eitaa logo
نسیم عرفان
2.9هزار دنبال‌کننده
20 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۲۹ (۱۹) (۱۴۰۴.۲.۱۳ / ۵ ذی‌قعده/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ ایشان بعد از اینکه سی منزل را گفتند به دو نکته اشاره کردند: الوصول الی النهایه رجوع الی البدایه و دوم اینکه انبیاء رجوع الی البدایه کردند. 🔵 اسفار اربعه در بیان علامه حسن‌زاده آملی ✅ «خلاصه این سی مقام در سه مقام: ۱. از خلق به حق که سلوک از کثرت به وحدت است. ۲. سلوک در حق است که سلوک در مقامات شهود است که سلوک در ذات و اسمای حسنی و صفات علیای الهی است؛ ۳. سلوک مع الحق است که سلوک در مقام قرب است. و یک سلوک چهارم است که از حق به خلق که برای انبیاء علیهم السلام است.» 🔵 معیار بیان منازل ✅ گاهی صد منزل و گاهی سی منزل است؛ اما در دل اینها دسته‌بندی می‌کنند. مثلاً خواجه عبدالله در ذیل قسم بدایات ده منزل قرار دارد. این دسته‌بندی وضوح می‌دهد؛ در منازل هر که قوی‌تر کار کرده، نشان می‌دهد که عملاً مثلاً با چهار مرحله در واقع روبه‌روییم. حضرت استاد هم این نکته را بیان کردند در واقع ما چهار منزل داریم. 🔵 سفر اول: حرکت از خلق به حق ۱. از خلق به حق که سلوک از کثرت به وحدت است. ✅ همان سفر اول است که من الخلق الی الحق است. انسان باید هزار و یک قید خود را بر طرف کند. در این منازل سی‌گانه، از ابتدا تا پایان درجه هفدهم می‌شود. و توضیح دادیم که درجه شانزدهم و هفدهم، به‌گونه‌ای است که وصل است به درجه هجدهم. این مقام اول که حضرت استاد اشاره کردند که از کثرت به وحدت حرکت کردن است، سخت‌ترین سفر است. ✅ بحث طلب و تشنگی را مطرح کرد: شوق، طلب، خلوص، محبت، تا این تشنگی می‌آید، منطقی دارد. حتماً دیده‌اید که برخی اشتیاق دارند به یک علمی یا به سازی از سازها چگونه زندگی‌شان را می‌کشانند به سمت آن چیزی که به آن اشتیاق دارند. ✅ آقایان توضیح داده‌اند و خیلی روی این کار کرده‌اند که نشان دهند چگونه می‌شود از خلق جدا شد و انقطاع پیدا کرد و وصل به حق شد. شروعِ کار افراد متفاوت است. یکی هست که گناهکار بوده، باید توبه کند و انابه و یقظه و... اما کسی هست که گناهکار نبوده و اصلاً هم در مسیر غلط نبود، ولی تشنه حق نشده بود. برخی این‌گونه‌اند. با توجه به زمینه‌های قبلی‌شان انسان‌های خوب و پاکی بوده‌اند، اما هنوز رگ توحیدی‌شان بالا نیامده است. اما وقتی رگ توحیدی‌شان بالا آمد، آن وقت در سلوک وارد می‌شوند. ✅ شریعت معمولاً کاری می‌کند به‌تدریج رگ توحیدی افراد بالا بیاید. شبیه آنچه سنت صدرایی عمل می‌کند که کسانی که در این سیر حرکت می‌کنند، رگ توحیدی‌شان می‌آید بالا. این رگه توحیدی گاه به یک عالم ربانی است و گاه به عبادت‌ها در دل شب و سحرها است. این بالا آمدن رگ توحیدی به حسب اشخاص متفاوت است. برخی با بلا می‌آید بالا و به برخی با نعمت. کسانی هستند که وقتی غرق نعمت می‌شوند، رگ توحیدی‌شان بالا می‌آید. ✅ عشق جبلی کامن در ما هست. بعضی از بچه‌ها هستند رگ‌وریشه‌های خود را نمی‌شناسند که اصالتاً چه هستند. طاوس یک جنس اصلی دارد و یک ریشه دارد که عشق جبلی کامن است. ریشه اصلی توحیدی در ما است. ما در سرزمین خدا رشد کردیم و اساساً خدایی رشد کرده‌ایم. درست است که غرق دنیا شده‌ایم و هر چه از آن سو بیاید می‌گویید سقط محض است و بی‌خود است و انکار می‌کنیم. مرحوم انصاری همدانی رفته بود در یک محفلی که عارفی بود و جلسه او را به هم بزند و به او تشر بزند، آن عارف به او گفت: به زودی آتش در خرمن سوختگان اندازی! که بعد از آن ایشان منقلب شد. ✅ انسان گاه به خاطر بهشت و یا از ترس جهنم کار می‌کند. اما یک دفعه می‌بیند که خداوند که بهشت‌آفرین است، بهتر است، این بهشت چیست که من دنبال آن هستم! اصل بهشت ناب و توحیدی است. ✅ بنده‌خدایی می‌گفت: من دلم خوش است که یک سحری بلند شدم و حال خوشی داشتم. در این ایام ذی‌قعده که قرار داریم، وقت خوشی است، بگذاریم یک نسیمی به ما بخورد. اگر رگ توحیدی آمد، چگونه آن را نظم و انضباط دهیم؟ به واسطه همین عرفان عملی و علم منازل. این امر انضباط و نظم می‌بخشد. این یک منطق اصلی دارد و بقیه‌اش به حسب برخی از افراد یا غالب افراد است. آقایان در منازل دارند که باید به فتوت و جوانمردی رسید بدون اینکه هیچ برای خود نخواهیم. حال اگر کسی از اول فتوت داشت، لازم نیست فتوت را از طریق منازل به دست بیاورد. مثل فضیل عیاض که فتوت داشت و در عین حال دزد هم بود. در نهایت جوانمردی بر او غلبه کرد و از عارفان بالله شد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۲۹ (۱۹) (۱۴۰۴.۲.۱۳ / ۵ ذی‌قعده/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ ایشا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 منطق سلوک ✅ اینها همه‌اش برای این است که بگوییم این منازل سی‌گانه یا صدگانه برای همه یکسان نیست و ممکن است متفاوت باشد. اما مسلم است که دم‌به‌دم انسان به لایه‌های عمیق‌تر پیش می‌رود. منطقش دم‌به‌دم به عمق رفتن است که در نهایت به خودِ خدا می‌رسیم. خدا از ما جدا نیست؛ ما از خدا جدائیم. ✅ تا جایی که توضیح داده شد: فقر و تسلیم و... ختم می‌شود. یک چیزی در درون ماست که عشق جبلی است که این باید آشکار شود. من دیده‌ام خانمی که کسالتی پیدا کرده بود در ایام پیری، تازه تعلقات کنار رفت، تشنگی شدید پیدا کرد. ابن‌خلدون، با این حرف‌ها خیلی همراه نبود، تا اینکه در مسافرتی زن و فرزندش از دنیا می‌روند و او می‌ماند، بعد از این احوالات و تمایلات ویژه‌ای پیدا کرد. 🔵 سفر دوم: سیر فی الحق بالحق (من الحق الی الحق بالحق) ۲. سلوک در حق است که سلوک در مقامات شهود است که سلوک در ذات و اسمای حسنی و صفات علیای الهی است. ✅ این سفر از درجه هجدهم تا پایان درجه بیست و سوم است. شخص اتصال پیدا می‌کند به دریای بی‌نهایت حق. اینجا با اسمای حسنای حق محشور است. گاه با حیرت و افاقه و ابتهاج است. اینجا قوت و غذای انسان اصلش اسمای حسنای الهی است. وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا. اینجا غور می‌کند از حق به حق به شکل حقانی. گاه یک لحظه‌اش برای تمام عمر ما بس است. بوعلی در نمط هشتم توضیح داده است که این نعمت‌ها انسان را چگونه به آن لذت و وجد حقیقی می‌رساند. در این مرحله شخص سعه اسمائی‌اش بیشتر است که گاه صدها اسم را زیر پر می‌گیرد. او در این مقام در خدا سیر می‌کند و اثرش را در این نشئه و حتی در وجود خودش می‌بیند. اما اصلش غور در خدا است. این را می‌گوییم: سفر از حق به حق و از خدا به خدا به صورت حقانی. اسماء حسنی که به دست می‌آید، آن وجدهایی که می‌آید، قونوی توضیح می‌دهد: القائات ربانی با القائات ملکی چه فرقی دارد. یکی از ملاک‌های القائات ربانی این است که لذات عظیمه و قویّه دارد. این مرحله جنت صفات حق است. این همان غور در صفات و اسماء حق است. سلوک در حق است که سلوک در مقامات شهود است که سلوک در ذات و اسمای حسنی و صفات علیای الهی است. 🔵 سفر سوم ۳. سلوک مع الحق است که سلوک در مقام قرب است. ✅ در مرحله سوم که ایشان صحبت می‌کند، همین اسماء است اما اسمای ذاتیه است. این بیان حضرت استاد، لطف تجلی ذاتی است که در کار عارف حاصل می‌شود. از درجه بیست و چهار تا درجه سی را ایشان ذیل مرحله سوم قرار داده است. نوعاً این مقام را جدا نمی‌کنند، می‌گویند اما جدا نمی‌کنند. اما حضرت استاد حسن‌زاده این را جدا کرده است. این مقام آخرش ولایت و انتهاء است. ایشان به این قسمت اهمیت داد و الا باز هم سلوک من الحق الی الخلق است. ایشان این مقام را جزء مقام مقربین جدا کرده است. اصلش دو سفر است: از خلق به حق و دوم از حق به حق که این دومی را ایشان دو سفر کرده است. سفر سوم را هم در لابه‌لای بحث آورده است. مقربین حسابشان از سایرین جدا است. اینها واقعاً حالت خدایی محض پیدا می‌کنند: اذن الله، سمع الله و ید الله و.. با این تقرب خدائی محض می‌شوند. قبلش هم شگفت‌آور است، اما در این مقام سوم، واقعاً شگفت‌آور است که می‌شود قرب فرایض. 🔵 انواع مقرب: معصوم و محفوظ ✅ کسانی که به اینجا می‌رسند، محفوظ می‌شوند، اما باز حسابشان با معصوم جدا است. کسی به اینجا رسید محفوظ می‌ماند و مرتکب اشتباه هم نمی‌شود، اما حساب معصومِ کلامی جدا است. خدا چرا به معصومین چک سفید داده است؟ چون یک قاب ویژه‌ای است که خدایی شده است و وقتی او حرف می‌زند، گویا خدا حرف می‌زند و نگاه می‌کند، گویا خدا نگاه می‌کند. ایشان وجه‌الله است. این خیلی عالی است. امثال این افراد خیلی متفاوت‌اند. ✅ عرفا می‌گویند اگر شخصی به اینجا برسد، محفوظ می‌شود. برخی می‌گویند برای ادب است که محفوظ از معصوم جدا شود، اما بیش از این است و فرق است بین خطا نداشتن بین محفوظ و معصوم فرق است. حتی افراد محفوظ می‌توانند علما هم حفظ شوند، اما به عنایت و توجه. اینها خدایی محض‌اند. کسی که به این مقام برسد و تمکن در تجلی ذاتی پیدا کند، تمام شده است. «سلوک مع الحق است که سلوک در مقام قرب است.» 🔵 سفر چهارم: مخصوص انبیاء ✅ «و یک سلوک چهارم است از حق به خلق که برای انبیاء است.» منظور حضرت استاد این است که از این باب که بر انبیاء وحی نازل می‌شود و شریعت می‌آورند. «سلوک اول مقام مومنین است؛ سلوک دوم مقام عارفین است؛ سلوک سوم مقام اولیا و مقربین است؛ سلوک چهارم مقام انبیا و مرسلین. اگر خلاصه‌ترش کنیم: یک قدم بر خویش نِه و آن دیگری در کوی دوست «و آخِر دعواهم أن الحمد لله رب العالمین.» 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۳۰ (۲۰) (۱۴۰۴.۲.۲۰ / ۱۲ ذی‌قعده/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ حضرت استاد سی منزل را در سه منزل جمع کردند. 🔵 تلخیص مراحل سی‌گانه در یک مرحله ✅ در پایان این رساله تمام این سی مرحله را در یک مرحله خلاصه می‌کنند: «و اگر خلاصه‌ترش کنیم: یک قدم بر خویش نِه و آن دیگری در کوی دوست. و آخِر دعواهم أن الحمد لله رب العالمین» ✅ برخی حرفشان این است تقریباً تمام منازل را با این رمز می‌شود حل کرد: نفیِ خود به نحو مراحل متعدد بطون خود. مغز تعشقات نفسانی چیست؟ انانیت. چون لذتِ من برای من مهم است. من چرا تن به لذت می‌دهم؟ به‌خاطر اینکه به لحاظ نفس اماره، لذت در من هست. اما چرا من تن می‌دهم؟ چون برای من لذت من مهم است. ظاهراً حضرت امام ره توضیح دادند که تمام این لذایذ به انانیت برمی‌گردد. من می‌خواهم لذت ببرم. میل هست، اما کی گفته است هر میلی که هست، من باید تبعیت کنم؟ چرا راحت تن می‌دهد؟ برخی گفته‌اند: گاه انسان به صورت خودبه‌خودی تن می‌دهد. همین که من هستم و کام می‌گیرم و خوشم می‌آید و من مهم است، لذت می‌برم. لذت هست، اما چرا تن می‌دهیم؟ می‌خواهیم کام بگیریم برای خودمان. 🔵 تحلیل اول از نفیِ خود ✅ انانیت ریشه اصلی است. اگر کسی برای خودش از این جهت اهمیت نداشته باشد، حقیقت و شرافت مطرح باشد، اصلاً تن نمی‌دهد. چرا این‌طور شده است؟ چون کام گرفتنِ من مهم است. این در مسئله تعشقات اولیه است. جلوتر، حتی گاه انسان نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، کار عبادی و معنوی می‌کند، اما باز هم کامِ من است، چرا که می‌خواهد به بهشت برسد. گرچه ممدوحٌ مِن وجهٍ و شریعت هم تایید کرده، اما عبادت اصلی عبادت احراری است. این همانی است که در بیان امام صادق علیه‌السلام است که می‌خواهد چیزی بگیرد. و به تعبیر بوعلی می‌گوید: باز هم به دنبال غبغب و ذبذب خودش است. اینجا باز هم من مطرح است که در این سطح تعلقات و تعشقات خاکی مطرح است. گاه می‌آید بالاتر، می‌خواهد از جهنم فرار کند. باز من مهم است و به خودش توجه دارد. ✅ در منِ کمالی، می‌خواهد به کمال برسد، اما این کمال هم برای من است. بوعلی گفته است: من آثرَ العرفان للعرفان فقد قال بالثانی. برخی از عرفان اقتدار می‌خواهند (پناه بر خدا). می‌خواهد همه را زیر پر بگیرد. در چنین فردی انانیت شکل می‌گیرد به شدت. گاه تبدیل به کفر می‌شود. چنین کسی به دنبال اقتدار است. حتی اقتدار اِخباری. گاه اطلاع و اخبار غیبی وضعیت را تغییر می‌دهد. کسانی را می‌شناسم که خبر دارند، اما ترتیب اثر نمی‌دهند. دنیا همین است: روزی خوش و روزی ناخوش. اگر همه‌اش خوش‌خوشان باشد، دارِ امتحان نخواهد بود. اگر خبر داری، به نفع خودت و برای خودت استفاده نکن! کسی هست که اقتدار دارد شفا دهد، اما بچه خودش را شفا نمی‌دهد. اما دیگری که به سراغش بیاید با ملاحظاتی آنها را شفا می‌دهد. کسانی که راحت سرّالقدر می‌فهمند، خواه مسایل اقتداری کرامت‌واری باشد، اینجا هم خیلی‌ها می‌لغزند. گاه بشارت می‌دهند. اما شخص باید یاد بگیرد که این اقتدار را استفاده نکند. این انانیت مرحله کمالی اقتدرای است. ✅ باز می‌رود بالاتر خدائی می‌شود، اما باز کمی جهت خودی هم هست. این باعث می‌شود که باز هم انانیت دارد. آقایان مسئله انانیت را تا بالا و تا صقع ربوبی و نزدیک به تجلی ذاتی برده‌اند که باید تتمه انانیت بریزد؛ جهت بشری است و از یک جهت انانیت نیست. روح انانیت این است. جهت بشری که در آدم هست که خود می‌بیند و استقلال می‌بیند. ✅ اگر این جور باشد، این تعبیر حضرت استاد معنی پیدا می‌کند: «یک قدم بر خویش نِه و آن دیگری در کوی دوست.» ✅ مثلاً حظوظ معنوی دارد که این حظوظ بعداً به‌تدریج باید رقیق شود. باید از حظ معنوی هم گذشت. این یک طرح بسیار خوب و عالی است. اگر انسان انانیت را بفهمد و آن را برطرف کند، به مقصد می‌رسد. تو خودت را کنار بگذار درست می‌شود، چون با خدا هستی. حضرت استاد می‌فرمود: بنده‌خدایی با اسبش می‌خواست از رودخانه عبور کند، تا به آب می‌رسید اسب نمی‌رفت. چون عکس خودش را در آب می‌دید. کسی گفت چشم اسب را ببند، می‌رود. چشمش را بست و رفت. گفت: تا خود می‌دید، نمی‌رفت و تا خود ندید رفت. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۳۰ (۲۰) (۱۴۰۴.۲.۲۰ / ۱۲ ذی‌قعده/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ حضر
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ ملاک اصلی این طرح است: نفیِ غیر کنید، خدا خودش می‌آید. اساساً او هست، این غبار را بردارید، می‌بینید که او هست. ✅ خیلی‌ها دستوراتی از این دست دارند: شما گناه نکنید و واجبات را انجام دهید، مستحبات را نمی‌خواهد انجام دهید، به نتیجه‌ای که باید برسید می‌رسید. البته اینکه این تمام راه باشد نیست، ولی توصیه برخی از بزرگان است. ✅ کسی خدمت امام معصوم آمد و عرض کرد: من ضعیفُ‌العمل هستم، اما واجبات را انجام می‌دهم و محرمات را ترک می‌کنم، مراقبم لقمه حرام نخورم و به نامحرم هم نگاه نکنم. حضرت فرمودند: چه تلاش و اجتهادی از این بالاتر. هویت این کار، سلبی است که لطفی دارد. ✅ مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی در تهران از این حرف‌ها می‌زدند، یک بار ناراحت شدند که چرا کسانی که این حرف‌ها را می‌شنوند، سراغ نمی‌گیرند. یک بار بالای منبر گفت: ما هر چه که می‌گوییم شما آدم نمی‌شوید. یکی‌دو نفر از بازاری‌ها بعد از این حرف آمدند گفتند: شما که می‌فرمایید، بگویید ما چه کار کنیم؟ ایشان هم چند تا توصیه داشتند: خمس را هر ماه بدهید، نماز اول وقت بخوانید و... که تاکید بر شحّ نفس است که هویت نفی‌ای دارد. آنها این دستورات را اجرا کردند، بعد از مدتی دیدند در نماز احوالات خاصی دارند و چشمشان باز شد. این هویت نفی‌ای است که خوب است. لا اله را بگویی الا الله خودش می‌آید. 🔵 تحلیل دوم از نفی خود: فکر در عدم ✅ یک بیانی علامه طباطبایی دارند بر اساس بیان میرزاجواد آقا ملکی تبریزی که ایشان می‌فرماید: فکر در عدم کنید. مرحوم میرزاجوادآقا ملکی تبریزی این مطلب را از استادشان مرحوم ملاحسین‌قلی همدانی نقل می‌کند در جواب نامه مرحوم کمپانی. این فکر عدم در حقیقت یعنی نفیِ انانیت. ما حس و فکر استقلال زیاد داریم. اینکه عین ربط به خداییم و همه چیز ملک اوست و من مستقل نیستم و ... اینها را نمی‌یابیم. ما نوعاً استقلال وجودی خود را می‌یابیم. پرده کنار رود، ما برای واحد قهاریم و کاره‌ای نیسیتم. می‌بیند که نفس اراده‌اش در او اراده حق است، در قدرتش قدرت حق و... ✅ فرض کنید منی که هیچ قدرتی ندارم. هر وقت کسی کمک کند، من می‌توانم دستم را پایین ببرم. این من را پایین کشانده است. فرض اول حالت استقلالی است که من گمان می‌کنم این کار را من می‌کنم. اما فرض دوم حالت غیراستقلالی است و کار من امتداد کار اوست و در دایره او دارم دست به کار می‌شوم. در روند او حرکت و کار می‌کنم. اینجا هویت استقلالی ندارد. اما آنجا هویت استقلالی داشت. فکر در عدم یعنی در فکر به اینجا برسی این وجودی که من دارم از خودم نیست، بلکه هر چه هست از اوست. ✅ آقایان می‌گویند نفی انانیت و استقلال کنید، پرده کنار رود، این‌گونه است. روز قیامت روز بروز حقایق است که همه می‌بینند. همه می‌بینیم. حقیقت آن است، الان هم هست، ولی برای ما منکشف نیست. تفکر در عدم، یعنی حقیقت خود را فقری ببین. اگر با همین تعامل کنم، پرده کنار می‌رود و حقیقت را می‌بیند که همین که یک قدم بر خود نهاد، در کوی دوست قرار گرفته است. ✅ روح منازل سی‌گانه همین نفی انانیت است به ویژه مرحله نهایی‌اش که از راه تفکر در عدم است. که همین راه نفی انانیت است از تعین خلقی و انسانی و بشری. این من باید برداشته شود. ببینیم که ادامه اوییم. باید به این سمت رفت. اگر این حالت شد، در کوی دوستیم و بلکه اوجش همین است بلکه در پیشگاه اوست. ✅ وقتی دستورالعمل هست کمی سخت است. و شخصی این دستورالعمل را اجرا کرد، که نفی خود کرد، به‌تدریج حق برایش آشکار شد که همه جا اوست. حتی در درون خودش هم خودش نیست، بلکه اوست اینجا. حضرت حق که گفته می‌شود، سراسر زیبایی است، ولی کسی که به حق می‌رسد، سراسر زیبایی و جذابیت را می‌یابد. می‌یابد که او سراسر زیبایی و خیر و کمال است و وقتی کل هستی را می‌دید، خوشحال بود. با تفکر در عدم به اینجا رسید. ✅ به توفیق الهی بحث درباره مکتب سلوکی حضرت استاد به پایان رسید. ادامه بحث در جلسات آینده سلوک اجتماعی خواهد بود. ان‌شاءالله. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۳۱ (۲۱) (۱۴۰۴.۲.۲۷ / ۱۹ ذیقعده/ شنبه) 🔵 سلوک اجتماعی (۱) 🔴 بخش اول 🔵 پیشینه سلوک اجتماعی ✅ حدود سی‌وچهار جلسه بحث سلوک اجتماعی در تهران داشتیم که نیمی از آن بحث را گفتیم و نیمی از آن مانده است. آیا سلوک می‌شود به صورت اجتماعی باشد؟ آیا دین هم اجازه داده است؟ یا اینکه اساساً دین سلوک را به صورت اجتماعی بسته است؟ این سؤالی جدی است، چون تا صحبت از سلوک و معنویات و مسائل باطنی پیش می‌آید، به ذهن می‌رسد که جنسِ چنین چیزی اجتماعی نیست. اما حرف ما این است که اساساً سلوک می‌تواند اجتماعی باشد و باید هم اجتماعی باشد. (هم ممکن است و هم ضرورت دارد). با شیوه‌هایی باید این سلوک اجتماعی را پیاده کرد. 🔵 مبانی سلوک اجتماعی ✅ در تهران، اشاره کردیم که شش بنیاد و پایه برای سلوک اجتماعی هست که این شش پایه مؤثر است نه اینکه پایه‌های دیگری ندارد. اینها مهم‌تر و مؤثرتر است. نتیجه این شد که اساساً باید سلوک به صورت اجتماعی باشد. ✅ این بخش دوم و ادامه مباحث سلوک اجتماعی، فنی‌تر است. این مباحث فنی است که راه را باز می‌کند و برخی از تأبی‌ها را برمی‌دارد. بخش دوم را آوردیم در قم. این قسمت بخش دوم سلوک اجتماعی است. پیشنهاد این است که سروران آن سی‌وچهار جلسه‌ای که در تهران ارائه شد، یک دور گوش دهند تا در ادامه بهتر مباحث تکمیل شود. هر چند بنا داریم در سه جلسه خلاصه آن مطالب را بیان کنیم. 🔵 تعریف اول از سلوک ✅ سلوک یک معنای عامی دارد که شامل همه (مؤمن و کافر) می‌شود؛ همه دارند یک نحوه سلوک می‌کنند. این معنای سلوک را در نظر نداریم، بلکه به معنای طریقت اشاره داریم. سلوکی که برخی با تسامح می‌گویند رگه‌ای از فضای معنوی هم داشته باشد، این هم در فضای سلوکی عارفان معنی می‌دهد. نه اینکه به مراحل عالی سلوک اشاره دارد مورد نظرمان نیست. مراد از سلوک همان طریقتی است که عارفان گفته‌اند با مداقه‌هایی که در کارشان هست. سلوک از یک جهت معامله قلبی است. تا ادبیات قلب می‌آید، یعنی بحث در باطن است. نه اینکه در سطح نیست، بلکه منحصر در سطح نیست. بلکه با جهت باطنی رقم می‌خورد. ✅ ایمان چگونه است؟ یک گره قلبی است که بروز در سطح هم دارد. به عمل می‌آید و لوازمی هم دارد. هویت ایمان یک هویت پذیرشی قلبی است؛ عقد قلبی است. ✅ در متن دینی صحبت از شرک خفی می‌شود. این را کجا باید پیدا کرد؟ در قلب. غیر از شرک جلی است. در لابه‌لای دل اموری می‌گذرد که خیلی پنهان است؛ مانند حرکت مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در یک شب تاریک. در قرآن آمده است اکثر مؤمنان ایمان دارند در عین حال که شرک هم دارند. «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف ۱۰۶). برخی در ته دل می‌گویند: خدایا چرا؟! و الا اگر درست باشد، می‌گوید: هر چه تو گفتی و تو خواستی، همان است. من طبق دستور تو انجام دادم، هر چه شد، شد. اینها خلل‌های درونی است. ✅ اخلاص چگونه است؟ یک مقوله باطنی و درونی است، ولی بروز بیرونی دارد. مثلاً زبان را می‌بندد و حرف نمی‌زند. ما خیلی از اموری داریم که امری درونی و باطنی است. بلکه شریعت درباره امور باطنی فراوان سخن گفته است. به حسب بحث‌های قرآنی چند برابر احکام سخن گفته است. ما که چند سال عرفان در وادی عمل می‌گوییم، همه‌اش از شریعت است و حرف دین است. یک بحث تجری در اصول هست، این هم امری در درون است که در اصول مطرح کردند و دچار مشکل شدند. ✅ در شریعت هر امری، حتی ظاهری‌ترین‌هایش، درونی است و لایه‌های درونی بسیار دارد. «سَجَدَ لَكَ‏ سَوَادِي‏ وَ خَيَالِي وَ آمَنَ بِكَ فُؤَادِي». در دین هست، افراد می‌بینند که در جانشان خلجاناتی و خواطری آمده است، چیزهایی بر قلب می‌آید، اما همه‌اش غرق بیرون هستند و در سطح زندگی می‌کنند. اما این امور باطنی حقیقی است و وجود دارد و شریعت برای اینکه می‌خواهد ما را به کمال برساند، اینها را هم دارد و به آنها پرداخته است. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۳۱ (۲۱) (۱۴۰۴.۲.۲۷ / ۱۹ ذیقعده/ شنبه) 🔵 سلوک اجتماعی (۱
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ ادبیات قلب، فواد، لبّ، دل، که حقیقت وجودی انسان و باطنی درونی انسان است فراوان در قرآن آمده است. هزار و یک حال و هزار و یک انقلاب دارد. این محدوده است، محدوده طریقت و سلوک. اساساً هویت باطنی دارد، ولی در عین حال یک چنین حقیقتی خودش را بروز می‌دهد در همه ساحت‌ها. ما از عمق می‌آییم به سمت ظاهر و ظاهر را آنقدر غلیظ می‌کنیم که اصلاً باطن را فراموش می‌کنیم. ✅ این دل و باطن که هویت اصلی وجودی باطنی ماست و حقیقت اصلی ما اوست و این امور ظاهری و پایین‌تر همه شعب اوست، یک چنین دلی، معاملات قلبی و دلی را می‌خواهیم بحث کنیم. دغدغه‌ سالک این است که درون چه خبر است. برخی می‌گویند: نکند این مالم برود، اما برخی می‌گویند: نکند که این حالم برود. ✅ مؤمنانی داریم که دغدغه شریعت دارند، ولی در سطح هستند. واقعاً مؤمن است، حتی در قرآن آمده است که به اینها رحیق مختوم می‌دهند. مثلاً یک شبش با حال شود، خیلی برایش عالی است. مگر می‌شود کسی یک سال نماز شب بخواند، اما هیچ نشود. گرچه برخی می‌گویند: صد سال هم بخوانم و هیچ ندهند باز هم می‌خوانم. معاملات قلبی مع الله است. ✅ طریقت یک نوع معاملات قلبی است برای رسیدن به خدا. طریقت سلوک با خدا برای رسیدن به خدا. اینها در ادبیات تقرب دینی اشباع شده است. ما گاه می‌گوییم: نماز می‌خوانیم قربة الی الله. معتقدم هر کسی اندک بگوید در پیشگاه خدا الله اکبر، این یک نوع تقرب است. ✅ اما برای تقرب در متن دینی اشاره داریم به مقربین که در برابر اصحاب یمین و اصحاب شمال است. مقربین اصلاً نعم‌شان با اصحاب یمین قابل مقایسه نیست و این مقربین نوع عالی فضای سلوکی است. اصحاب یمین اهل سعادت‌اند، اما مقربین چیز دیگری‌اند. خداوند نسبت به اینها دست‌افشانی می‌کند. و اینها از تسنیم می‌نوشند و اصحاب یمین از رحیق مختوم. ✅ در بعضی از دعاها و مناجات‌ها گاه شیوه تقرب و حقیقت تقرب را هم توضیح داده‌اند. گاه گفته می‌شود کمال انقطاعی که معلق به عز قدس تو بشوم که باید از حجب نوری گذشت و از عقول و مفارقات هم باید عبور کرد. سخن این است سلوک یعنی معامله قلبی با خدا، برای رسیدن به خدا که همان تقرب است. تقرب سطوحی دارد. ✅ همین که انسان با خدا باشد و آرامش پیدا کند و با او باشد، همین می‌شود تقرب تا اینکه در نهایت از حجب نوری می‌گذرد و کمال انقطاع حاصل می‌شود معلق به عزّ قدس می‌شود. پس سلوک از یک جهت دست به کار شدن است، اما با یک دغدغه خاص، برای رسیدن به خدا. پایه کار باطنی است. دست به کار شدن باطنی و قلبی و درونی است. ✅ پس سلوک سمت‌وسوی باطنی دارد و دغدغه خدا دارد و می‌خواهد به خدا برسد. این اندیشه را می‌گویند سلوک که عارفان از آن تعبیر به سلوک الی الله می‌کنند. گاهی عنوان داده‌اند: طریقت. شریعت، عمل به دستورات دینی است؛ طریقت، سمت‌وسوی باطنی پیدا کردن و حرکت الی الله است؛ حقیقت، رسیدن به حقایق هستی و دریافت آن‌ها است. کسانی که بیشتر از همه در این خصوص استفاده کرده‌اند و کار کرده‌اند عرفا هستند. و حتی اخلاقیونی که در این زمینه‌ها صبحت کردند، چاشنی کارشان این اندیشه‌هایی است که عارفان گفته‌اند. پس می‌توان گفت: سلوکِ عرفانی؛ طریقت؛ سلوک الی الله؛ سلوکِ مقربینی. (تا اینجا تعریف اول از سلوک بیان شد). 🔵 تعریف دوم سلوک ✅ گاه می‌گویند سلوک رفع قیود جزئیه و تعینات و تعشقات برای رسیدن به حقیقت مطلق و مطلق شدن است تا مناسبت با آن مطلق حقیقی حاصل شود و به سمت آن حرکت کنیم. در واقع می‌خواهیم بگوییم: سالک ابتدا در مرحله‌ای نازل است، چون تعلقات و تعشقات فراوانی دارد. باید از اینها دست کشید و پوست‌اندازی‌ها صورت بگیرد. ✅ این توضیح می‌خواهد چه کار کند؟ برای اینکه موجودات از آن عالم می‌آیند، به‌تدریج برای خودشان تعلقات و تعیناتی پیدا می‌کنند. از خزائن بالا که آمدیم پایین، مطلق بودیم، یک منزل که آمدیم پایین، قیود آن را پیدا کردیم. مثلاً از صقع ربوبی آمدیم پایین در مرحله عقل، قیودات عالم عقل را پیدا کردیم؛ آمدیم در عالم مثال، قیودات آن را پیدا کردیم تا رسیدیم به عالم ماده، قیود مادی پیدا کردیم. این قیود لزوماً منفی نیستند. قیودات عالم ماده ما را محبوس کرده است. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ ادبیات قلب، فواد، لبّ، دل، که حقیقت وجودی انسان و باطنی درونی انسان است فراوا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم ✅ این قیودات نوعی تعشقات می‌آورد که فلسفه نفس اماره هم همین است؛ چون تعشقات داریم، میل در عالم ماده هست. به محض ورود به عالم ماده، تعشقات هست و نفس آمدن در عالم ماده انسان را با تعشقات همراه می‌کند. روح به بدن که تعلق می‌گیرد، باید به این تعلقات بدنی که خاکی است توجه کند. پس هر چه عوالم را طی می‌کنیم، تعشقاتی پیدا می‌کنیم. به‌ویژه اینکه ما گاه این کار را می‌کنیم که تابع نفس اماره می‌شویم و گناه هم می‌کنیم و بدترین شرایط را به لحاظ تعلقات در خود ایجاد می‌کنیم. اینجاست که آقایان می‌گویند شما باید از این قیودات و تعشقات دست بردارید. هر چه بیشتر دست بردارید، بیشتر به عمق خواهید رفت. ✅ تعلقات مادی را برداری، جزء عالم مثال می‌شوی. تعلقات مثالی را برداری، جزء عالم عقل می‌شوی. خاصیت انسان این‌گونه است. جنس سلوک این است که من را سبک می‌کند و تعلقات من را برمی‌دارد تا من به مراتب بالاتر راه پیدا کنم. ✅ رفع تعلقات خون دل خوردن دارد. رفع تعلقات توجه به باطن لازم دارد. از یک جهت اینقدر شیرین است که حد ندارد. چرا؟ چون مطابق فطرت است. شهید مطهری می‌گوید ما گاهی انفاق می‌کنیم و دو حال متناقض داریم. یک حال اینکه پول ما رفته است و یک حال اینکه احساس سربلندی می‌کنیم. فطرت ما خیلی با این جنس همراه است و لذت می‌برد. اینکه آقایان می‌گویند در ترک لذت، لذت ویژه‌ای هست (به همین خاطر است). بحث شراب بهشتی که می‌شود، پایه‌اش همین لذایذ معنوی است. یعنی انسان شکفته می‌شود با حقایق معنوی که دریافت می‌کند. باید رفع قیود کند. تا این طرف را طرد نکند نمی‌شود. رفع قیود خودش یک نوع سلوک و طریقت است. منطق این است: «پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز»؛ باید مناسبت پیدا کنی. رفع قیود جزئیه تا به حقیقت اطلاقی‌اش برسد؛ صفای فطری اصلی ناب قلبی و فوق قلبی را پیدا کند تا به خدا برسد. اصل حرف این است. ✅ همین رفع تعشقات را هر که داشته باشد، باید در دل اجتماع هم توجه به این رفع تعشقات داشته باشد. پس سلوک یا معامله قلبی است با خدا برای رسیدن به خدا (تعریف اول). یا رفع قیود جزئیه و تعشقات برای مطلق شدن تا به مطلق بپیوندیم (تعریف دوم). 🔵 تعریف سوم سلوک ✅ ما یک سلوک ایمانی داریم و یک سلوک توحیدی. محل بحث ما سلوک توحیدی است. سلوک ایمانی، حرکت در فضای ایمانی است که با دغدغه بهشت و جهنم هم پیش می‌رود. به تعبیر امام صادق علیه‌السلام سه نوع عبادت داریم: ۱. از ترس جهنم که عبادت بردگان است. در نهایت به بهشت هم می‌رود. ۲. عبادت به طمع بهشت که این عبادت تجار است؛ طلبَ الثواب است. ۳. عبادت احرار که خداوند را از سر محبّت و علاقه به او انجام می‌دهند. حبّاً له. این یک سبک زیست ویژه‌ای است که مؤمنانه موحدانه است. اما برخی تنها در حد مؤمنانه زندگی می‌کنند. اما برخی موحدانه زندگی می‌کنند. ✅ بوعلی در نمط نهم اشارات می‌گوید: همه اینها در نهایت مرحوم‌اند، اما کسی که به طمع بهشت عبادت می‌کند، در نهایت غایت و هدفش غبغب و ذبذب خودش است. اما دغدغه یک عده خود خدا است. کسی که منصرف از این سو می‌شود به قدس ربوبی توجه می‌کند تا به خدا برسد. چنین کسی زیست موحدانه دارد. ✅ پس دو نوع زیست داریم: مؤمنانه. مؤمنانه موحدانه. هرگاه زیست مؤمنانه موحدانه پیدا کرد، می‌گوییم او در حال سلوک عرفانی را است. هدف توحید و خداست و اصل این است. خداوند چرا اصحاب یمین را از مقربین جدا کرده است؟ سرّش همین است. در دوره رسول‌الله عده‌ای بودند همراه رسول‌الله و این دغدغه‌ها را داشتند، مثل عثمان بن مظعون و سلمان که همه آنها دور امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودند. اینها دغدغه‌هایی از این سنخ داشتند. اما اصحاب دیگری هم بودند که چنین دغدغه‌هایی نداشتند. چه باید گفت؟ او سبک زیست مؤمنانه دارد، ولی موحدانه نیست. اما آن گروه اول زیست مؤمنانه دارند که موحدانه هم هست. این یک سبک زندگی ویژه‌ای را رقم می‌زند. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از نسیم حکمت
🔰 پیام حضرت استاد یزدان پناه در پی جنایت حمله جنون آمیز اسراییل به ایران بسم الله القاصم الجبارین 🔻حمله دیشب رژیم غاصب صهیونیستی با اطلاع و تجهیز آمریکای جنایتکار نشان از استیصال و سردرگمی دارد. این حرکت جنون آمیز تنها در مراحل پایانی سقوط متصور است که حاضر است مجازات سخت و دردناک را به جان بخرد تا شاید راه مفرّی بیابد، ولی باید دانست «مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین». 🔻شهادت برخی از سرداران و دانشمندان هسته ای و مردم بیگناه را خدمت رهبر معظم انقلاب و ملت ایران تسلیت عرض می‌نماییم. شهادت برای این ملت افتخار است و مدالی است نزد خداوند منّان. 🔻وظیفه همگان آنست که گوش به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب دهند و با تمام وجود در پی امتثال اوامر و منویات ایشان باشند. 🔻روشن است که اتحاد و عزم کامل بر ایستادگی و اندیشه مقاومت و سلحشوری بدون هیچ گونه تعلّلی راه درست حرکت ملت است و ملت این راه را به خوبی طی خواهد کرد. خداوند سبحان، دفاع و نصرت از هر ملت مومن و سلحشور را به خاطر نصرت دین، وعده کرده است. سید یدالله یزدان پناه / ۱۴۰۴.۳.۲۳ https://eitaa.com/nasimehekmat