eitaa logo
خواهران فعال سبزواری
85 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
206 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فرهنگی مدرسه علمیه نرجس(س) سبزوار سطح ۱ و ٢
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔 این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐🌹 به نظرنتون کارخوبیه؟؟🤔 کیا موافقن؟؟؟ ✅ کیامخالف؟؟؟؟ ❌ اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!❌😡 بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏 بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"😤 بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!😰 تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔 ولی استاد جواب نمیداد...😐 یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟؟؟ شما مسئول برگه های ما بودی؟؟؟😡😤 استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝 استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️ همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟⁉️⁉️ گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓 درس خوندیم📚📖🖊 هزینه دادیم 💵💶💷 زمان صرف کردیم...🕒 هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝 استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄 استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱 استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌 دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید، پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟🤔 بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔 چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔 تنها کسی که موافق بود .... فرزند شهیدی بود که سالها منتظر بابایش بود🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 *🌸🍃شادی ارواح شهدا فاتحه و صلوات فراموش نشه🌴 مدرسه علمیه نرجس س سبزوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما ها میتونید😎💪🏻 جوان دهه هشتادی🌱 فووووق انگیزشی از آسید علی😍✋🏻 ‌☁️⃟⁦🕊️⁩
‌ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🍃نیت_عاشقانه🍃 روزي از «رضا» پرسيدم: تا به حال چند بار مجروح شده اي؟ تبسمي كرد و گفت: يازده بار! و اگر خدا بخواهد به نيت دوازده امام، در مرتبه ي دوازدهم شهيد مي شوم.» او همان طور كه وعده داده بود، مدتي بعد در منطقه ي «شرهاني» به وسيله ي تركش خمپاره راه جاودانگي را در پيش گرفت. راوي : همسر سردار شهيد «رضا چراغي» _ فرمانده ي لشگر محمد رسول الله (ص) ❤️شادی ارواح طیبه شهدا وسلامتی خانواده شهدا صلوات❤️ 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃 🍂
💌 ‌ شهید علی تجلایی: هر وقت دلت گرفت بخوان و بر مصیبتهای سرور شهیدان تاریخ (ع) بنگر ، و اندیشه کن فاطمه مهری
• . مادرت‌مـے‌گفت؛ یک‌هفتھ‌قبل‌شھادت.. شب‌از‌لای‌دَر‌،دیدم‌سر‌سجـاده‌داره گریھ‌مـے‌کنھ‌وباامام‌زمان‌حرف میزنھ.. رفیق‌چـے‌‌گفتـے‌کھ‌دل‌امام‌زمانو بردی..! سفارش‌مارو‌هم‌میکنـے🙂 🌿 . فاطمه مهری
جهاد مغنیه فرزند برومند شهید عماد مغنیه در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۰ در طیر دبا در لبنان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. او تحصیلات عالیه را در رشته مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت ادامه داد. به دنبال حضور شبه نظامیان القاعده و داعش در سوریه، نیرو‌های لبنانی خطوط دفاعی گوناگونی را در منطقه جولان ایجاد کردند تا مانع از ورود بنیادگرا‌های سنی به خاک لبنان شوند. فرماندهی این منطقه با جهاد عماد مغنیه بود. در ۲۸ دی ۱۳۹۳ برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۱۵، جهاد مغنیه به همراه گروهی از نیرو‌های حزب‌اللّه هنگام بازدید از شهر «مزرعه الامل» در منطقه «قنیطره»، هدف حمله موشکی بالگرد اسرائیلی قرار گرفت و شهید ش
💌 🌹شهـــید عبـــاس دانشگــر: خدایا تو مرا بیدار کن، صدای العطش می‌شنوم صــدای حـــرم می‌آید گوش عالم کر است.خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد! مرضـی بالاتر از این!! چــرا درمـــانی برایش جستجو نمی‌کنیم، روحمـان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. فاطمه مهری
🔴 آزادگی و ایثار 🔰 برشی از سخنرانی شهید جهاد عماد مغنیه در سالگرد ترور پدرش (حاج رضوان): ✒️ ما فرزندان مدرسه‌ای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگی کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمی‌کنیم؛ ما حق خود را باخون‌ هایمان که برای سربلندی نذر شده و بر آزادگی ایستاده است، باز پس می‌گیریم. ما یاد گرفتیم که اگر سلاحت را در جنگ خونین بیرون نیاوری، برده‌ای خواهی شد در بازار برده فروشان که رحم و مروتی دیگر در آنجا نیست. ما امروز اینجا آمدیم تا به دشمن صهیونیستی بگوییم که اگر خونی را ریختی این خونها جوی‌هایی می‌شود در مسیر قدس و فلسطین. فاطمه مهری
ناگفته‌هایی‌از‌زندگی خانواده‌‌ی شهیدمغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود. همه‌ی بچه‌ها و نوه‌ها به مناسبت ولادت رسول‌اکرم(ص) دور هم جمع بودند. از همه‌ی نوه‌ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه‌هایی دارند. همه‌ی نوه‌ها صحبت کردند که نوبت به جهادمغنیه رسید... جهاد گفت: طرحم برای سال بعد را هفته آینده می‌گویم!.. همه شروع به اعتراض کردند؛ می‌گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقص می‌کند و بعضی‌ها می‌گفتند کارش را آماده نکرده است. وسط خنده و اینکه هرکس به شوخی چیزی می‌گفت؛ جهاد از حرفش کوتاه نیامد اصرار داشت که طرحش را برای سال آینده هفته بعد بگوید. درست یک هفته بعد خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار؛ در بین خیل گسترده‌ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!! طرح جهاد بود. فاطمه مهری
♥️⃟🕊¦ شھادت‌آن‌است‌ ڪه‌متفـاوت‌بھ‌آخر‌برسۍ وگرنھ‌مرگ‌‌ڪھ‌پایان‌همھ‌قصھ‌هاست...🌿‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ‌‌『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 فاطمه مهری