشهد من، آقای خامنهای، آقای [واعظ] طبسی تولیت، آقای میرزا جواد آقا تهرانی، آقای آشیخ علی فلسفی و آشیخ مهدی نوقانی در اتاقی بودیم. گفتند: الان عکس آقای خمینی در ماه ظاهر شده است. ما انکار کردیم و گفتیم اینچنین نیست. آقای طبسی گفت: آقا بیایید ببینید! الآن پیداست و به زور ما را بیرون کشانید. آمیرزا جواد آقای تهرانی که میدانست این حرف اصلی ندارد، از اتاق بیرون نیامد. من به ماه نگاه کردم و گفتم: من که چیزی نمیبینم. آقای طبسی با تندی گفت: تو همیشه مناقشه میکنی، نباید همه چیز را انکار کنی! آقای فلسفی گفت من چیزی حس نمیکنم. آقای خامنهای گفت: چشمهای من ضعیف است لذا نمیتوانم شهادت بدهم ولی مثل اینکه کَلَفهای ماه [لکههای روی ماه] قدری بیشتر شده است، یعنی مثل اینکه تفاوتی حس میکنم. آشیخ مهدی نوقانی گفت: من عبا و عمامهای میبینم ولی خویی است یا خمینی، تشخیص نمیدهم.
📚 جرعهای از دریا ج3 ص669
@Nardebane_feghahat
✔️ آیتالله شبیری زنجانی (حفظهاللهتعالی):
🔸 وقتی مرحوم آقا مصطفی {خمینی} از دنیا رفت، نماز ایشان را آقای خویی خواند.
📚 جرعهای از دریا ج3 ص673
@Nardebane_feghahat
✔️ از چپ: حضرات: مکارم شیرازی، سید روحالله خاتمی، مشکینی، منتظری، فاضل لنکرانی، سال 1363
@Nardebane_feghahat
✳️ ابوبصیرِ مطلق، کدام ابوبصیر است؟
✔️ مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خویی(ره):
🔸 و هذا يدلّنا بوضوح أن أبا بصير متى ما أطلق فالمراد به يحيى بن أبي القاسم، هذا مع أنه لم يوجد و لا مورد واحد يطلق أبو بصير، و يراد به عبد الله بن محمد الأسدي، أو غيره من غير المعروفين، فغاية الأمر أن يتردد أمر أبي بصير متى ما أطلق، بين يحيى بن أبي القاسم الأسدي، و بين ليث بن البختري المرادي، و لا أثر لهذا التردد بعد كون كل منهما ثقة، على ما تقدّم و يأتي.
📚 معجم رجال الحديث، الخوئي، السيد أبوالقاسم ج21 ص81
#رجال
@Nardebane_feghahat
💠 توسّل به حضرت اباالفضل علیه السلام
❖ آیتالله شبیری زنجانی:
حاج میرزا فخرالدین فرزند آسیّد علی جزایری است که از علمای درجه اول تهران بود. او شاگرد حاج شیخ عبد الکریم حائری و در تحلیل مسائل اجتماعی خیلی قوی بود. مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری نقل میکرد: یک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصّص چشم و اوّلین چشم پزشک تهران بود و بعداً به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد. دکتر امین الملک چشمم را عمل کرد. حاج میرزا فخرالدین میگفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی (برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی) شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسّل خیلی مؤثر است:
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس
ازمحنت ودرد وغم ما رو به تو آوردیم
دست من مسکین گیر از بهرخدا عباس
در میان اهل دعا معروف است که این شعر تأثیر فوق العادهای دارد اگر چه از نظر شعری ارزش چندانی ندارد. این شعر را خواندم و خوابیدم. در خواب به من گفتند که به «حاج شیخ» هم متوسّل شوید. «حاج شیخ» در اصطلاح ما به حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه) اطلاق می شد. از خواب بیدار شدم و فاتحهای برای آقای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم. در خواب دیدم: در دریا افتادهام و درحال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود. به من فرمود: دستت را به من بده و اشاره کرد و مرا نجات داد. از او پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: عباس!
این واقعه همان شبی واقع شد که من چشمم را عمل کردم. فردا دکتر امین الملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقا سیّد، معجزه کردی؟! گفتم چطور؟ گفت: آن چشمی که من دیده بودم و عمل کردم، چشم نبود. چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله، معجزه شده است و ماجرای توسّلم به حضرت اباالفضل علیه السلام را برایش نقل کردم.
📚جرعه ای از دریا؛ ج۳؛ ص۵۷۵
منبع:
@madras_emb
@Nardebane_feghahat