نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 338 (1399.11.4 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۳۸ شنبه ۹۹.۱۱.۴
🔴 بخش اول
✅ از سال گذشته تعامل سلوکی با اسمای الهی را آغاز کردیم. بعد از بیان مقدمات، اسم رزاق را توضیح دادیم و رسیدیم به اسم شکور. توضیح دادیم اگر بندهای کار خیری انجام دهد و خیرخواه باشد و کار نیک کند و برای خدا کار کند و اعتقاد نابی داشته باشد، خداوند اینها را بیجواب نمیگذارد و از او تشکر میکند. این باعث میشود که بگوییم: خداوند شاکر و شکور است.
✅ بعضی افراد وقتی بحث شکر مطرح میشود، میگویند خداوند شکرپذیر است و خداوند تواب است، یعنی توبهپذیر است. اما خداوند شکور است و واقعاً از بندگانش تشکر میکند.
✅ «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ»؛ (شوری، ۲۳). هرکس کار حسنهای انجام دهد، بر حُسنِ او میافزاییم. چرا؟ چون خدا غفور شکور است. چون کاستیهایش را میگیرد، غفور است. «نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً». خداوند هم خلل کارهای بنده را از بین میبرد و هم او را بالا میبرد.
✅ توضیح دادیم که علامه طباطبایی ذیل ۱۵۸ بقره توضیح میدهد که خداوند متعال واقعاً تشکر میکند و به معنای مجازی نیست. «وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» (بقره، ۱۵۸). هر کس کار خیری انجام دهد، همانا خدا شاکر و علیم است. هیچ کار خیری نیست مگر اینکه خداوند به آن بها و ارتقا میدهد و به نهایت میرساند و از آن تشکر میکند. کار خیر بیجواب نمیماند. یک قدم که به سمت خدا بروی، خدا صد قدم به سمت تو میآید.
✅ توضیح هم دادیم که چرا در نظام عالَم خداوند شکور است. توضیح دادیم که خداوند یک موجود اخلاقی است و اخلاقی بودنش به معنای انسانی نیست. توضیح دادیم که چرا خداوند متعال خیر اخلاقی است. موجود خردمند بینقصی است که در اوج کمال است و چگونه چنین موجود اخلاقی زیست میکند. ذات حق برّ و نیک است. لذا معنا ندارد که چنین حقیقتی از اظهار احسانی که به او میشود، آن را بیپاسخ بگذارد. «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن، ۶۰). خداوند جزای احسان را با احسان میدهد.
✅ خدا قادر و علیم است و برّ و نیک اخلاقی هم هست، وقتی اینها با هم جمع میشود، باعث میشود، یقیناً در نظام هستی، کار خیر بیپاسخ نماند.
🔵 چگونگی تعامل با اسم شکور
✅ مسئله اصلی این است، لحظهای که انسان دست به کار خیر می زند و کار نیک میکند و نیک انسانی انجام میدهد یا نیک خدایی، کار خیر یا اعتقاد نیکی که دارد و بر اساس آن تعامل میکند، مثلاً به خدا حُسن ظنّ دارد و بر اساس آن با او تعامل میکند. یعنی، میگوید: خدایی که من دارم اینگونه نمیکند.
✅ او میبیند که گاهی به لحاظ فکری به اینجا میرسد که به خاطر آن کاری که کردم، خدا این را به من داد. ولی گاهی مییابد و میچشد و فهم بسیار روشن بصیرتی دارد که خدا داده است به خاطر این کار خیر. این دیدن موجب یک نوع ارتباط با اسم شکور است. اسم شکور کار خودش را میکند. من مییابم و تعاملی پیدا میکنم. در ابتدا در مرحله ذهنی هم تعامل باشد، خیلی خوب است. ابتدا تعامل باشد و حتی احساس لطیف بصیرتی هم نباشد، ولی او را به مرحلۀ بالاتر میکشاند.
✅ «رَبِّ قَدْ ءَاتَيْتَنىِ مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنىِ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَنتَ وَلىِِّ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ تَوَفَّنىِ مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنىِ بِالصَّالِحِين»؛ پروردگارا، تو بخشی از فرمانروایی را به من عطا کردی و برخی از تعبیر خوابها را به من آموختی. ای پدیدآورنده آسمانها و زمین، تو در دنیا و آخرت سرپرست و یار منی درحالیکه تسلیم [فرمانهای تو] باشم جانم را بگیر و به شایستگان مُلحقم کن (یوسف،۱۰۱). حضرت یوسف علیهالسلام، حقیقت اسم شکور را یافته است.
✅ در اینجا حضرت یوسف علیهالسلام دیده است که اسم شکور با او چگونه عمل کرده است. اسم شکور که دیده میشود، اولین لطف اسم شکور آمده است که یافتِ اسم شکور است که بعضی از آن الهامی است و بعضی از آن شهودی. هم الهامش مفید است و هم شهودش. قبل از الهام و شهود، مرحلۀ ذهنی است که فرد باور دارد. این مرحله هم خوب است؛ یک نوع تعامل است. ولی مرحلۀ بالاتر تعامل خیلی لطیفتر است. یعنی میبیند و مییابد که در بَرِ حق است و حق با او اینگونه کرد. یک قدم به سمت خدا رفتم و خدا چقدر به من عنایت کرد و دست تلطّف بر سرم کشید.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/334
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۳۸ شنبه ۹۹.۱۱.۴ 🔴 بخش اول ✅ از سال گذشته تعامل سلوکی
🔴 بخش دوم
✅ تا این لحظه پیش میآید، این را سان بدهیم و نگذاریم از دست برود. وقتی برای بعضی احوال شهودی دست میدهد، خیلی زود از آن خارج میشوند و خود را به کار دیگری مشغول میکنند. اما خوب است که انسان در اینجا سان بدهد و این حال خوش را در خود حفظ کند. مثل گفتوگوی حضرت موسی با خداوند متعال که ارتباط با خدا را طولانی کرد. نشستن با محبوب باید استمرار پیدا کند. وقتی حال خوش دست داد، سان بدهیم و آن را استمرار بدهیم که چه خدای خوبی داریم. این را کِش بدهیم. این کِشدادن یعنی جولاندادنِ اسم شکور و تعامل سلوکی و توحیدی با خدا.
🔵 تشکر نسبت به حق
✅ استمرار این حال، کمکم بنده را به حال تشکر میکشاند. چرا؟ چون میبیند که تمام آن شرایط را که خدا برایش پدید آورده است و توفیقش هم با خدا است. اصلش را میبینم که هیچ لازم نبود چنین شرایطی پیش بیاید، خدا خودش این شرایط را پیش آورده است و خودش هم تشکر میکند؛ خودش مرا راه انداخته و خودش هم از من تشکر میکند.
✅ یک مورد هم در مسئله اخلاق در تکوین است؛ اینکه ما هیچ حقی نداریم که خدا تشکر کند. ولی آن خُلقِ کریم حضرت حق باعث میشود که او تشکر کند. ما حقی نداریم. چرا؟ چون ما بندهایم و او اصل است. ولی او از بَس کریم است به کَرَمش و به نیکیاش و به خیریتش این کار را میکند. اسم شکور که کار میرسد، حق ما نبود که بگوییم حق ما است، ولی خداوند متعال بِسان حق ما با ما تعامل کرده است. چون خودش کریم و برّ و بارّ است.
✅ بندهخدایی میگفت: به کسی پول دادم. او خوب تقسیم کرد و برای خودش بر نداشت. خوشم آمد و به او دوباره پول دادم. با اینکه این پول را خودم داده بودم.
✅ این حال را که انسان ببیند، او را به تشکر حقیقی میکشاند و به شکر ناب میکشاند. چرا شکر ناب؟ چون میبیند هیچ چیز حق او نبود. خدا چقدر خوب است که با من اینگونه عمل کرده است؛ خدا چقدر خوب است که حتی ریزترین مسایل ما را به ما لطف کرده است. همین باعث میشود که بنده به شکر روی آورد. عبد شکور را بعداً توضیح خواهیم داد.
✅ این بحث تعامل با اسم شکور است. تعامل با اسم شکور ما را به تشکر وامیدارد و آدم احساس میکند که هیچکاره بوده است، اما خدا او را همهکاره فرض کرده است و این از فضل و کرم خدا است.
🔵 واداشتن به خضوع تحقیقی
✅ چون میبیند که هیچ حقی نداشت و او هم (این کار را) نمیکرد، چیزی نمیشد، ولی او چقدر خوب است. او را به کرنش حقیقی میکشاند. کرنش اولیهاش نماز بود یا انفاق بود یا اموری از این دست. ولی بعداً یک خضوع مضاعف میآید. وقتی نماز را میخواند، باز خضوعش بیشتر میشود. شایستۀ خدا بود که بدهد، ولی من شایستهاش نبودم. به تعبیر دیگر، اول فهم حقیقت شکوربودن است؛ بعد او را میکشاند به تشکر؛ و بعد میرساند به خضوع تحقیقی.
✅ او محققانه خضوع میکند. بار اول خضوع میکند از باب اینکه چیزی را درباره حق دانست. اما اینجا این خضوع، خضوع تحقیقی و عارفانه است که حقیقت حق و شکوربودن حق را یافت. به صورت کلی، کسی که کارهای سلوکی را ادامه میدهد، امور احوالی تحقیقیاش زیاد میشود. تحقیقی یعنی محققانه و چشیدنی. یعنی میچشد. درباره حضرت حق هم این مسئله انسان را به خضوع تحقیقی میکشاند.
✅ دیدهام کسانی که در مباحث معارفی کار میکنند، میبینند و میدانند که خداوند با چه دقتی کار میکند. ولی گاه مینشیند درباره یک برگ کار میکند و بعد میبیند که چه چیزهایی در این برگ خداوند متعال گذاشته است. وقتی این را میبیند، او را به یک خضوع تحقیقی میکشاند. این از سنخ چشیدن است.
✅ این خضوع تحقیقی گاه به صورت حال است و گاه به صورت مستقر درمیآید که آن چیز دیگری است. وقتی خضوع استمرار پیدا کند، تبدیل میشود به خضوع دایمیِ افراد نسبت به حقتعالی. همانطور که برخی از اصحاب وقتی به اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین رسیدند، چون چند نمونه (کرامت) دیدند، آنچنان نسبت به ایشان خضوع پیدا کردند که نسبت به کس دیگر این خضوع را نداشتند.
✅ ابوخالد کابلی از خصیصین امام سجاد علیهالسلام بود. او از امیرالمؤمنین علیهالسلام شنیده بود که زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمیشود. بعد از شهادت اباعبدالله علیهالسلام مدتی در خدمت محمدحنفیه، برادر اباعبدالله علیهالسلام بود. بعد از مدت مدیدی که محضر ایشان بود، از ایشان پرسید: آیا حجت خدا بر روی زمین شما هستی؟ گفت: نَه. برادرزادهام امام سجاد علیهالسلام حجت خدا است. وقتی خدمت حضرت سجاد علیهالسلام رسید همینکه رسید حضرت فرمود: مرحبا یا کَنکَر! همینکه این را شنید، فهمید امام سجاد علیهالسلام حجت خدا است. چون این تعبیرِ کنکر را مادرش در دوران کودکی به او خطاب میکرد و اَحدی از آن خبر نداشت. این حالات، انسان را به خضوع دایمی میکشاند.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/334
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ تا این لحظه پیش میآید، این را سان بدهیم و نگذاریم از دست برود. وقتی برای بعضی احوال ش
🔴 بخش سوم
✅ کسی نیست که به درگاه الهی کار خیری بکند و خدا جوابش را ندهد. این استمرار باید همیشگی باشد. اصلاً زندگی همین است. کل دارِ هستی بهانه است برای تعامل با خدا. از این به بعد (سالک) یاد میگیرد که به دنبال نتیجه نباشد.
🔵 اطمینان قلبی کامل به خدای شکور
✅ (سالک) اطمینان قلبی محکمی پیدا میکند، نمیشود که کسی به سمت خدا برود و خدا به سمتش نیاید. اگر خدا به سمت من نیامد حتماً در من خللی وجود دارد نه در خدا. چنین خدایی هیچ وقت نسبت به بندهاش از این حالت شکور درنمیآید.
🔵 جریان عابد بنی اسراییل
✅ آن عابد گفت: خدای من چنین خدایی است که مگر میشود که کسی به سمتش برود و او جواب ندهد؟ اگر جواب ندهد، پس معلوم میشود که مشکل از من است.
✅ «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَبَدَ اللَّهَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ثُمَّ قَرَّبَ قُرْبَاناً فَلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ فَقَالَ لِنَفْسِهِ مَا أُتِيتُ إِلَّا مِنْكِ وَ مَا الذَّنْبُ إِلَّا لَكِ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ ذَمُّكَ لِنَفْسِكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِكَ أَرْبَعِينَ سَنَةً»؛ مردى در بنى اسرائيل چـهـل سـال عـبادت خدا كرد و سپس قربانى نمود و از او پذيرفته نشد. با خود گفت: اين وضع از خودت پيش آمد و غير از تو گناهكار نيست .امـام فـرمـود: خداى تبارك و تعالى به او وحى نمود كه نكوهشى كه از خود كردى، از عبادت چهل سال بهتر بود.
✅ این منطق را یاد بگیریم که اگر کسی اهلش شود، کمکم این اطمینان را پیدا میکند که خداوند سبحان پاسخ میدهد؛ چه بدانم چه ندانم!
✅ اگر این حال استمرار پیدا کرد، میداند که یا جایی داده است و من خبر ندارم یا برایم ذخیره کرده است یا بعداً میدهد یا خللی در من است و برای همین نداده است.
✅ اسم شکور همیشه در کار است. جایی نیست که اقتضای اسمی باشد و آن اسم عمل نکند. هکذا اسم شکور هم همین است.
✅ برادر علامه طباطبایی فارابی را احضار کرده بود؛ با او زیاد ارتباط داشت. یک بار به فارابی گفت: ما برایت زیاد فاتحه میخوانیم. شما هم به یاد ما هستید؟ فارابی گفت: بله. فلان موقع مشکلی که برای فرزندت پیش آمد، من آن را برطرف کردم. البته این داستان ربطی به خدا ندارد، ولی چنین حالتی است در ارتباط با خداوند متعال و اسم شکور.
✅ (نسبت اسم شکور با بندگان) از این سه حال خارج نیست: ۱. یا خداوند داده است و او خبر ندارد. ولی مطمئن است که حتماً داده است؛ ۲. یا برایش ذخیره کرده است تا بعداً به او بدهد در جایی مناسب. (خداوند به ملاحسینقلی همدانی بعد از سیچهل سال توحید را چشاند. چون برایش ذخیره کرده بود). این حالت تشکر غنیترِ حضرت حق است. برخی میگویند: ما کاری کردیم و چیزی نشنیدیم و (چیزی) ندیدیم! اما اینطور نیست، بلکه خدا است که دارد ما را تدبیر میکند؛ ۳. یا نقص و خللی در ما هست و خود ما خبر نداریم.
✅ کسی که کاری کرده است و به نتیجه نرسید، باید نسبت به خودش ظنین باشد. یعنی، کار خود را خوب و محکم انجام بدهیم، ولی همیشه به خودمان ظنین باشیم. تا زمانی که سرّ السرّ ما باز نشود، نباید خیلی به خودمان اعتماد کنیم.
✅ از اخلاص و محو ذاتِ حضرت آیتالله مصباح رحمتاللهعلیه خوشم میآمد. ایشان بعد از دولت اصلاحات، به اکثر دانشگاهها رفته بود تا اندیشه جوانان اصلاح کند. یکی از مشکلات ما این است که جوانان ما اندیشههایشان سست است و وصل میشوند به جاهایی که نباید وصل شوند. ایشان میفرمود: برای اصلاح جوانان میرفتیم، ولی معلوم هم نیست که این کارها خیلی هم خالصانه و برای خدا بوده باشد! با اینکه ایشان در اخلاص خیلی قوی بود.
✅ سرور من! ما هر چقدر هم در اخلاص قوی باشیم، معلوم نیست که به پای اخلاص اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین برسیم. معلوم نیست که مخلَص شده باشیم یا در میان مخلَصین از همه جلوتر بوده باشیم.
✅ خودمان را در این زمینهها دارای خلل ببینیم. ما هیچ حقی بر خدا نداریم. خدا بر ما حق دارد. شکور یعنی به ازای کار خیری که من کردهام، خدا عنایتی کند؛ ولی باید بخواهیم خدا با فضلش به ما عنایت کند. حضرت امام رحمتاللهعلیه میفرماید: من به فضل پروردگار امید دارم و چیزی ندارم. این حال را باید یاد بگیریم و در خودمان ایجاد کنیم. در کار خیری که انجام میدهیم اطمینان به حمایت الهی و مدد الهی و عنایت و کرم الهی داشته باشیم، ولی کار خیر خود را زیاد نبینیم.
🔵 بندگی به شرط مزد
✅ شیوه و منش خداوند اعطاکردن است. ولی یاد بگیریم که مواظب باشیم که به شرط مزد کار نکنیم. یعنی، من کار میکنم تا خدا (مزد و پاداش) بدهد، نَه. نباید به شرط مزد کار کنیم. اینگونه عملکردن، خالصکردنِ منطقِ اسم شکور است. یعنی، شکوربودن خدا را ببیند و اطمینان هم داشته باشد، ولی کار خودش را به مزد بَند نکند.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/334
نسیم عرفان
🔴 بخش سوم ✅ کسی نیست که به درگاه الهی کار خیری بکند و خدا جوابش را ندهد. این استمرار باید همیشگی ب
🔴 بخش چهارم
✅ تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن✅که دوست خود روش بندهپروری داند
✅ او کار خودش را میکند، ولی ما به شرط مزد عمل نکنیم. قرار است ما با اسم شکور تعامل کنیم برای بندگیکردن؛ نه اینکه با آن تجارت کنیم. باید منطق را پاکتر کرد. من کار خودم را میکنم و خداوند هم کار خودش را. کار من موظّفی من است، ولی کار خدا عنایت و لطف او است.
✅ این خلیط را باید خیلی مراقب بود. دیدهام برای کسانی که این صحنهها پیش میآید، میگویند: خدایا، من این همه کار کردم، برای من اینگونه مشکل پیش میآید. هر وقت در درون دل چنین چیزی آمد، بداند که نقصی در کار وجود دارد. تا در دل چنین چیزی آمد، باید به سرعت چارهاندیشی کنیم. باید اینگونه گفت: خدایا، تو هر کاری میکنی بکن که آن کار هم خیر است و هم حق. من نمیدانم که چرا، ولی تو هرچه میکنی حق است و خیر!
✅ وقتی (سالک) اسم شکور را سان میدهد و تشکر و خضوع پیدا میکند، این یک سفر در فضای توحید است. این بهانه است برای ارتباط توحیدی با خدا، تا توحید جلوه کند. تمام اینها را بهانه بداند. کل عالم بهانه است برای ارتباط با خدا. چه آنجا که خیر میدهد و چه آنجا که مصیبت میدهد. هر صحنه و هر جا بهانهای است برای ارتباط با خداوند سبحان. برخی این را متوجه نیستند و مشکل ایجاد میشود. ولی باید یاد بگیریم که کلاً در این اعمال آن اسماء را ببینیم و در دل اسماء خدا را ببینیم و با خدا تعامل داشته باشیم و از اینها لذت ببریم. باور کنید همۀ زندگی ما با اسمای الهی است و با خدا است در هر جایی و در هر کاری، حتی مطالعهکردن!
✅ ما از اسم شکور، بهرۀ سلوکی و توحیدی میخواهیم؛ خداشناسی میخواهیم؛ معرفت ناب خدا میخواهیم؛ ارتباط عابدانه نسبت به حضرت حق میخواهیم؛ خضوع نسبت به حضرت حق میخواهیم. میخواهیم خدا باشد و بماند و ما نباشیم. این را اگر کسی در زندگیاش بیاورد، لطف اسمای الهی را مییابد.
✅ البته جذابیت اسماء به گونهای است که جلوهای از جلوات حضرت حق را باید دید. حق است که دارد تشکر میکند و تعامل میکند. این تعامل سلوکی را فراموش نکنیم.
✅ بحث بعدی، بحث «عبد شکور» است که اگر این هم ادامه پیدا کند ما هم میشویم شکور.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/334
339 عرفان دروادی عمل.mp3
10.23M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 339 (1399.11.18 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 339 (1399.11.18 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۳۹ (۱۳۹۹.۱۱.۱۸)
🔴 بخش اول
🔵 اسم شکور و شاکر
✅ بعد از اسم رزاق به اسم شکور رسیدیم. در مورد اسم شکور، مطالب اصلی بیان شد و اندکی از مباحث باقی مانده است. خداوند سبحان در قرآن، خودش را شاکر و شکور مینامد.
🔵 تشکّر خدا
✅ شاکر و شکور به چه معنا است؟ شاکر و شکور یعنی خدا تشکر میکند. شاکر و شکور فقط به معنای شکرپذیر نیست. در مورد توبه هم همینطور است. بعضیها میگویند خدا توّاب است، یعنی توبهپذیر است. اینطور نیست. خدا توبه میکند. توبه خدا به چه معنا است؟ خدا بازمیگردد! تو که از خِلاف برگشتی و پشیمان و منکسر شدی و به سمت خدا برگشتی، خدا هم برمیگردد. خدا توّاب است. بعضی میگویند: نگویید خدا توبهپذیر است؛ بگویید خدا توبهکننده است. واقعاً همینطور است. شکور را نگویید خدا شکرپذیر است؛ بگویید خدا شکرکننده است. اینها را توضیح دادیم.
✅ تو یک قدم در کار خیر حرکت کردی، تو یک قدم به سمت خدا رفتی، خدا صد قدم به سمت تو میآید. اسم شکور یعنی همین. خدا تشکر میکند. به ازای کار خیری که تو کردی، خدا به تو توفیق و مدد و قوّت داد. همۀ این کارها را خدا برای تو کرده است و تو دست به کار شدی و به سمت خدا رفتی و اظهار خضوع نسبت به خدا کردی؛ خدا اینها را بیپاسخ نمیگذارد.
✅ خدا میگوید تو یک قدم به سمت من آمدی، من صد قدم به سمت تو میآیم و از تو تشکر میکنم. تشکر خدا تبدیل میشود به حمایت او؛ به بالابردن او؛ ارتقادادن به جان و عمل انسان. «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ»؛ (شوری، ۲۳). هرکس کار حسنهای انجام دهد، بر حُسنِ او میافزاییم. حسنهای که انسان کسب کرده و انجام داده است، ما این حسنه را افزون میکنیم. چرا؟ چون من شکورم. تا انسان اسم شکور را میفهمد، آرام میگیرد. چون نظام عالَم اینگونه است که هرکس به سمت خدا برود، به او مدد میرساند؛ او را بالا میبرد و فتوحات به دستش میدهد؛ امکانات به دستش میدهد و بدون اینکه متوجه باشد، سر بلند میکند و میبیند که همه چیز شکل دیگری شده است. ما میخواستیم یک پله برویم، یک دفعه ده پله بالا رفتیم! خدا با آدم این کار را میکند و این اسم شکور است که کار میرسد.
🔵 زندگی با اسم شکور
✅ انسان باید با اسم شکور زندگی کند و با این اسم نفس بکشد و آن را لمس کند. در جلسات قبل گفتیم که چه حالاتی برای شخص پیش میآید و او را به خضوع و اطمینان میکشاند. اینها را توضیح دادیم.
✅ بعد از اینکه شخص دست به کار شد، خدا هم به ازای کار خیری که کرده است، او را بالا بُرد، سریع سر به آسمان بلند کند و با خدا حرف بزند و با خدا تعامل سلوکی کند؛ نگذارد از دستش در برود.
✅ من کار کردم و خدا دَه برابر به من داده است. حالا که خدا به تو عنایت و اعطا کرد، سر به آسمان بلند کن و ادامه بده و بگذار این اسم شکور در جانت جولان بدهد. انسان زود التفات به اَسما را برندارد و آن را ادامه دهد و با آن زندگی کند. خدا را ناز بدهد که خدایا، تو چگونه ما را بالا بردی! تو چقدر خوبی! چقدر زیبایی! این سنت و منش پاک و نیکو در تو هست. اینها را گفتیم که تعامل سلوکی با حضرت حق است. توضیح دادیم وقتی یک اسم جلوه کرد، چگونه با آن زندگی کنیم.
✅ در آیۀ ۵ سورۀ ابراهیم آمده است: «وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللهِ»؛و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن. یک تفسیر این آیه این است که به یاد بیاوریم این صحنههای اسم شکور را که با ما چه کرده است. یادآوری خیلی مهم است. من بعضیها را دیدهام که یک بار که چنین شده است، از همان الگو میگیرد و همیشه با آن نفس میکشد و با آن زندگی میکند و همیشه آن را به یاد میآورد.
✅ اجازه بدهید که حالوحس اسم شکور در شما بیاید و آن را ادامه دهید؛ به ویژه در اعمال ناب. وقتی معرفت پنهان و اخلاص پنهان در عمل زیاد میشود، خداوند یک نگاه خاصی میکند که باید آن را بیاورم بالا. این خاصیت نظام عالَم است؛ جوری عمل میکند که به چشم میآید که دستی الهی است که دارد او را بالا میآورد.
✅ حدیثی را در اسم رزاق خواندیم؛ هرگاه بندهای در معاملات، هوای من را بر هوای خودش ترجیح دهد، من ورای تجارت هر تاجری او را ضمانت میکنم. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَى نَفْسِهِ إِلَّا كَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِ تَاجِرٍ». (كافى، ج ۲، ص ۳۳۵).
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۳۹ (۱۳۹۹.۱۱.۱۸) 🔴 بخش اول 🔵 اسم
🔴 بخش دوم
✅ این خاصیت اسم شکور است و واقعاً نظرکردن و عنایتکردن خداوند متعال خیلی عجیب است. اسم شکور یعنی بالا آوردن نیروهای ناب. بالابردنِ نور به سمت عالَم نور. تا نوری در جایی پدیدار شد، این را بالا میبرند. خاصیت اسم شکور اینگونه است.
✅ اگر انسان کار خیری کرد، به خدا بگوید: خدایا، همه چیز را تو به من دادی؛ علم و استعداد وخلاصه همه چیز را تو به من دادی؛ کجایش برای من بود؟ آخرش هم که خودت داری مرا بالا میبری!
✅ تو انجام دادی، تو را هم بالا میبرند. این خاصیت نظام عالَم است. این خیلی کمک میکند تا بفهمد و بیابد و با این سبک با خدا صحبت کند و سعی کند که در آن انانیّت نیاید و توحید بِبارد؛ از آن خضوع و خشوع و شیفتگی نسبت به حق ببارد. از او چیزی ببارد که احساس کند او محو شده و خدا مانده است.
🔵 عبد شکور و شاکر
✅ قبلاً در اسم رزاق گفتیم که «عبدالرزاق» هم معنا دارد. عارفان این اصطلاح را دارند که اگر کسی با اسمی محشور باشد، مظهر آن اسم میشود و عبد آن اسم میشود.
✅ اگر کسی دمبهدم در انفاق و روزیدادن به مردم قرار گرفت، و پیدرپی جلوهگاه اسم رزاق شد، میشود «عبدالرزاق». در مورد اسم شکور هم همینطور است و تعبیر میکنیم به عبد شکور و عبد شاکر.
✅ گفتیم وقتی در زندگی اسم شکور حاضر میشود و آن را لمس میکنیم و با آن نفس کشیدیم و در جانمان سان دادیم، همین باعث میشود که انسان متخلق میشود به اسم شکور. چرا؟ چون انسان با هر کس بنشیند، از او خو میگیرد. با هر کس همنشین شدیم، در ما اثر میگذارد.
✅ کسی که با خدا زیاد بنشیند و به اسم شکور توجه داشته باشد، باعث میشود این خُلق خدایی در او بنشیند. هم خُلق را زیبا میبیند و هم شخصی که دارد این خُلق را اِعمال میکند، خیلی بزرگ میبیند. خدا است و دلنشین میبیند؛ یعنی از هر نظر جذاب است. هم صاحب خُلق میشود و هم جذب خود خُلق میشود. اسم شکور یکی از اسما وخُلقهای الهی است. در مبحث خُلق در تکوین این مطلب را توضیح دادیم.
✅ هم این خُلق تشکر زیبا است و هم آن صاحب خُلق که خدا است و آن را دارد، زیبا است. در این موقعیت، انسان اثر میپذیرد. هم خُلق دلنشین است و هم صاحب خُلق دلنشین است. واقعیت را میبیند؛ هم خودش جذاب است و هم صاحب خُلق جذاب است.
✅ دیدهاید برخی از کسانی که مدتی با یک عالِم ربانی رفتوآمد دارند، خُلق و خویشان شبیه آن عالِم ربانی میشود؟ حتی صحبتکردن و راهرفتنشان هم شبیه او میشود. مثل اینکه پسر راهرفتنش مانند راهرفتن پدر میشود. چون او را زیاد میبیند و از او اثر میگیرد. انسان با هر کس زیاد بنشیند، از او رنگ میگیرد.
🔵 با خدا نشستن!
✅ بعضی میگویند چطور با خدا بنشینیم؟ باور کنید با خدا خیلی خوب میشود نشست. راهش این است که شما کاری کنید و یکی از خُلقهای حضرت حق جلوه کند؛ ببینید و پیدرپی ببینید تا در شما بنشیند. بعد از مدتی خُلق در شما هم مینشیند.
🔵 ارزش زیارت
✅ ما قدر این زیارترفتنهایمان را نمیدانیم. برخی میگویند: زیارترفتن چه تأثیری دارد؟ (واقعاً اثر دارد ولی آنها نمیدانند). واقعاً همین سلامی که به معصوم میدهیم و خدمت معصوم میرسیم، یک اتصال وجودی و حقیقی برقرار میشود. خود ما هم این را احساس میکنیم و در ما اثر میگذارد. اصلاً زیاد با معصوم نشستن، خلقوخوی معصوم را به جان انسان راه میدهد و لطف و کرامت و رأفتش را میبیند.
✅ برخی میگویند: رأفت امام رضا علیهالسلام محسوس است. (این مطلب) درست است، چون زیاد آنجا رفتهاند. زیاد نشستن و زیارتکردن، اتصال است و از آنها رنگ میگیریم. رنگ معنوی میگیریم. این خاصیت ارتباط است.
✅ اگر کسی زیاد با خدا بنشیند، یکی از آثارش این است که ناخودآگاه در او یک وقاری میآید. نمیداند از کجا آمده است؟! ولی میبیند که خیلی خوشدل شده است. این از کجا است؟ خدا این حالت مهربانی و خوشدلی را به او داده است. خودش هم خبر ندارد که از کجا است. خاصیت سَحَر و بینالطلوعین همین است.
✅ عرض ما این است، کسی که کار خیر کرده است، اسم شکور را دیده است؛ آن را سان دهد و بهتدریج همین خُلق خدا را در جانش پیاده کند.
✅ خداوند میگوید: بر عهده من است که من نسبت به او کاری کنم. این اسم شکور است. چرا که میبیند که بندهاش در راه او اینقدر تلاش میکند. انسان وقتی زیاد با اسم شکور بنشیند، خُلق همنشین در او اثر میگذارد. وقتی این خُلق در انسان نشست، میشود روش و منش و رویهٔ او.
🔵 تخلق به اخلاق الله
✅ تخلق به اخلاق الهی یعنی ارتباطداشتن. اینکه گفتهاند: «َتَخَلَّقُوا بِأَخْلاَقِ اللهِ» یک راهش همین زیاد نشستن است. اما راه دیگری هم دارد: همین که من میدانم خدا چنین است، پس من هم باید اینگونه باشم و چنین کنم.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ این خاصیت اسم شکور است و واقعاً نظرکردن و عنایتکردن خداوند متعال خیلی عجیب است. اسم شک
🔴 بخش سوم
✅ همین که انسان منطقش را توحیدی کند و بگوید خدایا، تو کجا و من کجا؟! ولی دوست دارم مثل تو باشم! همین را بگوید و شروع کند. خیلی ارزشمند است. خدایا، تو حکیمی؛ کار محکم میکنی؛ من هم میخواهم سعی کنم کار محکم کنم.
✅ در روایات هم آمده است: خدایا، تو میبخشی، (پس) من هم میبخشم. در قرآن آمده است: دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ پس شما هم اینگونه باشید و بخشنده باشید: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده مهربان است. (نور، ۲۲).
✅ من کسانی را دیدهام که ابتدا خُلق خدا را در قرآن پیدا میکنند و تلاش میکنند اندکی از خُلق خدا را عملی کنند و میگویند: اگر من همیشه نمیتوانم خلق خدا را عملی کنم، برای یک بار که شده آن را عمل میکنم.
✅ تخلق به اخلاق الهی خیلی گسترده است و شامل موارد غیرسلوکی هم میشود. یعنی شنیده خدا غفور است، میگوید پس من هم غفور باشم. خدا رحمان است، پس من هم رحمان باشم. تخلق به اخلاق الهی لزوماً جنبه سلوکی ندارد، بلکه همین که انسان بداند که خدا اینگونه است و تصمیم بگیرد آنگونه بشود.
✅ یکی از عرفا میگفت جویای این بودم که چرا خدا عالَم را خلق کرده است؟ ندا آمد که خدا از سر رحمتش عالَم را خلق کرده است. چون خدا رحمان است، عالَم را خلق کرده است. از آن به بعد، آن عارف سفرۀ عام پهن میکرد و میگفت خدا رحمت دارد و من هم میخواهم رحمت داشته باشم و اندکی مثل خدا باشم.
✅ تخلق به اخلاق الهی در اسم شکور، یعنی انسان بگذارد اسم شکور پیدرپی به جانش بخورد و کمکم خلقوخوی او را بگیرد و اخلاق او را پیدا کند. اخلاق او را پیدا کرد، میشود اسم شکور.
🔵 ابعاد عبد شکور
🔵 شکر نسبت به خود حضرت حق
✅ ما یاد گرفتیم که هر کس به ما نعمتی داد و اِکرامی کرد، باید با او چگونه رفتار کنیم. خداوند متعال از همه بیشتر اکرام کرده است. لذا باید سعی کنیم که اول نسبت به خود خدا شاکر باشیم. بحث شکر در ادبیات دینی زیاد آمده است.
🔵 شناخت صاحب نعمت
✅ در شکر اولین و مهمترین مسئله این است که انسان صاحب نعمت را بشناسد. بشناسد که او نعمت را به ما داده است. یعنی بداند که خدا این نعمت را به او داد. خیلی چیزها به ما داده شده است، ولی آنها را احساس نکردهایم که خدا داده است. تا این امر فهمیده شد، این میشود شکر. اتفاقاً مغز شکر اینجا است.
✅ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا»؛ امام صادق عليهالسلام فرمود: هر كه خدا به او نعمتى دهد و او آن را از دل بفهمد، شكرش را ادا كرده است. (كافى، ج۲، ص۹۶). یعنی بداند که از خدا است. تا معرفت میآید، انسان جذب او میشود. خود این میشود شکر. ادبیات دینی به ما یاد داده است که بگوییم: «الحمد لله رب العالمین». انسان باید ابتدا معرفت داشته باشد، اگرچه شکر لسانی هم باید باشد.
✅ این معرفت، هم حضوری است و هم حصولی؛ هر دو را شامل میشود. چه اشکالی دارد که حصولی را هم شامل شود.
✅ خداوند از بعضیها خیلی توقّع دارد. ولی از بعضیها خیلی توقع ندارد، بلکه در همان فضای داشمشتیای که دارد، دو کلمه بگوید، خوش است و خداوند میپذیرد.
✅ در جریان حضرت موسی و چوپان، مولوی نقل میکند که چوپان با زبان خودش صحبت میکرد و میگفت: «کو همی گفت ای گزیننده اله/ تو کجایی تا شوم من چاکرت/ چارقت دوزم کنم شانه سرت». بعد حضرت موسی گفت: این نحو صحبتکردن درست نیست.
✅ بعضی در حد دو کلمه عادی و ظاهری بگویند، خیلی اثر دارد. اسم خدا را بُرده است. گاهی به همین بهانه انسان را نجات میدهند. همین که الفاظی را به کار برده است که بندگان ناب خدا به کار بردهاند، خدا هم او را میبخشد. چون افراد عادی هستند، خدا به آنها سخت نمیگیرد؛ ولی امثال ما را سخت میگیرد. به هر حال پشت صحنه شکر حقیقی، معرفت است.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
نسیم عرفان
🔴 بخش سوم ✅ همین که انسان منطقش را توحیدی کند و بگوید خدایا، تو کجا و من کجا؟! ولی دوست دارم مثل تو
🔴 بخش چهارم
✅ گفتوگوهای حضرت موسی با خداوند متعال خیلی ارزشمند است. هر وقت این صحبتها را دیدید، مغتنم بشمارید. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع يَا مُوسَى اشْكُرْنِي حَقَ شُكْرِي فَقَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ قَالَ يَا مُوسَى الْآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي»؛ خداى متعال به حضرت موسى عليهالسلام وحى فرمود: اى موسى، مرا چنان كه بايد شكر كن. موسى عرض كرد: پروردگارا، چگونه تو را چنان كه بايد شكر گويم حال آنكه هر شكرى كه تو را مىگويم خود نعمتى است كه تو به من ارزانى داشتهاى؟ فرمود: اى موسى، حال كه دانستى توفيق آن شكر را هم من به تو دادهام، شكر مرا ادا كردهاى (كافى، ج۲، ص۹۹). همین که میدانی از من است، این شکر من است. یعنی پشتوانهٔ شکر، معرفت و علم است.
✅ کسانی که در کار علمی هستند، میدانند ما خیال میکنیم که حرف میزنیم، بلکه طوطیصفت هستیم و بسیاری از اوقات از آن سو به ما اعطا میکنند و ما به زبان میآوریم. اینکه بعضی افراد، کارهای علمیشان را به خود نسبت میدهند، این درست نیست. خبر ندارند که از آن سو به او دادهاند. علم خیلی مهم است و داده میشود؛ معنویت خیلی مهم است و اعطا میشود؛ ولی همه از آن سو است، انسان بفهمد که اینها از خودش نیست و از آن سو است.
✅ انبیا همه آمدند تا امت اصلاح شود و درست شود.
✅ «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»؛ و از بندگان من اندكى سپاسگزارند. ( سبأ،۱۳).
✅ «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كاَنَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ شَاكِرًا لّأَِنْعُمِهِ اجْتَبَئهُ وَ هَدَئهُ إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»؛ به راستى ابراهيم، پيشوايى مطيع خدا [و] حقگراى بود و از مشركان نبود. [و] نعمتهاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد. (نحل،۱۲۰ و ۱۲۱).
✅ به هر چیزی که نگاه میکند، میبیند که از او است و حتی به خودش هم نگاه میکند، میبیند و مییابد که از او است و از خودش نیست. این را بفهمد و عبد شکور باشد نسبت به خدا.
✅ دربارهٔ حضرت نوح آمده است: «إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً»؛ راستى كه او بندهاى سپاسگزار بود. (اسراء، ۳). خدا بر شکوربودن بندهای صحه بگذارد، معنادار است.
✅ «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ»؛ كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود، گفت: «من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مىآورم». پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد، گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مىكنم. و هر كس سپاس گزارد، تنها به سود خويش سپاس مىگزارد و هر كس ناسپاسى كند، بىگمان پروردگارم بىنياز و كريم است» (نمل، ۴۰).
ما تا در حجاب و کثرت و غفلت هستیم، اینها را از خودمان میدانیم؛ ولی اینها برای خدا است.
✅ هر کس شکر کند، برای خودش شکر کرده است و خداوند متعال از این شکرها بینیاز است.
✅ دربارهٔ رسولالله صلواتاللهعلیه هم چنین آمده است: «بَلِ اللَّهَ فَاݗعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرينَ»؛ بلكه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش (زمر، ۶۶).
✅ حضرت رسول عبادتهای سنگین داشت. عایشه از حضرت پرسید: چرا اینگونه خود را به سختی میاندازید، درحالیکه بهشت رفتنِ شما حتمی است؟ حضرت فرمودند: «أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»؛ آیا ما نباید بندۀ شکور خدا باشیم؟ (کافی، ج۲، ص۹۵). این خاصیت اگر در کسی باشد، عبد شکور شده است. معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین نسبت به حضرت حق، سِلمِ محضاند، در عین حال شعور محض هم هستند. از یک جهت محالّ معرفةالله هم هستند.
✅ دربارهٔ رسولالله نقل شده است، هرگاه نعمتی به ایشان میرسید میفرمود: «الحمدلله رب العالمین» و وقتی مصیتبی میرسید، ایشان میفرمود: «الحمدلله علی کلّ حال». یعنی همه را «لِله» میدید. ما هم اگر اهلش باشیم، در شرایط سختی میگوییم: خدایا، شکرت که نگذاشتی دست به این کار بزنم!
✅ ما گاهی بعضی از اینها را نمیدانیم. ولی میدانیم که اگر من بر اساس ایمان عمل کنم، خدا چیزی جز خیر برای من رقم نمیزند! خیلیها را دیدهام که وقتی خداوند چیزی را برایشان رقم نمیزند، یک «الحمدلله» جانانه میگویند. نظام عالَم حساب دارد.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
نسیم عرفان
🔴 بخش چهارم ✅ گفتوگوهای حضرت موسی با خداوند متعال خیلی ارزشمند است. هر وقت این صحبتها را دیدید، م
🔴 بخش پنجم
✅ از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: مستمندی نزد امام آمد و از حضرت وجهی خواست. حضرت وجهی دادند. شخص گفت: «الحمدُ لِلّه». بعد حضرت خوشش آمد، وجه دیگری دادند. آن شخص دوباره گفت: «الحمدُ لِلّه». باز حضرت خوششان آمد و بار سوم هم به ایشان وجهی دادند. ولی بار سوم از حضرت صادق علیهالسلام تشکر کرد. حضرت دیگر چیزی ندادند و فرمودند: اگر هر بار «الحمدُ لِلّه» میگفتی، من تمام داراییام را به تو میدادم. چرا؟ برای اینکه بفهمی همه چیز از خدا است و این توفیق را خدا به انسان میدهد.
✅ انشاءالله ما هم بتوانیم اسم شکور را در خود محقق کنیم و عبد شکور شویم. با اینکه خیلی فاصله داریم!
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
340 عرفان دراودی عمل.mp3
9.25M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 340 (1399.12.2 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 340 (1399.12.2 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل؛ جلسه ۳۴۰ (۱۵) (۹۹.۱۲.۲/ ۸ رجب/ شنبه)
🔴 بخش اول
🔵 اسم شکور
✅ بحث معارف در کار سلوک مؤثر است. به عنوان نمونه اسمای الهی را انتخاب کردیم. به نظرم قبل از تعامل سلوکی با اسمای الهی، اگر بحث توحید ذاتی را به خوبی معنا کنید، لوازم سلوکیِ فراوانی دارد.
✅ اسم رزاق را بیان کردیم و بعد به اسم شکور پرداختیم. مطالب اصلیِ اسم شکور گفته شد. خداوند سبحان، شاکر و شکور است. با اینکه خداوند سبحان خودش به ما قدرت و عزم و اندیشۀ خیر داده است، اگر ما کار خیر انجام بدهیم، خدا آن را بیپاسخ نمیگذارد. خودش ما را در مسیر خیر انداخته است. یک قدم که به سمت او می رویم، خداوند صد قدم به سمت ما میآید و با اسم شکورش از بندگانش تشکر میکند.
🔵 ابعاد عبد شکور
✅ اگر کسی مظهر اسم رزاق شود، «عبدالرّزاق» میشود که روزیِ عدهای را تکفل میکند و صاحب این اسم میشود؛ این اسم در او محقق و عبدُالاسم میشود؛ یعنی اسم حق در او نشسته است. همچنان که در عبدالرزاق گفتیم، عبدالشکور و عبدالشاکر هم به همین معنا است. بنده اگر بخواهد این خُلقِ الهیِ شکر را پیدا کند، میشود عبدِ شکور. خُلق خدایی تشکر است و اگر بنده هم این را در خود پیاده کند، میشود عبد شکور.
✅ اینها را در جلسه قبل توضیح دادیم. وقتی این اسم در انسان پیاده شود و ببینیم که حضرت حق چه میکند، این باعث میشود که بعد از مدتی این خُلق خدایی در ما مینشیند. کلاً با خدا نشستن بهگونهای است که بعد از مدتی آن خُلق در ما مینشیند.
✅ الان ماه رجب است، وقتی انسان ارتباطهایی با خدا دارد، میبیند که این خُلقِ الهی در او نشسته است. بدون اینکه خودش هم متوجه شده باشد. کسی که زیاد با حضرت حق بنشیند، میبیند که خُلق خدا در او مینشیند. مثلاً اگر رحمت حقتعالی زیاد برای او جلوه کند، میشود «عبدُالرحمٰن». یعنی خُلقِ خدا در او مینشیند.
✅ به طور کلی، قاعده این است، کسی که زیاد با خدا و اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین بنشیند، خُلق آنها در او مینشیند. بعد از مدتی که زیارترفتن ادامه مییابد، خلق و خوی معصوم به ما منتقل میشود. بعد از مدتی حالوحس او را داریم. به اندازۀ خودمان آن خُلق در ما مینشیند. چرا؟ چون انسان خوپذیر است.
✅ بنده خدایی میگفت در جمعی بودم؛ کسی تعبیری به کار برد که از آن ناراحت شدم. وقتی رفتم خانه همان تعبیر را به کار بردم! تازه در آن مجلس در مقابل آن کار موضع گرفته بود! اما در او اثر کرده و به خانوادهاش منتقل کرده بود. تا چه رسد به این که انسان به کسی دل بدهد. وقتی انسان به کسی دل میدهد، بعد از مدتی در او اثر میگذارد و ناخودآگاه آن حلوهوا را پیدا میکند. با خدا و معصوم و عالم ربّانی نشستن همین گونه اثر میکند.
✅ اولین اثر عبد شکور، این است که ما باید نسبت به خداوند متعال شاکر باشیم. لذا برخی از آیات را خواندیم: حضرت نوح که به شدت از خدا تشکر میکرد. «إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا» (اسراء، ۳)؛ داستان آصفبنبرخیا را هم گفتیم.
🔵 تمام نعمتها از سوی خدا است
✅ انسان باید بداند که هر نعمتی که به او میرسد، از سوی خدا است. بیمار میشود و شفا مییابد، باید بگوید: «الشَّفٰاءُ مِنَ اللهِ»؛ گم شده است و کسی او را هدایت کرد، باید بگوید: «اَلْهٰادی هُوَ اݗلله»؛ کسی او را تحت تربیت گرفته و به پیش میبرد باید بگوید: «هُوَ الرَّب»؛ خدا ربّ است.
✅ «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»؛ و هر نعمتى كه داريد از خدا است (نحل، ۵۳). با نعمتها است که زندگی میکنیم و کار میکنیم و ازدواج میکنیم. تا انسان این را بداند، باید خاصیتِ این خُلق را نمایان کند. باید شکرگزار خداوند متعال باشیم. باید از خدا تشکر کرد. شکرگزاری شیوههایی دارد. سطح اول شکرگزاری، گفتنِ «اَلْحَمْدُلِله» است.
✅ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ- الْحَمْدُ لِلّه رَبِّ الْعالَمِينَ»؛ شکر نعمت پرهیز از کارهای حرام است و شکر کامل این است که انسان بگوید: «الْحَمْدُ لِلّه رَبِّ الْعالَمِينَ» (الحقائق، ص ۱۵۱ و اخلاق شبر، ص ۲۳۷).
✅ چرا شکر نعمت اجتناب از محرمات است؟در ابتدا گفتیم اصل شکر معرفت به نعمت است. تا این را بدانیم که کسی که اینقدر به ما نعمت داده، آدم نمک میخورد و نمکدان را میشکند؟ نَه. این کار را نباید انجام دهم. شکر چیست؟ شکر این است که من وقتی فهمیدم او اینقدر به من خدمت کرده است، من هم جانب او را مراعات کنم. جانب او را رعایتکردن چند جهت دارد. چون به من نعمت داده است، از محرمات اجتناب میکنم.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل؛ جلسه ۳۴۰ (۱۵) (۹۹.۱۲.۲/ ۸ رجب/ شنبه) 🔴
🔴 بخش دوم
✅ اجتناب از محرمات یعنی باید مواظب بود هر نعمتی در جای مناسب خودش، درست استفاده شود و در جای بد استفاده نشود. این، لطفِ شکری دارد. کلاً در اجتناب از محرمات دَهها معنا نهفته است. میتواند برای این باشد که خلاف ادب است. چون خدا مولای من است، چون خدا به من نعمت داده است، من باید اینگونه باشم. این شکر است و عملاً هم اینطور است. ما از این زاویه که چون خدا به ما نعمت داده است، شکر او را بهجا میآوریم. مثلاً شما همسایهای دارید که به شما خیلی اِکرام میکند، آیا شما جانب او را رعایت نمیکنید؟ خدا این همه به ما نعمت داده است، شُکرش چیست؟ شُکرش این است که از محرمات اجتناب شود. خدا خدمت کرده است؛ محبت کرده است؛ اِکرام کرده است؛ ولی من بد کرده ام. این که نمیشود.
✅ این همانی است که در فرهنگ قرآنی گفته میشود: «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن، ۶۰). برخی این حالشان است که خدا با من اینگونه رفتار کرده است و من چگونه رفتار کنم؟! مخصوصاً کسانی که احساس حضور میکنند، خواه به اِلقای مَلکی باشد و خواه به شهود قلبی باشد. تا این احساس میآید میبیند که من دارم بیادبی میکنم. اصلاً در پیشگاه خدا رفتن و اینگونه عملکردن یعنی نمک خوردن و نمکدان شکستن!
✅ عبدالشکور بودن لزوماً زبانی نیست، بلکه با عمل هم میتوان شکر کرد. حتی عبادت هم میتواند نوعی شکر باشد. همهٔ جوانب را با خدا مراعاتکردن، شکلهای متفاوت شکر است. همین خودش جای بحث دارد و میشود چند جلسه ایستاد.
✅ یادتان باشد کارهایی که ما انجام میدهیم معانیِ نهفته در آن است که آن را متعیّن میکند که چگونه است. یعنی میشود عبادت کرد و شکر باشد. میشود عبادت کرد و خضوع باشد. میشود عبادت کرد و به معنای توجه باشد. انواع عبادت را میشود در نظر گرفت.
✅ انواع معانی در یک کار میتواند جمع شود. شکر هم میتواند به چند جلوه در بیاید و در هر جلوهای هم یک معنای شکر در آن باشد. بنده خدایی میگفت: خدایی که به من نعمت میدهد، من نباید نماز شب بخوانم؟! من باید از خوابم بزنم! خدا که این همه به من توجه میکند، من نباید به او توجه کنم. شکر در نماز شب او رفته است. میتواند برود در اجتناب از محرمات. میتواند به صورت لسانی هم باشد به صورت «الْحَمْدُ لِلّه رَبِّ الْعالَمِينَ». همه این موارد جهات شکری دارد. حتی آن معرفتی که پیدا میکند، خودش شکر است. همین که میفهمد این معرفت را خدا داده است، شکر است.
✅ خاصیت اسم شکور در حضرت حق این است که وقتی شخص عبد شکور شد، باز هم خدا جبران میکند و اضافه میکند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»؛ اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد (ابراهیم، ۷). یعنی تا انسان شکر میکند، خدا با اسم شکورش کار میرسد. یک چرخهای بین اسم شکور و عبد شاکر وجود دارد که با هم جلو میروند. هر چه انسان به سمت خدا میرود و خدا میبیند که خوب تشکر میکند و شکرش ناب است، اینجا خدا عجیب به او نعمت میدهد. برخی گفتهاند: ما خواستیم به خاطر تشکر از خدا (این کار را) انجام بدهیم، ولی خدا به ما چیزهای عجیب و غریبی داده است.
✅ الان ماه رجب است، گاهی به سمت خدا میرویم، خدا به انسان تفضّلات ویژه خواهد کرد. من کجا و این احوال خوش کجا؟ من کجا و این انوارِ نورانی کجا؟ اصلاً من که اینگونه نبودم. سرّش چیست؟ سرّش این است که بنده خودش را در چرخهٔ عبادت و شکر قرار میدهد وخداوند متعال برای او جبران میکند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ» این آیه دو تأکید دارد: یکی لام و یکی نون تأکید. هر آینه، هر آینه من نعمت افزون میدهم.
✅ «سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ يُحِبُّ كُلَ عَبْدٍ شَكُورٍ»؛ شنيدم علىبنالحسين عليهماالسّلام میفرمود: خدا هر دل غمگينى را دوست دارد و هر بندهٔ سپاسگزارى را دوست دارد. (اصول کافی، ترجمهٔ مصطفوی، ج ۳، ص ۱۵۶). خداوند بندۀ حزین را دوست دارد. در روایت داریم که من نزد شکستهدلانَم. «الْمُؤْمِنُ بشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ»؛ شادى مؤمن در چهره او و اندوه وى در دلش پنهان است (نهجالبلاغه، حکمت۳۳۳، ترجمۀ دشتی). مادری که فرزندش به رحمت خدا رفته است، خنده میکند، ولی در خندهاش یک حزن قلبی وجود دارد. اگر مؤمن هم داغ خدا داشته باشد، یک حزن ویژهای دارد. معمولاً کسی که حزن در قلبش آمد، این حالوحس را دارد: عمرم گذشت و هیچ کار نکردم؛ پیر شدیم و هنوز قدمی برنداشتهایم؛ و این حالوحسی که برخی دارند: «قافله رفت و من ماندم»! این حزن را خداوند خیلی دوست دارد و به آن برکت میدهد. این «یُحِبّ» در نظام عالَم خیلی معنا دارد.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ اجتناب از محرمات یعنی باید مواظب بود هر نعمتی در جای مناسب خودش، درست استفاده شود و در
🔴 بخش سوم
✅ تمام «یُحِبّ» و «لٰایُحِبّ»های قرآن را خیلی مواظب باشید؛ اینها خیلی میتواند راهگشا باشد. خدا توّابین و متطهرین را دوست دارد. اینها برای کسانی که کار سلوکی میکنند، یک رمز است. و هر یک «یُحِبّ»ها نظام عالَم را به سمت خودش همراه میکند. یعنی چون خدا این امور را دوست دارد، نظام عالَم همراه (مؤمن) میشود.
✅ درست مثل اینکه رئیس یک شرکت ناراحت میشود، این ناراحتی در کل ادراه پخش میشود و اوضاعِ همه دگرگون میشود. (دارم مثال میزنم؛ زیاد سخت نگیرید!) تا او خوشحال میشود، همه خوشحال میشوند. به عالَم اینگونه نگاه کنید. رئیسِ مملکتِ هستی تا ناراحت میشود کل عالَم ناراحت میشود و اگر او خوشحال شود کل عالَم خوشحال میشود.
✅ خداوند هر قلب حزین را دوست دارد و همچنین او عبد شکور را دوست دارد. تا «یُحِبّ» میآید، یعنی نظام عالَم مدافع او میشود. یعنی نظام عالَم میشود پشتیبان او که برایش توفیق ایجاد میکند. یعنی جوری میشود که به مقصد برسد. نظام عالَم موافق با عبد شکور میشود و برایش توفیق ایجاد میکند. نظام عالَم میشود مدافع او.
این معنای «لَأَزيدَنَّكُمْ» است که اسم شکور در بنده پیاده شده است، لذا کل نظام عالَم همراه او میشود. وقتی کل نظام هستی همراه او میشود، برای کسانی که اهل سلوک هستند، خیلی معنا دارد.
✅ یعنی گاهی میگوید: من نمیتوانم چیزی متوجه شوم و یک دفعه، خداوند کاری میکند که از زبان یک بچه پاسخش داده میشود. گاهی میگوید: خدایا، من چقدر سنگدل شدهام، ولی وقتی عبد شکور شد، خدا کاری میکند و بهانهای برایش ایجاد میکند تا دلش بشکند و از این قساوت درآید. برخی میگویند: نیاز به سختی کشیدن نیست، بلکه خداوند تفضل میکند. سرّش چیست؟ از بَس خوب است و با خدا خوب تعامل کرده است و عبد شکور بوده، خداوند هم راحت راه را برایش باز میکند.
🔵 عبد شکور نسبت به کل مخلوقات خدا
✅ وقتی کسی خُلق خدایی در او نشست، نسبت به بندگان خدا هم باید شکور باشد. بلکه دین هم به این امر تشویق می کند.
✅ «سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ يُحِبُّ كُلَ عَبْدٍ شَكُورٍ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَ شَكَرْتَ فُلَاناً؟ فَيَقُولُ: بَلْ شَكَرْتُكَ يَا رَبِّ! فَيَقُولُ: لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ! ثُمَّ قَالَ [امام سجاد علیهالسلام]: أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ»؛ عمار ذهنى گويد: شنيدم علىبنالحسين عليهماالسّلام ميفرمود: خدا هر دل غمگينى را دوست دارد و هر بندهٔ سپاسگزارى را دوست دارد. روز قيامت خداى تبارك و تعالى به يكى از بندگانش ميفرمايد: از فلانى سپاسگزارى كردى؟ عرض ميكند: پروردگارا! من تو را سپاس گفتم. خداى تعالى فرمايد: چون از او سپاسگزارى ننمودى، مرا هم سپاس نگفتهئى، سپس امام فرمود: شكرگزارترين شما خدا را كسى است كه از مردم بيشتر شكرگزارى كند (اصول کافی، ترجمهٔ مصطفوی، ج ۳، ص ۱۵۶). شاکرترین شما نسبت به خدا کسی است که نسبت به مردم شاکرتر باشد.
✅ این یک منطق دینی را به ما یاد میدهد که کسی که میخواهد شاکر خدا باشد، باید شاکر بندگان هم باشد. پدر و مادر کمک کردند، تشکر کن؛ معلم به تو درس یاد داد، تشکر کن؛ آن شخص به شما کمک مالی داد و به مدد او زندگی تشکیل دادی، تشکر کن. باید از همه آنها هم تشکر کنی! و بلکه اگر از آنها تشکر نکنی، از منِ خدا تشکر نکردهای.
🔵 منطق اسم شکور
✅ اسم شکور یک خُلق الهی است؛ یک خُلق واقعی و نفسالامری است که در ضمن بحث اخلاق در تکوین توضیح دادیم. یعنی خاصیت حقیقی در نظام عالَم این است که انسان به ازای خیری که به او میرسد، باید تشکر کند.به ازای نعمتی که به او میرسد، نعمتی برساند یا تشکر کند. چرا؟ منطق اصلی آن چیست؟ «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن، ۶۰). منطق پایهای همین است. خدا این خُلق را دارد، چون برّ و بارّ است. قبلاً این را توضیح دادم. خُلق الهی اینگونه است که یک خُلق واقعی و تکوینی نفسالامری است. باید گفت: اساساً یک رگ جوانمردی و فتوّت است که الان در فضای بشری بهکار می برم. جوانمردی و فتوّت لازمهاش این است که شکور باشد. خُلق تشکر یک حقیقتی از حقایق نفسالامری عالَم است. چرا؟ تا انسان خیری میبیند، به ازای آن خیر، باید خیری برساند. «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن، ۶۰). پاداش احسان جز احسان نیست.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
نسیم عرفان
🔴 بخش سوم ✅ تمام «یُحِبّ» و «لٰایُحِبّ»های قرآن را خیلی مواظب باشید؛ اینها خیلی میتواند راهگشا با
🔴 بخش چهارم
✅ شعبهای از جوانمردی و فتوّت این است که تا آدم خیری دید، بیپاسخ نگذارد. البته همان جوانمردی اقتضا میکند که اگر خیری رساندی، منتظر نباش که آیا او هم خیری به شما میرساند یا نه؟ دنبال آن مباش. کسی که جوانمرد است نباید کار را بهخاطر رسیدن به عوض انجام دهد. اقتضای جوانمردی این است که وقتی به انسان خیری رسید، او هم خیر برساند. باید به ازای خیر، خیر رساند. به ازای نعمت و نیکی، باید نیکی برساند. چون از خدا یاد گرفت، آن خدایی که بر خودش شکر را قرار داده است و «عَلَی اللهِ»است، بر بنده است که او هم این خُلق را در خودش پیاده کند.
✅ بنده خدایی با کسی معامله کرد و از او پولی گرفت. بعد دید که به واسطه این معامله مسیر زندگیاش عوض شد. تا آخر عمر خودش را مدیون آن شخص میدانست!
✅ یادتان باشد، کسانی که خادم منزل حساب میشوند، ما مدیون آنها میشویم. جوانمردی اقتضا میکند که نوع رفتار با او، با توجه به اسم شکور باشد و او متوجه شود که من خاضعم نسبت به تو که به من خدمت کردی. اینجور نباشد که او خوب کاری کرد و من پولش را دادم! حتی کسی که جایی خدمت میکرد، وقتی داشت میرفت، آن مولایش، دستش را میبوسد بهخاطر زحماتی که او برایش کشیده است. این را میگویند: فتوت؛ این را میگویند: عبد شکور.
✅ باید انسانی نگاه شود؛ باید (به صورت) خُلق کریم به این مسئله نگاه شود. باید این طور نگاه شود تا عبد شکور پیاده شود.
✅ عبد شکور، با منطق فتوّت و جوانمردی، خیلی عالی است. خدا خیلی این را دوست دارد. اما گاهی نَه، چون خدا او را مَجرا قرار داد، به این خاطر من تشکر میکنم. «لَمْ تَشْكُرْنِی إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ» که اینجا داریم نسبت به خَلق به شکل الهی شکر را معنا میکنیم.
✅ تشکر از او، تشکر از من است و این نگاه، نگاهی الهی است. انسان احساس می کند که اینها مَجرایِ فیضِ الهی هستند. یعنی از این راه دارد فیض به من میرسد. و خدا او را مَجرا قرار داده است و از این طریق به من رسیده است و خدا این طریق را برای من قرار داده است و من باید از این طریق تشکر کنم، چرا که خدا او را طریق قرار داده است تا از خدا تشکر کنم.
✅ برخی میگویند چون امام سجاد علیهالسلام فرموده است و او حجت خدا است و معصوم است و سخن حق میگوید، من از بندگان شکر میکنم. این میشود شکر بنده و به صورت الهی. یعنی مجرا را نادیده نمیگیرد.
✅ برخی «اِلٰهیاً» نسبت به پدر و مادر تشکر میکنند و خضوع میکنند و تعامل میکنند که آنها مَجرای فیض الهی بودند. لذا اگر اینطور نگاه شود، خیلی مفید خواهد بود.
✅ تا اینجا خدمتی به ما میشود و ما نسبت به خلق تشکر میکنیم. این خوب است، ولی باید جلوتر رفت.
🔵 شکر برتر
✅ وقتی جلوتر رفت بهخاطر اینکه نیک است، باید تشکر کند. خدمتی به او نکرده است، ولی چون او نیک است، از او تشکر میکند. این تشکر هم معنادار است. خُلق فتوّت آدم را به اینجا میکشاند. چنین شخصی وقتی احسان از کسی میبیند، نسبت به دیگران هم باشد، خوشش میآید و تشکر میکند. چون او نیک است و به دیگران نیکی میکند، من باید از او تشکر کنم. یعنی تعامل تشکری؛ حالا یا به زبان یا غیرزبان.
✅ امام زمان علیهالسلام با خیلیها اینگونه عمل میکند که چون نیک است، به او توجه میکند؛ نه بهخاطر اینکه خیری به امام زمان رسیده است. این در عبد شکور بودن خیلی لطف دارد. هم نسبت به خدا عبد شکور است و هم عبد شکور است نسبت به بندگان خدا. بندگان خدا «عَیالُ الله» هستند. اگر به این نحو نگاه شود، معنا خیلی تغییر میکند.
✅ نیکیکردن به دیگران باعث تشکر است. چون خیر است، به او خیر میرساند. حتی گاهی گفته میشود، خدا میبیند که بندهای بعداً نیک میشود به او ثوابهایی میدهد. این میشود ثواب قبل از عمل. ولی هیچ وقت عِقاب قبل از عمل نداریم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
341 عرفان دروادی عمل.mp3
7.59M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 341 (1399.12.16 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 341 (1399.12.16 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۱ (۱۶) (۱۳۹۹.۱۲.۱۶؛ ۲۲رجب)
🔴 بخش اول
✅ بحث ما دربارۀ اسمای حسنای الهی و تعامل سلوکی با آنها بود. بعد از بیان مقدمات، اسم رزاق را به توفیق الهی به پایان رساندیم. دغدغۀ هر روز ما اسم رزاق است و در جای خودش باید به آن خیلی توجه کنیم. سپس به اسم شکور پرداختیم. اکنون به اسم حکیم میپردازیم.
✅ در نظر داریم به هفتهشت اسم بپردازیم و بحث را جمع کنیم. ولی باید این شیوه را یاد بگیریم و ببینیم چقدر سرمایه در این موضوع وجود دارد. این دغدغۀ ما شود و اینگونه به عالَم نگاه کنیم. ما به عنوان نمونه به این چند اسم میپردازیم و الّا باید از نود و نُه اسم یا هزار و یک اسم بحث کنیم. اما قصد ما این نیست؛ بلکه نمونههایی که در زندگی با آن درگیر هستیم، آنها را انتخاب میکنیم و اینگونه به آیات و روایات و عالَم نگاه میکنیم. اینها برای ما مهم است. بعد از اسم رزاق و شکور، به اسم حکیم میپردازیم.
🔵 اسم حکیم
✅ این اسم در قرآن فراوان آمده است: «عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ «عَلیمٌ حَکیمٌ»؛ «حَکیمٌ خَبیرٌ». اسم حکیم در قرآن فراوان آمده است. اگر این نگاه بیاید، خیلی از نگاههای ما به عالَم تغییر میکند.
✅ اسم حکیم، در واقع یعنی خدا حقیقتی است که بر اساس حکمت و اِتقان عمل میکند. کار محکم و حکیمانه انجام میدهد. غایت و مقصدی دارد. هر آیهای یکجور خودش را نشان میدهد. اینکه گفته میشود خداوند حکیم است، یعنی خداوند از سرِ حکمت کار میکند؛ خَلق میکند؛ از سر حکمت هدایت میکند؛ از سر حکمت همۀ افعال از او سر میزند. در کارش غایتی دارد؛ جزاف نیست، بلکه کار او از سر اِتقان است. یعنی گزاف نیست و غایت و هدفی دارد. خداوند هدف و مقصد ندارد، ولی فعل خداوند غایت دارد. کار هدفمند و دقیق؛ محکم و متقن و مستحکم.
🔵 معانی حکمت
✅ از یک طرف، علم متقن میشود حکیم و دانش با اتقان هم را میگویند «حکمت». پس حکمت هم به فعل و کار گفته میشود و هم به دانش و علم. لذا خداوند حکیم است، یعنی دانش از سر اِتقان دارد؛ همه چیز دقیق است. در خداوند جهل نیست؛ علم است. اما علم مستحکم و متقن. لذا حکمت چه در فضای عمل باشد و چه در فضای دانش حکمت است. در فضای عمل باشد، میگوییم جزاف نیست؛ هدفمند است.
✅ اگر کسی همینجا در اسم حکیم تأمل کند، میتواند خیلی خوب از عالَم چیزی را بفهمد که او را هم رام و هم آرام و هم پر نشاط میکند. کلاً زندگیاش تغییر میکند. اگر کسی حکمت بالغه و حکمت مطلقهٔ خدا را خوب بفهمد، نگاهش به عالَم و آدم و طبیعت و خدا و کلاً نسبت به همه چیز تغییر میکند. این تعریف از حکمت، در کتابهای لغت هم آمده است.
✅ «المُحْكَمُ الذي لا اختلاف فيه و لا اضطراب» (لسانالعرب، ج۱۲، ص۱۴۱). «فالحكمة من اللّه تعالى: معرفة الأشياء و إيجادها على غاية الإحكام» (مفردات راغب، ص۲۴۹).
✅ اگر همین مقدار از حکمت که میگوییم در زندگی ما بیاید، خیلی از امورات ما تغییر میکند. اگر آن چیزهایی که میدانیم به زندگی ما راه پیدا کند، زندگی ما خیلی تغییر خواهد کرد. اگر همین «وجودِ فقری» در زندگی بیاید، خیلی از مشکلات را برطرف میکند. اگر شما وجود فقری را بپذیرید، به اشیاء چگونه باید نگاه کنید؟ اگر اندیشه وجود فقری خوب کار شود، انسان را به حالتهای التجاییِ فقریِ عارف میکشاند. معارف اینگونهاند. حکمت هم همینطور است و انسان را از خیلی از تردیدها و اعتراضها خارج میکند و «عبدالحکیم» میشود.
✅ «وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْعَليمُ»؛ و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هموست سنجيدهكارِ دانا (زخرف، ۸۴). کجا میروی که خدا آنجا نباشد؟ خدا همه جا هست!
✅ علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه این آیه را در باب حصر الوهیت میداند. نه اینکه یک الٰه در آسمان باشد و یک الٰه در زمین. علامه طباطبایی میگوید: ربوبیت. اما اینجا حصر، حصر الوهیت است که در دلش حصر ربوبیت هم خواهد بود.
✅ اگر الٰه بخواهد الٰه باشد و الوهیت و ربوبیت کند، باید علم داشته باشد و بداند و چگونه نظام عالَم را تشکیل دهد. الٰه آن است که همه کار از دستش بربیاید و بتواند همهٔ بندگان را هدایت کند؛ چه هدایت تکوینی و چه هدایت تشریعی. قرار است الٰه و رییس و اصل باشد؛ پایه و همهکاره باشد. همهکارهای که علم و حکمت نداشته باشد، به چه دردی میخورد؟ حکمت و اِتقان در کار نباشد، به چه دردی میخورد؟! نمیتواند ورود کند. چنین الهی که همه جا الٰه است و هر جا میرویم الوهیت از آن او است، لازمۀ چنین موجودی این است که «هو العلیّ الحکیم» باشد.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/353
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۱ (۱۶) (۱۳۹۹.۱۲.۱۶؛ ۲۲رجب) 🔴 ب
🔴 بخش دوم
✅ اینجا صحبت از حکمت عام است. برخی میگویند: در کل قرآن هر جا که حکمت آمده است، یعنی حکمت عملی و در فضای کنش! نَه. اینطور نیست، بلکه حکمت هم در ساحت عمل است و هم در ساحت نظر و علم. علیم، یعنی دانا و حکیم یعنی دانستن با تمام ظرافتها و لطافتها که همه نکتهها و ظرایف را میداند. (سؤال: آیا حکیم اسم ذات است؟ پاسخ استاد: در این بحث حکیم را اسم ذات نمیگیریم. البته همه چیز میتواند اسم ذات شود).
✅ «فَللِّهِ الحَْمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ لَهُ الْكِبرِْيَاءُ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» پس سپاس از آن خداست: پروردگار آسمانها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان و در آسمانها و زمين، بزرگى از آن اوست و اوست شكستناپذيرِ سنجيدهكار (جاثیه، ۳۶و۳۷). همۀ حمدها از آن خدا است. حصر تمام نعمتها در خدا است. چرا؟ چون رب آسمانها و زمین است. رب همه چیز است. رب عالمین است. کبریایی از آن او است.
✅ عزیز کسی است که نوعی تمنّع دارد و غالب و چیره و شکستناپذیر است. خدایی که تنها ربّ است، او عزیز حکیم است. یعنی یک نوع غلبه و تغلّبی دارد که هیچکس نمیتواند بر او فایق آید. تمنّعی دارد که هیچکس به آن راه ندارد. لذا کسی نمیتواند آن را فتح کند. مانند قلعهای که روی قلّهای باشد که فتحناشدنی است و لذا تغلّب و غلبه بر همه دارد و هیچکس هم بر آن غالب نمیشود.
✅ خدا از یک طرف عزت دارد و از یک طرف حکمت. گزاف در کار نیست. ربوبیت هر جایی هست؛ حساب شده است. هم از نظر معرفتی و هم از نظر عملی. لذا در مفردات راغب حکمت اینگونه تعریف شده است: «إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحكمة من اللّه تعالى: معرفة الأشياء و إيجادها على غاية الإحكام» (مفردات راغب، ص۲۴۹). هم کنش و هم معرفت؛ هر دو در نهایتِ اِحکام.
✅ بحث ربّ را در تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» مفصل بیان کردهایم. لحظهلحظه و در همۀ صحنهها خدا است که تدبیر ویژه میکند و این، احتیاج به حکمت دارد. بنابراین او عزیز و حکیم است.
✅ بعد از اینکه حضرت یوسف گم شد و گفتند که کشته شده است، حضرت یعقوب چون از وعده الهی با خبر بود، گفت: انشاءالله یوسف به من برمیگردد. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است. پس [صبر من] صبرى نيكو است. اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است (یوسف، ۸۳). این استدلال حضرت یعقوب است. خداوند با حکمت بالغهاش کار میرسد. همه چیز حکمت دارد، ولی ما خبر نداریم. خداوند هم میداند و هم حکیم است و از سر حکمت میداند که چه کار کند!
✅ آن علیم حکیم کار خودش را میکند. اینطور نگاه نمیکند که یوسف که رفت! بنیامین هم که رفت! نَه. اینطور نیست، چون خدا علیم حکیم است، انشاءالله آنها را برمیگرداند. خدا کار گزاف نمیکند. تقدیرات امور به دست او است. حساب دارد. من نمیدانم چیست! ولی حساب دارد. همین باعث میشود که اگر کسی اینطور نگاه کند، امید به او داده میشود. با امید زندگی میکند. در سختترین شرایط هم که باشد، هیچ وقت امیدش را از دست نمیدهد.
🔵 بیان سختترین شرایط
✅ بعد از جریان سقیفه، تقریباً سختترین شرایط جریان کربلا است و از نگاه دشمنان، اهل بیت را تارومار کردند و رأس آن که اباعبدالله علیهالسلام بود، زدند. حق اگر جبهه اباعبدالله باشد، فحلهایشان را زدیم. حبیببنمظاهرها و بقیۀ یاران را زدیم. اما مؤمنی که «هو العلیم الحکیم» را بداند، میداند که هیچگاه حق از بین رفتنی نیست. بلکه همانجایی که اوج باطل است و نهایت سقوط حق است، همانجا در واقع اوج بالارفتن حق است و باطل در حال سقوط است. نظام عالَم اینگونه است. هرگاه باطل به نهایت قوت رسید، آنجا نقطهٔ سقوط باطل است. در مورد حق اینگونه نیست.چون اقتضای حکمت این نیست و حق نباید از بین برود. لذا در جریان عاشورا در آن اوجش باید گفت: میبینم که حسین و حقّی که او از آن سخن میگفت، همۀ عالم را میگیرد. خاصیت عالَم اینگونه است. یعنی در اوج شدت سختی و از دستدادنِ همه چیز، امید را نباید از دست داد (و باید امیدوار بود).
✅ حضرت یعقوب می گوید: «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است (یوسف، ۸۳). کار خدا حسابکتاب دارد و من خبر ندارم. چرا که اگر قرار است حضرت یوسف عزیز مصر شود و اوج خاندان حضرت یعقوب شود، (باید این اتفاقات برای حضرت یوسف روی دهد)؛ ظاهرش این است که حضرت یوسف را در چاه انداختند و به حسب ظاهر بنیامین هم دزدی کرده است.
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ اینجا صحبت از حکمت عام است. برخی میگویند: در کل قرآن هر جا که حکمت آمده است، یعنی حکمت
🔴 بخش سوم
✅ وقتی اسم حکیم میآید، انسان هیچگاه امیدش را از دست نمیدهد. اینها همه بدین خاطر است که امورات الهی حکمت دارد و هیچگاه بیحکمت نیست. ولی ما حکمتش را نمیدانیم.
✅ انسان وقتی خوب نگاه میکند مثلاً مشکلاتی که در انقلاب پیش آمد، میفهمد که اینها بیدلیل نیست. اگر جنگ نبود، ما این قوتها را پیدا میکردیم؟ اصلاً خدا میخواهد یک یمن قَدَری را درست کند برای امام زمان، باید چه کار کند؟ ابتدا عربستانی را درست میکند. اگرچه عربستان بر اساس طینت خودش میتند و شیطنت میکند و خودش، خودش را میسازد. بسیاری از این خون دلها که برای انبیا پیش آمده، دلیل دارد. امت باید ساخته شود.
✅ خداوند به صورتی درمیآورد که خون دل هست، در عین حال از دلش (ساختهشدنِ) امت درمیآید. تأثیر یک معرفت در تعامل این میشود که تا قبول کنیم که در نظام عالَم هیچگاه امری بیحکمت نیست، از دل آن امید درمیآید.
🔵 جریان آیتالله بهاءالدینی و کشتهشدن یک نفر به دست مأموران رضاخان
✅ رضاخان میخواست مردم را بترساند. برای همین دستور داد یک نفر را بیدلیل بزنید بکشید تا حساب کار دست بقیه بیاید. مأموران رضاخان این کار را انجام دادند. آیتالله بهاءالدینی وقتی میخواست حرم برود، این واقعه را دید. با خودش گفت این اتفاق، بیحساب نیست و رفت پرسوجو کرد. به او گفتند: همین فرد کشتهشده، همینجا چند ساعت قبل، یک گربه را زجرکش کرد و کُشت. رضاخان با خُبثِ طینتش این کار را کرد، (اما نظام عالَم حسابکتاب دارد).
✅ حکیم هیچگاه نمیگذارد که حق از بین برود. حکیم نمیگذارد که حق، حقش خورده شود. قرار است که کاری کند با حکمتش، حق قوی شود و بالا بیاید و استخواندار شود.
✅ کسی که به اینجا رسید، خدایی دارد و خدا هم بر اساس حکمت کار میکند. همه چیزش بر اساس حساب است و حتی یک هزارم یک شیئی که به حساب نمیآید، خدا آنجا هم بیحساب کار نمیکند. ممکن است برای ما معلوم نباشد، ولی برای علیم حکیم، حساب دارد. لذا هم امید است و هم انسان رام است و آرام. رام است، یعنی اعتراض نمیکند. آرام است، چون میداند که برای خودش حساب دارد و سرانجام درست میشود. هر وقت هم کشوقوس پیش میآید، میداند که بیدلیل نیست. من نمیدانم، ولی بیدلیل نیست؛ چون او علیمِ حکیم است.
✅ «وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلىَ الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَ قَالَ يَأَبَتِ هَاذَا تَأْوِيلُ رُءْيَاىَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبىِّ حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بىِ إِذْ أَخْرَجَنىِ مِنَ السِّجْنِ وَ جَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنىِ وَ بَينَْ إِخْوَتىِ إِنَّ رَبىِّ لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»؛ و پدر و مادرش را به تخت برنشانيد و [همه آنان] پيش او به سجده درافتادند و [يوسف] گفت: «اى پدر، اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين، پروردگارم آن را راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد، پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد، بىگمان، پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است، زيرا كه او داناى حكيم است (یوسف، ۱۰۰).
✅ او علیمِ حکیم است و از سر حکمت میداند که چه کند. چون علیم حکیم است با من اینگونه رفتار کرد. او میداند دغدغۀ دین داشتم و از سر حسادت کاری نکردم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/353
342 عرفان دروادی عمل.mp3
7.27M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 342 (1400.1.7 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 342 (1400.1.7 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.c
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷)
🔴 بخش اول
🔵 اسم حکیم
✅ بحث در تعامل سلوکی با اسمای حسنای الهی است. مقدماتی عرض شد. اسم رزاق و اسم شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. اساساً در اسم حکیم یک نوع اتقان و استحکام وجود دارد: چه در علم، چه در عمل. علم با استحکام و اتقان و عمل با استحکام و اتقان. لذا اسم حکیم در عمل کار هدفمندِ دقیقِ دارای اتقان است. در معرفت هم اسم حکیم، معرفتِ با اتقان است.
✅ اسم حکیم با علیم فرق دارد. علیم به خود علم اشاره دارد، ولی حکیم به علمِ مُتقن اشاره دارد. حکمت هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیۀ عمل مطرح است. اساساً یک نوع اتقانی در کار است. در ناحیۀ عمل یعنی آن فعل گزاف نیست و هدفمند است. اگر در ناحیۀ علم است یعنی بسیار دقیق و متقن است.
✅ بر مبنای قرآن کریم، لازمۀ الوهیت و ربوبیت، علم و حکمت است. باید حکمت باشد تا الوهیت و ربوبیت معنادار شود؛ هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیهٔ عمل.
🔵 «مَثَل اعلیٰ»
✅ «وَ هُوَ الَّذي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مىكند و باز آن را تجديد مىنمايد؛ و اين [كار] بر او آسانتر است. و در آسمانها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست؛ و اوست شكستناپذيرِ سنجيدهكار. (روم، آیۀ ۲۷). خداوند خلق را آغاز میکند و اعاده میکند؛ اظهار میکند و جمعش میکند. زمانی هم که بخواهد آن را اعاده کند، این اعاده برایش آسانتر است. چرا؟ چون خداوند سبحان صفات برتر دارد. «مَثَل اعلیٰ» یعنی صفات خدا به نحو اتمّ است؛ اطلاقی است که نسبت به دیگران اعلیٰ است.
✅ علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه میفرماید: اینکه خداوند عزیز و حکیم است، دلیل است بر اینکه «لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى». حکمت و عزتش باعث میشود که صفاتش از همه برتر شود و «مَثَلُ الْأَعْلىٰ» میشود. تمنّعش به این خاطر است که چون عزیز است و فوق همه اینها است؛ چون عزت دارد، لذا صفات کمالیاش هم اعلیٰ میشود. چون حکمت دارد، صفات کمالیاش اعلیٰ میشود. یعنی مطلق میشود. چرا؟ چون اگر نقصی باشد، یعنی از حکمت برخوردار نیست. فعلش از نقص برخوردار نیست، چون حکیم است. از حکیمبودن حضرت حق میتوان فهمید که افعال خداوند سبحان نقص ندارد.
🔵 برخی از تطبیقهای اسم حکیم
✅ رسیدیم به برخی از تطبیقات اسم حکیم. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است. پس [صبر من] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». (یوسف، آیۀ ۸۳).
✅ چون با حکمت بالغهٔ خدا است، من به خدا امید دارم که خدا این امور را انجام دهد. پس اضطرابی نباید باشد و باید امید باشد. این امید را با معرفت به حکمت خدا میتوان درست کرد؛ چون خدا حکیم است. خدا آنچه را که درست است، انجام میدهد.
✅ همچنین آیهٔ صد سوره یوسف را بیان کردیم که خداوند از سرِ حکمت خوب میداند که چگونه بندهٔ پاکش را بالا بیاورد.
🔵 کار خدا بیدلیل نیست
✅ هر خیر و شری و هر ضرری که به انسان میرسد، بر اساس حکمت حقتعالی است؛ یعنی بیدلیل نیست. ما دلیل کار خدا را نمیدانیم، اما هیچ کارش بیدلیل نیست.
✅ «وَ إِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِن يَمْسَسْكَ بخَِيرٍْ فَهُوَ عَلىَ كلُِّ شىَْءٍ قَدِيرٌوَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ و اگر خدا به تو زيانى برساند، كسى جز او برطرفكنندهٔ آن نيست؛ و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست. و اوست كه بر بندگان خويش چيره است؛ و اوست حكيم آگاه. (انعام، آیات ۱۷ و ۱۸).
🔵 خبیر
✅ «خبیر» علم به ریزهکاریها است که اگر ضرری به کسی میرساند، میداند که در او چه میگذرد و به همان خاطر به او ضرر میرساند. خبیر یعنی علمِ ریز با خُبرویت. حکیم چیست؟ چون خدا حکیم است، خیر میرساند. به این معنا که کلاً در عالَم هر ضرری که به کسی میرسد و خیری که میرسد، همه از سر حکمت است. چون او حکیمِ خبیر است. اگر کسی این را بفهمد، در نظام عالَم یک آرامش ایجاد میکند. ما بعضی مواقع (معترضیم و) میگوییم این چرا اینطور شد و آن چرا اینگونه شد؟ ولی با فهم این مسئله میفهمم که هر چه به من میرسد، دلیل دارد. اصلاً هیچ چیزی نیست که بیدلیل انجام شود.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷)
🔴 بخش دوم
🔵 نگاه به تیرانداز
✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بیدلیل و جزاف نیست. دلیل متقنی دارد. سرّ و حکمتِ خاصِّ خودش را دارد. اگر به کسی خیر یا شری رسید یا ضرری رسید و حتی ضرری را خدا برداشت، اینها همه زیر سر حکمت خدا است. اگر کسی اینگونه به نظام عالَم نگاه کند، چه میشود؟ اینکه در دنیا پیدرپی ضرر داریم، اگر این نوع نگاه باشد، چه میشود؟ سعدی یک بیانی دارد، نگاه نکن که تیر به تو خورده است، بلکه نگاه کن تیرانداز کیست؟
🔵 کارکرد شیطان برای مؤمن و غیرمؤمن
✅ انسان بداند در پس این کار یک نوع حکمتی است؛ البته نه به این معنا که شرارتِ شرّ از او گرفته شود. او شرارت دارد. خدا از طریق شیطان با ما چه میکند؟
✅ همین شیطان میتواند زمینهٔ حرکت انسان مؤمن به سمت خدا باشد و او را کَلبِ معلّم میداند. وقتی حمله میکند، انسان باید به سمت خدا برود. اما همین شیطان برای غیرمؤمن میشود سگ درگاه خدا و نمیگذارد هر کسی به سمت خدا بیاید. و هر ناشُستهرویی لایق این درگاه نیست! ما نمیخواهیم شیطنتِ شیطان را از او بگیریم. ولی شیطان در دستگاه الهی در جای خودش قرار گرفته است.
✅ مثلاً در جنگ، دشمنی که با ما می جنگد، هیچگاه بهگونهای عمل نمیکند که به نفع ما باشد. وقتی ما او را عمداً (و از روی نقشه) به سمتی میکشانیم تا به او حمله کنیم، او به آن سمت میآید؛ او میآید آنجا، اما نه بهخاطر اینکه به نفع ما باشد، بلکه او برای جنگیدن به این سمت آمده است و در عین حال با این کار، به ما کمک میکند. (وجودِ) شیطان هم در عالَم اینگونه است. او شیطنت و دشمنی خودش را میکند، ولی خدا کاری میکند که او به نفع مؤمنین کار کند. شیطان و کفار و منافقین و مستکبرین همه اینها بر اساس طینت خودشان عمل میکنند، اما همه در خدمت دستگاه الهی هستند. و خدا است که از سر حکمت با ما اینگونه عمل میکند و ضابطه هم دارد. خداوند سبحان حق و باطل را میآمیزد تا حق بالا بیاید و بساط باطل جمع شود.
✅ «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»؛ بلكه حق را بر باطل فرو مىافكنيم، پس آن را در هم مىشكند و به ناگاه آن نابود مىگردد. (انبیا، آیۀ ۱۸). ضرر را خدا میدهد، اما معنایش این نیست که شیطان و کفار و استکبار برداشته شود. همه هستند، در عین حال همه در ممکلت خدا کار میکنند. در عین حالی که هر کسی بر اساس طینت خود میتند؛ مؤمن با طینت نورانی و کافر با طینت ظلمانیاش. همه کار خودشان را میکنند و در همۀ آنها حکمت خدا وجود دارد.
✅ خیر و شر را خدا میدهد. اگر کسی این را بداند، چگونه نگاه میکند؟ در دل ضررها و سختیها و در دل همه این خوشیها، میبیند و میداند که چه شعوری در آن هست و کار میرسد. چه دقت و اتقانی در کار هست. همهٔ اینها نکتهای را درست میکند؛ مسئلهای را حل میکند؛ مشکلی را حل میکند؛ راه حقی را تثبیت میکند و راه باطلی را میبندد.
🔵 حکمت بالغۀ الهی
✅ لذا در نظام عالم نگاه کنید: حکمت بالغهٔ حق، هیچگاه نمیگذارد باطل، حاکم مطلق شود و در نهایت اوجش، نقطهٔ سقوط آن است. ولی حق همیشه ماندگار است، ولو اینکه به نهایت ضعف برسد. در جریان اباعبدالله صلواتاللهعلیه که به ظاهر نقطه اوج باطل و نقطه ضعف حق است، همانجا نقطهٔ سقوط باطل است که بهتدریج زمینهٔ سقوط بنیامیه شروع میشود.
✅ این نظام عالم از سر حکمت است. اگر خدا ضرری میرساند، دلیل دارد. وقتی وضعیت امت اینگونه شد، چگونه این امت باید بیدار شود تا اسلام بماند؟ با شهیدشدنِ اباعبدالله صلواتاللهعلیه. شهیدشدنِ او چه میکند؟ در نظام احسن الهی به گونهای عمل میکند که باطل جمع شود و حق بالا بیاید. ضرر رسید یا خیر رسید، همه در نظام الهی است و حکیم کار میکند. این برای ما مهم است. پس هر کسی بر طینت خودش میتند.
🔵 فرار از وظیفه
✅ برخی تا به اینجا میرسند، از آن بیارادگی را نتیجه میگیرند (که این کار آنها درست نیست). حکیمانهبودن به این معنا نیست که ما بیاراده شویم. این مبنا برای بیارادگی نیست، بلکه مبنا بر اراده درستکردن مؤمن است. خدا این کار را میکند تا مؤمن را پرورش دهد. جهان را درست کند. قرار نیست وظیفه کنار برود.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم 🔵 نگاه به تیرانداز ✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بیدلیل و جزاف نیست.
🔴 بخش سوم
🔵 قاعدۀ کلی
✅ قاعدۀ کلی این باشد که خیلی از معارف دینی با آن مبانی و مسلمات دینی باید بهدرستی جمع شود. برخی تا میخواهند جمع کنند میگویند: نباید با حکمت خدا جنگید، بلکه باید آن را پذیرفت. این بدین معنا نیست که نباید با شیطان جنگید. خداوند دارد ما را میبرد در افق اعلیٰ. نه اینکه کاری کند که ما بیاراده شویم و یک نوع سستعنصری در ما بهوجود بیاید. اصلاً معنایش این نیست. از مسلمات متن دینی این است که باید شیطان را دشمن خود اتخاذ کنیم. «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد. (فاطر، آیۀ ۶). «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»؛ اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير. (توبه، آیۀ ۷۳). قرار نیست که انسان بیاراده شود. قرار است در دل اینها انسان ساخته شود.
✅ اولاً هر کسی بر طینت خود میتند. ثانیاً انسان باید بر اساس وظیفهاش عمل کند. ثالثاً باید در افق اعلی بیاید و از آنجا به عالَم نگاه کند. یعنی باید در صحنه باشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا». نه اینکه در صحنه نباشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا».
🔵 افق اعلی
✅ معارف دینی پر محتوا است، به شرط اینکه انسان مسلمات و پایههای دینی را حذف نکند. اما بعضیها این مسلمات را حذف میکنند. مؤمن عارف در ضمن اینکه در کنش و عمل، فعال است و با شیطان میجنگد، در افق اعلی میگوید: چقدر خوب شد که خدا شیطان را قرار داد تا من استخواندار شوم و ملکهٔ تقوا در من ایجاد شود. این نگاه چه کار میکند؟ این نگاه تعامل و سلوک را برنمیدارد. گاهی میبینیم برخی ملأ اعلی را با مسئلهٔ سستعنصری خلط میکنند و میگویند: قضا و قدر به ما میگوید هیچ کاری نکن!
✅ دستورات «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» و «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ» و آن مسلمات دینی و آن مسئلۀ سلوک، هیچ یک از اینها برداشته نمیشود، بلکه باید خوب جنگید و در عین حال از ملأ اعلی هم نگاه کنیم که عالَم چگونه است و همینها هم به نفع ما است و همه راه را برای ما باز میکنند.
🔵 «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»
✅ کفار بر طینت خودشان میتنند ولی شهدای ما به چه جایگاهی رسیدند؟ طینت را دست نزدهاند؛ این میشود حکمت بالغهٔ الهی. اگر خیری به تو رسید، «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر ضرری به تو رسید،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر رفع ضرری شد،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ». همۀ اینها از سر حکمت است.
🔵 تقاضا
✅ تقاضا دارم که این اصلی که گفتیم، محور باشد که باید هم اصول و مبانی دینی را نگاه داشت و در عین حال حکمت الهی را هم نگاه داشت.
✅ «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد، بازدارندهاى براى آن نيست؛ و آنچه را كه باز دارد، پس از [باز گرفتن] گشايندهاى ندارد؛ و اوست همان شكستناپذير سنجيدهكار. (فاطر، آیۀ ۲). رحمت و امساک رحمت به دست خدا است. وقتی آمد کسی نمیتواند جلویش را بگیرد و وقتی جلوی آن گرفته شود، هیچ کس نمیتواند آن را بیاورد. چرا؟ چون خدا عزیز حکیم است.
🔵 شایستگی
✅ اگر میدهد یا نمیدهد، همهاش از سر حکمت است. چه از روزی و چه از علم و چه از مقامات و هر چه داد و نداد، همه از سر حکمت است. خداوند بخلی ندارد. اگر شایستگی داشته باشی، به تو میدهد و اگر نداشته باشی، نمیدهد. لذا ادبیات امتحان که در متون دینی آمده است و همچنین استدراج و جزای خیر، همه اینها زیر سر حکمتی است که در اعطا و منع خوابیده است. بحث امتحان الهی و بحث استدراج و بحث اضلال و بحث عطای اجر محسنان و دادن و ندادنش، همه از سر حکمت است. خیر و شر از سر حکمت است؛ اعطا و عدم اعطا از سر حکمت است. یعنی خدا کار گزاف نمیکند و حکمتی دارد.
🔵 خیلی آرام
✅ مؤمنی که به این ملأ اعلی میرسد، خیلی آرام می شود. در صحنه است و همه کار را انجام میدهد، ولی در ملأ اعلی آرام است، چون میداند که در نظام احسن همه چیز در جای خودش درست قرار میگیرد و هیچ چیز بیدلیل نیست.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
343 عرفان دروادی عمل.mp3
7.23M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 343 (1400.1.14 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 343 (1400.1.14 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۴۳ (۱۸) (۱۴۰۰/۱/۱۴ شنبه ۲۰ شعبان)
🔴 بخش اول
🔵 اسم حکیم
✅ در عرفان در وادی عمل، از تعامل سلوکی با اسمای الهی بحث میکردیم. مقدماتی را گفتیم. اسم رزاق و شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. در حکمت، اتقان و استحکام وجود دارد: چه در معرفت و چه در عمل. عملِ با اتقان، کار هدفمندِ دقیقِ دارای غایت و غرض است. معرفت با اتقان یعنی با همۀ ظرایف و دقایقِ آن، میشود حکیم. اگر میگوییم خدا حکیم است، هم در معرفت حکیم است و هم در عمل. لازمۀ اسم ربوبیت و اسم الوهیتِ حقتعالی، حکمت و علم است.
✅ آیهٔ هشتاد و سه سورۀ مبارکۀ یوسف را خواندیم: «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است. پس [صبر من] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». تقدیر امور به حکمت بالغهٔ حضرت حق است. این موضوع، امید میآورد و اضطراب را میبرد. هر خیر و شری بر اساس حکمت الهی است.
🔵 فلسفهٔ اعطا و منع الهی
✅ خدا خیر و شر را از سر حکمت میرساند؛ چگونه اعطا و منع خدا، همگی حکمت است؟ این اعطا و منع چند دلیل دارد:
1️⃣ امتحان الهی؛
2️⃣ استدراجِ کافر و منافق؛
3️⃣ عطای اجر برای محسنان؛
4️⃣ بالاآمدن حق و از بینرفتن باطل.
این مسئلهٔ اصلی است که خیر بالا بیاید و شرّ بهتدریج جمع و مَحو شود. از بحث امتحان شروع میکنیم و بهتدریج بحث را ادامه میدهیم.
🔵 امتحان الهی
✅ اصل خلقت ما برای امتحان است. خدا زمین و آسمان را خلق کرد تا انسان بیاید و انسان را خلق کرد تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسد؛ یعنی به کمال برسد. به این معنا که احسن مخلوقات به غایتش برسد. امتحان برای این است که خدا خودش را در برترین مظهر نگاه کند و بر اثر این امتحانات انسان به کمال نهاییِ خود برسد و اینکه خداوند کمالاتش را در بهترین مظهر آشکار کند.
✅ «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد. (هود، آیۀ ۷).
✅ علامه طباطبایی میفرماید: غرض، ایجادِ «أَحْسَنُ عَمَلاً» است و معنای وسیع آن این است که نابترین عملها و کنشها انجام شود. نابترین اعمال به معرفت و اخلاص است که در سالهای گذشته ضمن بحث از عمل، آن را توضیح دادیم.
✅ این غایت حضرت حق است، به لحاظ خلق عالَم و خلق آدم. این غایت را که میخواهد، از مجرای امتحان میخواهد. اصل نعمتِ «هستی» که پدید آمد، آسمان و زمین که پدید آمد، برای این است که انسان به کمالش برسد و از راه امتحان هم باید برسد. عملاً در این زمینه باید مورد امتحان قرار بگیرد؛ با پستی و بلندیها و اعطا و منع و خیر شر آن.
✅ «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ»؛ همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد؛ و اوست ارجمند آمرزنده (ملک، آیۀ ۲). علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه ذیل این آیه میفرماید: غایت خلقت ایصال به خیر از طریق جزا است. «أن المقصود بالذات من الخلقة هو إيصال الخير من الجزاء حيث ذكر حسن العمل و امتياز من جاء بأحسنه فالمحسنون عملا هم المقصودون بالخلقة و غيرهم مقصودون لأجلهم» (المیزان، جلد ۱۹، صفحه ۳۴۹).
✅ «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلىَ الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كداميك از ايشان نيكوكارترند. (کهف، آیۀ ۷). باید امتحان شویم تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسیم. زینتها و تعلقات دنیوی باید باشد و آدم را به این سمت بکشاند، ولی انسان از آنها دست بکشد.
🔵 فلسفۀ «هستی» در قرآن
✅ چرا خدا خلق کرد؟ چرا زینتها را داد؟ برای اینکه امتحان کند. من در پرانتز بگویم: اگر میخواهید از اسرار هستی آگاه شوید، از خدا بشنوید. ما اینجا یک سطحی را میبینیم. این آسمان و زمین و مرگ و بقیه چیزها، چرا هست، شاید برای ما روشن نشود. برای چه هست، برای ما چندان واضح نیست. برای بنده روشن شده است که قرآن از بطنانِ هستی، فلسفهٔ همهٔ امور را گفته است. کلاً قرآن اینگونه است.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365