نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۸۱ (۱۵) (۱۴۰۱/۱۲/۱۳ ۱۱شعبان شنبه)
🔴 بخش اول
✅ در جلسات قبل، چند نکته از تجربه های سلوکی حضرت استاد را گفتیم. ۱. ریاضت ۲. همت و استمرار؛ ۳. قبض و بسط که احوالی است برای عارف دست میدهد. ۴. تأثیر زمان و مکان.
🔵 ۵. لطافت روح و قدرت روح در مبدل شدن به حقایق با توجه
✅ لطافت روح باعث میشود نفس به هر چه روی بیاورد، مثل آن شود. تبدل هویت انسان با توجه به رفتن به سوی او. عمدتاً هم باید توجه کرد. بحث صیرورت نفس و اینکه به سمت هر چیزی برود، هویت ما هم به همان سو میرود. روح آنقدر لطیف است که به هر سمتی روی بیاورد، همان میشود. بحث تکرر و استمرار (بیان شد). ادامه که مییابد بعد از مدتی میبیند درست مثل او و همخویِ او شد. نفس خوپذیر است. به دلیل شدت لطافت و صیرورتی که پیدا میکند میبیند خود او شد. ارتقای وجودی پیدا میکند و مکرر به سمت حضرت حق میرود. آینۀ دل وقتی مکرر در برابر حضرت حق قرار بگیرد، دقیقاً حالتی پیدا میشود و میبیند همان حقیقت در او نشسته است.
✅ همینجا است که بعضیها توصیه میکنند هم با امام معصوم بنشینید و هم با خدا. کسی که ذاکر حق است، جلیس خدا است. و کسی که زیارتی انجام میدهد و التفات به معصوم پیدا میکند، همینطور است. گاه توجه به معصوم، خودش زیارت است. همین که به سمت معصوم میرویم و توجه میکنیم، بعد از مدتی، دل این موانع را کنار میگذارد و توجه دقیق به سمت حجت خدا (پیدا میکند). درست مثل اینکه نزد عالم ربانی که میرویم و نورانیتش را میگیریم، نزد امام معصوم که میرویم، شفافیت نور امام معصوم در ما مینشیند.
✅ خیلیها را دیدهایم که ارتباط قلبی با امام معصوم برقرار کردهاند، احوال امام معصوم در آنها پدیدار میشود؛ کمی که ادامه دهند، عنایات و افاضات را میبینند. خود ما این حس را بیشتر با زیارت امام رضا علیهالسلام مییابیم. نورانیتی که میآید، حس میکنیم. ولی وقتی ادامه دهیم، مییابیم. نسبت به حضرت حق و امام معصوم، هر دو به این سبک آمده است. اگر در ارتباط با خدا باشد، میبیند که راحت این حالت شبه فنا به او دست میدهد و بعد از مدتی هم منتهی به فنا میشود.
✅ مسئله انصراف و مراقبت را بیان کردیم. استمرار، یعنی یک بار و دو بار با خدا نشستن، بهتدریج موانع کنار میرود. در کارهای علمی میبینیم کسی که کار علمی میکند، ابتدا وضوح و شفافیت ندارد، اما بهتدریج شفافیت ایجاد میشود؛ به تدریج میبیند که تماماً شفاف شد.
✅ ماه یک وقت مقابله ناقص دارد و یک وقت مقابله کامل. در مقابلۀ کامل نور را کامل دریافت میکند. به آیتالله العظمی بهاءالدینی گفتند: شما با این همه شلوغی و کثرت کار چگونه (در نماز) حضور قلب دارید؟ ایشان گفتند: بله میشود؛ میگفت «اللهاکبر» و راحت وصل میشد. این باعث میشود که موانع ارتباط کم شود و دقیقاً واضح میشود و تقابل روی میدهد. وقتی تقابل نفس با خدا روی داد، مثل او میشود و او را در خودش پیاده میکند و به فنا میرسد. فنا صیرورت وجودی است. (با فنا) از این نشئه بالاتر میرویم.
🔵 هزار و یک نکته، نکته ۸۸۹
✅ نفس انسانى مستعد قبول علم از جواهر عقول است و هيچ حجابى از جانب آنان نيست حجاب از قابل است چون حجاب مرتفع شود و نفس بصفت تخليه متصف شود [تخلیه حجاب] مقام تحليه كه متحلى شدن به حقائق انوار ملكوتيه است براى او حتم است.
✅ سعدى حجاب نيست تو آينه پاكدار
✅ زنگار خورده چون بنمايد جمال دوست
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۸۱ (۱۵) (۱۴۰۱/۱۲/۱۳ ۱۱شعبان شنبه) 🔴 بخش اول ✅ در جلسات
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
✅ و نفس انسانى چون به نيروى علم و نور حضور و مراقبت قوى شد حواس وى را بمدركات خود مشغول نتوانند گردانيد در حال بيدارى وى را افاضات علمى چنان حاصل شود كه ديگران را در خواب بلكه چون نفس قوى شود رؤيا كم گردد كه حسن بن على بن حسين بن شعبه حرانى رضوان الله تعالى عليه در كتاب شريف تحف العقول از حضرت رسول (ص) روايت كرده است كه قال ص لا يحزن احدكم ان ترفع عنه الرؤيا فانه اذا رسخ فى العلم رفعت عنه الرؤيا (ص ۵۰ كلمه ۱۲۴) و سرش اين است كه حال در بيدارى میبيند.
✅ غرض اين كه چون مرآة قلب را شطر شمس ملكوت داشته باشى و چهره جان را با عالم آله بدارى تا ماه دل با خورشيد آسمان حقيقت در مقابله بود [دقیقاً روبرویش قرار گیرد] تمام آن نور گردد و بدر شود [ماه ابتدا مقابله تمام با خورشید ندارد. ولی هر شب که میگذرد بهتدریج مقابلهاش کاملتر میشود. دل انسان هم این گونه است که ابتدا مقابله کامل با حقتعالی ندارد. تعلقات و تعشقات و ... مانع میشوند و حجاب هستند؛ انسان بهتدریج اینها را کنار میگذارد و اینها کم میشود و هرچه این کم شود، مقابله نفس با او بیشتر میشود. بندهخدایی بود میخواست مجسمهای بسازد. این مجسمه خیلی عجیب و غریب بود. او میگفت: دو هفته تمرکز کرده بود تا آن صورت را بیاورد، بهتدریج آن صورت برایش شفاف شد و بر اساس آن، این صورت را ساخت. او میگفت: من این حال را پیدا کردم، خانواده دیدند که من یک جور دیگری هستم، من را به بیمارستان بردند. البته ما باید توجه داشتیم که در عین حالی که وقت خلوت داریم، ولی جانب اینسو را هم نگاه داریم و بهتدریج آنسویی شویم.] آنگاه به زمزمه و ترنم آيى كه
✅ ز اخترم نظر سعد در رهست كه دوش
✅ ميان ماه و رخ يار من مقابله بود
🔵 ۶. رفع أنانیت
✅ یکی از اموری که در مباحث عرفانی خیلی مورد توجه است رفع انانیت و تعین انسانی و وجودی است. این انانیت باید حذف شود. این راه خیلی طولانی است تا رفع انانیت به صورت کلی صورت پذیرد. رفع انانیت خیلی جدی است و از ابتدا هم دستور میدهند: «اگر خود را دیدهای، به هیچ جا نمیرسی!»
✅ آنچه در فرهنگ دینی ما در بحث عُجب آمده است، خیلی لطف دارد که حتی کار روحی خوش میکنید، نباید عجب بیاید. خدا خیر مؤمنی را بخواهد نمیگذارد دوسه شب نماز شب بخواند تا برایش عجب نیاید؛ تا از خود بیزار شود. عجب خیلی مهم است. چرا؟ چون راه را نسبت به توحید میبندد. چون (کسی که عجب دارد) ظاهرش این است که به سمت خدا میرود و کار توحیدی میکند، ولی در واقع به سمت خودش میرود.
✅ حضرت امام خمینی ره جملهای دارد که گاه بد معنا شده است: «طاعت نتوان کرد گناهم هوس است!» نباید گناه کرد. منظور این است که گناه باعث میشود خودِ انسان شکسته شود.
🔵 خیلی مَنمَن نکنید
✅ در انانیت توجه ویژهای میکنند. به نظرم این اندیشهها عمقی دارد، ولی وقتی از همین آغاز شروع کنیم، این خیلی خوب است. همین که گاه دربارۀ خودت به زبانت چیزی میآید، نگو! همین رفع انانیت اولیه میکند. واقعش این است چی هست که داریم و از خودمان است؟ اصل وجود که از خدا است؛ علم از خدا است؛ تیزهوشی از خدا است؛ مدیریت از خدا است. کدام یک از اینها برای توست؟ کدامش از خودت بوده است که چنین فکر میکنی!؟ اگر اینگونه فکر کنیم، چیزی از انانیت باقی نمیماند. حضرت امام سجاد علیهالسلام فرمود: «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا». در کار اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین مجامله نیست. در برابر خداوند متعال هر کس قرار بگیرد، صفر است. لذا برخی از آقایان گفتهاند: «خیلی مَنمَن نکنید». درست است که آدم کاری میکند، ولی بداند که چیزی نیست.
✅ در جریان حضرت یوسف نکتهای است. اینکه حضرت یوسف گفت بروید از زنها بپرسید که چه شد، میخواست برای پادشاه مصر اثبات کند که من گناهی نکردم. «ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدي كَيْدَ الْخائِنينَ وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ» (یوسف، آیات ۵۲ و ۵۳). حضرت علامه میفرمود: حضرت یوسف رفو میکند که حتی اینکه گفته است: «لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ» را به خودش نسبت داده است، بعد بگوید که این را هم از خودم ندارم جز اینکه رحمت و رأفت خدا شامل حالم شد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ و نفس انسانى چون به نيروى علم و نور حضور و مراقبت قوى شد حواس وى را بمدركات خ
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش سوم
🔵 انانیت نباید در کار ما بیاید
✅ انانیت نباید در کار ما بیاید. برای کار عرفانی خیلی نیاز داریم که انانیت را حذف کنیم. تا انانیت هست، به هیچ جا نمیرسیم. راه را برای امتحان باز کردهاند و اینها امتحان است. باید در برابر حقتعالی هیچ شوی، آنگونه که هیچ هستی. حضرت امام ره میفرمود: ما همه هیچیم و هرچه هست اوست!
🔵 آهستهآهسته این «من» را حذف کنیم
✅ دوست نداشته باشیم به چشم بیاییم. ما چه هستیم و چه کارهایم؟ در زبان و منطق و امیال و حب و بغضهایمان، آهستهآهسته این «من» را حذف کنیم. ما پنجاه سال یا بیست سال به این «من» میدان دادهایم و الان میخواهیم آن را حذف کنیم. چه کنیم؟ از اینجا شروع کنیم که این «من» را به زبان نیاوریم. با خود کلنجار برویم و زیاد میدان ندهیم. این میدان دادنها انسان را به انحراف میکشاند و راه بسته میشود.
🔵 تحلیل عمیق عارفان
✅ عرفا میگویند: تمام موجودات عالم تعینات حق هستند؛ هر جلوهای یک تعین از حق است. هر کس بخواهد به حق برسد، باید رفع تعین کند تا به حق برسد. اگر بخواهی به حضرت حق برسی و به توحید ناب برسی و به عرفان حقیقی برسی، چارهای نداری که رفع تعین کنی!
✅ اصل حرف را از اینجا شروع میکنند: اصلش این است که تعین حق هستیم. اگر این تعین در حد خودش بایستد، دیگر به حق نمیرسد. اگر بخواهی به حق بیانتها برسی، باید این پوسته شکسته شود و حدّ خودت را از بین ببری. باید رفع تعین کنی تا درست شود. «میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».
🔵 وجودک ذنبٌ لا یقاس به ذنب
✅ چارهاش این است: به تعین نگاه نکنید، به حق نگاه کنید و همه را از حق ببینید. و از اینجا بهتدریج رفع تعین را شروع کنید. اگر بخواهی به بیانتها برسی، چارهای جز این نیست. به بعضیها میگویند: از این به بعد تا خود را نشکنی نمیشود! تا تقیدات درونیات را نشکنی، بعضی از تعشقاتت را نشکنی، برخی از ملکات بدت را نشکنی، نمیشود. حتی میگویند: «وجودک ذنبٌ لا یقاس به ذنب».
🔵 تا به توحید ذاتی نرسید، تتمه إنّیّت هست
✅ واقعاً ملکات بد با خدای پاک سازگار نیست. وقتی ما دیده را پاک کردیم، میتوانیم خدای پاک را ببینیم. نفس تعین را دیدن، بد است. بر فرض اینکه قیودات و تعینات را کنار گذاشتهایم، همین خود را دیدن، همین مانع است. تا به توحید ذاتی نرسید، تتمه إنّیّت هست. وقتی به فنا رسیدی، رفع تعین شد، ولی تا به فنای ذاتی نرسی، تتمه إنیّت هست و تا آن توحید ذاتی درست نشود، اندکی جهت دوگانگی برقرار است. رفع إنّیّت و أنانیت خیلی جدی است. باید مراقب بود که در زبان خیلی «من» نیاید. حضرت استاد چندجا بحث انانیت را گفته است.
🔵 هزار و یک نکته، نکته ۱۲۱
✅ «بقدر نيستى تو [تا فنای ذاتی را شامل میشود میبینیم هیچ حظ وجودی از خود نداریم و هر چه هست از آن اوست.] هستى حق ظاهر مىشود نمیبينى كه در ركوع سبحان ربى العظيم میگويى و در سجود سبحان ربى الاعلى. (مقدمه شرح ميبدى بر ديوان منسوب به امير ع).» عظیم را دیدی و در رکوع، نیمه شدی و وقتی اعلی را دیدی در سجده افتادی. که اقرب حالات انسان به خداوند متعال، سجده است. اینها حالات فنایی حضرت رسول است در شب معراج.
🔵 هزار و یک نکته، نکته ۱۴۱
✅ «ميبدى در فتح ثالث فاتحه ثانيه آورده است كه شيخ سعد الدين حموى سوار بود و به رودخانه رسيد و اسب از آب نمىگذشت امر كرد كه آبراه تيره ساختند و به گل آلوده كردند و اسب در حال بگذشت فرمود تا خود ميديد از اين وادى عبور نمیتوانست كرد.» تا خود دیدی تو را به محضر دوست راه نمی دهند.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 انانیت نباید در کار ما بیاید ✅ انانیت نباید در کار ما بیاید. برای کار عرفانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش چهارم
🔵 تبرج در عرفان
✅ تبرج در کار عرفانی این است که مَنمَن داشته باشد. در کار عرفانی تبرج مزاحم اصلی است، بلکه مایۀ سقوط است. اگر کسی اینگونه باشد و سروصدا داشته باشد و از کراماتش بگوید، بدانید از فضای عرفانی افتاده است. هر که با علامه طباطبایی بود، احساس نمیکرد که در او خبری هست. در جریان علامه و باغبانِ باغِ شاگردِ ایشان که تا آخر نفهمید که این علامه کیست و فکر میکرد که علامه یک آخوند معمولی است و گمان میکرد چیزی در او نیست. حق هم همین است و مگر میشود در پیشگاه خدا انسان عرض اندام کند! نظام عالم خشم میگیرد بر کسی که بخواهد عرض اندام کند و مخصوصاً کسانی که در این مسیر راه افتادند و اطلاع دارند.
🔵 اندیشه بندگی
✅ رفع انانیت، اندیشه بندگی دینی است. ما مِلکِ خداییم و برای خودمان نیستیم. اصل رفع انانیت، بندگی کردن است. حقیقتاً این است که بنده، مِلک خدا است؛ این از نظر حقیقی. انسان باید به کجا برسد؟ باید به جایی برسد که جز خدا نبیند. این میشود بندگی در حیطه شعور و ارادهاش. وقتی این بندگی محقق شود، نمیتواند اول خودش را ببیند. هر وقت خودش را بخواهد ببیند، با خدا میبیند. برای من نیست، برای خدا است.
🔵 عین ربط به خدا
✅ کسی که بحث وجود فقری را خوانده است، میخواهد بگوید: عین ربط به خدا است و چیزی برایش نمانده است و تمام حقیقتش برای خدا بودن است. وجود فقری عین ربط است. تو کیستی؟ مال او. وقتی اینطور شد، چه می شود؟ ما چه میکنیم؟ در خیال و وهم (احساس) استقلال و انانیت میکنیم. اگر کسی واقعاً بنده شود، باید به این حال برسد. و هرچه میبیند، میبیند که برای اوست و حقیقت و اصل اوست. این هویت میشود: هویت بندگی شعوری.
✅ علامه طباطبایی مراتب اسلام و ایمان را توضیح میدهد، در مرحله سوم که رضای محض است، میگوید: این هنوز آن بندگی نیست. چون رضای محض یعنی مطیع محض خدا است. علامه میفرماید: این هنوز آن بنده نشد، چون بنده وقتی است که نگوید منی و اویی هست و من از او راضیم! تا دو طرف درست کنید؛ دوگانگی درست کنید، بندگی درست نشده است. بلکه بندگی حقیقی این است که من عین ربط هستم. اگر در هویت حقیقی بیاید، میشود فناء. فناء واقعیت وجودی شناختاری است و هم عاطفی احساسی. این میشود حال فناء و بندگی. این بندگی که بیاید، رفع انانیت میشود و الا همیشه این انانیت هست.
🔵 بنده حقیقی خدا
✅ عارفان میگویند: تو باید این انانیت را برداری. حتی به برخی اهل سلوک گفته میشود: تو همه چیزت درست است، اما باید این انانیتت برداشته شود. اگر کسی این را ادامه دهد، میشود بنده حقیقی. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»(فجر، آیات ۲۷تا۳۰). میشود نفس مطمئنه و شایسته؛ ورود در زمره «عِبادِي» میشود. این بنده حقیقی است. همه مخلوقات بنده خدا هستند، اما این «عِبادِي» بنده حقیقی خدا هستند. بندگی حقیقی که بیاید، رفع انانیت میشود. باید رفع تتمه انانیت کرد که اگر این شد، میشود آن فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام: هیچ چیزی ندیدم، مگر اینکه قبل و بعد و مع او، خدا را دیدم. حضرت امام ره میفرمود: تمام مشتهیات انسان، زیر سر انانیت است. باید «فَادْخُلِي فِي عِبادِي» صورت بگیرد. اگر این شد، به نتیجه میرسد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش چهارم 🔵 تبرج در عرفان ✅ تبرج در کار عرفانی این است که مَنمَن داشته باشد. در کار ع
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش پنجم
🔵 هزار و یک نکته، نکته ۴۸۳
✅ حق سبحانه فرمود: سبحان الذى أسرى بعبده ليلا، نفرمود اسرى بمحمد- صلى الله عليه و آله و سلم- چون اين مقام براى عبد است و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، پس اگر عبد شوى باندازه بندگى خود قرب بآن مقام منيع پيدا كنى اگرچه تمنى بمقام محمدى همان است كه حق سبحانه فرمود: ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (اعراف ۵۵) [رسیدن به مقام محمدی، نصیب احدی نخواهد شد و طلب کردن آن تعدی است.] در تفسير مجمع آمده است: قيل هو ان يطلب منازل الانبياء، و در اين معنى شيخ در فص عزيرى فصوص الحكم نيكو گفته است: و هذا الحديث قصم ظهور اولياء الله لانه يتضمن انقطاع ذوق العبودية الكاملة التامة (ص ۳۰۸ ط ۱) [ولی الله شریک خدا شدن است.] ولى:
رو پى مصطفى شوى بوذر فيض حق وقف خاص بوذر نيست و در گلشن راز ميخوانى:...
✅ فخر رازى در شرح اشارات شيخ در ضمن فصل پنجم نمط نهم كه شيخ گويد: اشارة العارف يريد الحق الاول لا لشئى غيره و لا يؤثر شيئا على عرفانه الخ، آورده است كه: لقد روى فى- الاخبار انه عليه السلام لما عرج به و وصل الى ما وصل اليه من المقامات السنية و الدرجات الرفيعة أوحى الله تعالى اليه و قال بم أشرفك؟ فقال عليه السلام: أريد أن تشرفنى بأن تنسبنى الى نفسك، فنزل سبحان الذى اسرى بعبده ليلا. [شرف انسان به بندگی است. هویت عبودیت و بندگی رفع انانیت است.] آيات و روايات در عبد و عبوديت بسيار است. فرق بين نبوت تشريعى و انبائى و نيز بين احكام تكوينى و تشريعى لازم است تا بيان اسراء شيخ در باب سيصد و شصت فتوحات مكيه و ديگر از عباد الله بر تو آسان شود و الله تعالى ولى التوفيق.
✅ تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی
✅ یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔴 بخش اول
🔵 جلسه ۳۸۳ (۱۷) (۱۴۰۲/۲/۱۶ ۱۵شوال/ شنبه)
🔵 مقام اول: دستورات سلوکی
🔵 مقام دوم: اصول و مبانی سلوکی
🔵 مقام سوم: نکات و تجربیات سلوکی
✅ حضرت استاد برخی از تجربههای سلوکی داشتند که خیلی میتواند مفید باشد. هر کس که در سلوک است، دستهای از تجربیات دارد. ولی برخی از تجربیات به خاطر قوتهایی که دارند، معمولاً ناب و منقحترند. برخی تجربیات سلوکی دارند، ولی نمیتوانند زبان دهند و برخی قدرت بیان دقیق آن را ندارند. اما حضرت استاد هم قوت بیان داشتند و هم قوت تبیین دقیق آنها را داشتند. ما در مقام سوم، تبیین تجربههای سلوکی بودیم. کلاً کار حضرت استاد این بود و نکتههای فراوان میدید و برخی از نکتهها به چشمش میآمد. آنچه به چشمش میآمد، خیلی بر آن تأکید میکرد.
✅ موارد بیان شده: ریاضت؛ همت و استقامت؛ قبض و بسط؛ تأثیر زمان و مکان در سلوک؛ لطافت روح و به شکل همان درآمدن؛ رفع انانیت.
🔵 ۷. رفع انانیت
✅ اندکی از رفع انانیت در جلسه قبل بیان شد. باید رفع تعین کرد تا حضرت حق جلوه کند. تا این تعینها هست، حضرت حق جلوه نمیکند. در سلوک این امر خیلی واضح است. تا انانیت و عُجب هست، انسان صعود نمیکند. مگر با عجب چه میشود؟ تا عجب میآید، عملاً روح عبادت و بندگی گرفته میشود. چرا؟ چون با عجب خودت را میبینی؛ و تو میخواستی با عبادت به خدا برسی، اما به خودت رسیدی! لذا در روایات نسبت به عجب هشدار داده شده است.
✅ مسئله عجب و اخلاص که در روایت آمده است، خیلی ظرافت دارد. متأسفانه ما مباحث طریقتی و حقیقتی شریعت را با دقت کار نمیکنیم. بسیاری از ظرایف گفته شده است. در روایت آمده است همین که دوست داری دیگری تو را به خوبی بستاید، این یعنی از اخلاص درآمدی. کسی میتواند به حقیقت، به خدا نزدیک شود که عجب در او نباشد. اخلاص باید در او باشد. اگر رفع تعین نشده باشد، گرفتار میشود.
✅ حضرت صادق صلواتاللهعلیه اخلاص را زده است به نیت و فرموده است: «الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النِّيَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّيَّةَ هِيَ الْعَمَل».
✅ خالص شدن به نیت است و عمل اصلاً آن عمل ظاهری نیست، بلکه اصل عمل عمق آن است که نیت است. باید رفع انانیت کرد. کسی زنجیر به پایش بسته شده، برای پرواز، اول باید این زنجیرها باز شوند. برای رسیدن به خدای بیتعین باید تعینها کنار گذاشته شود. یکی از مهمترین تعینات، مسئلۀ انانیت است. انسان همیشه میبیند که منی است در برابر خدا و بلکه غولی است در برابر خدا. خیلیها افتادند در این وادی و مسایلی برایشان پیش آمده است. ابتدا شاید شروع کرده است که علوم نبوت و ولایت را بخواند تا خدمت کند، اما بعدها این علوم نبوت و ولایت شده است برای او انانیت.
✅ خیلیها را دیدهام که نشستن و راه رفتنشان تعین دارد. رفتارش با خودش با همسرش و با بچه و همسایه و شاگردانش سراسر تعین است! فقط مانده است خودش در وسط! پس این همه نماز خواندی چه شد؟ نماز برای رفع انانیت است؛ اما همهاش شده است تعین. همهاش شده است مانع و تعین. این تعینها نمیگذارد انسان به خدا برسد.
✅ باید از برخی از تعینات آخوندی در بیاییم! در عین حالی که باید آخوند باشد و محور باشد و هدایت کند، اما تعین آخوندی معنا ندارد. وقتی نبیّ خاتم که همه انبیاء در برابرش کرنش میکنند، مردم را هدایت میکند، وقتی کسی در برابرش آمده بود و هیبت رسولالله او را گرفت، به لرزه افتاد، حضرت رفت و او را بغل کرد و فرمود: من پادشاه نیستم و بلکه نبیّ هستم. حضرت در یک جمع به شکل حلقهوار مینشست، تا معلوم نشود که کی اصل است. در همه معصومین نگاه کنید، در کارشان هست.
✅ برخی اوقات تعینات ما را گرفتار میکند و اصلِ اصول میشود. دیدهام برخی در جلسات خاصی که میروند، اصلاً نوع نشستنشان جور دیگری است. در قبر بگذارند تو را، همهاش جمع شده است. اما میبنییم که درگیر این امور غیرواقعی هستیم. یعنی خودمان را باد کردهایم. این گرفتاری اصلی است و جمع و جور کردنش هم سخت است. همانجا که میخواهیم رفع انانیت کنیم، اما میبینیم انانیت از راه دیگری میآید. گربه را هر جور بالا بیندازی، چهار دستوپا پایین میآید. نفس هم همین طور است. البته اینها نباید انسان را به وسواس بیندازد!
✅ در مسیر سلوک به جدیتر از این حرفها احتیاج داریم. چون اگر بخواهیم به جایی برسیم، تو نباید بمانی، تو باشی و تعین تو باشد، خودت را ببینی و مستقل ببینی، برایت مضر است. لذا باید این تعین را برداشت تا رسید.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 بخش اول 🔵 جلسه ۳۸۳ (۱۷) (۱۴۰۲/۲/۱۶ ۱۵شوال/ شنبه) 🔵 مقام اول
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش دوم
✅ باید مواظب باشید که این تعین آهستهآهسته جمع شود و نباید بماند و بیزار باشی از این تعین. من اگر بفهمم مسئلهای بیماری من است و مشکل من است، چطور باید با آن رفتارکنم؟ دوست ندارم باشد. نسبت به انانیت هم باید اینگونه باشیم. نباید چنین چیزی اصلاً باشد. چه کار باید کرد و چگونه باید مبارزه کرد. چند نمونه را میخواهیم بگوییم و یاد بگیریم که چگونه با تعینات باید جنگید.
🔵 مراحل حذف انانیت
🔵 ۱. خودمان با زبان خودمان از خودمان تعریف نکنیم
✅ اینکه من بگویم اینگونه هستم و این کمالات را دارم و مثل من در کُره (زمین) نیست، اینجا باید گفت: خداوند بندگانی دارد که اگر تو ببینی میفهمی که هیچی! وقتی میبینیم که این همه خضوع و محو ذات دارد، تو در برابر آن عددی نیستی!
✅ برخی تلاش میکنند که «من» زیاد نگویند! مهم من نگفتن نیست، مهم این است که هویت ستایش برای خود نباشد.
✅ اگر انانیت در درون هست، بر زبان قفل بزنیم. از همین جا باید شروع کرد، حتی زمینه برای شما فراهم شد که کسی دارد زمینهای ایجاد میکند که شما هم دو تا چیز بگویید، قفل بزنید و چیزی نگویید. نفس ستایش کردن، دمیدن در این انانیت است. و از مناشئ تحکیم انانیت است. زیاد نگو، اگر میگویی، کمش کن، تا جایی که به اینجا برسد که گویا اصلاً تویی وجود ندارد. درست مثل بیان رسولالله که فرمود: حسادت تا زمانی که به اِبراز نکشد، اشکال ندارد. به این معنا است که حضرت راه باز میکند و الا در دل بودنش مشکل خاص خودش را دارد.
🔵 ۲. تلاش در اثر نکردن ستایش بر جان
✅ برخی از بزرگان اصلاً اجازه نمیدهند از آنها تعریف کنند. به گونهای که مثل اینکه به او فحش دادهای! اما برخی خُلقشان به گونهای است که نمیتوانند جلوی تعریفکردن را بگیرند؛ اینجا باید چه کرد؟ راهی هست که خود شریعت به ما یاد داده است: خدایا، تو شاهد باش اینگونه که اینها میگویند در من نیست، ولی خدایا، بهتر از این را به من بده.
✅ اما اگر ستایش کردند و در ما بود، این هم از مناشئ تحکیم میشود. اینجا باید التجاء به خدا کرد: خدایا، تو خودت شاهد باش، من خیلی ضعیفالنفس هستم، نکند بیفتم، تو دست من را بگیر! من باید به هزار برابر این را هم برسم، ولی اگر هم رسیدم، چرا خیال کنم بزرگ هستم، بلکه باز هم حقیر هستم! این از مناشئ تحکیم انانیت است. هر جا با مناشئ تحکیم جنگیدید، دارید در رفع انانیت تلاش میکنید.
🔵 ۳. حذف حدیث نفس
✅ ما خیلی از اوقات حدیث نفس میکنیم که من این را دارم و آن را دارم. حدیث نفس خیلی انانیت را محکم میکند. پس یکی از کارهایی که باید بکنیم این است که حدیث نفس را حذف کنیم. برخیها تا اینگونه میشود، زود میگویند: معاذ الله. نه به خود میدَمند و نه وقتی بغتة آمد، اجازه جولان میدهند. گرچه گاه از دست میرود، اما وقتی متوجه هستی، در آن نَدَم!
✅ حدیث نفس خیلی کار را محکم میکند و به ما باور و توجه میدهد و آن را در حافظه نزدیک ما میآورد. حدیث نفس هم از مناشئ تحکیم انانیت است و باید جلویش را گرفت. بنده دیدهام برخی را تا دربارهاش میگویی او اینگونه است، دوست ندارد حرف او را بشنود. هر جایی که موجب میشود انانیت قوی شود، از مناشئ انانیت است، باید آن را کنار گذاشت. دیدهام خیلیها را که زیاد دمیدند، اصلاً بویی از خدا و معنویت در آنها نیست. شاید عبادت کنند و اشک هم بریزند، ولی اصلاً بویی از معنویت و توحید در آنها نیست. تا صفای دل و طهارت دل نیاید، عبادت و راه معنوی خوش جلو نمیرود. وقتی انانیت بیاید مانع میشود و جلوی سیر به سمت خدا را میگیرد. تا اینجا مناشئ انانیت را گفتیم.
🔵 ۴. شکستن بت نفس
✅ ملامتیه یک راه و سبکی دارند. من همۀ آن را قبول ندارم. آنها چند دستهاند: برخی برای اینکه دیگران او را به قوت و کمال نبیند، کارهای زشتی میکنند که دیگران از او متنفر شوند. اگر زشت به معنای حرام باشد، اصلاً پذیرفتنی نیست و نباید کرد.
✅ برخی دیگر از موارد هست که انجامش خوب است. یکی از آقایان میگفت دیدم کسی در حد ما غلو میکرد، این غلوش باعث میشد که او به جایی نرسد، به همین خاطر وقتی او آمد دوچرخه بچهام را سوار شدم و دور میزدم و این باعث شد که آن شخص از من جدا شود.
✅ در مواردی باید ملامتیه بود. آنجا که اگر در میدان بروی «وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ». در جایی که وظیفه است اگر بروی، دشمن پیدا میکنی و با تو میجنگد. انسان باید یاد بگیرد که اینجا هزینه دهد. آنجا که وظیفه شده است، حتی اقدام به کاری میکند که با تمام جوانب در نظر میگیرد و عقلانیت در کار داشته باشد ممکن است بیست سال از چشم مردم بیفتد. اگر کسی این کار را بکند و دو یا سه یا چهار بار بر اساس وظایف شرعی این کار را بکند، با تمام جوانب عقلانیت، این خیلی عالی است و باعث میشود که از نفس بگذرد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ باید مواظب باشید که این تعین آهستهآهسته جمع شود و نباید بماند و بیزار باشی ا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 بخش سوم
✅ مباحث ملامتیه، بحثهای اجتهادی دارد و ریشههای دینی و غیردینی دارد که باید بحثهای اجتهادی سلوکی کرد. عمده این است که انسان نترسد که نفس بشکند، لذا نفس خود را بشکند. مخصوصاً اگر طلبه از ابتدا یاد بگیرد که گاه خودش و آبرویش را هزینه کند، این خیلی برکت دارد و یاد میگیرد به خاطر خدا چگونه از خودش بگذرد. گاه به گونهای است که نفس و خدا در یک مسیر است؛ که اینجا مشکل ندارد. اما گاه نفس یک طرف و خدا طرف دیگر است که اینجا باید جانب خدا مقدم شود.
🔵 ۵. پنهان کردن کمالات و التجاء به خدا برای پنهان نگاه داشتن
✅ کسی با خدا التجا کند که کمالات او را پنهان کند، (خدا کمالات او را پنهان میکند). دیدهام یک عالم ربانی با التجاء از خدا خواست که مقامات او پنهان بماند برای همه، و عالم ربانی دیگر متوجه نشد. اما بعدها فهمید که او چه مقامی داشت. دیدهایم عالم ربانیای که خیلیها دورش بودند، ولی خیلی از مقامات او را متوجه نشدند. این التجا میل به رفع انانیت دارد. این التجاء خیلی مؤثر است، به این معنا است که میل دارم انانیت نباشد.
🔵 ۶. همه چیز را مِلک خدا دانستن
✅ این امر برای عموم است قبل از رسیدن به مراحل شهودی و سلوکی. همه چیز ملک خدا است. هر چه هست ملک خدا است. مثلاً علمم را خیال میکنم که برای من است؛ پاکی را که خیال میکنم برای من است یا جودِ خود را خیال میکنم برای من است یا خودم هم منم و مستقلم.
✅ اما اگر کسی به این برسد: «لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» هرچه هست ملک خداست و هرچه هم به تو داده است حقیقتاً برای خدا است و نه برای تو. امکان فقری به همین مطلب اشاره دارد. نه وجود ما و نه کمالات ما برای ما نیست. این را باید حل کرد به لحاظ معرفتی که انسان بداند همه چیز ملک خدا است.
✅ برخی بحثها عملی و کنشی و اجرایی است و برخی معرفتی. با معرفت خود را تصحیح میکند. خودم ملک خدایم. مثلاً این کتاب برای فلانی است، اما این زیبایی برای اوست یا برای من؟ این را میشود با معرفت به آیات و روایات و مباحث فلسفی بدون شهود، اینها را درک کرد. کسی این را بفهمد و بیاورد در زندگیاش، باید همیشه آن را اعمال کند. القاء و اعمال که در حافظه نزدیک من حاضر باشد، ولی گهگاه ما آن قدر مستقل فکر میکنیم، همه چیز را با من میبندیم، ولی اگر آن مسئله را بیاوریم سر صحنه و زیاد ادامه دهیم و القاء کنیم، پس از مدتی اگر بخواهیم نگاه کنیم، آنسویی نگاه میکنیم. اگر کسی این را ادامه دهد، خود این رفع انانیت میکند. من ملک خدا هستم. این جود من برای من نیست؛ علم من برای من نیست؛ یک تملیکی است که اولاً و بالذات برای خدا است. تو این را هر لحظه در ذهن داشته باش، خودش اثر میکند. ولی ما از بس اندیشه مقابل را میآوریم، باعث میشود که حتی این را هم فهمیدیم، باز به ذهن نیاید.
✅ عرضم این است که این را بیاوریم سر صحنه عمل و این را تکرار کنیم. کسی این را ادامه دهد، از نظر معرفتی رفع انانیت میکند. همۀ اندیشههای توحیدی قرآنی، همۀ آنها برای ما کارکرد سلوکی دارد؛ از جمله معرفت به مالکیت خداوند متعال. چه آن را به اندیشه در بیاورید یا به صورت ذکر در بیاورید یا تذکر مکرر دهید و کتابی در این زمینه بخوانید و... بعد از مدتی میبینید که رفع انانیت میکند و به شکل دیگری است که ریشه را میکند!
✅ علامه میفرمود: در مسایل اخلاقی گاه دفع است و گاه رفع بالکلیه.
✅ ابتدا تبدیل به حس میشود، بعد در دلش القائات خوش میآید و پس از آن به شهود منتهی میشود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸