نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۷۴ (۸) (۱۴۰۱/۹/۵ / اول جمادیالاولی/ شنبه)
🔴 بخش اول
✅ از اواخر سال قبل به اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد حسنزاده آملی رحمتاللهعلیه پرداختیم. اصول و مبانی، پایههایی هستند که بر اساس آنها دستورات سلوکی داده میشود. تاکنون پنج اصل و مبنا را بیان کردهایم: ۱. شریعتمحوری؛ ۲. عرفان سازگار با زندگی و حیات اجتماعی؛ ۳. عقلانیت سلوکی؛ ۴. تأکید بر علم و حرفشنیدن؛ ۵. توجه به اوج بیانتها و حرکت بیپایان و سلوک بیوقفه. بحث بعدی ما نکتههای سلوکی ایشان است. انصافاً تحلیلهای عمیقی در کار ایشان روی داده است. در همین بحثی که داشتیم، اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد، الان مبنای ششم را عرض میکنیم.
🔵 ۶. تبیین سلوکی
✅ منظور از تبیین سلوکی این است وقتی دست به کاری میشویم، یک وقت تعبداً انجام میدهیم؛ یعنی انجام بده و برو. نپرس چه خبر است، برو! برخی روششان اینگونه است. اما برخی توضیح میدهند که سرّ و لِمّش چیست و چه نسبتی با جان پیدا میکند. این را تبیین سلوکی عنوان میدهیم. بعضی مواقع انسان میداند که ذکر میگوید، فلسفه ذکر چیست. اگر سحر دارد، میداند سحر چیست. اگر مراقبه دارد، فلسفۀ آن را میداند. قرآن خواندن فلسفهاش چیست، میداند. این را میگوییم تبیین سلوکی.
✅ صرف دستوردادن در حد اولیه نیست، بلکه توجیه میکنند. حضرت استاد تبیین دستور را میگفتند و توضیح میدادند که فلسفهاش چیست. این را در کار برخی از بزرگان دیدهایم. اصلاً سلوک کردن چرا؟ این دستور برای چه؟ چه میشود؟ چه نتیجهای را دنبال میکنیم؟ حضرت استاد معمولاً دستوراتی که میدادند، تلاش میکردند که سرّ آن دستور را هم بیان کنند و توضیح دهند که چگونه است، تا شخص بداند که چگونه است و چرا و چگونه اجرا کند.
🔵 مزایای تبیین سلوکی
✅ ۱. شفافیت مسیر؛ یکی از دلایل این است که برای شخص، شفافیت مسیر روشن میشود. بندهخدایی به یکی از شاگردان دستوری جهت رسیدن به تجرد برزخی داده بود و آن شخص بعد از مدتی فکر میکرد که توصیه ایشان جهت رسیدن به این مرتبه است که همهاش تخیلی و توهمی است. او نمیدانست آن استاد میخواهد او را به کجا بکشاند.
✅ ۲. وضوحِ در سِیر؛ بر اساس شفافیت، به صورت واضح سیر میکند. مثلاً اگر بگویند برای رفتن به حرم دو راه هست، راه اول اینگونه و راه دوم آنگونه، وقتی میخواهید بروید، با وضوح سیر میکنید. این یکی از خاصیتهای تبیین است. اصلاً کنش انسانی به گونهای است که هر چه مسیر واضح شود، بهتر میتواند سیر کند؛ یعنی با چشم باز و ورود واضح و روان و طبیعی داشتن.
✅ ۳. ایجاد طمأنینه؛ طمأنینه در ورود ایجاد میکند. وقتی برایش وضوح دارد و وارد میشود، طمأنینه پیدا میکند و با آرامش این مسیر را طی میکند. در کار سلوکی طمأنینه خیلی کمک میکند. در سلوک باید یک طمأنینهای داشته باشیم. کسی که یک دور حقایق و فلسفۀ سلوک وامثال اینها را میخواند، میداند در کجای راه است و چگونه است؛ میفهمد که چگونه مسیر را طی کند.
✅ ۴. اثرگذار در کیفیت سلوک؛ وقتی انسان میداند متوجه است که در برخورد با مشکلات چگونه عمل کند. ممکن است در مسیر این حال به او دست دهد که همه عالم به او بند است. اما شخص باید بداند که اگر در این مسیر هست، بنده هست! (بندگی را فراموش نکند).
🔵 دلآزردهشدنِ مَلَک از علامه
✅ علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه از مرحوم قاضی دستوری گرفته بودند. مرحوم قاضی فرموده بود اگر در حین عمل به این دستور مَلَکی آمد به آن اعتنا نکن. به کار خودت مشغول باش. علامه طباطبایی میفرمود: من مشغول بودم دیدم مَلَکی آمد و دور من میگردد. من طبق دستور استاد نگاه نکردم و آن مَلَک درحالیکه مکدّر شده بود رفت. آن مکدّرشدن همچنان در خاطر من هست؛ ولی دستور استاد اینگونه بود.
✅ باید تبیینهایی شود و راهها مشخص شود تا درست به نتیجه برسد. برخی دغدغههای سلوکیشان و اخذِ اصولِ سلوکیشان، خیلی زیاد است. خود حضرت استاد از این دست افراد بودند. این افراد به وقتش میفهمند باید چه کار کنند؛ چه در سقوط و چه در صعود همه را میفهمند. اما بقیه افراد، باید این اصول را بشنوند تا بهفمند که چگونه است و باید چه کار کنند و چه کار نکنند، تا سلوکی مؤثر داشته باشد. مثلاً اگر شیطانی آمد و گفت تکلیف را از تو برداشتیم، چه کار کند. تبیینهای سلوکی به انسان این قدرت را میدهد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۴ (۸) (۱۴۰۱/۹/۵ / اول جمادیالاولی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
✅ ما در کار حضرت استاد، خیلی از حقایق اسرار سلوکی را شنیدیم؛ در حرفهایشان چه در کتاب و چه در درس. برخی از این حقایق، مرکز ثقل آن مباحث سلوکی بود که ایشان بیان میکردند. من چند نمونه را میگویم. در بحث سحر ایشان میفرمود: باید سحر داشت. ایشان توضیح دادند که تعقل با تعلق نمیسازد و اینکه سحر چه اثری دارد و چه میشود. نکتههایی در باب سحر میگفت تا برای ما وضوح حاصل شود. اینکه یک سحر بلند میشوم و حالم بد است، میفهمم که چرا اینگونه است. حتی خودشان که برخی به تجربه سلوکی خودشان بود، اصطیاد اینگونه مسائل را زیاد داشتند. بگذارید من یک نمونه بگویم.
✅ حضرت استاد در بحث ذکر که دستور ذکر میدهند، خیلی از بحثها را دیده است؛ مثلاً دیده بود در کتاب بحرالمعارف عبدالصمد همدانی یک نکته بسیار عالی در ذکر هست که ایشان آن را آورده است. (به همان جا ارجاع میدادند). به مغز کار میپرداخت؛ به جوانبش و به قیودش میپرداخت. این میشود تبیین سلوکی. این باعث میشود که حتی کیفیتِ ذکرِ انسان هم تغییر کند. البته بعضی از دستورات ایشان که در لابهلای مباحث آمده است، خواهیم آورد.
✅ تجربههای سلوکی خود حضرت استاد و یا از دیگران آوردهاند، تجربههای سلوکی که به ما بصیرت میدهد، در حقیقت اصول و قواعد سلوکی است. تبیینهای ویژهای در آن وجود دارد. اینها را باید اخذ کرد. در باب سحر، ذکر، مراقبه، قرآن همه این دستورات در بیانات ایشان فلسفهاش ذکر شده است.
🔵 کتاب فنّیِ سلوکی
✅ واقعاً باید به جایی برسیم که کتابهایی داشته باشیم در این فضا به شکل فنی. مثلاً همانطور که کتابهای فلسفی و عرفان نظری فنی میخوانیم، در سلوک هم باید چند کتاب فنی بخوانیم. و حتی نشان دهیم که مبانی و اصولی که به اینجا میکشاند، چیست و چرا. درست مثل آن کاری که پزشکان انجام میدهند، بدون این که درد بکشند، اما میدانند کسانی که این درد را دارند، چه میکشند و بدین طریق میتوانند درمان کنند. در مباحث سلوکی هم باید اینگونه باشد و حتی میشود کسی این مباحث را خوب بخواند و حتی راهبر سلوکی شود، بدون اینکه خودش سلوک کرده باشد.
✅ مباحث سلوکی باید به صورت اجتهادی کار شود؛ آیات و روایات فراوانی وجود دارد که به زوایای پنهان جان اشاره میکند. چیزی که میتواند موجب کمال جان شود، حتی ادبیات بینظیری در شریعت وجود دارد، متأسفانه اینها به شکل علمی جاری نشده است. اما در کنار همه اینها، خود شخص هم باید اهل سلوک شود و دست به کار شود تا بتواند درست مسیر را طی کند.
🔵 شیطان بر سر صراط!
✅ بندهخدایی میگفت: چلهای گرفتم و در این چله دیدم که شیطان چگونه بر سر صراط نشسته است! در صراط چه میکند و چگونه اثر میکند. اینکه شیطان از چهار طرف حمله میکند یعنی چه. نوری که از جلو میرود و نوری که از دست راست میرود یعنی چه. نور پیشبرنده یعنی چه. اینها را توضیح دادهایم. خیلی از این اسرار در قرآن آمده است. تبیینهای سلوکی نابی در دل آن وجود دارد. آن را باید بهدست آورد. اگر کار علمی منظمی صورت بگیرد، انصافاً برای اهل سلوک راهگشا است.
🔵 سلوک عام
✅ در سلوک عام، همه انسانها در سلوکاند؛ چه به سمت بدیها که منتهی به جهنم میشود و چه به سمت خوبیها که منتهی به بهشت میشود. این سلوک را قرآن بیان کرده است. همۀ انسانها در سلوکاند. این سلوک را باید فهمید. اصل سلوک را باید حل کرد که سلوک عام است. لذا تمام زوایای پنهان منافق و کافر گفته میشود. زوایای پنهان نفاق خفیف گفته میشود؛ یا در ایمان و عبودیت چه زوایایی نهفته است. اینها تبیینهای سلوکی مربوط به حوزه و حیطه عمل و سلوک است تا در عمل دست ما باز باشد.
✅ دیدهایم دربارۀ برخی امور که تأثیر چندانی در سلوک ندارند، کتاب نوشته شده است که باید چه کار کرد؛ در یک کار جزئی مکانیکی. چه مراحلی، چگونه و چه کار باید کرد. تکینکهای کار، شیوههای اِعمال با تمام دقتها، این کار را میکنند. اما در سلوک این کار نشده است و کسی هم این کار را نمیکند. دوستان سعی کنند که دغدغههای سلوکی پیدا کنند و به دنبال اصطیاد نکتههای سلوکی باشند. نکتههای سلوکی خیلی اهمیت دارد. حضرت استاد از این دست بودند و در کار خودشان هم این را میآورد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ ما در کار حضرت استاد، خیلی از حقایق اسرار سلوکی را شنیدیم؛ در حرفهایشان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش سوم
🔵 علت ریزش و انحراف در سلوک
✅ یکی از مشکلاتی که باعث ریزشهای سلوکی یا انحراف در سلوک است، به خاطر این است که تبیینهای درستی صورت نگرفته است. اگر میخواهید به صورت فنی پیش بیاید، نتیجهاش این میشود که حتی میتوان گفت اگر ده نفر دارید، ده نوع سلوک خواهید داشت. مثلاً این آقا جنسش، جنس عملی است این دستور. آن آقا جنسش جنس علمی است، این دستور. و ممکن است ذکر واحدی دو نوع توضیح داده شود. شرطش این است که تبیینهای سلوکی برایش حل و هضم شده باشد. حضرت استاد با اینکه به کسانی دستور اربعین کلیمی میدادند، ولی به بعضی از طلبهها که از نظر بدنی ضعیف بودند، میفرمود: شما نمیخواهد روزه بگیرید و دستور خاصی به آنها میداد. بسته به افراد باید دستور در چنته داشت.
🔵 افراز اصول و امهات سلوکی
✅ یاد بگیریم ابراز و افراز اصول و امهات سلوکی با همین دغدغههای سلوکی. احساس میکنم کار سلوکی و تراث موجود در کار اجتهادی سلوکی، به اولیات در سلوک اکتفا کرده است؛ گرچه علامه طباطبایی و حضرت استاد حسنزاده آملی در این مسیر پیش رفتهاند. ولی باید تفصیل بیشتری پیدا کند. نوع کتابهای سلوکیای که وجود دارد، در لابهلا این نکات گفته شده است. گهگاهی گفته شده است چرا و چگونه. چرا و چگونه را در این بحثها خیلی اهمیت بدهید.
🔵 مطلب سوم: تبیینها و نکتههای سلوکی
✅ در مکتب سلوکی تا به حال به دو بحث پرداختهایم: یکی دستورالعملها و دیگری اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد. بحث بعدی تبیینها و نکتههای سلوکی است؛ دقایق و اصول و امهات سلوکی است که عمدتاً تجربه خودشان است؛ گرچه گاهی از دیگران هم استفاده میکنند. این کار به انسان خیلی سرمایه میدهد. یعنی انسان باید بعضی از چیزها را بشنود.
✅ امور کلی بیان شد؛ معرفت نفس و عرفان نظری و وحدت شخصی در جای خود. آن سرمایۀ کلی بیان شد. الان صحبت از نکتههای ویژه سلوکی است. بعضی از اینها را تا انسان میشنود، رمز کار را پیدا میکند. بحث مهمی است.
✅ اینجا ترتیب مباحث نداریم، چون باید تمام مباحث ایشان را ببینیم؛ فرصتش را ندارم. الان به صورت کشکولی بحث میکنیم، لذا ترتیب منطقی و نفسالامری در مباحث نیست. اگر شد، در پایان ممکن است این مباحث را به ترتیبی گره میزنیم.
✅ تلاشمان این است برخی از موارد را که میتواند مؤثر باشد در نفسِ سلوک ما، نفسِ توجه ما، آنها انتخاب شود. و الا مباحث بسیار است. مباحث اثرگذار را خواهیم گفت. حضرت استاد کل فلسفه و معارف را از افق اعلی تبیین کردند. و از آن منظر این حرفها را میزنند. مثلاً درباره تجرد نفس آنچه یافتند را تبیین میکنند و بعد برایش استدلال میآورند.
🔵 اصل اول: صفای باطن
✅ «آن كه چند روزى خود را از هرزهخوارى و هرزهكارى و از گزاف و ياوهسرائى، بلكه زيادهگوئى و خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد، مىبيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مىيابد؛ و آثار او را نور و بهائى است. پس اگر رياضت مطابق دستورالعمل انسانساز، اعنى منطق وحى «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» بوده باشد، اقتضاى تكوينى نفس به كمال غائى و نهائى خود نائل آيد» (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه چهل و نه).
✅ اگر انسان چند روزی جلوی تعشقات نفسانی را بگیرد، صفای باطنی خودش را نشان میدهد. معمولاً چهل روز و دیدهایم که برخی ده روز هم جواب میدهد. (وبرخی باید خون دل بخورند و چند چله را به هم وصل کنند تا کار درست شود). ولی این هست که همان اندکی که انجام میدهد، مثلاً چهل روز، همان ایام صفا را میبیند. میبینیم که موجب صفا میشود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۷۵ (۹) (۱۴۰۱/۹/۱۲ ۸جمادیالاولی/ شنبه)
🔴 بخش اول
✅ از سال گذشته، به مکتب سلوکی حضرت استاد علامه حسنزاده آملی پرداختیم. مقام اول، دستورالعملهای سلوکی ایشان بود. مقام دوم، اصول و مبانی دستورات سلوکی ایشان بود. اصول و مبانی هم جزء بحثهای دستورالعمل سلوکی است تا قدرت تقییم و ترجیح پیدا شود.
🔵 نقد مبنای سرعت در سلوک
✅ بعضیها سرعت را خیلی جدی مطرح میکنند؛ میگویند: انسان باید به سرعت از این نشأه در برود. آیا سرعت معیار است؟ ما در گذشته، به بحث سرعت نپرداختیم. واقعیت این است که سرعت معیار نیست. برخی میگویند خوب است انسان استخواندار شود تا وقتی که آن طرف رفت، کم نیاورد و یا دچار انحراف نشود؛ لذا سرعت معیار نیست. در موارد استثنا بحث سرعت مطرح میشود، اما قاعدۀ کلی این است که سرعت معیار نیست.
✅ بنایِ برخی بر این است که به سرعت شخص را از این نشأه بکَنند تا چشم برزخیاش باز شود. اما معتقدم نباید اینگونه باشد، گرچه ممکن است گهگاهی و در مرحلهای و در شرایطی، سرعت اِعمال شود. بر فرض که هیچ انکشافی حاصل نشد و فتح و فتوحی پیدا نشد و هیچ نحوه اقتداری هم پیدا نشد؛ چون حاصل نشد، پس این چیست که من خود را مشغول کردهام؟ اگر دستورالعملهایت مطابق شریعت باشد، تو را میسازد؛ هیچ باکی نیست. تو که مشغول بینالطلوعین شدی، مشغول راز و نیاز شدی، مشغول خلافهایت شدی تا جلویش را بگیری، ولو اینکه برای تو کشف و انفتاحی حاصل نشود، اما این کمال تو است. اگر بداند این کمال است و اگر کسی اهلش باشد، میتواند به او نشان دهد که چگونه برایش کمال است.
✅ اگر کسی تمام کارهایش را میکند و عبادت و مراقبت و توجه و ذکر را داشته باشد، اگر این دنیا برایش حاصل نشد، آن دنیا به او خواهند داد.
🔵 شیطنت در سلوک
✅ دیدهایم افرادی که اهل کشف و مکاشفه شدهاند، ولی اعتدال انسانی پیدا نکردهاند. معمولاً برایشان مضر است و مشکلاتی ایجاد میکند. بله، گاهی دیدن چند نمونه از احوال خوش، چیزی است، ولی اینکه پایه کار قرار بگیرد، چیز دیگری است. بعضیها سرعت را خیلی جدی میگیرند. سرعت زیاد، خیلی مضر است و گاهی ریاضتهای سنگین انجام میدهد تا از عالم ماده عبور کند و به عالم مثال وصل شود و گاهی به جاهای دیگر وصل میکند، اما اینها به این صورت درست نیست. چنین چیزی اگر با اعتدال انسانی نباشد و با گناه همراه باشد، تبدیل به شیطنت میشود. مگر شیطنت از کجا سر در آورده است؟ مثلاً میبیند راحت میتواند به خانهها سر بزند، رفته است و دیده است و نفسانیتهای شدید. اگر این است، پادشاهان هم دیگران را تحت سلطه خود قرار دادهاند.
🔵 اعتدال و کمال انسانی
✅ سرعت معیار نیست. معیار اصلی، اعتدال و کمال انسانی است و اگر کشف و فتح و فتوحی هم حاصل نشد، نشود. کشف خوب است و انسان با آن میتواند خدا را با چشم قلب ببیند، اما اینها معیار نیست. این نحلههایی که با سرعت میبرند، خوب نیست. هنوز استوار در خُلق کریم نشده است؛ هنوز بیداری شبانهاش درست نشده است. این چه کاری است؟ شیطان هم همینگونه جلو رفته است. برخی کشف و کرامتها در غیر وقتش بیاید، مزاحم است. ما میخواهیم بنده شویم. از نظر دینی هرچه (بیشتر) بنده شوید و به رضوان حق نزدیک شوید، آنجا رسیدهاید؛ اصلش رضوان و بندگی حق است؛ حال چه کشف و شهود دست بدهد یا ندهد. ابنعربی میگوید: من کسی را میشناسم که اهل مکاشفات است، اما گرفتار سنت استدراج الهی شده است؛ او گمراه میشود و خودش هم خبر ندارد.
✅ گاهی روال موهبتی است که زمانی شخص روال طبیعی را طی میکند و بهتدریج میرسد؛ و گاهی اقتداری است. این اقتداری نوعی شیطنت است. مرتاضین اینگونهاند. اصلش این است که بندگیکردن محور باشد. اگر کشف هم داشته باشد، باز هم راه بندگی را طی میکند. برخی میگویند: زودتر برسیم و تأمین کنیم؛ این از هر کسی بر نمیآید. باید همهاش خدایی شود. اما اگر شخصی که به این افق رسیده است، اما مطابق افقش حرکت نکند، این خوب نیست و خطرناک است.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۵ (۹) (۱۴۰۱/۹/۱۲ ۸جمادیالاولی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ از
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
🔵 صد سال ذکر
✅ بندهخدایی میگفت: اگر من ذکری را صد سال بگویم و بدانم این ذکر اصل کار است، میگویم ولو اینکه هیچ (چیزی) به من ندهند. کسی که درس خوانده است، اینها را بهتر میفهمد. میفهمد که من این راه را رفتهام، ولو اینکه هیچ ندهند. یکی هم مثل ملاحسینقلی همدانی سی سال زحمت کشیده است، ولی به او هیچ ندادند، اما شکی در این مسیر پیدا نکرد. (و بعد از آن سی سال راه برایش باز شد). پس باید دانست که معیارهایی از این دست وجود دارد و باید مراقب بود که چه مبنایی از مبانی سلوکی در کار است و کدام مبنا حق است و کدام حق نیست.
🔵 نکات و تجربیات سلوکی حضرت استاد
✅ «آن كه چند روزى خود را از هرزهخوارى و هرزهكارى و از گزاف و ياوهسرائى، بلكه زيادهگوئى و خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد، مىبيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مىيابد؛ و آثار او را نور و بهائى است. پس اگر رياضت مطابق دستورالعمل انسانساز، اعنى منطق وحى «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» بوده باشد، اقتضاى تكوينى نفس به كمال غائى و نهائى خود نائل آيد» (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه چهل و نه).
🔵 صفای فطری
✅ اصل حقیقت ما جز صفا و نور نیست. به تعبیر دیگر، آنی که قرار است به بدن تعلق بگیرد به حسب حقیقت روح خداوند، خودش سراسر نور و صفا است و همین باعث میشود یک صفای فطری در همه هست. همانطور که یک صفای ویژه در کودکان میبینیم، حتی دروغ گفتنهایش هم یک پایه صفا دارد. حتی در دعواهایی که میکنند، باز هم صفا دارند و خیلی زود کنار هم قرار میگیرند، انگار که هیچ دعوایی با هم نداشتند. این صفای فطری برمیگردد به روح خداوندی که در ما هست.
✅ شیخ اشراق یک کلامی را نقل میکند که اصلش از فلوطین است. او میگوید: من وقتی خلأ بدن کردم، نفس خودم و هرچه در آنجا بود، همهاش صفا و نور بودند. سراسر نور و صفا برای خود احکامی دارد. آن جنود عقلی که در روایات گفتهاند، جهات صفا و تجردی نفس ما هستند؛ هفتاد و پنچ سپاه عقل. نوجوانی را دیدم که خیلی صفا داشت، بعد از یک سال که او را مجدد دیدم، خیلی ضمخت شده بود.
🔵 دو نجوا
✅ نفس که به بدن تعلق میگیرد، اقتضائات بدنی و نفس امارهای در انسان پدید میآید. در این موقع، دو نجوا در انسان پدید میآید، یکی فطری توحیدی و دیگری نفس امارهای. یکی میگوید خیانت نکن و یکی میگوید کام بگیر. همۀ ما با شدت و ضعف اینها را داریم. این روح خداوندیِ پر از صفا را داریم، ولی از این پرگوییها و پرخوریها و پرخوابیها و گناهان شدیداً مکدر میشود. از بیتوجهیها به اصل خود، غفلت، اینها گاهی شدید میشود. اینها باعث میشود که خود را گم میکنیم و صفای فطری خود را از دست میدهیم و مکدر میشویم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 صد سال ذکر ✅ بندهخدایی میگفت: اگر من ذکری را صد سال بگویم و بدانم ای
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش سوم
🔵 گناهان؛ لای و لجنِ جان
✅ از چشمه آب زلالی میآید، بدرنگ و بدبو میشود. آبی که از سرچشمه میآمد، پاک و زلال بود، اما چگونه اینقدر مکدر شد؟ به خاطر اینکه جویی که در مسیر بوده است، آلوده بود و این باعث شد که صافی و زلالی آب گرفته شود. گناهان ما این مجرایِ جان ما را آلوده میکند. لای و لجنهای نفس، گناهان ما است؛ اینها عجیب مشکلزا است و نفس را مکدر میکند و هر گناهی به اندازه خودش. این خلافها و نیتهای سوء و نگاههای غلط که در ما میآید و میرود، این لای و لجنی است که تبدیل میشود به بوی بد و رنگ سیاه و از آن صفا میافتد.
✅ به تجربه میبینیم که بعد از مدتی چرا این کارها ما را اینگونه کرده است و چرا کرخت است و رفتار غلط دارد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: مؤمن دو چشم در بیرون و دو چشم در درون دارد. گاهی میبیند که یک گناه چقدر در او اثر میگذارد. تمام روز برای ساختن است، اما ما تمام روز را برای خرابکردن خود استفاده میکنیم.
✅ انسان گاهی احساس میکند از نظر روحی تهِ چاه است نه اینکه این جان یک نور و ضیاء و صفایی دارد. اصلاً خفته به تمام معنا است. یکجا نشده است که یک نوع لطافت و نرمی و تواضعی داشته باشد. آن هفتاد و پنج سپاه برای جان است. اما گاهی این جویِ جان آنقدر لجن گرفته است که اندک آب فطرت توحیدی بیاید، آلوده و پر از لجن میشود. این خاصیت ما است. هر کس به این نحو عمل کند، قطعاً ضرر میکند. إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ .
✅ اگر کسی در طول روز درگیر نفس اماره باشد، یقیناً ضرر کرده است. کسانی که اهلش هستند، میگویند: حتی یک دانهاش هم در روز اگر انسان داشته باشد، ضرر کرده است. فکرها و خطورات و اعمال و بینات از گناهان و ناپاکیها، اینها بسیار اثر میکند. دیدهام کسانی که خیلی پرخواب هستند، تعلق به بدن و کرختی از او میبارد و قدرت هیچ کاری را ندارد. و جوشش جان نیست. پرگویی و پرخوابی و گناه، هرچه بیشتر میشود، (بیشتر) آلودگی میآورد.
✅ این آلودگیها باعث میشود که انسان در خودش صفا و ضیاء نمیبیند. کسی که ریاضت بکشد و مواظب باشد و پرگویی نکند و هرزهگویی نکند و هر حرفی را نزند و از این تعشقات دست بردارد، در واقع با این کارها، لای و لجنهای جان را برطرف میکند؛ آن وقت میفهمد که جانش عجب صفایی دارد. تا به حال نمیدانستم که جانم این قدر صفا دارد.
✅ بزرگان نقل کردهاند: چرا با این همه نمازخواندن، هنوز هیچ چیز ما درست نیست؟ مثال میزنند به اینکه جویِ جان که آب روان نماز را میخواهی نشان دهی، این جویِ را پر از لای و لجن کردهای یا خیر؟ این لای و لجن، نماز را آلوده میکند و همین نمازی که باید اثر کند، دیگر اثر نمیکند. ظاهراً مولانا این مطلب را در مثنوی دارد. لذا یک بحثی که باید توجه کرد این است که باید بهگونهای تعشقات و تعلقات و کدورتها را برداشت تا سیاهیهای جان برطرف شود. تقوایی که در دین مطرح شده است، چیزی است که به ما کمک میکند.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۷۶ (۱۰) (۱۴۰۱/۱۰/۱۰ ۷جمادیالثانی/ شنبه)
🔴 بخش اول
✅ مقام اول (دستورالعملهای سلوکی) و مقام دوم (اصول و مبانی سلوکیِ) حضرت استاد بیان شد و به مقام سوم رسیدیم.
🔵 مقام سوم؛ نکات و تجربیات سلوکی حضرت استاد
✅ این تجربیات که ایشان نقل میکنند یا از خودشان است یا از دیگران است و حضرت استاد روی آن صحه گذاشتهاند. مثلاً در بحث ذکر بیانی از ملاعبدالصمد همدانی نقل میکنند که این بیان را خیلی میپسندند؛ به این معنا که این تجربه را خودشان داشتهاند و این بیان و عبارت را پسندیدند و آوردهاند.
✅ این نکات و تجربیات را با نظم خاصی بیان نمیکنیم، اما میشود برای ارائه در جای دیگر، اینها را دستهبندیهای ویژهای کرد. (در اینجا) فقط قرار است نکتههای سلوکی یک به یک گفته شود. اولین نکته را در جلسات قبل از صد کلمه بیان کردیم.
✅ «آن كه چند روزى خود را از هرزهخوارى و هرزهكارى و از گزاف و ياوهسرائى، بلكه زيادهگوئى و خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد، مىبيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مىيابد؛ و آثار او را نور و بهائى است. پس اگر رياضت مطابق دستورالعمل انسانساز، اعنى منطق وحى «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» بوده باشد، اقتضاى تكوينى نفس به كمال غائى و نهائى خود نائل آيد» (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه چهل و نه).
🔵 از رياضت، ضياء و صفاء مىيابد
✅ کسی که از مشتهیات و تعشقات حیوانی خودش را باز بدارد، صفای دل خودش را نشان میدهد. اقتضای روح خداوندی صفا و نورانیت آنسویی دارد. روح خداوندی یک صفای فطری دارد و اگر به حال خودش گذاشته شود، از عالم نو ر و صفا و پاکی است. عواطف پاک آن عالم بر او حاکم است، ولی وقتی در بند بدن میآید، گرفتار تعشقات و تعلقات اینسویی میشود.
🔵 کشمکش
✅ کشمکشی بین آنسو و اینسو در ما وجود دارد. وقتی تعشقات زیاد میشود، فطرت خفته میشود و گاه کار به جایی میرسد که فطرت بالکل خاموش میشود. این خاصیت فطرت و روح خداوندی است. باید در یک زمان مناسب تجرد و اینکه جنبه تجردی ما دارای چه خصوصیاتی است، توضیح داده شود. آنچه در حدیث جنود عقل و جهل گفته شده است، هفتاد و پنج جنود عقل، همگی خصوصیات فطرت و عقل است.
🔵 فطرتی که آلوده میشود
✅ اگر انسان کمی ریاضت بکشد، میبیند چه چیزهایی در او هست. این در فطرت ما هست، فقط گاهی آن را از بین میبریم: با حرفها و زیادهگوییها و با پرخوابی و پرخوریهایمان؛ با تعشقات خاکی و دنیاگرایی و غرق در دنیا شدنها که اینگونه میشود احساس میکنیم فطرت کارهای نیست و گویا نیست با اینکه فطرت همیشه هست. این در صفای فطری ما هست. و این صفای فطری با امور مادی و خاکی سازگار نیست. به ویژه گناهانی که در شریعت بیان شده، عجیب انسان را باز میدارد و اینسویی میکند. وقتی آن قیود کنار زده میشود، آن صفای فطری میآید. تا اینجا را در جلسات قبل گفتیم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۶ (۱۰) (۱۴۰۱/۱۰/۱۰ ۷جمادیالثانی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ م
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
🔵 سوانح
✅ واقعیت این است کسانی که این تجربه را دارند و چهل روز مواظبت میکنند «مَن أخلَصَ لِله أربَعینَ صَباحا جرَت ینابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ» واقعاً میبینند انواری در آنها میدرخشد. و عقاید پاک به آنها القا میشود. القائات خوش و پاکی به آنها میشود. وقتی القا میشود، قلب و جان درگیر است. جان گره خورده است، نه ذهن و فکر و عقل حصولی. خودِ جان درگیر است. القائات اینگونه است و عجیب هم عقاید خوشی میآید و راحت هم بر دل مینشیند. در کنار آن احوالاتی پیش میآید. شیخ اشراق اسم اینها را سوانح گذاشته است، یعنی برقهایی در دل میدرخشد. ما اگر فقط بتوانیم قیودی که خودمان ایجاد کردهایم برداریم، ظرف دل به سمت آسمان است و پشت سر هم میآید. سوانح و نور میآید و احساس میکنیم که دل روشن میشود.
✅ گاه تشرف پیدا میکنیم به محضر امام رضا علیهالسلام حال خوش پیدا میکنیم؛ یا در شبهای قدر میبینیم قلب روشن و نورانی میشود. مگر زمانی که آنقدر دلمشغولی داشنه باشیم و در غوغاها غرق باشیم که این حرفها را درک نکنیم. به روال طبیعی، اگر کمی مواظبت شود، این سوانح میآید و دل را درگیر میکند و قوت و غذای جان است. این سوانح نمونهها و چشمههایی است که انسان را راحت میبرند. عشق و علاقه به عالم ماورا میآید و خوشش میآید از پاکی و طهارت و بدش میآید از ظلمت و ناپاکی.
🔵 بیزاری
✅ برخی را دیدهام بیزرای شدید برایشان پیش میآید. گاهی حوادث و وقایع برایشان بیزاری شدید ایجاد میکند و گاهی سلوک برایشان بیزاری شدید ایجاد میکند. وقتی بیزاری شدید آمد، (از این عالم) کَنده میشوند و آنسویی میشوند. بیزای شدید این نیست که عقلانیت کنار گذاشته شود. بیزاری شدید یعنی من کجا و اینها کجا؟ چرا من برای اینها خودم را غرق میکنم؟ من عرشنشین کجا و اینها کجا؟ منِ انسانِ «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» و اینها کجا؟ وقتی بیزاری آمد، حال خوش میآید.
✅ یکی از آقایان که با عرفان خوب نبود، بعد از اینکه یک واقعهای برایش پیش آمد و بستگان و فرزندانش را در دریا از دست داد، به شدت به عرفان علاقهمند شد. بیمعنا بودن را باید درست معنا کنیم.
✅ دنیا خیلی خوب است و عالی است و «متجر اولیاء الله» است؛ اینها پابرجا است، اما این که همهاش قید و غل و زنجیر است و در آن هستیم و درگیریم، این هم هست.
✅ این بیزاری گاه با حوادث پیش میآید. بزرگواری بود که اصلاً در فضای عرفان نبود تا اینکه همسرش از دنیا رفت و خودش هم یک سکته قلبی کرد. از آن به بعد برایش فضای عرفانی گل کرد. چرا؟ چون دید ته آن هیچی نیست. ما باید به این باور برسیم؛ همه ما خبر داریم، اما باید حس و باور بیاید. وقتی بیزاری آمد، میبینید که خیلی راه باز میشود. بیزاری، بیزاری قلبی است. واقعاً نمیخواهد و اینجور نمیخواهد باشد.
✅ تعشقات که برداشته میشود، عجیب آنسویی میشود. برخی از طریق حوادث و مواعظ به این مرحله میرسند و برخی از طریق سلوک این تعشقات و تعلقات را کنار میگذارند. وقتی اینگونه شد، از آن سو سوانح و انوار میآید.
🔵 کل عالم دست خدا است
✅ من عنوان «انوار اعتقادی» میدهم، ولی درستتر این است که انوار معنوی معرفتی است که وقتی میآید، میبیند که کل عالم دست خدا است و خدا است که دارد خدایی میکند. اصلاً نحوه زندگی به گونهای دیگر میشود. میبیند که رحمت حق چگونه ساری است. وقتی اینها می آید، آثارش هم هست.
🔵 چه چیزی تعلقات را کم میکند؟
✅ القائات شدت و ضعف دارد. گاه تعشقات هست، در دل این تعشقات، یک راه باز میشود و جرقهای زده میشود. گاه میگویند این القائات آنقدر شدید است که انسان باید مراقب باشد که نسوزد. این اشکها و نالهها خیلی ارزشمند است. «پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز» (حافظ). وقتی انسان این را ادامه دهد، انوار و سوانح از آن سو سرازیر میشود. چه چیزی تعلقات را کم میکند؟ ریاضت.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 سوانح ✅ واقعیت این است کسانی که این تجربه را دارند و چهل روز مواظبت میکنند
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش سوم
🔵 انواع ریاضت
✅ برخی ریاضتها غیرشرعی است و گاه در عرض چهار ماه جواب میدهد. اینها خاصیتی ندارد. علامه طباطبایی میفرمود: بزرگترین ریاضت، دین است که انسان باید تا آخر عمر آن را داشته باشد. این بهترین ریاضت است. دینی که با آن بندگی میکنیم؛ به وسیله آن تعبد نسبت به دین پیدا میکنیم و دستور خدا را اجرا میکنیم.
🔵 معنای ریاضت
✅ ریاضت یعنی تمرین کردن و ورزش کردن. ریاضت معمولاً برای حذف قیود به کار میرود. گاهی قوت و غذای جان را ریاضت مینامند. عبادتهای جدیتر را ریاضت میگویند. اما اصل ریاضت، یک نوع تمرین و بازداشتن شرعی است. اگر این ریاضت انجام شود، خیلی عالی است.
🔵 بهترین ریاضت
✅ بهترین ریاضت شرعی، تقوا است. تقوا سطوحی دارد. یک سطح از تقوا گناه نکردن است. اما تقوا داریم تا تقوا. تقوا ساحتهای مختلفی دارد. اما اینکه انسان سوءظن بالله پیدا نکند، این هم تقوا است. چنین کاری درست نیست و خدا نمیپسندد و خشنودی خدا در آن نیست و تا آن را میبیند، نمیپسندد. (تقوا) یک نوع جُنّه و سپرگرفتن در برابر انواع تعلقات و تعقشات است. حتی بعضی افراد به اینجا میرسند که در دلشان گاه خطوری میآید که احساس میکنند اگر بیاید، نوعی بیتقوایی است. تقوای دینی سطوحی دارد. ایمان با تمام لوازمش را میگویند تقوا. ایمان صادق را تقوا میگویند. یعنی بگویی خدا قدیر است و از سویی از دیگری بترسی، این نشان میدهد که حقیقتاً صادق در ایمان نبودی. «الذین صدقوا...» علامه طباطبایی میگوید: ایمان و لوازم ایمان باشد، میشود تقوا. چنین چیزهایی مواظبتهای عقیدتی و عملی است. اگر این را ادامه دهد، سر از فرقان در میآورد. وقتی تقوا آمد، منتظر فرقان باشید. وقتی تقوا آمد، منتظر تعلیم الهی باشید. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا الله يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا»(انفال، آیۀ ۲۹).
🔵 ریاضت شرعی ناب
✅ این ادبیات تقوا، ریاضت شرعی ناب است. امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه فرمود: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی الله» (حکمت ۲۸۹ نهجالبلاغه) که از جمله خصوصیات آن برادر فی الله این بود که هرگاه امر دایر میشد بین دو امر حلال، که یکی موافق نفس و دیگری مخالف نفس بود، آنی که مخالف نفس بود انتخاب میکرد. این (کار) خیلی معنادار است. اگر ریاضت شرعی ادامه یابد، بعد از مدتی نور و صفای فطری پیدا میشود و بعد تبدیل میشود به عشق جبلی کامن.
🔵 اسب چموش
✅ خواجهنصیر درباره ریاضت میگوید: این اسب چموش را با تمرینهای فراوان رام میکنند، بهگونهای که اضطراب در حرکت ندارد. مثلاً در حین حرکت، اسب رام نشده لگد میاندازد؛ این را باید با ریاضت رام کرد. چموشی نفس هم همینطور است که باید آن را با ریاضت رام کرد. ریاضت هم یعنی پیدرپی ادامه دادن و تمرین کردن. نفس را باید با ریاضت رام کرد.
✅ «آن كه چند روزى خود را از هرزهخوارى و هرزهكارى و از گزاف و ياوهسرائى، بلكه زيادهگوئى و خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد، مىبيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مىيابد.» (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه چهل و نه).
🔵 فلسفۀ ریاضت
✅ در نمط نهم اشارات، بوعلی از ریاضت بحث کرده است. مرحله اول اراده و بعد ریاضت و بعد دستور ریاضت میدهد و دستوراتش هم عبادت و عبادت مشفوعه بالفکر است. ریاضت زمینه معرفت و عشق است که در جای خودش توضیح داده شده است.
✅ بعضی اینگونه ترتیب میدهند: اراده، ریاضت، عشق و معرفت. ریاضت باعث میشود معارف و القائات خوش معنوی و امور مکاشفهای عینالیقینی و حالت عشقی پدید بیاید. حالت عشقی که ادامه مییابد میشود فنا.
✅ تقسیم اصلی اینگونه بیان شده است: ریاضت، عشق، فنا. این تقسیم سهگانه لطفی دارد. اولاً دست به کار شدن است؛ بعد باعث میشود که (از) معرفت عشقی میانی پدید بیاید. عشق مغناطیس قرب است که منتهی به فنا میشود. چرا در سلوک باید ریاضت بکشیم؟ این میشود فلسفه ریاضت که باید در مباحث فلسفه سلوک توضیح داده شود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸