نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۶۷ (۱) (۱۴۰۱/۷/۹ ۴ربیع الاول/ شنبه)
🔴 بخش اول
✅ سال گذشته، در درس عرفان در وادی عمل، به مکتب سلوکی علامه حسنزاده رحمتاللهعلیه پرداختیم. در این چند سال گذشته، در عرفان در وادی عمل از موضوعات مختلفی بحث کردیم تا گمان نشود در بخش عمل، فقط منازلالسائرین را داریم. (به مباحثی پرداخته شده است که در منازل نیامده است). خیلی از مباحث مطرح است که در گفتار عرفا هست، ولی در منازل نیامده است. هر موضوعی را یکیدو سال بحث کردیم. یکیدو سال اسرارالصلوه بیان شد. یک سال از نفس اماره صحبت کردیم. یکی از بحثهایی که وعده کرده بودیم، مسئله دستورالعملها است. عرفا دستورالعملهای خاصی دارند. فیض کاشانی دستوری دارد؛ مرحوم بیدآبادی دستوری دارد. بحث دستورالعملها خیلی گستردهدامن است. اگر دَهبیست سال بایستیم و روی این دستورالعملها کار کنیم، جا دارد. در اینجا ما به صورت خلاصه بحث میکنیم.
✅ حضرت استاد حسنزاده آملی رحمتاللهعلیه از هر جهت قله حوزوی بودند؛ هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ عرفانی و سلوکی. به همین دلیل، پس از ارتحال ایشان، به مکتب سلوکی ایشان پرداختیم که در واقع توضیح دستورالعملهای ایشان است. سال گذشته، دستورالعملهای ایشان به عموم مردم را بررسی کردیم. ایشان برای خصّیصین دستوراتی دارند که در اینجا نیازی نیست به آنها بپردازیم. چون قرار است این مطالب به صورت عمومی بیان شود. به توفیق الهی، در سال گذشته، دستورات ایشان را بیان کردیم. احتمالاً در آینده با عنوان «راه و رسم سلوک حضرت استاد» ارائه خواهد شد. تقاضا میکنیم سرورانی که بحثهای سال گذشته را نشنیدند، مرور کنند و آنها را بشنوند.
🔵 اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد حسنزاده آملی
✅ اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد را توضیح میدادیم که بر چه اساسی ایشان این دستورات را میدادند. بررسی این اصول، به ما دید(گاه) میدهد؛ و هم اختصاصات حضرت استاد حسنزاده برای ما مشخص میشود.
🔵 اصل اول: شریعتمحوری
✅ شریعتمحوری اساس کار ایشان در سلوک بود که به نظرم خیلی اهمیت دارد. هر دستوری که از شریعت فاصله میگیرد، آن را دستور ندانید. دلیل آن هم خیلی واضح است و در جای خود بیان شده است. آن راهی که به سمت خدا است، باید خدا هم آن را امضا کند. خداوند میگوید: من که به شما گفتم این کار را بکن، چرا انجام ندادی؟ لذا شریعتمحوری پایه کار است و موجب امتیاز طریقتی است که حضرت استاد در آن نفس کشیده است.
✅ جامی درباره یکی از این فرقهها میگفت: پناه میبریم از خدا از شیطنتهایی که در اینها هست. مثلاً من روی شیشه راه بروم و بدنم آسیب نبیند یا شمشیر را به گردن بزنم و چیزی نشود؛ «ثم ماذا؟» (در واقع، آنها که اینگونه عمل میکنند، میخواهند در دنیا اقتدار داشته باشند؛ اما راه را اشتباه رفتهاند؛ راهش عرفان نیست). جامی از فرقه رفاعیه اسم برده است. به چه درد میخورد؟ اینها که شرعی نیست. برخی از عرفان اقتدار مادی میخواهند. پادشاه ظالم جبار هم اقتدار مادی دارد. تو هم اگر از این نوع اقتدار میخواهی، برو مثل ایشان بشو تا هر کاری خواستی انجام دهی؛ این عرفان نیست. اما تا اسم شریعت میآید، شریعت انسان را رام می کند و به سمت خدا میبرد؛ انسان با رامشدن میتواند به خدا برسد. قرار نیست که انسان خدایی کند. قرار است انسان بندگی کند (نه خدایی).
🔵 اصل دوم: عرفان سازگار با زندگی فردی و اجتماعی
✅ عرفان سازگار با زندگی فردی و اجتماعی، حضرت استاد را از بسیاری عرفا ممتاز میکند. برخی میگویند: باید از همه چیز بگذری و حیات اجتماعی را کنار بگذاری تا بتوانی به جایی برسی و به عرفان برسی؛ به تعبیر دیگر، میگویند اگر وارد جامعه شدی، از عرفان خارج میشوی. این با روح دین سازگار نیست؛ با واقعیت و فطرت انسانی سازگار نیست.
✅ به نظرم کسانی مانند علامه حسنزاده و امثال ایشان که اینگونه هستند، (ریشه در) فطرت و عالمیت و عقلانیت آنها (دارد) که اینگونه هستند تا عرفان سازگار با زندگی را طرح کنند. واقعاً هویت عرفانی، حیات اجتماعی را میپذیرد؛ نه اینکه هویت عرفانی چیزی باشد و حالا کمی با جامعه ارتباط داریم. اینگونه نیست.
✅ برخی عرفانها هویتاً به گونهای است که باید از جامعه کنار بکشی! از زن و فرزند و خانواده باید کنار بکشی و هویتش به انزوای کامل میکشاند که تعبیر علامه طباطبایی عرفان منفی است. ولی برخی از عرفانها اصولش آنها را به اینجا میکشاند که باید در جامعه باشی و باید در خانواده باشی. باید در جامعه بود و در جامعه عارف بود. ما باید در همۀ ساحتها بنده باشیم. باید بندگی ما در همۀ ساحتها گل بکند تا به کمال برسیم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۶۷ (۱) (۱۴۰۱/۷/۹ ۴ربیع الاول/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ سال
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
🔵 اصل سوم: عقلانیت سلوکی
✅ برخی عقلانیت سلوکی را برمیدارند. این کار هم جفا به عرفان است و هم جفا به شخص. مثلاً دستور میدهند اینقدر (به اندازۀ کف دست) غذا بخور! باید گرسنه به تمام معنا باشی! بعدش چی؟ بندهخدایی که حدود نود کیلو وزن داشت، طبق برخی از دستورات آنقدر لاغر شده بود که فقط از او پوست و استخوان باقی مانده بود، ولی با این حال هنوز حرص به غذا داشت.
✅ بدن مَرکب است و نباید این مرکب را از بین برد. عقلانیت سلوکی در خیلی از موارد خودش را نشان میدهد. بعضی موارد با اینکه میبینند که انسان نمیکشد، ولی انجام میدهند. در کار حضرت استاد این عقلانیت سلوکی خیلی موج میزد. من معتقدم اگر در سلوکی عقلانیت نباشد، به ضد خودش تبدیل میشود. یا به نفرت میانجامد یا به شیطنت. نباید به این موارد منتهی شود. خود شریعت این راه را امضا کرده است و راه را باز کرده است. شریعت به ما گفته است که چگونه عقلانیتی داشته باشیم. این سه اصلی بود که در کار حضرت استاد بوده است.
🔵 اصل چهارم: تأکید بر حرفشنیدن و مباحث معرفت نفس و عرفان نظری
✅ به نظرم ایشان این امر را به اوج رساند. در سنت شاگردان قاضی بوده است، ولی ایشان این سبک کار را به اوج رساند. انسان باید حرف بشنود؛ باید حقیقت برایش مشخص شود. کور در مسیر حرکت کردن خوب نیست. باید روشن شد و بعد حرکت کرد. کور نمیتواند به حقیقت برسد، بلکه باید دانست و بعد حرکت کرد. با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود، بلکه باید حرف شنید و دست به کار شد.
✅ برخی کار علمی را فقط در اصطلاحات میدانند! حضرت استاد این را قایل نبود. اینکه با کار علمی در حقیقت سیر میکنیم و باید در عمل، در حقیقت باشیم، حضرت استاد این را قبول داشت.
✅ ایشان این روایت را تذکر میداد. شخصی خیلی عبادت میکرد تا جایی که ملائکه گفتند عجب بندهای است. اما خداوند فرمود: من به این بنده اعتنایی ندارم. بندگان استبصار کردند که چطور اینگونه است که خدا به او اعتنایی نکرده است؟ بعد به آن بنده نزدیک شدند، دیدند او میگوید: خدا چرا گاو و گوسفندهایش را نمیفرستد این همه علف را بخورند. با این تصور از خدا، هزار بار بگو: «ای خدا» چه فایدهای دارد؟ در روایت از امام صادق علیهالسلام آمده است: کسی که نداند و عملی را انجام دهد، این عمل باعث تزکیه او نمیشود و عملش بالا نمیرود. این مبنای حضرت استاد بود که میفرمود شما باید بدانید. حضرت استاد این را به جِدّ قایل بود.
🔵 در محضر علامه
✅ حضرت استاد میفرمود: وقتی در قم مستقر شدم، خوابی دیدم؛ در خواب مرحوم شیخ محمدتقی آملی، که از شاگردان سلوکی مرحوم قاضی و از مراجع تقلید و استاد فقه و اصول و فلسفه و عرفان بود، به من فرمود: التوحید ان تنسی غیر الله. رفتم تهران خدمت مرحوم شیخ محمدتقی آملی. به ایشان گفتم من چنین خوابی دیدم. ایشان تأیید کرد و فرمود: باید این کار را انجام دهی و دست به کار شوی. بعد حضرت استاد را نزد علامه طباطبایی فرستادند. وقتی آمدند خدمت علامه، ایشان نپذیرفت و فرمود: از این خبرها نیست. تا اینکه حضرت استاد اشک ریخت. وقتی اشک ریخت، حضرت علامه پذیرفت و بعد به ایشان دستور داد. فرمود ذکر «لااله الا الله» را بگو. علامه از حضرت استاد پرسید؟ کدام خدا را میگویی؟ حضرت استاد فرمود: آن خدایی که همه جا هست و از خلق جدا نیست.
🔵 اول بِدان
✅ انسانی که میخواهد دست به کار شود، باید بداند که چه کار میکند. برخی نمیدانند چه میکنند و در تاریکی عمل می کنند و این واقعیت ندارد. لذا حضرت امام می فرمود: بداند و به قلب برساند. حضرت استاد تأکید داشت که باید حرف شنید. ایشان وقتی میخواست شاگردی را راه بیندازد، ابتدا توضیح مفصل میداد و بعد دستور میداد. ایشان تأکید میکرد که خودشناسی مقدمه خودسازی است.
🔵 غرق در اصطلاحات نشو
✅ ایشان میگفت: در اصطلاحات غرق نشوید، ولی هیچگاه نمیفرمود: علم نخوانید و درس نخوانید. بر خلاف بسیاری از عارفان که تأکید میکنند که علم را کنار بگذارید و بروید دست به کار شوید. ایشان میفرمود: من چه بگویم؟ من خود از راه علم رسیدم و این علم برایم راه است و از همین طریق رسیدهام. ایشان مکرر این حدیث را میفرمود: «العلم امام العمل». چرا؟ چون راهگشا است.
🔵 احکام حقیقت
✅ احکام حقیقت را بدان و بعد با آن تعامل کن. در بین آقایانی که دیدیم، ایشان بیش از هم تأکید بر این راه داشتند. حتی کسانی که عرفان نظری را قبول ندارند، وقتی میخواهند دستور دهند، ابتدا توضیح میدهند و بعد دستور. این امر نشان میدهد که ابتدا باید معرفت کسب کرد. هر چه انسان بیشتر بداند، تأثیرش در عملش بیشتر میشود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 اصل سوم: عقلانیت سلوکی ✅ برخی عقلانیت سلوکی را برمیدارند. این کار هم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش سوم
🔵 معرفت نفس و معرفت ربّ
✅ حضرت استاد خیلی بر معرفت نفس و معرفت ربّ، تأکید داشت. رسالههای فراوانی هم در این زمینه نوشتهاند. در درسها مثل اشارات، هم بر این دو امر خیلی تأکید میکرد. در کتاب معرفت نفس ببینید: خودشناسی، مقدمه خودسازی است.
✅ چرا قرآن در توکل «حسبی الله» گفته است؟ قرآن این اندیشه را به ما میدهد و بعد میگوید: تعامل کن. خود حضرت استاد اندیشههای قرآنی را توضیح میداد.
🔵 خرق حجاب
✅ حضرت امام حرفشان این بود: علم حجاب است، ولی باید وارد حجاب شد و خرقِ حجاب کرد. و اینگونه مثال میزدند؛ من میخواهم بروم از اتاق «الف» به اتاق «ج» اما وسط این دو، اتاق «ب» است. چارهای نیست برای رسیدن به اتاق «ج» جز اینکه به اتاق «ب» بروم. لذا ایشان تأکید میکرد که با مجاهده علم را به قلب برسانید. این مطلب را از استادشان مرحوم شاهآبادی داشتند. مرحوم شاهآبادی میفرمود: جان ما مانند کودکی است که باید لقمه در کامش بریزی؛ انسان باید این حقایق را بداند و لقمهلقمه به جان برساند. حضرت استاد این روش را داشت.
🔵 خصوصُ الخصوص
✅ به عمق دانستن کار اکثر مردم نیست. اگر کسی بخواهد به مراحل نهایی برسد، عمق را نداند نمیتواند برسد. قونوی میگوید مفتاحالغیب را برای خصوصُ الخصوص نگاشتهام تا نقشۀ راه آنها باشد و مقصد را بدانند. عدهای هستند که صرافت و مناسبت ذاتی و حالت جذبه دارند و خودشان میرسند. اینها مناسبت ذاتیه دارند. اینها حسابشان جدا است. اما عموم مردم باید خوب بدانند تا بتوانند درست به مقصد برسند. بندهخدایی شهود عینالیقینی داشت، اما خیال میکرد که به مغزای توحید رسیده است. او اگر بداند که مسئله چیست، درمییابد که هنوز به حقالیقین نرسیده است؛ اما چون نشنیده است، فکر میکند که به عمق رسیده است.
✅ اهل دلی بود که با حضرت استاد حسن زاده ارتباط داشت. احوال خوشی هم داشت و به سن کهولت رسیده بود. حضرت استاد میفرمود: ای کاش ایشان استاد میداشت و حرف شنیده بود. در عین حال که احوال خوشی داشت و شهوداتی داشت.
🔵 با خبرِ نرسیده
✅ علم یعنی بصیرت و این علم چشم و گوش را باز میکند؛ بصیرت میدهد؛ نرفتهایم، ولی رفتهایم؛ نرسیدهایم، ولی خبر داریم. بندهخدایی در حد اسمای الهی به جایی رسیده بود. ولی احساس نمیکرد که چیز بالاتری مانند تجلی ذاتی هم هست. عارف دیگری که بالاتر بود، با او صحبت کرد و نقطه مرکزیه را توضیح داد، ولی میدید که او متوجه نمیشود. فهمید که او به تجلی ذاتی نرسیده است و در حد اسماء است. حرف را باید شنید، تجلی ذاتی چیست؟ این را خوب بفهم و بعد دست به کار شو. آن وقت میبینی که چقدر بهتر میرسی.
✅ علم بصیرت و نور است. در بحث وجود ذهنی خارج نهایه توضیح دادیم که وجود ذهنی، نور است و روشن میکند و بصیرت است. خودش میتواند به شما راه نشان دهد. لذا حضرت استاد تأکید داشت بر این مسئله. عقلانیت هم در کار ایشان بسیار بالا بود. تأکید بر حرفشنیدن هم در کار ایشان درجه بالایی داشت.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 نکوداشت علامه ذوالفنون آیتالله حسنزاده آملی ره
▫️نکوداشت سالک توحیدی و عالم انقلابی علامه آیتالله حسنزاده آملی قدسسره برگزار میگردد.
▫️در این مراسم که با پیام آیتاللهالعظمی جوادی آملی حفظهالله آغاز میشود، جمعی از شاگردان و شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی سخنرانی خواهند کرد و آثار مربوط به علامه ذوالفنون رونمایی میگردد.
📖 یکی از آثاری که در این مراسم رونمایی میگردد، کتاب "یادنامه علامه ذوالفنون آیتالله حسن حسنزاده آملی رضواناللهتعالیعلیه" است که به کوشش مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات و توسط انتشارات آل احمد علیهمالسلام چاپ شده است.
⏱ زمان: پنجشنبه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۹ تا ۱۱:۳۰
📍 مکان: قم، مرکز همایشهای مدرسه دارالشفاء
#نکوداشت
#علامه_حسن_زاده
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۶۸ (۲) (۱۴۰۱/۷/۱۶ ۱۱ربیعالاول/ شنبه)
🔴 بخش اول
✅ از سال گذشته، به شیوه سلوکی حضرت استاد پرداختیم. عموماً دستورات عمومی که گفته شده است، همین دستورات برای خواص هم میآید، البته با افزودههایی. طبیعتاً مراحل بالاتر عمیقتر میشود.
🔵 اصول و مبانی سلوکی علامه حسنزاده آملی
🔵 ۱. شریعتمحوری
✅ توضیح دادیم نوع دستورات از شریعت درمیآید.
🔵 ۲. عرفانِ سازگار با زندگی اجتماعی
✅ باید هم در جامعه بود و هم عارف.
🔵 ۳. عقلانیت سلوکی
✅ عقلانیت سلوکی از معیارهایی است که باید به آن توجه شود. بر خلاف نحلههایی که عقلانیتشان کم است و مشکلاتی پدید میآورد. بسیاری از نحلهها شریعت برایشان جدی نیست؛ یا از حیطه اجتماعی و حتی خانواده هم افراد را دور میکنند که سازگار با شریعت و فطرت نیست. بعداً عرض خواهیم کرد که چرا چنین پایههایی در مکتب حضرت استاد هست و اگر نباشد، مشکلاتی ایجاد میکند. شاید در نحلههای دیگر کسانی پرورش یابند، ولی واقعیت ندارد؛ گِره کور دارد؛ با روح شریعت سازگار نیست؛ با عقل و فطرت سازگار نیست.
🔵 ۴. تأکید بر زیاد حرفشنیدن
✅ حرفشنیدن از تعابیر حضرت استاد است؛ یعنی تأکید بر اینکه اندیشهها را سامان دهد و بر اساس آن سلوک کند. ما در کار سلوک همت و عزم میخواهیم، اما به اندیشه هم نیاز داریم. حضرت استاد بر حرفشنیدن به ویژه در معرفت رب و معرفت نفس تأکید داشتند.
🔵 انسان؛ موجودی شعوریاِرادی
✅ اساساً انسان یک موجود شعوریاِرادی است. انسان کنشگر است. اثرگذار و تأثیردار است و بدون اندیشه نیست. مانند سنگ نیست که به سنگ دیگر بخورد، اثر هم بگذارد، اما کنش و شعور در آن جایی ندارد. کنش انسانی مبتنی بر شعور است. این کنش مبتنی است بر فهم و تصویری که دارد و تصمیمی که گرفته است که باید چنین کرد و معمولاً در حکمت عملی مطرح میشود.
✅ این احتیاج دارد به تصویرسازی. به تجربه دیدهایم تا کمی فضا روشن میشود، خودش دست به کار میشود. چون میفهمد که باید چه کار کند. انسان موجودی است با تلقیِ خودش. تلقی هم گاهی غلط و گاهی درست است. تلقی درست باید از دل علم بجوشد. حرفشنیدن یعنی تلقیِ مبتنی بر علم باید شکل بگیرد. هر کسی که دستوری میدهد بر اساس یک تلقی است، اما منظور من تلقی مبتنی بر علم است. در ابهام ماندن و حرکتکردن، همیشه ضرر است. گرچه همان هم یک تلقیِ اندکی دارد. برخی دستور میدهند، توضیح میدهند، اما توضیحات برخی مبتنی بر علم نیست، حتی اگر مبتنی بر شریعت باشد، خیلی عمیق نیست و حتی گاهی تلقیهای غیر واقعی هم دارند.
✅ حضرت استاد میفرمود: باید دریافت و فهمید و دقیق فهمید و سر سفره آورد. حرفشنیدن مبتنی بر علم و حقیقت است. لذا شیوه خودشان همیشه اینگونه بوده است؛ حتی برای کسی که کار علمی نکرده است، ابتدا توضیحی میدادند مبتنی بر علم. مثلاً نفس چیست و چه میشود و من به کجا باید برسم و در کجا باید سیر کنم و روح من چیست؛ حقیقت روح من چیست؛ و به کجا باید وصل شد. معرفت نفس اینگونه است. کاری که حضرت استاد انجام میدادند، یک تلاش افزون داشت.
🔵 سلوک؛ یکی از امتدادهای فلسفه
✅ برخی میگویند نیاز نیست که اینقدر بحث معرفت نفس و رب را درست کرد. اما حضرت استاد میفرمود: هرچه بیشتر بدانید، معطوف به عمل، بهتر است و کمک میکند. معطوف به عمل چیست؟ ایشان میفرمود: در اصطلاحات نمانید. حضرت استاد یکی از کارهایشان این است که از علم، نوعاً نتایج عملی و سلوکی گرفتهاند. یکی از امتدادهای فلسفه که سلوک است، در کار حضرت استاد موج میزند. در کار علمی برخی علم را فقط میخواهند بدانند. ولی در تلقی قرآنی هر دانستهای برای ما موقعیت ایجاد میکند و طبق آن موقعیت تعامل ایجاد میکند. تا گفته میشود خدا قدرت دارد و همه چیز بندِ به اوست: «حسبی الله» پس توکل کن. توکل قرآنی در «حسبی الله» ریشه دارد. یک تلقی از واقع هست، آن تلقی زود به تعامل منتهی میشود.
🔵 ایدئولوژی؛ نتیجۀ منطقی جهانبینی
✅ برخی میگویند ایدئولوژی از جهانبینی درمیآید، درست نیست؛ ایدئولوژی نتیجۀ منطقی جهانبینی است و خودبهخود جهانبینی تبدیل میشود به عمل. شهید مطهری بهدرستی این نکته را بیان کردهاند. روح کار در قرآن فراوان مطرح شده است. تا حقیقت را دانستی، برای تو تبدیل میشود به تعامل. تو را در موقعیت قرار میدهد و موقعیت تو را به تعامل میکشاند. بنده این بحث را در مقدمه بحث اسمای حسنی توضیح دادم که چگونه از دل معارف سلوک برمیخیزد. میتوانید رجوع کنید. اگر این تلقی در کار بیاید، تعامل سلوکی میسازد. خیلی از حقایق فیزیکی برای ما تعامل سلوکی نمیسازد. هرچند تعاملات دنیوی میسازد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۶۸ (۲) (۱۴۰۱/۷/۱۶ ۱۱ربیعالاول/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ از
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
✅ حضرت استاد بر معرفت رب و معرفت نفس تأکید میکردند. این دو تعاملساز است. ایشان میفرمود: اینها را باید بهتر دانست و خوشتر دریافت و بعد بهتر عمل کرد. این پایۀ کار است. همین اندیشه در مراحل نهایی خیلی اثرگذار است. یعنی برای کسانی که میخواهند به مراحل نهایی برسند و تجلی ذاتی داشته باشند، این طرح خیلی اثرگذار است. برخی میگویند: اینها چیست؛ باید اینها را کنار گذاشت و رفت به سراغ تجلی ذاتی. برای این دسته افراد تجلی ذاتی واضح نشده است؛ حتی تعامل هم که میکنند نمیدانند تجلی ذاتی نیست.
🔵 ساماندهی به لحاظ اندیشه
✅ علامه طباطبایی رسالهالولایه را برای سلوک نوشت. ابتدا توضیح میدهند که فلسفۀ سلوک چیست و چرا باید رفت و چگونه باید رفت. ایشان از تجلی و وحدت شخصیه شروع کرده و بعد مراتب تقرب و سلوک و تجلی را مطرح کردهاند. این ساماندهی به لحاظ اندیشه است.
✅ علامه طباطبایی برای برخی رساله نور الوحده را درس گفته است. شاگردان به ایشان گفتند (این کار) چه لزومی دارد؟ علامه فرمودند: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ»(فاطر، آیۀ ۱۰). اعتقاد پاک است که بالا میرود. این نحوی که علامه برای سلوک استفاده کرده است، خیلی ارزشمند و زیبا است.
🔵 نورِ پیشران
✅ علامه در سوره حدید که صحبت نور در جلو برای مؤمنان است و نور در سمت راست، میفرمود: نور در جلو علم و معرفت است و نور دست راست، عمل است. این نور علم و اعتقاد است که راه را باز میکند و شفاف میکند. اما نور دست راست کمک میکند نور جلو را. نور در جلو، نور پیشران است.
🔵 جهانبینیِ سبدی
✅ شیخ اشراق در یک بحثی توضیح میدهد طاوسهایی در بوستان بودند؛ پادشاهی یکی از آنها را در یک سلّه قرار داد و در سبد قرار گذاشت. یک سوراخی گذاشتند که از آن ارزن و آب میریختند. این طاوس زندانی تا جایی پیش رفت که میگفت: غیر از این سلّه و این زنبیل، همهاش کفر است و هیچ چیزی غیر از این نیست. این اندیشه تعاملی را ایجاد میکند که همۀ هستی را درون همین سبد ببیند. گهگاهی نسیمی که از آن سوراخ میآمد یاد آن باغ و بوستان میافتاد و احساس میکرد ورای سبد هم چیزی هست.
✅ اگر کسی بگوید فقط دنیا هست و لاغیر، خدمت کنیم و انفاق کنیم، منطق پشت صحنهاش چیست؟ بالاخره باید در همین دنیا انصاف و وجدان داشت. این طرح او را در حد همین دنیا نگه میدارد. انفاق میکند، ولی او از این دنیا بالاتر نمیرود. آن اعتقاد و منطق عمل است که او را بالا میبرد یا همین پایین نگه میدارد. اما اگر بگوید ورائی هست و خدایی هست و قیامتی هست، چگونه رفتار میکند؟ کار میکنم برای خدا؛ کار میکنم برای ابد خودم. این یک سطح دیگری است. اینجا بحث از حرفشنیدن و معارف است.
🔵 ما هیچیم؛ هر چه هست اوست
✅ حقیقت و معارف نوع نگاه و تعامل ما را رقم میزند. و عمق تعامل ما را تغییر میدهد. سطح کار ما را تغییر میدهد. اگر کسی اینگونه نگاه کند، نور پیشران چیست؟ خدای ورای دنیا. اگر رسیدید به خدا، ببینید با شما چه میکند؟ اگر کسی بداند که خدایی هست و ما عین فقر به اوییم، در او تعاملی عجیب ایجاد میکند. تمام همتش میشود او و جلب رضایت او. به تعبیر حضرت امام رحمتاللهعلیه ما هیچیم؛ هر چه هست اوست». هر چه توحید و معرفت قویتر شود، نور پیشران قویتر میشود و شما را به مقصد نزدیکتر میکند و تعامل هم قویتر میشود.
🔵 من صِفرم!
✅ برخی از بزرگان میگویند: شما معرفتتان را نسبت به امام زیاد کنید، بعد از مدتی میفهمید چه کاری کردهاید؟ چه کوتاهیای کردهاید؟ و چه نکردهاید؟ چرا؟ چون معرفت شما نسبت به حجت خدا زیاد شده است. برخی در باب امامان معصوم حرفی دارند؛ چون عمقی را فهمیدهاند، خودش را با همه آنچه که احساس میکند از همه سَر است، خودش را نسبت به اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین صِفر میداند. هر چقدر هم از جهت علمی و معنوی و اخلاقی قوی شود، خودش را نسبت به آنها صفر میداند و بلکه ما شعبهای از آنها هستیم. اگر کسی این را بداند، ببیند زیارتش چگونه میشود. حالت محوی پیدا میکند. اما اینکه حجت خدا کیست اگر بخواهیم بگوییم بصیرت و پیشران و نورِ کار است. بعضیها روی این بصیرت میگویند: برو بیاب. این خوب است، اما بهتر این است بِدان و برو و بیاب. اگر بدانیم، خیلی بهتر میشود سلوک کرد. لذا حضرت استاد روی این تأکید میکرد و معرفت را نور پیشران میدانست.
✅ حضرت استاد تأکید میکردند باید حرف شنید. گاهی به شاگردی دستوری میدادند و آن شاگرد خللی داشت و دستور را خوب اجرا نکرده بود؛ حضرت استاد میفرمود: خوب است که درس ما میآیی و چیزهایی میگویم که بهتر بفهمی. با این وضعیت که نمیشود کار روحی کرد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ حضرت استاد بر معرفت رب و معرفت نفس تأکید میکردند. این دو تعاملساز اس
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش سوم
🔵 نتیجه علم
✅ ما توجه داشته باشیم که یک علم داریم با قیلوقالهایش و یک نتیجۀ علم و حاصل علم داریم. اینکه گفتند نور پیشرانِ کار و فهم است، از راه علم و معرفت بود؛ معرفت حقیقی. در علوم قیلوقال زیاد است، ولی یادتان باشد، در کار علمی ما بعد از مدتی به نتیجه و حاصلِ علم میرسیم که خیلی ارزشمند است. حضرت استاد روی این تأکید میکرد. کار علمی بدون حصر و زواید وجود ندارد؛ اقوالی هست؛ اشکال و جواب هست، ولی بعد از اینکه رسیدی و ادامه دادی، به نتیجۀ علم میرسی. این نتیجه علم خیلی خوب است و کمک میکند در مرحله عمل. شما چند سال اصالت وجود میخوانی، ولی آخرش چه شد؟ بعد از این قیلوقالها به نتیجۀ علم میرسید. نتیجۀ علم برای کسانی که کار علمی خوب کردهاند، خیلی شفاف و واضح است. نتیجه علمی که برآمده از کار علمی باشد، خیلی شفاف است.
✅ حضرت استاد برای عدهای میفرمود: این کار را بکنید تا برسید. مثل همان دستور «لا اله الا الله»ای که از حضرت علامه طباطبایی گرفتند و بعد ایشان فرمود: کدام خدا؟ و حضرت استاد در پاسخ فرمود: خدایی که همه جا هست و از خلق جدا نیست. یعنی، حاصل علم راجع به خداوند چیست، تو بر اساس آن عمل کن. حاصل علم، یعنی سر بلند کنید و ببینید که چه شده است. ایشان حاصل علم را خیلی تأکید داشت و گاهی این حاصل علم را به غیرطلاب هم میگفت. حاصل علمی که به ما تصویر هم بدهد و بر اساس آن تصویر سیر کنیم. حتی افرادی که معمولاً در کار علمی نبودند، تلاش میکرد که کار علمی کنند. بلکه برایشان درس میگذاشت و اینها را بالا میآورد. بندهخدایی در آمل تعمیرکار دوچرخه بود. حضرت استاد ایشان را به جاهای خوبی رساند. حتی گاهی نتیجه علم را با بیانی تکرار میکرد، مثلاً نتیجۀ اتحاد عقل و عاقل و معقول را به گونهای تکرار میکرد که جزء جان ما شود.
🔵 تنظیمِ بصیرت
✅ علم و معرفت دریچۀ حقیقت است؛ باید دانست و در عمل از آن بهره برد. خودشناسی زمینۀ خودسازی است. در شریعت مسئله قرب وریدی مطرح است. کسی که این مسئله برایش حل شده باشد، نمازش چگونه میشود؟ خدایش کجا است؟ خدایی که همه جا هست؛ هیچ جا خالی از او نیست «هُوَ الَّذِي فِي السّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ»(زخرف، آیۀ ۸۴). عملی که با این اندیشه و نور پیشران میآید، عمل جور دیگری است. هزار بار با اندیشه قرب وریدی سجده کنی، به گونهای است و اگر هزار بار با این اندیشه که خدایی هست و جدا است سجده کنی، این اعمال نتیجهاش فرق میکند. بیشترین بیانات قرآنی در باب خدا است یا چیز دیگر؟ قرآن با این کار، اندیشه و فکر و بصیرت را تنظیم میکند. حضرت استاد میفرمود: باید تنظیم بصیرت صورت بگیرد و بعد دست به کار شد.
🔵 بصیرتافزایی با علم حصولی
✅ ما در بحث وجود ذهنی توضیح دادیم که حتی علم حصولی چگونه بصیرت میآورد و ما را به واقعِ ندیده وصل میکند تا بر اساس آن تعامل کنیم.
🔵 نقشه راه
✅ تعبیر دیگری که ایشان میفرمود: علم دریچه حقیقت است و نقشه راه است. نقشه راه چیست؟ یعنی کجا باید بروید و چه مراحلی دارید و چی هستید و کجا مطرح است و آنجا کجاست و چه مراحلی دارید. ابتدا باید اینها را بدانید.
🔵 فاصله ما با خدا به اندازه یک آه است
✅ اگر حرف آخر در باب توحید را بدانید، میدانید که الان وصل هستیم و نیستیم. در قرب وریدی، حضرت حق از رگ گردن به ما نزدیکتر است؛ خداوند از ما به میت نزدیکتر است. فاصله ما با خدا به اندازه یک آه است. چطور اینقدر فاصله کم داریم، پس چرا اینقدر دوریم؟ این نقشه راه برای بعضیها وضوح ندارد؛ لذا در وسط راه گم میشوند. به هر نوع از بصیرت و علم توجه میشود، باید روشن باشد که کدام بخش از مسیر را روشن میکند.
🔵 راه مقابله با مشکلآفرینیِ شیطان
✅ بعضی از مشکلات سلوکی به این خاطر است که مسئله برای ما خوب حل نشده است؛ شیطان رخنه میکند و مزاحمت ایجاد میکند. تا جدی میشود و دور میگیرد، یک دفعه مسایلی پیش میآورد. ولی اگر کار علمی کرده باشد، میداند که باید چگونه رفتار کند. اینکه شیطان بر صراط نشسته است، برای اهلش معنا دارد. چون کسانی که از صراط رد شدهاند که هیچ؛ آنها که میخواهند رد شوند، برای آنها مشغله درست میکند. بندهخدایی میگفت: من این را تجربه کردهام که هر وقت اوج گرفتم، شیطان یک کاری میکند که دعوایی بین من و خانمم ایجاد کند. راه مقابله با مشکلآفرینیِ شیطان، علم است و با وجود علم مسئله حل میشود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۶۹ (۳) (۱۴۰۱/۷/۲۳ ۱۸ربیعالاول/ شنبه)
🔴 بخش اول
🔵 مبانی سلوکی علامه حسنزاده آملی
✅ در عرفان در وادی عمل درباره مکتب سلوکی حضرت استاد حسنزاده آملی رحمتاللهعلیه صحبت میکنیم. ابتدا دستورالعمل سلوکی ایشان را بیان کردیم. راه و رسم سلوکِ ایشان را که برای عموم فرهیختگان و عموم طلاب بیان کرده بودند، توضیح دادیم. از اواخر سال گذشته، به اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد پرداختیم. بنیاد این دستورالعملها چیست؟ این نوع سؤال معمولاً برای دستیابی به پشتصحنههای دستورالعملهای سلوکی است که خیلی کمک میکند تا انسان مطالب را بیابد. شریعتمحوری و عرفان سازگار با زندگی اجتماعی و عقلانیت سلوکی را در سال گذشته بیان کردیم.
✅ چهارمین مبنای ایشان تأکید بر علم و حرفشنیدن و معرفت نفس و عرفان نظری است. شیوه سلوکی حضرت استاد یک شیوه خاصی بود. با اینکه کارهای ایشان زیاد بود، در عین حال نمیتوانست همهجانبه متکفل همه شود. ایشان ابتدا بنایشان این نبود که خیلی در فضای سلوکی بروز کنند. گرچه این اواخر اینگونه نبود و بنایشان بر این شد که دستگیری بیشتری نسبت به افراد داشته باشند. ایشان معتقد بود باید حرف شنید. در این زمینه باید موقعی ورود کرد که حقایق درست شود.
🔵 ۴. تأکید بر حرفشنیدن زیاد
✅ نحوۀ وجود انسان شعوریارادی است. علم دریچۀ حقیقت است. علم ما را از ابهام خارج میکند و نورِ پیشِ روی ما است و از طرفی باعث میشود که درک موقعیت کنیم. اینها را در جلسه قبل توضیح دادیم. یکی از فواید حرفشنیدن این است که در موقع عمل کمتر شبهۀ نظری پیش میآید. شبهه عملی عمدتاً موجب گناه میشود که عزم را میگیرد یا دل همراه ندارد. آنها پابرجا است. اما در کار سلوک که گهگاهی خوب دارد گُر میگیرد و به عمق میرسد، یک دفعه شیطان میآید و شبهههای علمی پیش میآورد. اما اگر کسی مسیر علمی را درست طی کرده باشد، شبهه علمی ندارد. مسئله واضح است؛ فقط باید در عمل اجرا کند. این افراد کمتر دچار شبهه علمی میشوند.
🔵 نشسته بر سر صراط
✅ شیطان میگوید من سر صراط نشستهام. کسانی که کار سلوکی کردهاند میگویند ما دیدهایم که چگونه شیطان بر سر صراط نشسته است. تا انسان دارد خوب گُر میگیرد، شیطان یک خللی در کارش ایجاد میکند و شخص را دچار شبهه علمی میکند. کسی که مسیر علمی را طی کرده و در عمل هم قوی است، او دچار هیچ گونه شبههای نمیشود، بلکه شیطان از بیرون کاری میکند. شیاطین همیشه درکارند. حتی در میادین سیاسی هم شیاطین به جد کار میکنند. شیاطین در پشتصحنههای سیاسی، از لحاظ باطنی، دلها را عجیب میلغزانند و میلرزانند. اینکه شیاطین در حرکات سیاسی با دلها چه میکنند، در قرآن آمده است. کسی که کار علمی کرده است مسئله برایش واضح است و میداند چه کند؛ فقط باید دست به کار شود و برای خودش برنامه داشته باشد. چنین کسی از این مرحله میگذرد و نوعاً در زحمت نمیافتد. برخی در حال ذکرند و در ذکر شیطان با آنها چه میکند؟ از این موارد زیاد داریم. انسان باید یک دور بحث شیطان را در کار سلوکی ببیند و بشنود و بداند جنس کار شیطان چگونه است. معمولاً از چه راهی وارد میشود. مشکل کجا است. برادران یوسف اگر در درون زمینهای نداشتند، شیطان نمیتوانست کاری کند. همانطورکه بحث نفس اماره را انجام دادیم، باید یک دور بحث شیطان هم از منظر سلوکی کار شود.
🔵 تأثیر معارف بر کار روحی و سلوک
✅ نوعاً آنچه از معارف شنیدهاید، شرح ذکرند و اِعمالاند یا کمک میکند به شیوۀ اِعمال.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۶۹ (۳) (۱۴۰۱/۷/۲۳ ۱۸ربیعالاول/ شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مبا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
🔵 شرح ذکر
✅ ۱. مباحث علمی معرفتی، شرح حقایق و معارف دینی هستند. برای کسانی که میخواهند در کارهای روحی و معنوی ورود کنند، شنیدن حقایق و معارف، شرح کار است که چگونه باید ورود کنند. اینکه ذکری دارند، باید بدانند که اینها چگونه است و آن را پیاده کنند. لذا شرح ذکر میشود، وقتی که میخواهند آن ذکر را به جان برسانند. ما هر گونه که دریافتیم، اگر درست دریافتیم، آن ذکری که میگوییم در جان اثر میگذارد. شرح ذکر است و شیوه اعمال است. مثلاً وقتی میگویم «یاالله» چه میگویم و چه معنایی مورد نظرم است. باید بدانیم تا بتوانیم اِعمال کنیم. من «یا الله» که میگویم، میخواهم آن را به تعامل وجودی تبدیل کنم؛ یعنی اینکه من مستقیماً با حضرت حق تعامل کرده باشم و با حق نشسته باشم و حق را ببینم و در حق محو شوم. باید بدانم چه خبر است تا بتوانم اِعمال کنم. لذا اینها شرح ذکر است و شیوۀ اِعمال است برای کسانی که این راه را بلدند.
🔵 شیوه اِعمال
✅ ۲. بحثهای معرفت نفس و نفس، جزء شیوههای اِعمال است. باید بدانیم تا اعمال کنیم. لذا دانستن اینها خیلی مفید است. البته به شرط اینکه درگیر این الفاظ و اصطلاحات نشویم. از دل این معارف، به لطافت برسیم. نه اینکه تبدیل به إنانیت شود. اگر حقیقت عالَم اینگونه است، با آن تعامل کن. لذا معتقدم آنچه از مباحث معارفی میشنویم، شیوه اعمال و شرح ذکر است و این خیلی کمک میکند. چرا میگویید این را کنار بگذاریم؟ این معارف هم بصیرت افزا و هم شیوه اِعمال و هم شرح ذکر است و هم از شبهه جلوگیری میکند.
🔵 میانبر
✅ ۳. تأثیر سوم معارف بر کار روحی و سلوک این است که راه میانبر است. سنت معقول ما بعد از صدرا چقدر عارف پرورش داده است. در محیط علمی این اتفاق روی داده است. (در محیطی که مملو از بگومگوها است). خصیصۀ علم خضوع است. چون حقیقت فهمیده شده است، میفهمد اینهایی که داریم، هر چقدر است، در برابر حجت خدا هیچ است. اینهایی هم که داریم، از خودمان نیست، همه از خدا است. اگر اینگونه است، چرا تکبر کنیم. اگر اینگونه بداند، هیچ وقت علم به تکبر و انانیت تبدیل نمیشود. متأسفانه در کار علمی، خیلیها گرفتار میشوند. برخی یک وقت سر بلند میکنند و میبینند هیچ ندارند. آنکه بهره میبرد، عالمی است که کار عقلی میکند و آن را در مسیر عبودیت استفاده میکند.
✅ علم راه میانبر است. بعضی افرادی را میبرند، باید از این راه به آنجا و از آنجا به جای دیگر و... اگر کسی باشد که بدون کار علمی سلوک میکند، گاهی ممکن است که او در وسط راه بماند. حتی استاد هم او را ذرهذره ببرد، باز آنگونه که باید باشد، نمیشود. تنها یک مورد هست و آن کسی که مناسبت ذاتیه جدی دارد که از همان ابتدا در ملکوت است. این برای همگان نیست، بلکه برای عده خاصی است و دلایل خاصی دارد. اگر همینها هم مسیر علمی را طی کنند، برایشان بسیار مفید خواهد بود. اما عموم که مناسبت ذاتیه ندارند، گاهی بیست سال یک جا ایستادهاند و به هیچ کجا نرسیدهاند. یعنی آنی که باید بشود نشده است. اما اگر کسی کار علمی کند، راههای میانبر را هم یاد میگیرد. درست مثل اینکه من میخواهم بروم به حرم، فقط یک راه را بلد باشم. اما کسی هم هست که میداند پنج راه هست و یکی از آنها خیلی نزدیک است.
✅ در فضای سلوکی هم راههای میانبری هست که مثلاً زودتر و بدون طی تجلی افعالی و صفاتی، به تجلی ذاتی برسند. بیشتر آقایان میگویند نمیشود. اما آیا میشود راه میانبر را طی کرد؟ بله میشود. باید اهلش باشد. گرچه رسیدن به آن نهایت، اگر توجهات و تحلیلهای علمی نباشد، به سادگی نمیتوان به آن مغز رسید. اما اگر کسی کار علمی کرده باشد، در نهایت با چند تنبه میتواند به آن عمق برسد. کار علمی، میانبر است و خیلی از راههای ناپیموده شده، میتواند برسد. راههای میانبر خیلی کمک میکند برای انتقال و قانعنشدن به کم. یعنی بدان کجا هستم؛ تا کجا باید بروم؛ تا کجا نرفتم. برخی تا به لبه عالم عقل میرسند، همان را کافی میدانند و به مراحل بعد منتقل نمیشوند. ولی اینگونه نیست. بعضیها نمیدانند عالم عقل با عالم اله فرق دارد. عالم اله هم برای خودش عمقی دارد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸