هدایت شده از از یاد ࢪفتھ
زمان:
حجم:
214.4K
#خاطره
#کارمند_کمفروش
🔹۴۰دقیقه معطلی بخاطر نماز
🔸خاطرهای از عذاب وجدان ناشی از ترک تذکر...
کاش لااقل میپرسیدم...
#جلالیان
@azyadrafteh313
هدایت شده از از یاد ࢪفتھ
زمان:
حجم:
331.6K
#خاطره
#کارمند_تنبل
🔸جدا توبیخ شد و معذرت خواست
🔹مهم وجود ظلمه ن مظلوم بودن ما
🌷اینِ که روایت میگه: اگه امر به معروف و نهی از منکر درست انجام بشه نون مردم حلال میشه....
@azyadrafteh313
هدایت شده از از یاد ࢪفتھ
#خاطره
#خدا_میبیند
#ساواکی
#تلنگری که یک ساواکی را رام کرد😳
🔸وقتی با ظالم مواجه شدی، به او تذکر بده که...
🔹گاهی فقط تذکر فطری دادن کافی است...
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
شما #شرورترین انسان ها را در کشور ما، ساواکی ها می دانید. دیگر از این بدتر که نیست. درست است؟ سازمان اطلاعات و امنیت شهر شیراز، من را با یک دسته اعلامیه گرفته بودند. #رئیس_ساواک به من فشار می آورد که بگو از چه کسی گرفتی؟ من را آوردند در یک اتاقی در اداره ی اطلاعات. یک مبلمان جالب داشت و این شعر سعدی را هم آنجا گذاشته بودند:
هزار مرتبه سعدی تو را نصیحت کرد * که حرف محفل ما را به مجلسی نبری
این آقای رضوان که ظاهراً الآن در حیات است گفت که دستبند را بیاور. دستهایم را از پشت بستند و کیسهای از شن را هم به آن آویختند و مرا روی یکپا نگه داشتند و شکمم را نیشگون گرفتند. بعد هم شروع کرد این ماهیچه های شکم را نیشگون گرفتن. من نه به عنوان اینکه او بترسد، بلکه یک دفعه از زبانم در رفت و گفتم: «#خدایا_تو_می_بینی».
به من گفت: «چی گفتی؟» گفتم: «خدایا؛ تو می بینی». یک دفعه به همکارش گفت: سطل را پایین بگذار. سطل را از دستم گرفتند. بعد به من گفت: پایت را بینداز. بعد گفت: دست بند او را باز کن. حالا ایستاده بودم آنجا. به آنها گفت: «بروید بیرون». آنها را بیرون کرد و درب را هم محکم زد. حالا من ماندم و خودِ او. یک دفعه این شلاقی که دستش بود را پرت کرد و خودش وِلُو شد روی آن مبل. بعد گفت: «#ای_تُف به این نانی که ما می خوریم».
#صدای_آشنا شنید؛ صدای فطرت. دیگر نتواست کارش را بکند و خدا می داند که در این دوره ی طولانی مبارزات، هر وقت ایشان شنید که برای من مشکلی ایجاد شده، کمک می کرد.
@haerishirazi
@azyadrafteh313
هدایت شده از از یاد ࢪفتھ
recording-20210111-172138.mp3
زمان:
حجم:
552.8K
#خاطره
#موسیقی
به خودم گفتم:
🔻کوتاه
🔻بحث نکن
😊عصبانی نشو
🔻و....
🔹اصلا به اونجاها نکشید...👌🌷
#نترسیم
#امتحان_کنیم
@azyadrafteh313
#خاطــره🎞
رفیقشهید :
هوا خیلی سرد بود...
ماهممون تو چادارا ۷یا۸نفری میخوابیدیم واقعا وحشتناک بودسرمای اون شبا ...
ساعت سه شب بود پاشدم رفتم بیرون،
دیدم یکی کنار ماشین باهمون پتو داره نماز شب میخونه!!
این چیزا رو ما تو واقعیت ندیدیم، توفیلمادیدیم!
اما من درمورد #بابڪ دیدم ..
یه جوون عاشق ..♥️🍂
#بابڪ داشت تواون سرما باخداش حرف میزد...💓
#شهیدبابڪنورے🌷
#خاطــره🎞
برادرشهید :
از زمانی که شهید حججی ،شهید شدند،
بابک یک دِینی احساس کرد که حتما من باید برم ..!
بابک رو نمیتونستیم جلوش رو بگیریم .
بعدشهید حججی شهید جعفر نیا ، شهید شدند .
شهیدجعفر نیا همرزم بابک درشمال غرب بود ،
باهم رفیق بودند، فرمانده یگان تکاوری بود،
شهیدجعفرنیا که شهید میشه ،بابک تاکید داشت که باید من برم دیگه . خانواده مخالفت میکردند ...
به قول مادرم :
"انقدر اومد رفت ،انقدر اومد
رفت تا من رو راضی کنه که بره .."
#شهیدبابکنوری♥️
🌷مهدی یک جعبه مهمات را داده بود طبقه زده بودند و به جای کتابخانه گذاشتیم کنار اتاق و کتابهایمان را چیدیم داخل آن.
🌷میگفت: «اگر وقت نمیکنم بخوانم، اقلاً چشمم که به آنها میافتد خجالت میکشم.»
🌷 به من سپرده بود از المعجم آیات ایثار و شهادت و جهاد و هجرت را در بیاورم. هر بار میآمد، چیزهایی که درآورده بودم، میدادم بخواند.
"شهید مهدی باکری"
#خاطره
#با_شهدا
مدرسه علمیه نرجس س سبزوار
#خاطــره🎞
رفیقشهید :
منظور از کارهای خیر،
کمک و سرکشی به نیازمندایی بود که خودش میشناخت و گاهی به آنها سر میزد و کمکهای نقدی میکرد و اگر خانوادهای نمیتوانست برای فرزندش لباس تهیه کند با هم دست آن بچه را میگرفتیم و و برایش خرید میکردیم،😍 گاهی وسایل منزل تهیه میکرد و سعی میکرد همه این کارها را کسی متوجه نشود🤫 و به صورت ناشناس انجام میداد، حتی در انجمنهای خیریه زیادی عضو بود.🙂
شھیدبابکنوریهریس💚
مدرسهعلمیهحضرتنرجسسلاماللهعلیهاسبزوار
#خاطــره🎞
رفیقشهید :
منظور از کارهای خیر،
کمک و سرکشی به نیازمندایی بود که خودش میشناخت و گاهی به آنها سر میزد و کمکهای نقدی میکرد و اگر خانوادهای نمیتوانست برای فرزندش لباس تهیه کند با هم دست آن بچه را میگرفتیم و و برایش خرید میکردیم،😍 گاهی وسایل منزل تهیه میکرد و سعی میکرد همه این کارها را کسی متوجه نشود🤫 و به صورت ناشناس انجام میداد، حتی در انجمنهای خیریه زیادی عضو بود.🙂
شھیدبابکنوریهریس💚
مدرسهعلمیهحضرتنرجسسلاماللهعلیهاسبزوار