eitaa logo
نسیم عرفان
2.7هزار دنبال‌کننده
20 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
312 اسماء حسنی.mp3
6.95M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 312 (1398.8.11 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 312 (1398.8.11 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۲ (۱۱ آبان ۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مقدمۀ اول: تأثیر معرفت در سلوک ❇️ چگونه بحث‌های معارفی در سلوک مؤثرند؟ این بحث فقط مخصوص اسمای حسنی نیست. از یک منظر، تمام مباحث قرآن می‌شود سلوک. اگرچه چهار پنجمِ قرآن معارفی است، از یک جهت، تمام این مباحث معارفی، سلوکی هم حساب می‌شوند. ✅ همۀ معارف با اینکه فضای معرفتی‌اش شاخص و بارز است، به لحاظ معرفتی لوازمی دارد، نه به لحاظ سلوکی. باید همه‌چیز به معرفت ختم شود. در عین حال، تمام مباحث معارفی می‌تواند به صورت سلوکی، معنا و تفسیر شود. ❇️ در نهایت، سلوک باید به معرفت ختم شود. در این صورت، سلوک و معرفت یکی می‌شوند. ❇️ صدرا در فضای فلسفه می‌گوید: حکمت نظری چیزی است و حکمت عملی چیز دیگر. در عمل از معرفت استفاده می‌کنید، ولی هیچ‌وقت نتیجه‌اش حکمت نظری نمی‌شود. اما عرفا می‌گویند: همین سلوک را ادامه دهید، به فنا و شهود و معرفت می‌رسید. ✅ صدرا در مفاتیح‌الغیب توضیح می‌دهد که در نهایت حکمت عملی منجر به حکمت نظری می‌شود. لذا در حجت خدا، این دو در نهایت یکی است و در سطوح پایین‌تر، سلوک و عمل جدای از هم هستند. مقدمۀ اول تمام شد. در دل سلوک، حقایق معرفتی موج می‌زند. 🔵مقدمه دوم: اسمای الهی ❇️ اسمای الهی را باید در عرفان نظری خواند. حل بسیاری از اسرار در عرفان نظری است. حتی صدرا با اینکه فلسفه‌اش ارتقا می‌یابد و به سطح عرفان می‌رسد، وقتی به بحث اسماء می‌رسد، فلسفه‌اش حقیر است. لذا آن کاری که صدرا انجام داده است، به همان سبک به بحث اسماء نرسید و آنها را نپرداخته است. لذا جا دارد امتداد داده شود. ✅ سلطان بحث اسماء، عرفان نظری است. ما الان نمی‌خواهیم به آن شکل مطرح کنیم و باید در جای خودش مطرح شود. ❇️ مرحوم علامۀ مجلسیِ پدر، نامه‌ای به ملاطاهر قمی دارد. ایشان اشکال داشت که چرا به سمت عرفان و کُفریات می‌روید؟ مرحوم مجلسیِ پدر پاسخ می‌دهد: ما اگر عرفان نظری و ابن عربی را کنار بگذاریم، بحث اسمای حسنای الهی را نمی‌توانیم حل کنیم. چگونه بدون این مباحث از پس اینها بر آییم؟! در متون دینی بحث اسماء الله، به شکل حقایق وجودی خارجی است. اصلش این است که یک حرف قرآنی و اهل بیتی است و در عین حال عرفا اصطلاح گذاشتند و به آن پرداختند. 🔵 اسم و اسمُ الاسم 1️⃣ اسم تکوینی: مانند الرحمن، القدیر، العلیم، الخالق، البارئ، المصوّر، الحی، القیوم و .... در مورد خداوند متعال. 2️⃣ اسم لفظی (اسمُ الاسم): اصل الفاظ است که به آن حقایق اشاره دارد. گاهی الفاظ مؤثر است و در جای خودش اثر دارد. این الفاظ که اسم عرفی یا اسم لفظی است، اینها در تعبیر عرفی وجود دارد، ولی تا گفته می‌شود: «فله الاسماء الحسنی»، این اسمای لفظی به ذهن می‌آید. ✳️ اما کمی که جلوتر برویم، نباید از اسم تکوینی و حقیقی صحبت کرد؟ آنجا که خدا را با عنوان «مجیب» می‌خوانیم و خدا اجابت می‌کند، فقط لفظ مجیب است؟ واقعاً خاصیت اجابت است. این اسم تکوینی است. ✅ در دعا چند اسم وجود دارد: سمیع و مجیب و قریب. «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» (بقره ۱۸۶)؛ حقیقت قرب آنجا وجود دارد. لذا ما افزون بر لفظ قریب، با قرب حقیقی و قریب حقیقی روبروییم. یک لفظ قریب داریم و یک حقیقت قریب. این حقیقت را اسم تکوینی می‌گویند در برابر اسم لفظی. ✅ اما چرا به این «اسم» می‌گویند؟ این را عرفا توضیح داده‌اند که متن دینی چگونه حقیقتاً، به معنای حقیقی اسم می‌گوید «اسم». اسم حقیقی، حقایق تکوینی است. اسم حقیقی و تکوینی در برابر اسم عرفی است. هر دو هم در شریعت هست. ما واقعاً باید لب بجنبانیم و اسم لفظی را هم بگوییم. ولی در کنارش اسم حقیقی هم وجود دارد. ❇️ عرفا به اسم لفظی می‌گویند «اسمُ الاسم» و به اسم حقیقی و تکوینی می‌گویند «اسم». این لفظ، «اسم الاسم» است. ❇️ آنجا که مؤمن با خداوند ارتباط برقرار می‌کند و مواجهۀ وجودی صورت می‌گیرد، احساس می‌کند که فراخنای دلش را هم پرکرده است، و الّا «قریب» نمی‌شود. همان‌جا این حال و حسّ را دارد. حسّ می‌گویم، چون ابتدا به صورت ایمان به غیب است و خدا را حس می‌کنیم. وقتی مواجهه وجودی حقیقی رخ می‌دهد، احساس می‌کنیم که واقعاً برِ خداییم (قریب) و او می‌شنود (سمیع) و اجابت می‌کند (مجیب).
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۲ (۱۱ آبان ۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مقدمۀ اول: تأثیر
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۲ (۱۱ آبان ۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵تکثر اسماء الهی ✅ خدا یکی است، ولی چرا یک‌جا می‌شود «قریب»، یک‌جا می‌شود «سمیع»، یک‌جا می‌شود «علیم»، یک‌جا می‌شود «متکلم»؟ خداوند حقیقتاً یک حقیقت است، ولی با مؤمنان به گونه‌ای و با منافقان به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کند. این یکتایِ احدِ واحد همه را در خودش دارد، ولی به حسب حال و مقام، در جاهایی جلوه می‌کند. ❇️ آیت‌الله العظمی بهجت تعبیر می‌کند: ما وقتی غذا می‌خواهیم، نباید بگوییم خدایا، مرا هدایت کن! باید بگوییم خدایا، غذا می‌خواهم یا نمک می‌خواهم. این غیر از آن است. من غذا می‌خواهم و هدایت نمی‌خواهم، یعنی موقعیت من موقعیت اسم «هادی» نیست، بلکه موقعیت اسم «رازق» یا «مطعِم» است. موقعیت‌ها فرق می‌کند و به حسب موقعیت‌ها خدا جلوه می‌کند. خدا یک حقیقت است؛ آن یکتای بی‌همتا. ✅ احدِ واحد و واحدِ قهّار، یکی است و دومی هم ندارد. ولی ممکن است دَه جور جلوه کند و به حسب موقعیت بروز کند. به حسب اصل ذاتش، همه در ذاتش هست. هر جا یک ذات است با جلوه‌ها و بروزهای متعددش؛ یعنی هر جا جلوه‌ای دارد. هر جا شأنی از خودش را نشان می‌دهد. ✅ در واقع، «اسم» یک ذات است با بروزهای متعدد. هرجا شأن و حالی از خودش را نشان می‌دهد و الّا به حسب ذات همۀ صفات را در خودش دارد. لذا گفته اند: «اسم» عبارت است از ذات مع صفت و تعین و تجلّ خاص. ❇️ در ذات هیچ صفتی بر صفت دیگر غلبه ندارد و همه علی‌السویه است، ولی آن یکتای بی‌همتا به حسب احوال و موقعیت، اسم و حالی را غلبه می‌دهد. ذات تغییر نمی‌کند، ولی احوال و اسمائش به حسب موقعیت تغییر می‌کند. به حسب موقعیتی «سمیع» و به حسب موقعیتی «متکلم» است. ❇️ تا خودش را می‌بینید هیچ غلبه اسمی ندارد، چون همه را دارد. هدایت و رزاقیت و سمیع و بصیر و همۀ اسما را در خودش دارد؛ در تمام موقعیت‌ها اعم از عالم ماده و ورایِ آن وجود دارد. در خودش همه علی‌السویه است. اینجا «اسم» ندارد، اما آنجا که موقعیت‌ها متفاوت است، هر یک از این اسماء بروز می‌یابد. یعنی، ذات مع صفت خاص. برخی گفته‌اند: این صفات نسبت به خداوند متعال اضافه اشراقیه است که می‌شود ذات مع تجلّ و صفت خاص. ✅ بحث اسماء حسنی با ذاتِ احدِ واحد باید به شکل خاص معنا شود. وقتی حقیقتِ «قرب» و «رازق» و «سمیع» محقق می‌شود، اینها اسماء هستند. تا این را گفتید به اینجا می‌رسید که حقّ است و جلوه‌ها و بروزات او. هر بروزی اسمی خاص پیدا می‌کند. به لحاظ ذات، احد واحد است و همه را در خود جمع کرده است و اسماء در آن علی‌السویه است و هیچ غلبه‌ای وجود ندارد. ✅ مثلاً، نفس در خودش همه اینها را دارد، ولی بعد بروز پیدا می‌کند. نفس به لحاظ حقیقتِ خودش همۀ قوا را دارد و همۀ اینها در خودش به صورت مندمج جمع شده است و هیچ‌یک بر دیگری غلبه ندارد. لذا وقتی کسی با او صحبت می‌کند، او می‌شنود و سمیع است. چه وقت می‌تواند بشنود؟ وقتی‌که خاصیت سمعی داشته باشد. ❇️ اسمای حقیقی و تکوینی، همان ذاتِ حق است با جلوه‌هایش. هر جلوه‌ای که می‌کند به حسب حال و موقعیت و مقام، آن می‌شود اسم خاص. حالا، اگر کسی این را بفهمد، یک رمزی به دست آورده است. ❇️ وقتی رسیدیم به بحث دعا «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» (بقره ۱۸۶) به لحاظ تکوینی به چه چیزی اشاره می‌کنیم؟ باید بگوییم جلوۀ حق. حالِ ما در دعا چگونه است؟ احساس می‌کنیم که ذات، صدای‌مان را می‌شنود. یعنی، جلوۀ شنیدنِ حق را می‌یابیم. کسی‌که بعد از دو روز مشکلش به صورت خارق‌العاده‌ای حل می‌شود، اجابت خدا را در دل این عمل می‌بیند که به لحاظ روال طبیعی حل نمی‌شد و یک‌دفعه می‌بیند که حل شد. ✅ حقیقت دعا یعنی خدا با جلوۀ اجابتی‌اش.
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 313 (1398.8.18 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 مقدمه دوم: حقیقت اسمای الهی ❇️ بحث ما اسمای حسنی و تعامل سلوکی با آن است. مقدمۀ اول این بود که چگونه مباحث معرفتی در دل سلوک و رفتار و کنش ما می‌تواند حاضر شود. چگونه همۀ آنها معنای سلوکی با خود دارد. در مقدمۀ دوم به اسمای الهی پرداختیم و توضیح دادیم که حقیقت اسمای الهی چیست و فرقش با اسم الاسم چیست. گاهی اسم لفظی می‌گوییم و گاهی اسماءالله حقیقی را می‌گوییم. ✅ محتوایی که از بحث اسمای الهی به دست آوردیم این است که حضرت حق دارای اسمای حقیقی است و به حسب شرایط و مواقع و موارد، این اسماء بروز پیدا می‌کند. گاهی شخصی نیازمندِ روزی است، حضرت حق به صورت «رزّاق» بر او جلوه می‌کند و جایی شخصی نیاز به هدایت دارد، اسم «هادی» جلوه می‌کند. ❇️ هرجایی خدا با اسمی کار می‌رسد. آن ذات احدی، یک ذات است. قرار نیست ما با تکثر اسماء، ذات را متکثر کنیم. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «سمیعٌ و بصیرٌ بِأحدیهِ ذاتهِ»؛ که همه را با احدیت ذاتش جمع کرده است. یک حقیقتِ اصلیِ عالَم است که همه‌جا او دارد کار می‌رسد؛ همه‌جا او حاضر است؛ همه‌جا او با اسمای حسنایش در کار است. «كُلّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن ۲۹). هرجا را نگاه کنید، او با اسمای حسنایش در کار است. اسمای حسنی یعنی، ذات با یک جلوۀ کمالی. ✅ لذا «اسم» می‌شود «ذات مع صفه خاصه». ذات با صفتِ رحمت می‌شود «الرحمن». به جدّ در متن هستی، حیثِ رزاقیت کار می‌رسد، می‌شود «رازق»؛ حیثِ رحمانیت کار می‌رسد، می‌شود «رحمن». ❇️ کسی‌که اهلش باشد، این را که می‌بیند، می‌گوید: خدایا، تو چه زیبا به من علم دادی؛ «یا علیم». حق یک اعطا و جلوه‌ای دارد. اینها را اسمای حسنی می‌گوییم. همیشه حق با جلواتش و صفاتِ ویژه‌اش دارد کار می‌رسد. این صفات وجود دارد، ولی به این صورت بروز پیدا می‌کند که در آن موقعیت، منشأ کاری می‌شود. «كُلّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» می‌شود. این اسمای الهی است. 🔵 اقسام اسمای الهی ❇️ اقسام اسمای الهی را خیلی کوتاه می‌گوییم تا بعداً استفاده کنیم. هر علمی تقسیمات مفیدی دارد. با تقسیم می‌توان به مطالب بسیاری رسید. مثلاً، در مورد بو، تصویری نداریم، ولی از راه تقسیم می‌توانیم به نکاتی در این خصوص برسیم. مثلاً، بوی گرم و سرد، ابتدا اصلاً معنا ندارد، ولی بعد معنا پیدا می‌کند. واقعاً دسته‌بندی‌هایی را احتیاج داریم. عرفا در این زمینه خیلی زحمت کشیده‌اند و اسماءالله در دستگاه ایشان خیلی سامان یافته است. یکی از مهم‌ترین تقسیم‌ها، تقسیم اسم به کلی و جزئی است. 1️⃣ اسم کلی و جزئی ✳️ هر اسمی که در خارج سعۀ بیشتری دارد و می‌تواند اسمائی را زیر پَرَش بگیرد، اسم کلی است و اسمی که سعۀ کمتری دارد، اسم جزیی است. گاهی صفت در یک اسم آن‌قدر عام است که می‌تواند صفات دیگری را زیر پَر خود بگیرد. مثلاً «علیم» و «سمیع» و «بصیر». «سمع» یک علم است که مربوط به مسموعات است. «بصیر» هم علم است که مربوط به مبصرات است. «علیم» هم علم است ولی علم مطلق. «علیم بسمعه و ببصره و بخبرویته». ✅ این اسماء چه نسبتی با هم دارند؟ «علیم» و «سمیع» و «بصیر» در یک سطح و مرتبه نیستند. لذا «سمیع» و «علیم» و «بصیر» ذیل «علم» قرار می‌گیرند. بنابراین، «علیم» اسمی کلی است و آن اسماء نسبت به این اسم، جزئی هستند. ✅ گاهی علم خدا علمی است که به بصر و ابصار خداوند تعلق گرفته است. «وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» (مجادله ۱). این خودش یک علم است. اگر کسی این را خوب یاد بگیرد، اسماءالله به شکل شجره‌ای در می‌آید. علامه طباطبایی در رسائل توحیدی‌اش شجره‌ای را ترسیم کرده است. مثلاً، ابتدا الله، بعد ذوالجلال و الاکرام و بعد قیوم را آورده است. این شجره ریشه در کلیت و جزئیت دارد. مثلاً، «رحمن» و «رئوف» چه نسبتی با هم دارند؟ «رحمن» یک رحمت گسترده است و «رئوف» هم یک شعبه‌ای از آن است. بررسی شجره‌ای اسماء مربوط به علم‌الاسماء است. ❇️ کلی‌ترین اسم «الله» است؛ برخی می‌گویند «رحمن» است. بحث دیگری وجود دارد با عنوان «قریب‌ُالافق بودن اسماء» که باید روی آن هم کار کرد. 2️⃣ اسمای جمالی و جلالی ❇️ اسمای جمالی و جلالی ناظر به «ذا الجلال و الاکرام» است که در قرآن آمده است. در اینجا همۀ اسماء به دو بخش تقسیم و بررسی می‌شوند. ۱. اسمای جلالی: هیبت می‌آورد و حریم‌سازی دارد. ۲. اسمای جمالی: انس می‌آورد و انسان را به حریم راه می‌دهد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 مقدمه دوم: حقیقت اسما
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ❇️ در همین معنی هم بار سلوکی دارد که اسمای جمالی نظر به زیبایی‌ها دارد و موجب انس و عشق می‌شود و اسمای جلالی به آن ترفعی که پیدا می‌کند، اشاره دارد. ترفع لازمه‌ای دارد که در انسان ایجاد هیبت و مقهوریت می‌کند. این احوال سلوکی مربوط به اسماء جلالی است در برابر اسماء جمالی، که موجب انس و ارتباط شدیدتر و عشق و محوشدن می‌شود. ✅ عرفا توضیح می‌دهند که هر جمالی برای خود جلالی دارد و هر جلالی هم جمالی دارد. ❇️ این باعث می‌شود یکی از بحث‌ها این باشد که یک دور اسمای جمالی گفته شود و آثار جمالی‌اش گفته شود. این کار، آثار سلوکی فراوان دارد. 3️⃣ اسمای معرفتی و سلوکی ✳️ ما اسمائی داریم که بار معرفتی‌اش زیاد است و اسمائی هم داریم که بار سلوکی‌اش زیاد است. این نکته به لحاظ بحثی که داریم به درد می‌خورد و الا معمولاً در بحث‌ها این کار را نمی‌کنند. چه فایده‌ای دارد؟ برخی از اسماء از ابتدا حال‌ و هوایش، حال و هوای تعامل خدا با بنده است. ✅ ولی دسته‌ای از اسماء وجود دارد که نکات معرفتی در مورد خداوند متعال را می‌گوید؛ اسمائی که بار معرفتی دارد. مثلاً، اسم «غفور» و «غافر» و «خیر الغافرین» چگونه است؟ وقتی بنده‌ای گناه کرده و توبه کرده و خدا او را می‌آمرزد، صحبت از تعامل خدا با بنده است. این فضا، فضای سلوکی است. ✳️ ولی اسمایی داریم که بار معرفتی دارند: خدا محقَّق است؛ خدا متحقق است؛ «الحق» و «الحیّ» بار معرفتی دارند. این اسماء، لوازم بسیاری در فضای سلوکی دارند. ✅ البته ناگفته نماند که بعضی از اسماء هستند که حالت سلوکی و حالت معرفتی‌شان بِینابِین است. مثلاً، «ربّ» در برخی معانی فضای سلوکی و در برخی معانی فضای معرفتی و در برخی معانی فضای بِین‌بِین دارد. ❇️ یکی از کارهایی که عرفا می‌کنند این است که اسمائی که بار سلوکی دارند، مانند اسم «غفور»، آنها را جوری معنی می‌کنند که کاملاً وجودی می‌شوند به‌گونه‌ای که ربطی به سلوک ندارند. این کار آنها بر مبنای تأویل طولی یا عرضی صورت می‌گیرد. یعنی، همین «غفور» را به صورت وجودی معنی می‌کنند که اصلاً ربطی به سلوک ندارد. ✅ پس برخی از اسماء بار سلوکی غلیظی دارند. وقتی این‌گونه شد، مهم‌ترین تفسیر و بیانی که در مورد آن صفت دارید، باید به صورت سلوکی باشد. مانند غفور در آیۀ «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (زمر ۵۳) اینجا خیلی خوش بستر در غفور، بسترِ سلوکی و تعامل با خدا است. ✅ صفت «رحمن» از جهت وجودی معنی دارد، ولی از جهت سلوکی اسرار فراوانی در آن نهفته است و آثار بسیاری دارد. ✅ باید یاد بگیریم که چگونه برای کارهای عرفان نظری، حتی اسمائی که سلوکی است، وجودی بفهمیم و برای کارهای سلوکی، اسمائی که وجودی است، سلوکی بفهمیم. این حرف معنادار است و همۀ آن را می‌شود با آیات جور کرد. نه اینکه بنده بگویم، بستر آیه است که به ما خط می‌دهد. مثلاً، «رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» (اعراف ۱۵۶) یک فضای وجودیِ کلان به ما می‌دهد، ولی آنجا که می‌فرماید: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (زمر ۵۳) اینجا بستر، بستر سلوکیِ غلیظ است. ❇️ اگر کسی این کار را انجام دهد، می‌تواند یک دور کل قرآن را با بار سلوکی و یک دور قرآن را با بار معرفتی تفسیر کند. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ❇️ در همین معنی هم بار سلوکی دارد که اسمای جما
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش سوم 4️⃣ اسمای ذات و صفات و افعال ✳️ این تقسیم‌بندی با آن توضیحی که در بحث تفسیر در مورد اسماء ذاتی و صفاتی و افعالی دادیم، خیلی کار می‌رسد. اگر کسی توحید افعالی و صفاتی و ذاتی را بداند، خیلی راحت می‌تواند از آن استفاده کند. 🔰۱. بر اساس توحید افعالی تمام آن چه هست، فعل حق است ( توحید افعالی)؛ 🔰۲. و تمام افعال، در صفات حق ریشه دارد (توحید صفاتی)؛ 🔰۳. و تمام صفات حق در ذات الهی ریشه دارد (توحید ذاتی). ✅ توحید افعالی معنایش این است که به حسب حقیقت، هرکس فعلی را انجام می‌دهد، فعل‌الله است؛ او نمی‌داند، در عین اینکه فعل او هم هست. ✳️ اینکه می‌گوییم هیچ فعلی نیست که فعل حق نباشد، بر اساس توحید افعالی است. «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (نساء ۷۸). تمام افعال انسانی ریشه در صفات او دارد و صفات او هم ریشه در صفات الهی دارد. همۀ صفات هم ریشه در ذوات دارد؛ ذوات هم که همه فانی در ذات الهی است که در ذات الهی جمع شده است: «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (بقره ۱۱۵). ❇️ اگر ما بفهمیم که این چه نوع اسمی است، اسم فعل یا اسم صفت یا اسم ذات است، این به ما کمک می‌کند. در قرآن اسم فعلی گفته می‌شود و بعد برایش صفتی می‌آید. مثلاً، «خدا می‌بخشد»، این فعل ریشه در صفتی دارد و باید ارتباط آن صفت‌ها با فعل مشخص شود که ریشه در ذات دارد. لذا کسانی‌که هنر دارند، با توجه به اسمای ذاتیه، می‌توانند بگویند که چگونه همۀ این اسماء حاضر می‌شوند و چگونه در همه‌جا حاضرند. اینها برای تعامل‌های بعدی کمک می‌کند. ✅ قبلاً بیان شد که ما گاهی به اسمای ذاتی معرفت پیدا می‌کنیم که این معرفت آثار دارد. آن آثارش را می‌گویم، ولی باید بدانیم که جز اسمای ذات است و اسمای ذات غیر از اسمای صفات و افعال است. اسمای افعال ریشه در اسمای صفات دارد و صفات ریشه در ذات دارد. این به ما در ادبیات دادن و تحلیل کردن کمک می‌کند. ✅ در مقدمۀ شرح فصوص قیصری، اسمای کلی و جزئی و جمالی و جلالی و ذات و صفات و افعال آمده است، ولی ما بار سلوکی را به حسب موقعیتی که داریم، اضافه کردیم و الا این بحث‌ها در فصوص وجود ندارد. ✳️ تا اینجا چند تقسیم مفید را گفتیم. چند تقسیم دیگر هم دارد که به مرور خواهیم گفت. فرض ما این است که بحث اسماء را قبلاً خوانده‌ایم یا اکنون لازم نداریم. فقط به بعضی از اسماء در قرآن اشاره می‌کنیم. بعدها جلوتر که رفتیم، شاید یک نظامی هم بدهیم. ولی الان اجازه بدهید به همین شکل باشد؛ چون اول حلاوتش را بچشیم و چند اسم را بخوانیم و کار کنیم تا بعد ببینیم چه می‌کنیم. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
314 اسماء حسنی.MP3
42.22M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 314 (1398.8.25 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 314 (1398.8.25 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مباحث گذشته ✳️ اقسام اسمای الهی را توضیح دادیم و بعد به برخی از تقسیم‌های اسمای الهی اشاره کردیم. یکی از تقسیم‌ها، تقسیمِ اسماء از بُعد معرفت و سلوک بود: ۱.اسمایی داریم با بار معرفتی؛ ۲. اسمایی داریم با بار سلوکی. این موضوع نیاز به توضیح مفصل دارد، ولی به همان توضیح مختصر که جلسۀ قبل دادم اکتفا می‌کنم، چون الان به آن احتیاج نداریم. کسانی که عرفان نظری می‌خوانند به آن احتیاج دارند؛ به دلیل اینکه می‌بینند اسماء به شکل دیگری معنا می‌شوند. کسانی هم که در کارهای سلوکی هستند، نیاز به این بحث دارند. ما در جای خودش، کم‌کم که پیش رفتیم، این بحث را توضیح می‌دهیم. 🔵 عبدالاسم ❇️ مقدمۀ دوم ما دربارۀ حقیقت اسمای الهی بود. یک مسئلۀ دیگر را می‌گویم تا مقدمۀ دوم به پایان برسد و آن «عبدالاسم» است. منظور از «عبدالاسم» این است که کسی که تحتِ اسمی قرار می‌گیرد، آن‌قدر جلو می‌رود تا این اسم در او ظاهر می‌شود؛ او می‌شود «عبدالاسم»؛ مانند «عبدالرزاق» و «عبدالهادی» و «عبدالشکور» و «عبدالحیّ» و «عبدالمُحیی». مثلاً، حضرت عیسی علیه‌السلام که با اذن الهی، مرده زنده می‌کرد، «عبدالمُحیی» بود، چون این اسم در او ظهور یافته بود. ✅ «اسم» برای حق است. الان نمی‌خواهم به اصطلاحاتی مانندِ «تعلّق» و «تخلّق» و «تحقّق» بپردازم. ✳️ پس از مدتی انسان می‌تواند به جایی برسد که مظهر یک «اسم» شود، به این صورت که آن اسم در او اثر بگذارد؛ ولی بعد از مدتی می‌تواند مظهر یک «اسم» شود، به خاطر اینکه این اسم در او محقّق شده است. ✅ مثلاً، کسی که همیشه احسانِ حق را می‌بیند، کم‌کم به جایی می‌رسد که خودش دست به کار می‌شود و به دیگران احسان می‌کند. این برای خودش توضیح دارد که چگونه خُلق الهی در انسان می‌نشیند. وقتی خُلق الهی در او نشست و محقق شد، آن را در خود و جامعه پیاده می‌کند. در این صورت، عبدِ آن «اسم» می‌شود. چنین فردی «عبدالمحسن» می‌شود. ❇️ اگر کسی به اینجا برسد، بحث تخلّق به اسمای الهی مطرح می‌شود. ابتدا صحبت از «تعلّق» است و سپس «تخلّق» و «تحقّق». وقتی یک «اسم» در فردی محقق شود، می‌شود «عبدالاسم». این موضوع به ما خیلی کمک می‌کند، برای فهم بحث‌های اسمایی و اینکه چگونه در بندگان می‌نشیند و چگونه انسان می‌تواند تخلّق به این اسماء پیدا کند. یکی از بحث‌های جدی این است. آیا باید به خُلق الهی متخلّق شویم؟ و با او بنشینیم و به خُلق او در بیاییم؟ من بعضی‌ها را دیده‌ام که وقتی زیاد با خدا می‌نشینند، به‌راحتی اسمای الهی در آنها محقق می‌شود. البته آغازش کم‌فروغ است و بعد پرفروغ می‌شود. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مباحث گذشته ✳
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵 ضرورتِ توجه به سَحر ✳️ این سَحر را از دست ندهید. همین نفْسِ نشستن مؤثر است. خیال نکنید حتماً باید یک کسی روبه‌روی آدم باشد تا من او را ببینم و خُلقش در من اثر کند (الگوبرداری در فضای تربیت). ✅ با خدا بنشینید؛ خُلقِ خدا خیلی اثر می‌گذارد. اگر انسان سحر ارتباط داشته باشد، ابتدا تا کمی مقدمات آماده شود، ارتباط برقرار نمی‌شود. ولی اگر کمی این سحر را ادامه بدهد، بعد از یک مدتی این ارتباط برقرار می‌شود. ارتباط که برقرار شد، نور حق می‌تابد و الگوبرداریِ نابِ ناب (همین) است. ❇️ در اینجا صحبت از کسی که شهود دارد نمی‌کنم. صحبت از مؤمنانی می‌کنم که ایمان به غیب دارند، یعنی در مرحلۀ «یومنون بالغیب» هستند. آنها خدا را نمی‌بینند، ولی تشعشع آن اسماء را در خود می‌یابند. ✅ مثلاً، رأفت حضرت حق را می‌بینند؛ مثلاً، چنین مؤمنانی خدا را خوانده‌اند و از او مغفرت خواسته‌اند و خطای بزرگی هم مرتکب شده‌اند، در این حال می‌بینند که دلشان به صورت عجیبی آرام شده است. آنها مشاهده می‌کنند که خداوند چگونه غفرانش را به سمت آنها آورده است. «یَجِدِ اللهَ غَفُوراً رَحیماً» ( نساء ۱۱۰). ✅ چنین مؤمنانی غفرانِ حضرت حق را می‌بینند؛ خود حقیقتِ حق را نمی‌بینند. آثار غفران حضرت حق را می‌بینند و همان آثار دلشان را خیلی آرام می‌کند و احساس سبُکی می‌کنند. آنها اندکی از فروغِ غفرانِ حضرت حق را به صورت «یومنون بالغیب» چشیده‌اند. ولی اگر همین را ادامه بدهند، می‌بینند که خُلق او اثر می‌کند؛ همین خُلقِ غفران. «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (نور ۲۲)؛ دوست ندارید خدا شما را ببخشد، پس شما هم عفو داشته باشید. 🔵 عبدالاسمِ کلان (کلی) ✳️ بعضی از کسانی که اهلش هستند می‌گویند ما در این غفران نور حق را می‌بینیم. هویتِ نوریِ غفران را در همین «یومنون بالغیبی‌اش» می‌بینیم. آن مقداری که این صفت در جان اثر می‌کند، این صفت را در خود مشاهده می‌کند و در او اثر کرده است و او هم همین‌گونه برخورد می‌کند. این را می‌گوییم «عبدالاسم». من «عبدالاسم» را خیلی گسترده کرده‌ام؛ و الّا عرفا نوعاً «عبدالاسمِ» حقیقی را تحقق اسمایی می‌گویند. من می‌گویم «عبدالاسمِ کلان» یا «عبدالاسمِ کلی». «عبدالاسم کلی» یعنی، به هر اندازه‌ای که به یک «اسم» نزدیک می‌شوید و در شما محقّق می‌شود و در شما اثر می‌گذارد و بر اساس آن کار می‌کنید. این را می‌گوییم «عبدالاسم». ✅ اگر این موضوع را بدانیم، به ما یک دیدگاه می‌دهد. آن دیدگاه چیست؟ این را بدانیم که در بحث‌های قرآنی «عبدالاسمی» چگونه است. اصلاً صحبت از تحمیل نیست. به این آیات توجه کنید: ✅ ۱. «فَبِما رَحْمَۀٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ» (آل عمران ۱۵۹). ۲. «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (نور ۲۲)؛ آیا دوست ندارید خدا شما را ببخشد، پس شما هم ببخشید. ۳. گاهی به صورت جدی‌تر تخلّق اسمایی و تحقّق اسمایی گفته شده است. حضرت عیسی می‌گوید من اِحیا می‌کنم به اذن الهی. «اُحیِ الْمَوْتی بِاِذْنِ الله» (آل عمران ۴۹). این اِحیا اسم الهی است که در او نشسته است. این را می‌گوییم «عبدالاسم». «عبدالاسم» سطوحی دارد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵 ضرورتِ توجه به سَحر ✳️ این سَحر را از دست
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش سوم 🔵 اسمای الهی ✅ اجازه دهید وارد بحث اسماء شویم. من نمی‌خواهم بحث اسماء را به صورت ترتیبی بگویم، بلکه مورد به مورد می‌گویم. ابتدا سعی می‌کنم اسمایی را بیان کنم که مقداری فضای سلوکی‌اش برای ما قوی است. ❇️ ۱. اسم رزّاق ❇️ اولین اسمی که شروع می‌کنم، اسم رزّاق است. رزق یک عطایی است از سوی خدا، اما هر عطایی نیست، بلکه یک عطای ویژه است که برای بقا نیاز است. خدا ابتدا یک شیء را خلق می‌کند و این موجود باید امتداد پیدا کند. امتدادش به مدد نیاز دارد. به آن مددی که داده می‌شود تا آن موجود امتداد پیدا کند، به آن «رزق» می‌گویند. اصل رزق و ریشه‌اش از روزی آمده است. روزی که می‌گویند یعنی، هر امری که روزانه به آدم داده می‌شود. هیچ اشکالی هم ندارد، ولی روزانه را لحاظ نمی‌کنیم. شما مفردات راغب را نگاه کنید. امتداد و سریان در آن خوابیده است. 🔵 بحث لغوی «رزق» ✅ در مفردات راغب آمده است: «الرزقُ یُقالُ للعَطاءِ الجاری تارَۀً، دنیویاً کان أَمْ اُخرویاً، و لِلنَّصیبِ تارۀً، و لِما یَصِلُ الی الجَوفِ و یُتَغَذَّی به تارۀً». گاهی به چیزی که به دست می‌آید رزق گفته می‌شود و گاهی تا به غذا تبدیل نشود، رزق و روزی به آن نمی‌گویند. از نظر ایشان رزق همان عطای جاری است. ✳️ در مقائيس اللغة آمده است: «أُصَيْلٌ وَاحِدٌ يَدُلُّ عَلَى عَطَاءٍ لِوَقْتٍ، ثُمَّ يُحْمَلُ عَلَيْهِ غَيْرُ الْمَوْقُوتِ. فَالرِّزْقُ: عَطَاءُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ» (جلد۲ ص۳۸۸). ❇️ در کتاب التحقیق به اِنعام و دوام و جریان اشاره شده است. 🔵 رزق در قرآن ✳️ رزق یک نوع رحمت است. رزق رحمت خدا است، اما هر رحمتی نیست. ✅ ۱. «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (هود ۶) .در فرهنگ قرآن همۀ موجودات جنبنده‌اند. هیچ جنبنده‌ای نیست مگر بر خدا است روزی او. ❇️ عبارت «علی الله» را در قرآن جدی بگیرید. با این عبارت خدا می‌گوید بر من لازم است. چرا؟ به خاطر رحمتش. اگر کسی «علی الله رزقها» را جدی بگیرد، معنایش این است که خدا هیچ‌کس را بی‌روزی نمی‌گذارد. ✅ تا این «علی الله رزقها» را قبول کردید، باید نظام عالَم دست به دست هم بدهد تا روزی به دست انسان برسد و بایست بشود و می‌شود و حتماً می‌شود. ✅ «كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ»؛ همه در کتاب هست. همۀ آنچه باید بدهند در کتاب نوشته شده است. تمام رزق‌ها مشخص است و هم بر خدا است. این تعهد، تعهد الهی است. ✳️ ۲. «لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (شوری ۱۲). کلید آسمان و زمین دست ما است؛ ما هستیم که روزی را کم ‌و زیاد می‌کنیم. هم بسط رزق دست خدا است و هم سخت گرفتن و تنگ گرفتن معیشت دست خدا است؛ دست دیگری نیست. چرا آدم احساس می‌کند که دیگری همه‌کاره است؟ ✅ بعضی‌ها به گونه‌ای هستند که تا به آنها یک موقعیتی داده می‌شود، این سنگ و گِل را جدی می‌گیرند. وقتی این سنگ و گِل را جدی گرفتند، جا برای معنویت‌شان تنگ می‌شود. اما کسانی مانند حضرت سلیمان، هرچه سنگ و گِل اضافه شود، تغییری نمی‌کنند. 🔵 روزی‌دهنده فقط خدا است ✅ مسئلۀ معرفتی در رزق این است که «(روزی)‌دهنده فقط خدا است». دیگری وجود ندارد. این موضوع را جدی بگیرید. به ما آموخته‌اند که سر هر سفره‌ای می‌نشینیم، «الحمد لله» بگوییم. چرا می‌گوییم «الحمد لله رب العالمین»؟ مثلاً، شما مهمان کسی بوده‌اید و از میزبان تشکر می‌کنید، ولی پیش از هرچیز باید چه بگویید؟ باید بگویید «الحمد لله رب العالمین». سر هر سفره‌ای نشسته‌ایم، خدا رازق است؛ دیگری نیست. ❇️ روزی‌دهنده خدا است؛ این را بفهمیم که خزائن به دست او است؛ کلید آسمان‌ها و زمین به دست او است؛ همه‌کاره او است؛ روزی‌دهنده او است؛ او هم از سرِ حکمت کار می‌کند؛ علیم هم او است. حکیم هم او است و روزی می‌دهد و رزاق او است. حالا که این‌گونه است، چه باید کرد؟ ❇️ این موضوع بحث‌های بعدی است که ان‌شاالله می‌رسیم. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
315 اسماء حسنی.mp3
6.25M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 315 (1398.9.2 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat