eitaa logo
خواهران فعال سبزواری
85 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
206 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اخلاق و سلوک انقلابی
سیره علما در خانواده ☢️ «من‌‎ ‌‏حق ندارم به ایشان امر کنم» ✅ ‌‏من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند در را ببندید. بارها و بارها می‌دیدم‌‎ ‌‏که خانم می‌آمدند و کنار آقا می‌نشستند، ولی امام خودشان بلند می‌شدند و در را‌‎ ‌‏می‌بستند و حتی وقتی پا می‌شدند به من هم نمی‌گفتند که در را ببندم. 🔻یک روزی من به‌‎ ‌‏آقا گفتم خانم که داخل اتاق می‌آیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من‌‎ ‌‏حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را‌‎ ‌‏نمی‌خواستند.‌ ‎ خانم فریده مصطفوی (دختر امام)؛ پابه پای آفتاب، ج 1، ص 134
💌 🌹شهـــید سید محسن طباطبایی: من به جبهه نیامده‌ام، تا کسی از من تعریف کند. من به جبهه نیامده‌ام، تا عکس مرا در مجله‌های خبری بزنند. من به جبهه نیامده‌ام، تا کسی بگوید: «چرا درسش را رها کرده است؟» من به جبهه نیامده‌ام، برای ریا و خودپسندی؛ بلکه آمدن من به جبهه فقط و فقط به مولایم علیه السلام و به عشق نوجوانان عاشورا همچون و و به عشق رهبر عزیزم، و فرمانده‌ اصلیم، عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده و نیز به جبهه آمده‌ام، تا بتوانم به جهانیان بفهمانم که ای دشمنان اسلام و حامیان زور و استکبار، ما «قاسم بن الحسن»‌ها و «علی اکبر»های این زمانیم و ما هرگز امام عزیزمان را تنها نخواهیم گذاشت.
یعنے: خدا‌با‌اینڪہ‌این همہ‌گناه‌ڪردیم‌بازم مثـلہ‌همیشہ، انقدر‌آبرومون‌رو‌حفظ‌ڪرد ڪہ‌همہ‌بهمون‌میگن
🍃💐زندگینامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام 🍃🌸☀️بمناسبتِ سالروز میلادِ امام زاده ای عظیم الشان؛ عالم و فقیه و محدثِ بزرگِ عالم تشیع. 🍃🕌حرم شاه عبدالعظیم حسنی در شهر ری تهران قرار دارد ؛ 🍃💐ایشان از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) هستند که با چهار واسطه، از نوادگان حضرت علی (علیه السلام) (از طریقِ زید بن امام حسن مجتبی (علیه السلام) محسوب می‌شوند. 🍃💐 کنیه ایشان ابوالقاسم و ابوالفتح بوده، و در روز پنج شنبه چهارم ماه ربیع الآخر سنه ۱۷۳ هجری قمری ، در زمان هارون الرشید در مدینه در خانه جدّش حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام متولّد شده‌است. 🍃🌸این عالم و محدثِ بزرگ؛ پس از مدّت ۷۹ سال و شش ماه و یازده روز قمری عمر، در روز آدینه پانزدهم شوّال المکرّم سنه ۲۵۲ هجری قمری، در زمان المعتزّ بالله عبّاسی به سرای آخرت رحلت نمود. 🍃🌷صاحب بن عبّاد ( 326-385 ق ) ، شبِ وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام یکی از شیعیان ری در عالم رؤیا ، پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم را دید که به او فرمود : «مردی از فرزندان مرا فردا از سکة الموالی می آورند و در باغ عبدالجبّار بن عبدالوهّاب ، در کنار درخت سیب ، دفن خواهند کرد» . 🍃🌷 آن شخص نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و مکان آن را بخرد . صاحب باغ به او گفت : این درخت و مکانش را برای چه می خواهی ؟ او جریان رؤیای خود را بازگو کرد . 🍃🌷 صاحب باغ گفت : من هم چنین خوابی دیده ام و بدین جهت ، محل این درخت و همه این باغ را وقف سادات و شیعیان کرده ام که اموات خود را در آن دفن کنند. 🍃🕌در حرم حضرت شاه عبدالعظیم ؛ آرامگاه دو امام زاده دیگر بنامهای امام زاده حمزه فرزند امام موسی کاظم علیه السلام و امام زاده طاهر فرزند امام سجاد ع قرار دارد . 🍃🕌 همچنین بزرگان و رجال و مشاهیرِ زیادی مدفون هستند که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم. 🍃🌻ستار خان ره سردار ملی مشروطه 🍃🌻آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی ره فقیه و سیاستمدار 🍃🌻آیت الله عبدالکریم حق شناس ره؛ عارف و استاد اخلاق 🍃🌻طیب حاج رضایی ره مبارز ضد شاه 🍃🌻آیت الله آقا مجتبی تهرانی 🍃🌻قائم مقام فراهانی صدر اعظم قاجار 🍃🌻محمد علی شاه آبادی ره؛ عارف و فقیه 🍃🌻محمد خیابانی ره مبارز رژیم شاه 🍃🌻محمد تقی فلسفی ره خطیب بزرگ 🍃🌻ناصر الدین شاه قاجار 🍃🌻سید ضیا طباطبایی نخست وزیر احمد شاه و کودتا گر همراهِ رضا خان پهلوی و... منبع:  برگرفته از کتاب «حکمت نامه حضرت عبدالعظیم علیه السّلام » اثر محمّدی ری شهری شاخصه به اهل بیت علمیه نرجس س سبزوار
بدانید که من از علیه السلام فارغ التحصیل شدم ؛ و مدرک خود را از دست مبارک آقا گرفتم ؛ کلاس ، کلاس بود ؛ درس، درس ؛ تخته سیاه ، گستره وسیع جبهه های حق علیه باطل ؛ گچ ها ؛ و قلم ها اسلحه مان بود .... 🌷فرازی از وصیتنامه دانشجوی شهید ناصر الدین باغانی🌷
✨﷽✨ ✳ خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» .. برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی اموزنده🎐 .: مدرسه ی علمیه نرجس س سبزوار