eitaa logo
خواهران فعال سبزواری
82 دنبال‌کننده
12هزار عکس
3.4هزار ویدیو
210 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
طلبه شهيد:«محمدقلي شاهي» «يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم علي تجاره تنحيكم من عذاب اليم تؤمنون بالله رسوله و تجاهدون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذالكم خير لكم ان كنتم تعلمون.» «صف / 11-12» بعد از حمد و ستايش و درود بر امام زمان –عجل ‌الله‌تعالي‌فرجه- و نايب بر حقش، امام خميني و درود فراوان به اميد امام و امت و ارواح پاك شهيدان اسلام، از صدر تا عاشوراي ايران ودرود فراوان بر رزمندگان اسلام و درود فراوان بر خانوادة شهداي اسلام و معلولين و مجروجين و اسراء و درود و سلام فراون بر امت حزب الله ايران و شما خانواده عزيز كه چه زحمت‌هاي بي‌شماري براي حقير كشيديد. وصيت‌نامه را آغاز مي‌كنم: ابتدا بگويم که چرا به جبهه آمده‌ام و چرا وصيت‌نامه مي‌نويسم؛ عرض كنم كه خدا منت گذاشت و انقلاب را به پيروزي رسانيد و ازآن جا باز خدا منت نهاد و جنگ را كه پر از نعمت بود؛ نعمت خودسازي، نعمت دانشگاه، نعمت قرب به خدا، براي امتحان، جلوي پايمان گذاشت تا اين كه از داخل انسان‌ها «السابقون السابقون»ها را اخراج نمايد و توفيق دهد كه همچون حقير، گنهكاري را از ظلمات نجات دهد و به گفته خود در آية مباركه: «الله ولي الذين آمنو يخرجهم من الظلمات الي النور» از تاريکي برهاند. و همچنين به وسيله همين جنگ بود كه کافران را از نور به سوي ظلمات خارج نمود، طبق آيه «والذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات» و ثابت نمود كه به گفته خودش عمل مي‌كند و عدل خود را نشان داد. من نيز بر طبق اين نشانه‌ها و طبق اين نعمت‌ها از خدا خواستم كه توفيق استفاده از اين نعمت‌ها را داشته باشم و خدا باز طبق آيه شريفه «ادعوني استجب لكم» دعاي مرا اجابت کرد و من نيز به اميد خدا حركت كرده و آمده‌ام تا در اين دانشگاه درس بگيرم. طبق وظيفه‌اي که داشتم وصيت‌نامه‌ام را مي‌نويسم نماز را جدي بگيريد که جبهه رفتن‌ها به خاطر همين نماز است. پشتوانة بسيج باشيد؛ چون اين بسيج است كه انقلاب را به پيروزي رساند و از همة ارگان‌ها خالص‌تر است. و ديگر اين كه هرموقع كه لازم شد به جبهه بياييد و راه شهيدان را ادامه دهيد. درسهايتان را هميشه با اخلاص بخوانيد و تا آخر كوشش نماييد تا اين كه هميشه مستقل و بي‌نياز بمانيد و از تو برادر عزيزم، محمدحسن، مي‌خواهم كه ان‌شاءالله با همان هدفي كه در پيش گرفته بوديم، درس روحانيت را بخواني و روي هدفت پا فشاري کني. دعا به جان امام را فراموش نکنيد. خدايا خدايا، تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي، خميني را نگهدار. محتوا بلقان آبادی و فاطمه سادات زرقانی علمیه نرجس سلام الله علیها سبزوار
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🌹خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی: ♦️ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه خبر رسید که یزید بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را ترور کن. پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و عمره و عبادت!. به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را عزت و آبرو داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای انسان چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین. ۹۴٫۷٫۲۳ 🌺🌺 فرهنگی مدرسه علمیه نرجس سلام الله علیها سبزوار